تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۱ ساعت ۱۳:۳۸
کد مطلب : ۴۵۴۴۰۴
اسامی زنان سینما که در اغتشاشات حجاب از سر برداشتند
شراره دولت آبادی هم بیحجاب شد / تهیهکنندگان مراقب توقیف و... باشند / آخرین تیرهای جنبش وارداتی
۵
کبنا ؛سرمایهگذاران و تهیهکنندگان سینمای ایران هم باید بدانند رفتارهای هنجارشکنانه چند بازیگر معدود ممکن است سرمایهگذاری آنها در تولیدات سینمایی و پخش خانگی را به خطر انداخته و با توقیف فیلمها و سریالهای در نوبت اکران یا در حال ساخت دچار مشکل شوند.
به گزارش کبنا، جواد محرمی در روزنامه جوان نوشت: ضد انقلاب در حوادث اخیر همه زورش را زد تا از سینما بهرهکشی کند، روی چهرههای سینمایی حساب ویژهای باز کردهبودند.
تلاش برای پیادهکردن مدل مشابهی شبیه به جنبش me too چندماه پیش از ماجرای مهسا امینی که با هدف ایجاد یک موج و ایجاد دوقطبی جنسی کلید خورد تا مثلاً الگویی برای بانوان ایرانی از هر قشری باشد، بهطور کامل با شکست مواجه شد و به اصطلاح در این پروژه کوه موش زایید.
نهتنها یک موج زنانه و دوقطبی جنسی در جامعه ایجاد نشد، بلکه برای خود سینماییها تا حد زیادی معلوم شد که اتهامزنیها تا چه اندازه میتواند بدون سند و منطق صورت بگیرد و صرفاً آبروی افراد را تحتالشعاع قرار دهد و خود به خود روی ریل منطق قرار گرفت.
مشهورترین زن سینماگری که پای کار افشاگری سینمایی آمد کتایون ریاحی بود که خواسته یا ناخواسته سالها در سینما و تلویزیون عملاً تبدیل به بازیگری کمکار شدهبود و دوران بازنشستگی را طی میکرد.
شورش زنانه از همان ابتدا با پا گذاشتن روی اخلاق میخواست خود را به جامعه زنان ایران تحمیل کند. وقتی مقابل اتهامزنی ریاحی به یک پیشکسوت سینمای ایران علامت سؤالهای جدی قرار گرفت، او را به سرعت و پس از ماجرای مهسا امینی وارد فاز دوم کردند تا کشف حجاب کند و جلوی دوربین شبکه سعودی برود.
تا امروز همه کشف حجابکردهها به تعداد انگشتان یک دست نمیرسند. پگاه آهنگرانی، دنیا مدنی، مریم بوبانی و چند نفر دیگر همه سرمایهای بود که پای انقلاب زن، زندگی، آزادی ریخته شد تا شاید یک موج همهگیر دامن جامعه ایران را بگیرد، اما آنچه رقم خورد چیزی نبود که برای یک انقلاب به اصطلاح زنانه آن هم در یک کشور اسلامی و شیعه هیزم کاملی باشد.
ترانه علیدوستی را باید برگ آخر این به اصطلاح جنبش دانست. جالب است که حتی علیدوستی هم حاضر نشد از همان روز اول کشف حجاب کند و با دو ماه تعویق اقدام کرد. این نشان میدهد که او به خاطر لیدر جریان افشاگریهای جنسی و جنبش me too ایرانی بر خلاف میلش تحت فشار بوده تا کشف حجاب کند و بالاخره در دقیقه ۹۰ این بازی خود را هزینه کرد تا در روزهایی که انقلاب زنانه! رو به افول میرود او ماجرا را گرم نگه دارد، اما حقیقت ماجرا این است که هر سینماگری که طمع ادامه فعالیت رسمی هنری در ایران را داشته باشد در پروژه کشف حجاب ضد انقلاب بازی نخواهد کرد و هر سینماگری هم که اعتقادی به حجاب نداشته و صرفاً به خاطر فعالیت رسمی هنری تا به حال کشف حجاب نکرده و از این به بعد قصد و طمعی برای ادامه کار ندارد، احتمالاً با یک حساب و کتاب ساده تا به حال اقدام کردهاست. سادهترین انگیزهاش هم میتواند علامت به ضدانقلاب جهت گرفتن گرینکارت یا بیرون کشیدن خود از غبار گمنامی یا فراموشی باشد.
در واقع تا همین حالا هم به جز ترانه علیدوستی معدود سینماگرانی که کشف حجاب کردهاند، از میان افرادی بودهاند که در سینما سالها کسی به سراغ آنها نرفته و جامعه سینمایی آنها را به کل فراموش کردهبود.
برای مثال روز گذشته فردی به نام شراره دولتآبادی که یک بازیگر دسته چندم و فراموش شده محسوب میشد، دست به کشف حجاب زد. بازیگری که در حافظه جامعه هنری خیلی باید زور زد تا نام و نشانی از او به خاطر آورد.
اتاق فکر جنبش زنانه آنقدر این روزها سوژه کم آوردهاست که متوسل به دروغ و اخبار فیک هم میشود. همه تکاپوی جنبش زنانه به همین چند مورد خلاصه میشود و زین پس هم اگر سینماگری دست به کشف حجاب بزند، به طور عادی باید او را یک مهره سوخته قلمداد کرد.
آنچه واضح است، این است که سرنوشت بازیگرانی، چون ریحانه پارسا و صدف طاهریان بهترین پیام را برای آنهایی دارد که فکر میکنند از این کلاه برایشان در خارج از ایران نمدی بافته خواهد شد.
حتی مهرهای، چون گلشیفته فراهانی نیز تحت تدابیر شدید امنیتی در غرب به بازیگری ادامه میدهد و، چون از ابتدا تحت یک پروژه و طراحی مشخص قرار داشته در همین قالب سعی میشود شرایط کار برای او از طریق حمایتهای ویژه مهیا باشد تا تبدیل به درس عبرت نشود.
حتی بازیگر بدنامی، چون زهرا امیر ابراهیمی هم پس از سالها در تور مدیریت فرهنگی و امنیتی غرب قرار گرفت تا با دادن نخل طلا به عنوان زنی موفق احیا شود، اما او پیش از نخل طلا در ایران کمتر از زمانی که نخل طلا گرفت مورد سوءظن قرار داشت و پا گذاشتن او روی فرش قرمز کن به وضوح به جامعه ایران این پیام را مخابره کرد که زنان بدنام از سوی محافل هنری غرب مورد حمایت ویژه قرار میگیرند.
در واقع از درون جنبش وارداتی زن، زندگی، آزادی جز کشف حجاب چند بازیگر ریز و درشت چیز دندانگیری عاید آنهایی که این پروژه را تعریف کردهبودند، نشد و ما در این دو ماه شاهد یک کپی یا کاریکاتور مضحک از روی جنبش اصیلی بودیم که زنان در غرب رقم زدهبودند. هر قدر جنبش me too در کشورهای غربی اصالت داشت و از ریشههای حقیقی بهرهمند بود، هیاهوی زن، زندگی، آزادی در ایران فیک و کاریکاتوری بود.
سرمایهگذاران و تهیهکنندگان سینمای ایران هم باید بدانند رفتارهای هنجارشکنانه چند بازیگر معدود ممکن است سرمایهگذاری آنها در تولیدات سینمایی و پخش خانگی را به خطر انداخته و با توقیف فیلمها و سریالهای در نوبت اکران یا در حال ساخت دچار مشکل شوند. از این رو آنها نیز باید هشدارهای لازم را به بازیگران خود بدهند.
به گزارش کبنا، جواد محرمی در روزنامه جوان نوشت: ضد انقلاب در حوادث اخیر همه زورش را زد تا از سینما بهرهکشی کند، روی چهرههای سینمایی حساب ویژهای باز کردهبودند.
تلاش برای پیادهکردن مدل مشابهی شبیه به جنبش me too چندماه پیش از ماجرای مهسا امینی که با هدف ایجاد یک موج و ایجاد دوقطبی جنسی کلید خورد تا مثلاً الگویی برای بانوان ایرانی از هر قشری باشد، بهطور کامل با شکست مواجه شد و به اصطلاح در این پروژه کوه موش زایید.
نهتنها یک موج زنانه و دوقطبی جنسی در جامعه ایجاد نشد، بلکه برای خود سینماییها تا حد زیادی معلوم شد که اتهامزنیها تا چه اندازه میتواند بدون سند و منطق صورت بگیرد و صرفاً آبروی افراد را تحتالشعاع قرار دهد و خود به خود روی ریل منطق قرار گرفت.
مشهورترین زن سینماگری که پای کار افشاگری سینمایی آمد کتایون ریاحی بود که خواسته یا ناخواسته سالها در سینما و تلویزیون عملاً تبدیل به بازیگری کمکار شدهبود و دوران بازنشستگی را طی میکرد.
شورش زنانه از همان ابتدا با پا گذاشتن روی اخلاق میخواست خود را به جامعه زنان ایران تحمیل کند. وقتی مقابل اتهامزنی ریاحی به یک پیشکسوت سینمای ایران علامت سؤالهای جدی قرار گرفت، او را به سرعت و پس از ماجرای مهسا امینی وارد فاز دوم کردند تا کشف حجاب کند و جلوی دوربین شبکه سعودی برود.
تا امروز همه کشف حجابکردهها به تعداد انگشتان یک دست نمیرسند. پگاه آهنگرانی، دنیا مدنی، مریم بوبانی و چند نفر دیگر همه سرمایهای بود که پای انقلاب زن، زندگی، آزادی ریخته شد تا شاید یک موج همهگیر دامن جامعه ایران را بگیرد، اما آنچه رقم خورد چیزی نبود که برای یک انقلاب به اصطلاح زنانه آن هم در یک کشور اسلامی و شیعه هیزم کاملی باشد.
ترانه علیدوستی را باید برگ آخر این به اصطلاح جنبش دانست. جالب است که حتی علیدوستی هم حاضر نشد از همان روز اول کشف حجاب کند و با دو ماه تعویق اقدام کرد. این نشان میدهد که او به خاطر لیدر جریان افشاگریهای جنسی و جنبش me too ایرانی بر خلاف میلش تحت فشار بوده تا کشف حجاب کند و بالاخره در دقیقه ۹۰ این بازی خود را هزینه کرد تا در روزهایی که انقلاب زنانه! رو به افول میرود او ماجرا را گرم نگه دارد، اما حقیقت ماجرا این است که هر سینماگری که طمع ادامه فعالیت رسمی هنری در ایران را داشته باشد در پروژه کشف حجاب ضد انقلاب بازی نخواهد کرد و هر سینماگری هم که اعتقادی به حجاب نداشته و صرفاً به خاطر فعالیت رسمی هنری تا به حال کشف حجاب نکرده و از این به بعد قصد و طمعی برای ادامه کار ندارد، احتمالاً با یک حساب و کتاب ساده تا به حال اقدام کردهاست. سادهترین انگیزهاش هم میتواند علامت به ضدانقلاب جهت گرفتن گرینکارت یا بیرون کشیدن خود از غبار گمنامی یا فراموشی باشد.
در واقع تا همین حالا هم به جز ترانه علیدوستی معدود سینماگرانی که کشف حجاب کردهاند، از میان افرادی بودهاند که در سینما سالها کسی به سراغ آنها نرفته و جامعه سینمایی آنها را به کل فراموش کردهبود.
برای مثال روز گذشته فردی به نام شراره دولتآبادی که یک بازیگر دسته چندم و فراموش شده محسوب میشد، دست به کشف حجاب زد. بازیگری که در حافظه جامعه هنری خیلی باید زور زد تا نام و نشانی از او به خاطر آورد.
اتاق فکر جنبش زنانه آنقدر این روزها سوژه کم آوردهاست که متوسل به دروغ و اخبار فیک هم میشود. همه تکاپوی جنبش زنانه به همین چند مورد خلاصه میشود و زین پس هم اگر سینماگری دست به کشف حجاب بزند، به طور عادی باید او را یک مهره سوخته قلمداد کرد.
آنچه واضح است، این است که سرنوشت بازیگرانی، چون ریحانه پارسا و صدف طاهریان بهترین پیام را برای آنهایی دارد که فکر میکنند از این کلاه برایشان در خارج از ایران نمدی بافته خواهد شد.
حتی مهرهای، چون گلشیفته فراهانی نیز تحت تدابیر شدید امنیتی در غرب به بازیگری ادامه میدهد و، چون از ابتدا تحت یک پروژه و طراحی مشخص قرار داشته در همین قالب سعی میشود شرایط کار برای او از طریق حمایتهای ویژه مهیا باشد تا تبدیل به درس عبرت نشود.
حتی بازیگر بدنامی، چون زهرا امیر ابراهیمی هم پس از سالها در تور مدیریت فرهنگی و امنیتی غرب قرار گرفت تا با دادن نخل طلا به عنوان زنی موفق احیا شود، اما او پیش از نخل طلا در ایران کمتر از زمانی که نخل طلا گرفت مورد سوءظن قرار داشت و پا گذاشتن او روی فرش قرمز کن به وضوح به جامعه ایران این پیام را مخابره کرد که زنان بدنام از سوی محافل هنری غرب مورد حمایت ویژه قرار میگیرند.
در واقع از درون جنبش وارداتی زن، زندگی، آزادی جز کشف حجاب چند بازیگر ریز و درشت چیز دندانگیری عاید آنهایی که این پروژه را تعریف کردهبودند، نشد و ما در این دو ماه شاهد یک کپی یا کاریکاتور مضحک از روی جنبش اصیلی بودیم که زنان در غرب رقم زدهبودند. هر قدر جنبش me too در کشورهای غربی اصالت داشت و از ریشههای حقیقی بهرهمند بود، هیاهوی زن، زندگی، آزادی در ایران فیک و کاریکاتوری بود.
سرمایهگذاران و تهیهکنندگان سینمای ایران هم باید بدانند رفتارهای هنجارشکنانه چند بازیگر معدود ممکن است سرمایهگذاری آنها در تولیدات سینمایی و پخش خانگی را به خطر انداخته و با توقیف فیلمها و سریالهای در نوبت اکران یا در حال ساخت دچار مشکل شوند. از این رو آنها نیز باید هشدارهای لازم را به بازیگران خود بدهند.
چرندیاتی ک نوشتید رو جز خودتون کی قبول داره
واقعا این آخرین تلاشاتون بیچارگی شما رو علنی تر میکنه
اگه جرعت دارید اینترنت رو آزاد کنید میبینید ک چطور له میشید