تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۷ فروردين ۱۴۰۲ ساعت ۰۹:۴۵
کد مطلب : ۴۶۱۱۱۲
ششمین ساخته سینمایی هومن سیدی
غافلگیری مخاطب در میدان «جنگ جهانی سوم»!
۰
کبنا ؛ششمین ساخته سینمایی هومن سیدی با بازی محسن تنابنده که از دیروز در سینماها اکران شد، چه ویژگیهایی دارد؟
فیلم «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی، هفت ماه پس از رونمایی پرسروصدایی که در هفتادونهمین جشنواره فیلم ونیز داشت و شش ماه پس از اکران محدود در تهران به دلیل فراهم شدن شرایط حضور در اسکار، از دیروز نمایش خود را آغاز کرد. به دلیل انتشار نسخهای از فیلم در فضای مجازی، قرار شد «جنگ جهانی سوم» به ترکیب آثار اکران عید فطر اضافه و استثنائا پیش از دیگر فیلمها اکران شود. بازیگر اصلی این فیلم محسن تنابنده است و ندا جبرئیلی دیگر بازیگر شناختهشدهای است که در آن ایفای نقش کرده. به بهانه آغاز اکران این فیلم، در ادامه مطلب درباره «جنگ جهانی سوم» و نقاط قوت و ضعف آن میخوانید.
مقدمهای کُند و آرام
قصه «جنگ جهانی سوم» درباره کارگری روزمزد به نام «شکیب» است. او سالها قبل همسر و فرزندان خود را در زلزله از دست داده و تنها همدم او زنی کرولال به نام «لادن» است. «شکیب» در پشت صحنه یک فیلم کار میکند، او به صورت اتفاقی برای ایفای نقش هیتلر در این اثر سینمایی انتخاب میشود و به همین دلیل در یکی از لوکیشنهای فیلم یعنی خانه هیتلر ماندگار میشود که این سرآغاز همه ماجراهاست. «جنگ جهانی سوم» مقدمهای طولانی برای روایت اتفاقات مهم و ماجرای اصلی فیلم دارد. تقریبا 30 دقیقه ابتدایی فیلم کمی کُند پیش میرود، بنابراین ممکن است مخاطب از همان دقایق اولیه به اندازه کافی با فیلم همراه نشود. ارتباط «شکیب» و «لادن» با یکدیگر به واسطه زبان اشاره و نامفهوم بودن بخش زیادی از صحبتهای آن ها نیز باعث میشود تماشاگر ابتدا شناخت کافی درباره کاراکترها و تصمیماتشان نداشته باشد و این موضوع نیز همراهی مخاطب با آنان را سخت میکند.
قصهای تاثیرگذار با پایانی هولناک
هرچند که فیلم ابتدا روایت کُندی دارد، اما ریتم آرام فیلم به اندازهای طول نمیکشد که ارتباط مخاطب با قصه قطع شود و حوصله او را سر ببرد. به مرور هرچه فیلم پیش میرود، میبینیم که زمینهچینیهای قصه برای رخدادها و حوادث بعدی به کار میآیند. اتفاقات فیلم به خوبی در هم تنیده شدهاند و یکی پس از دیگری، مدام تماشاگر را غافلگیر میکنند. ماجراهای هیجانانگیز و البته تلخ فیلم، به خوبی مخاطب را با قصه همراه میکند. هیجان و التهاب قصه تا پایان حفظ میشود و در نهایت یک پایان تکاندهنده، آخرین غافلگیری را برای تماشاگر رقم میزند. روایت تاثیرگذار «جنگ جهانی سوم»، قصه منسجم آن، اتفاقات غیرقابل پیشبینی و غافلگیریهای داستان، جزو نقاط قوت فیلم هستند که هرکدام به سهم خود میتوانند مخاطب را از تماشای فیلم سیدی راضی کنند.
درخشش محسن تنابنده در نقشی پیچیده
محسن تنابنده با ایفای نقش اصلی در «جنگ جهانی سوم» فرصت بازی در یک نقش خاص و پیچیده را به دست آورده و البته از این فرصت به درستی استفاده کرده است تا بار دیگر توانایی خود را در ایفای نقشهای سخت اثبات کند. «شکیب» مردی تنها، سرخورده و مظلوم است اما شرایط زندگی او باعث میشود تحولاتی در کاراکترش رخ بدهد. محسن تنابنده با بازی خوب و قابل باور خود ابتدا «شکیب» را با چنین ویژگیهایی به مخاطب معرفی میکند. او با لحن آرام و چهره مظلوم خود، تصویر شخصیتی را به نمایش میگذارد که به دلیل ضعفهایش با همه مدارا میکند و خیلی زود از موضع خود کوتاه میآید اما پس از تغییراتی که در کاراکترش رخ میدهد، روی دیگری از «شکیب» را نشان میدهد و برای نمایش تحول او نیز اغراق نمیکند. محسن تنابنده از دیوانگی و جنون این شخصیت، تصویری باورپذیر ارائه میدهد و با بازی خوب خود، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. بازیگران جوان فیلم مهسا حجازی (لادن) و نوید نصرتی (نصرتی) نیز از پس ایفای نقش خود برآمدهاند و ندا جبرئیلی نیز بازی خوبی در فیلم دارد اما در میان آنها این محسن تنابنده است که با نقش سخت خود یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را به نمایش میگذارد و همه توجهات را به خود معطوف میکند. جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افقهای جشنواره ونیز، ارمغان این فیلم برای محسن تنابنده بود.
ششمین ساخته هومن سیدی
هومن سیدی در طول سالهای فعالیت خود همزمان با بازیگری، از کارگردانی هم غافل نبوده و با تولید 6 فیلم سینمایی و یک سریال نمایش خانگی، موفق شد آرامآرام جایگاه خودش را به عنوان کارگردانی توانا و خلاق تثبیت کند. سیدی پس از فیلمهایی مانند «آفریقا»، «سیزده»، «اعترافات ذهن خطرناک من» و دو فیلم تحسین شده «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگ زده»، سال 1400 ششمین فیلم خود یعنی «جنگ جهانی سوم» را در شمال کشور جلوی دوربین برد. این کارگردان موفق شد در بخش افقهای هفتادونهمین دوره جشنواره ونیز، جایزه بهترین فیلم را برای ساخت این اثر به دست آورد. هومن سیدی بعد از گذشت پنج سال از اکران «مغزهای کوچک زنگ زده»، با فیلم جدید خود که البته فضایی کاملا متفاوت با «مغزها...» دارد، به سینما بازگشته است.
فیلم «جنگ جهانی سوم» به کارگردانی هومن سیدی، هفت ماه پس از رونمایی پرسروصدایی که در هفتادونهمین جشنواره فیلم ونیز داشت و شش ماه پس از اکران محدود در تهران به دلیل فراهم شدن شرایط حضور در اسکار، از دیروز نمایش خود را آغاز کرد. به دلیل انتشار نسخهای از فیلم در فضای مجازی، قرار شد «جنگ جهانی سوم» به ترکیب آثار اکران عید فطر اضافه و استثنائا پیش از دیگر فیلمها اکران شود. بازیگر اصلی این فیلم محسن تنابنده است و ندا جبرئیلی دیگر بازیگر شناختهشدهای است که در آن ایفای نقش کرده. به بهانه آغاز اکران این فیلم، در ادامه مطلب درباره «جنگ جهانی سوم» و نقاط قوت و ضعف آن میخوانید.
مقدمهای کُند و آرام
قصه «جنگ جهانی سوم» درباره کارگری روزمزد به نام «شکیب» است. او سالها قبل همسر و فرزندان خود را در زلزله از دست داده و تنها همدم او زنی کرولال به نام «لادن» است. «شکیب» در پشت صحنه یک فیلم کار میکند، او به صورت اتفاقی برای ایفای نقش هیتلر در این اثر سینمایی انتخاب میشود و به همین دلیل در یکی از لوکیشنهای فیلم یعنی خانه هیتلر ماندگار میشود که این سرآغاز همه ماجراهاست. «جنگ جهانی سوم» مقدمهای طولانی برای روایت اتفاقات مهم و ماجرای اصلی فیلم دارد. تقریبا 30 دقیقه ابتدایی فیلم کمی کُند پیش میرود، بنابراین ممکن است مخاطب از همان دقایق اولیه به اندازه کافی با فیلم همراه نشود. ارتباط «شکیب» و «لادن» با یکدیگر به واسطه زبان اشاره و نامفهوم بودن بخش زیادی از صحبتهای آن ها نیز باعث میشود تماشاگر ابتدا شناخت کافی درباره کاراکترها و تصمیماتشان نداشته باشد و این موضوع نیز همراهی مخاطب با آنان را سخت میکند.
قصهای تاثیرگذار با پایانی هولناک
هرچند که فیلم ابتدا روایت کُندی دارد، اما ریتم آرام فیلم به اندازهای طول نمیکشد که ارتباط مخاطب با قصه قطع شود و حوصله او را سر ببرد. به مرور هرچه فیلم پیش میرود، میبینیم که زمینهچینیهای قصه برای رخدادها و حوادث بعدی به کار میآیند. اتفاقات فیلم به خوبی در هم تنیده شدهاند و یکی پس از دیگری، مدام تماشاگر را غافلگیر میکنند. ماجراهای هیجانانگیز و البته تلخ فیلم، به خوبی مخاطب را با قصه همراه میکند. هیجان و التهاب قصه تا پایان حفظ میشود و در نهایت یک پایان تکاندهنده، آخرین غافلگیری را برای تماشاگر رقم میزند. روایت تاثیرگذار «جنگ جهانی سوم»، قصه منسجم آن، اتفاقات غیرقابل پیشبینی و غافلگیریهای داستان، جزو نقاط قوت فیلم هستند که هرکدام به سهم خود میتوانند مخاطب را از تماشای فیلم سیدی راضی کنند.
درخشش محسن تنابنده در نقشی پیچیده
محسن تنابنده با ایفای نقش اصلی در «جنگ جهانی سوم» فرصت بازی در یک نقش خاص و پیچیده را به دست آورده و البته از این فرصت به درستی استفاده کرده است تا بار دیگر توانایی خود را در ایفای نقشهای سخت اثبات کند. «شکیب» مردی تنها، سرخورده و مظلوم است اما شرایط زندگی او باعث میشود تحولاتی در کاراکترش رخ بدهد. محسن تنابنده با بازی خوب و قابل باور خود ابتدا «شکیب» را با چنین ویژگیهایی به مخاطب معرفی میکند. او با لحن آرام و چهره مظلوم خود، تصویر شخصیتی را به نمایش میگذارد که به دلیل ضعفهایش با همه مدارا میکند و خیلی زود از موضع خود کوتاه میآید اما پس از تغییراتی که در کاراکترش رخ میدهد، روی دیگری از «شکیب» را نشان میدهد و برای نمایش تحول او نیز اغراق نمیکند. محسن تنابنده از دیوانگی و جنون این شخصیت، تصویری باورپذیر ارائه میدهد و با بازی خوب خود، مخاطب را تحت تاثیر قرار میدهد. بازیگران جوان فیلم مهسا حجازی (لادن) و نوید نصرتی (نصرتی) نیز از پس ایفای نقش خود برآمدهاند و ندا جبرئیلی نیز بازی خوبی در فیلم دارد اما در میان آنها این محسن تنابنده است که با نقش سخت خود یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را به نمایش میگذارد و همه توجهات را به خود معطوف میکند. جایزه بهترین بازیگر مرد بخش افقهای جشنواره ونیز، ارمغان این فیلم برای محسن تنابنده بود.
ششمین ساخته هومن سیدی
هومن سیدی در طول سالهای فعالیت خود همزمان با بازیگری، از کارگردانی هم غافل نبوده و با تولید 6 فیلم سینمایی و یک سریال نمایش خانگی، موفق شد آرامآرام جایگاه خودش را به عنوان کارگردانی توانا و خلاق تثبیت کند. سیدی پس از فیلمهایی مانند «آفریقا»، «سیزده»، «اعترافات ذهن خطرناک من» و دو فیلم تحسین شده «خشم و هیاهو» و «مغزهای کوچک زنگ زده»، سال 1400 ششمین فیلم خود یعنی «جنگ جهانی سوم» را در شمال کشور جلوی دوربین برد. این کارگردان موفق شد در بخش افقهای هفتادونهمین دوره جشنواره ونیز، جایزه بهترین فیلم را برای ساخت این اثر به دست آورد. هومن سیدی بعد از گذشت پنج سال از اکران «مغزهای کوچک زنگ زده»، با فیلم جدید خود که البته فضایی کاملا متفاوت با «مغزها...» دارد، به سینما بازگشته است.