کبنا ؛محمدعلی وکیلی در سرمقاله این هفته روزنامه ابتکار نوشت: مهمترین مشخصه گفتمان مسئولین وعده است. انگار نافشان را با وعده بریدهاند. هیچگاه دستاورد درخشانی را روی میز نمیگذارند بلکه هرگاه لب به سخن میگشایند خبر از آینده درخشان نامعلوم میدهند. فرق نمیکند مسئول تازه کار باشد و فاقد کارنامه یا دارای سوابق مدیریتی چهل ساله باشد، همه بگونه ای با مردم حرف میزنند توگویی تازه پابه عرصه گذاشته اند و حالا بناست شق القمر کنند. آفت وعده دادن ریشه در یک مسئله مهمی به نام ضعف حافظه کوتاهمدت مردم دارد. انگار ما دوست داریم وعده بسیار و ادعای بلند بشنویم. گوشهای ما نیز به خیالبافیها (همان وعدهها) معتاد شده اند. اگر مردم به آنچه می شنوند حساس باشند و حساب کشی کنند این رفتار تغییر میکند. هیچ مسئولی حق ندارد در جایگاه مسئولیت، سخن از باید و نباید بگوید. او علیالقاعده باید گزارش عملکرد بدهد. مسئول نباید مانند تحلیلگران با اگر و شاید با مردم حرف بزند. مسئول فقط مجاز به بیان خبر می باشد. “پاسخگویی” به معنای نشستن پشت میکروفن و سخنرانی کردن نیست. پاسخگویی یعنی حساب پس دادن. یکی از عوامل دلزدگی مردم از رسانههای داخلی نقل و قول حرفها و سخنرانیهای طولانی مقامات که مملو از وعده و بیان مجموعهای از باید و نبایدهای فرضی است. مسئولان باید با کارنامه با مردم حرف بزنند. البته این محصول ساختار است؛ ما با غیبت نهاد پاسخگویی در ساختار جمهوری اسلامی مواجهیم.
اگر این ساختار دارای عنصر پاسخگویی بود، آقای قالیباف در سال چهارم ریاستش بر مجلس یکدست انقلابی و به بهانه برنامه هفتم وعده ثبات اقتصادی و کنترل گرانی و تورم را در یک دوره پنج ساله را نمی داد! اولاً که ایشان حق وعده دادن ندارد؛ چهارسال یک مجلس و تمام حاکمیت را خود و دوستان همفکرشان در دست داشته اند و حالا نتیجه را مردم در سفره هایشان می بینند. لذا اینان کارنامه ای دارند و با همین کارنامه باید ارزیابی شوند.
ثانیاً شوربختانه اهداف برنامه های پنج ساله ادوار گذشته کمتر از بیست وپنج درصد بوده است (کارنامه همه جریانها)، ولی با رجوع به آرشیوها میبینیم وعده و تبلیغات مسئولان وقت بنام اهداف ذکرشده در برنامههای پنج ساله گوش فلک را کر کرده بود؛ با وجود همه وعدهها و ادعاها همواره این برنامهها فقط روی کاغذ قابلیت افتخار را دارند و بالای هفتاد و پنج درصد از آن برنامهها و وعدهها محقق نشده است.
رسم است برای معارفه یک مسئول، یک روزکاری سازمان مربوطه تعطیل، امور مردم معطل، صفی از مقامات شامل استاندار، امام جمعه، نماینده و مسئول معرفی شده و تودیع گردیده پشت تریبون میروند و داد سخن میرانند گویا همه با هم عهد کردهایم وقت مردم را به گروگان سنتها و عادات مدیریتی خود بگیریم.
به هر روی مردم باید در مقابل وعدهها حساس باشند و در مواعید و سررسید وعدهها حسابرسی و مطالبهگری نمایند؛ نه اینکه در فصل برداشت محصول، بر سر زمینهای خشک و خالی باز وعده سال دیگر را به مردم بفروشند.
اگر این ساختار دارای عنصر پاسخگویی بود، آقای قالیباف در سال چهارم ریاستش بر مجلس یکدست انقلابی و به بهانه برنامه هفتم وعده ثبات اقتصادی و کنترل گرانی و تورم را در یک دوره پنج ساله را نمی داد! اولاً که ایشان حق وعده دادن ندارد؛ چهارسال یک مجلس و تمام حاکمیت را خود و دوستان همفکرشان در دست داشته اند و حالا نتیجه را مردم در سفره هایشان می بینند. لذا اینان کارنامه ای دارند و با همین کارنامه باید ارزیابی شوند.
ثانیاً شوربختانه اهداف برنامه های پنج ساله ادوار گذشته کمتر از بیست وپنج درصد بوده است (کارنامه همه جریانها)، ولی با رجوع به آرشیوها میبینیم وعده و تبلیغات مسئولان وقت بنام اهداف ذکرشده در برنامههای پنج ساله گوش فلک را کر کرده بود؛ با وجود همه وعدهها و ادعاها همواره این برنامهها فقط روی کاغذ قابلیت افتخار را دارند و بالای هفتاد و پنج درصد از آن برنامهها و وعدهها محقق نشده است.
رسم است برای معارفه یک مسئول، یک روزکاری سازمان مربوطه تعطیل، امور مردم معطل، صفی از مقامات شامل استاندار، امام جمعه، نماینده و مسئول معرفی شده و تودیع گردیده پشت تریبون میروند و داد سخن میرانند گویا همه با هم عهد کردهایم وقت مردم را به گروگان سنتها و عادات مدیریتی خود بگیریم.
به هر روی مردم باید در مقابل وعدهها حساس باشند و در مواعید و سررسید وعدهها حسابرسی و مطالبهگری نمایند؛ نه اینکه در فصل برداشت محصول، بر سر زمینهای خشک و خالی باز وعده سال دیگر را به مردم بفروشند.