تاریخ انتشار
چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۲۲:۲۸
کد مطلب : ۴۶۵۲۱۶
تاسوعای حسینی/ مهمان وفاداری سقای دشت کربلا؛
وقتی که معصوم به غیر معصوم گفت جانم به فدایت/ خطبه قمر بنی هاشم بر بام کعبه/ رمز عبد صالح شدن قمر بنیهاشم چه بود؟
۰
کبنا ؛حضرت عباس(ع) به اندازهای محو یار شده بود که بر امواج دل انگیز آب روان، لبهای خشکیده محبوب خود را در نظر آورد و داغ تشنگی را از یاد برد. رشادت، وفاداری و فروتنی عباس(ع) یکی دیگر از برگهای زرین عاشورا است که همه را به شگفتی واداشته است.
یکى از فضایل والاى انسانى و اسلامى، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگى، زینت اخلاق بوده و از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوى انسان است. امیرمومنان على علیهالسلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیهالسلام در فراگیرى ادب ، فرمود: یا بنى ! الادب لقاح العقل، و ذکا القلب و عنوان الفضل
پسرم ادب، مایه بارور شدن عقل و بیدارى قلب و سرلوحه فضل و بزرگوارى است. نیز فرمود: من اخر عدم ادبه، لم یقدمه کثافه حسبه کسى که بى ادبى ، او را عقب انداخت، عظمت و کثرت فامیل، او را به جلو نخواهد انداخت نیز فرمود: لا میراث کالادب، هیچ ارثى ارزشمندتر از ادب نیست بر همین اساس حضرت على علیهالسلام فرزندانش را بخوبى تربیت کرد، و آنها از باادبترین افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود، که از ویژگیهاى زندگى سراسر درخشان وى ادب او در همه دورانهاى زندگیش از کودکى تا آخر عمر بود. در این زمینه نظر شما را به چند نمونه زیر جلب مى کنیم:
۱. روایت شده: حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمى نشست، و اگر پس از اجازه مى نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مى نشست.
۲. روایت شده: در طول ۳۴ سال عمر حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند سیدى، مولاى، یابن رسول الله، آقاى من ، سرور من ، اى پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مى زد، جز در آخرین ساعت عمر، در آستانه شهادت، که صدا زد: (برادر، برادرت را دریاب !)این تعبیر نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد، اکنون تو نیز اى برادر، با مهر برادرى به من بنگر! در کتاب مستطرف الاحادیث آمده است : روزى امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بى آنکه به کسى بگوید باشتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند، ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصى ظرف آب را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم مى کند. روز دیگر، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مى روى ؟ فرمود:(مى خواهم این انگور را براى مولایم حسین علیهالسلام ببرم )
در همان خردسالى حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام حضرت امام على علیهالسلام توجه خاصى به ادب وى داشت و او را به تلاشها و کارهاى مهم و سخت مانند کشاورزى، تقویت روح و جسم، تیراندازى و شمشیر زنى و سایر فضایل اخلاقى، تعلیم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام گاهى در کنار پدر مشغول کشاورزى و باغدارى و نخلستانها بود و زمانى احادیث و برنامه هاى اسلام را در مسجد به دیگران مى آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک مى کرد. او به برادران و خواهرانش احترام شایان مى نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مى کوشید و در یک کلام، بازوى پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بود. سخن حضرت على علیهالسلام در زبان، سیماى حضرت امام حسن علیهالسلام در چهره، و خون حضرت امام حسین علیهالسلام را در رگها داشت.
محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه از زندگی حضرت ابوالفضل (ع) تا قبل از حادثه کربلا اطلاعات چندانی در دسترس نیست، گفت: «تا قبل از کربلا و روایتهای مربوط به شهادت اطلاعات دقیقی از طول زندگی حضرت عباس (ع) وجود ندارد. فقط آنچه از این حضرت بر جای مانده این است که همسر ایشان، دختر عبدالله ابن عباس بود؛ اما اینکه زندگی ایشان چگونه میگذشت و چه اموراتی داشتند اطلاعات دقیقی وجود ندارد. حتی درباره تعداد فرزندان حضرت ابوالفضل (ع) نیز اختلاف نظر وجود دارد.»
" دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد"
چرا شهدا به جایگاه حضرتعباس(ع) غبطه میخورند؟
امام صادق (ع) فرمودند: «او (حضرت ابوالفضل) ایمانی قوی و پر صلابت داشت ... او دارای بصیرتی نافذ و عمیق بود». در زیارت ناحیهٔ مقدّسه آمده است: «گواهی میدهم که تو خیرخواه خداوند و رسولش و برادرت بودی». امام سجاد (ع) فرمودند: «رحمت خدا بر عباس (ع)! پس سوگند به خدا! او از خود گذشتگی کرد و شجاعتش را در جنگ نشان داد و به قلب لشکر زد و لشکریان، گرد او را گرفتند و به زحمتش انداختند و او جانش را فدای برادرش کرد؛ تا این که دستانش قطع شدند؛ پس خدای عزّ و جلّ به جای آن دو دست، دو بال به او داد که با ملائکه در بهشت پرواز میکند؛ همان گونه که به جعفر بن ابیطالب، عنایت کرد و قطعاً برای عباس (ع)، نزد خدای تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه شهیدان در روز قیامت، به آن غبطه میخورند.»
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد حسینی کارشناس مذهبی و پژوهشگر دینی گفت: در زیارت اربعین، قمر بنی هاشم (ع) را ابوالقاسم خطاب کردند. در جایی دیگر ایشان را ابوالقربه یعنی کسی که صاحب مشک آب است، و در جایی دیگر ابوالفرجه معرفی کردند. از القاب مشهورشان باب الحوائج و سقا است. در برخی منابع الشهید معرفی شدند. در ارتباط با تولد ایشان خیلی اختلاف است. تاریخ مطلب دقیق و گویایی از ماجرای تولد حضرت ندارد، اما مشهورترین مطلب این است که ایشان در ۲۶ هجری قمری در بیت شریف امیر المومنین (ع) متولد شدند. صاحب کتاب خصائص العباسیه بیان کرده است زمانی که امیر المومنین (ع)، فرزند تازه متولد شده اش یعنی عباس را در آغوش گرفت، در گوش هایشان اذان و اقامه گفتند و گریه کردند. ام البنین دلیل گریه کردن را پرسیدند که حضرت (ع) فرمودند: این دو بازو فرزندم عباس (ع)، در راه فرزندم حسین (ع) جدا میشود و خدا به واسطه این دو دست دو بال در آخرت به ایشان عطا میکند.
این پژوهشگر دینی درباره کم بودن مستندات تاریخی از سیره حضرت ابوالفضل (ع) بیان کرد: متاسفانه مطالب کمی از سیره ساقی کربلا در تاریخ ذکر شده است. مثلا حضور ایشان در جنگ صفین ذکر شده است، اما استنادی از کیفیت حضور حضرت (ع) بیان نشده است. سال گردآوری منابع زندگی حضرت برای زمانهای دور نیست. در روایاتی امام صادق (ع) فرمودند:
«کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الإیمان، جاهد مع أبی عبد الله علیه السلام وأبلى بلاءً حسناً، ومضى شهیداً» ایشان علاوه بر صفات عالی، بصیرت داشتند. از صفات برتر حضرت عباس (ع) مسئله وفاداری ایشان است. زمانی که علم را نزد ابن زیاد آوردند او میگفت: این علم، وفا را نشان میدهد. از علم دار کربلا یاد بگیرید که همه جای این علم تیر خورده است، به جز دسته آن.
جایگاه ویژه ایشان مسئلهای است که حتی باعث غبطه شهدا به جایگاه ایشان است.
زمانی که شهدا میخواهند وارد بهشت شوند، سرها را بالا میاورند و به جایگاه حضرت ابوالفضل (ع) غبطه میخورند. مردم به حال شهدا غبطه میخورند و شهدا به حال حضرت عباس (ع).
وی در پایان اضافه کرد: از همه اینها که بگذریم هیچ تعبیری مانند تعبیر امام حسین (ع) نسبت به برادرشان نیست. یک تعبیری که در سلسله جوامع روایی کمتر دیده میشود. کمتر پیش میآید که معصوم به غیر معصوم بگوید جانم فدایت. وقتی امام حسین (ع) در واقعه کربلا، بالای سر بدن ضربه خورده برادشان آمدند و وقتی دید کاری از دستش بر نمیآید، گفتند به نفسی انت؛ یعنی جانم به فدایت.
خطبه قمر بنی هاشم بر بام کعبه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خداي را که بيت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسين (ع) است) مشرف کرد؛ کسي که ديروز بيت بود،[امروز] قبله گرديد.
اي ناسپاسان گناهکار آيا راه بيت را بر امام نيکوکاران مي بنديد؟ چه کسي سزاوارتر به اين بيت است از ديگر موجودات؟ و چه کسي نزديکترين به اين خانه است؟ و اگر حکمت هاي خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بيت به سوي ايشان [ امام حسين (ع)] پرواز مي کرد؛ قبل از اينکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسين (ع)] را استلام مي کند و اگر خواست مولاي من خواست خداوند رحمن نبود هر آينه بر سر شما مانند بازِ شکاري که بر گنجشکان فرود مي آيد نازل مي شدم.
آيا قومي را که مرگ را در کودکي به بازي مي گرفتند مي ترسانيد، در حاليکه الان در مردانگي قرار دارند. همه جانم فداي آقا و مولاي همه موجودات که برتر از حيوانات [هستند].
هيهات بنگريد سزاوار است از چه کسي پيروي کنيد، به کسي که شراب مي نوشد [مراد يزيد ملعون است] يا کسي که صاحب حوض و کوثر است؛ کسي که در خانه وحي و قرآن است [مراد امام حسين(ع)است] يا کسي که در بيتش اسباب لهو و نجاست است [مراد يزيد ملعون است]؛ و يا کسي که در خانه اش نزول آيات [نشانه ها] و [آيه] تطهير است.
شما در غلطي واقع شديد که قريش واقع شدند. چرا که اراده قتل پيامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پيامبرتان را و [اين حيله] براي ايشان تا وقتي اميرالمؤمنين(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسين(ع) تا وقتي که من زنده ام؟
بياييد تا به راهش [راه کشتن امام حسين(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنيد، و گردنم را بزنيد تا به مقصودتان برسيد. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پيامبر (ص)را داشتند ] باد.
عبد صالح شدن قمر بنی هاشم (ع)
شاخصه اینکه ابالفضل عباس عبد صالح خدا شد، قابل توجه است. روایاتی در بحث مقام انبیا داریم که وقتی اهل بیت سلسله مراتب ابراهیم (ع) را بیان میکنند اول به مقام عبودیت اشاره میکنند. عبودیت مافوق مقام نبوت در درگاه خداست. چه شد که ابالفضل به این مقام رسید؟ به این خاطر که «الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ» آن حضرت اهل اطاعت پذیری بود و هیچ گاه روی حرف حجت خدا حرف جدیدی مطرح نکرده و خواسته خود را در محضر امام مطرح نکرده لذا به این مقام رسیده است. در قرآن و روایات هم داریم که اگر کسی بخواهد به مقام عبودیت برسد سوره نساء آیه ۶۹، «و مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» اگر کسی اهل اطاعت از پیامبر و اهل بیت باشد در بهشت همنشین انبیا و اولیا و صالحین و… خواهد بود.
"منظور اهلبیت از باب الحوائج بودن قمر بنی هاشم چیست؟"
رجزهای حضرت عباس (ع) در کربلا
توصیف حضرت عباس (ع) از خود در رجزهایش
او در ابتدا به توصیف خود، امام خود و حسب و نسب خود میپردازد، که رجزها معمولا بیشتر از این هم نبوده و سپس میسراید:
«به خداوند شکست ناپذیر و بزرگ و به «حجر الاسود» و «زمزم» و «حطیم» صادقانه سوگند یاد میکنم که امروز پیکرم را به خونم آغشته میکنم و در راه حسین (ع) که پیشوای پر افتخار اهل فضل و بخشش است، جهاد مینمایم.»
رجز حضرت عباس (ع) در هنگام نبرد
آن گاه به سوی دشمن هجوم میبرد. او در ابتدا نبرد سختی با آنها کرد و دوباره سرود:
«من از مرگ، آن هنگام که بانگ بر میدارد بیمی ندارم تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمیهراسم.»
حمله او به قدری برق آسا بود که سبب پراکنده شدن و فرار دشمن شد.
این حمله بی امان باعث شد تا دشمن از خیال نبرد رویارو، بیرون آید. بدین منظور اجازه دادند عباس (ع) آب بردارد تا آنان از این فرصت استفاده کرده، در پشت نخلها کمین کنند.
وقتی آب برداشتند
وقتی به آب راه فرات دست مییابد و میخواهد کمی آب بنوشد، تشنگی امام خویش را در نظر میآورد و میخواند:
«ای نفس پس از حسین (ع) خوار باشی! و پس از او هرگز نخواهم که زنده بمانی! این حسین (ع) است که دل از زندگانی شسته اما تو آب سرد و گوارا مینوشی؟! به خدا قسم که این شیوه دین من نیست.»
وقتی که دست راستشان قطع شد
و وقتی دست راست او قطع میشود، بی درنگ در رجز خود میگوید:
وَ اللَّهِ اِنْ قَطَعْتُمْ یمِینی
اِنِّی اُحَامِی اَبَداً عَنْ دِینی
وَ عَنْ إمَامِ صَادِقِ الیقِین
نَجْلِ النَّبِی صلی الله علیه وآله الطَّاهِرِ الأمِینِ
«به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید همواره پشتیبان دینم و امامم که یقین راستین دارد و نوه پیامبر (ص) پاک و درستْکردار است باقی میمانم.»
وقتی که دست چپشان قطع شد
او به پیکار آن قدر ادامه داد که خسته شد.
«حکیم بن طفیل طائی سنبسی» با شیوه قبلی در پشت نخل دیگری کمین کرد و با دیدن ضعف حضرت، به او حمله ور شد و با ضربهای دست چپ او را نیز قطع نمود. حضرت با روحیه ای استوار، نفس خود را مخاطب قرار داد و خواند:
«ای نفس از کافران مهراس و مژده مهربانی پروردگار در جوار پیامبر بزرگ (ص) بده! [اگر چه] با سرکشی خود دست چپ مرا قطع کردند. پس خداوندا! آنان را به آتش دوزخ خود درآر!»
به خوبی آشکار است که حضرت با هر حرکت دشمن، رجزی متناسب با آن میگویند؛ اگر چه در آن گیر و دار جنگ و فرود آمدن ضربتهای کاری و قطع شدن دستان، دیگر مجالی برای رجزخوانی نمیماند اما او با روحیه ای استوار و ایمانی راسخ، با خواندن این رجزها همگان را از ایمان قلبی خود به خدا و امام خویش آگاه میسازد و به آنها راه هدایت را نشان میدهند در سخت ترین شرایط، دست از سر دادن شعارهای بلند عاشورا و پیامهای سرخ آن برنمیدارد.
یکى از فضایل والاى انسانى و اسلامى، رعایت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگى، زینت اخلاق بوده و از عوامل و ارکان مهم شخصیت معنوى انسان است. امیرمومنان على علیهالسلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیهالسلام در فراگیرى ادب ، فرمود: یا بنى ! الادب لقاح العقل، و ذکا القلب و عنوان الفضل
پسرم ادب، مایه بارور شدن عقل و بیدارى قلب و سرلوحه فضل و بزرگوارى است. نیز فرمود: من اخر عدم ادبه، لم یقدمه کثافه حسبه کسى که بى ادبى ، او را عقب انداخت، عظمت و کثرت فامیل، او را به جلو نخواهد انداخت نیز فرمود: لا میراث کالادب، هیچ ارثى ارزشمندتر از ادب نیست بر همین اساس حضرت على علیهالسلام فرزندانش را بخوبى تربیت کرد، و آنها از باادبترین افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود، که از ویژگیهاى زندگى سراسر درخشان وى ادب او در همه دورانهاى زندگیش از کودکى تا آخر عمر بود. در این زمینه نظر شما را به چند نمونه زیر جلب مى کنیم:
۱. روایت شده: حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام بدون اجازه در کنار امام حسین علیهالسلام نمى نشست، و اگر پس از اجازه مى نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مى نشست.
۲. روایت شده: در طول ۳۴ سال عمر حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیهالسلام برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند سیدى، مولاى، یابن رسول الله، آقاى من ، سرور من ، اى پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مى زد، جز در آخرین ساعت عمر، در آستانه شهادت، که صدا زد: (برادر، برادرت را دریاب !)این تعبیر نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد، اکنون تو نیز اى برادر، با مهر برادرى به من بنگر! در کتاب مستطرف الاحادیث آمده است : روزى امام حسین علیهالسلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام که در آن هنگام کودک بود، بى آنکه به کسى بگوید باشتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند، ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصى ظرف آب را به برادرش امام حسین علیهالسلام تقدیم مى کند. روز دیگر، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مى روى ؟ فرمود:(مى خواهم این انگور را براى مولایم حسین علیهالسلام ببرم )
در همان خردسالى حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام حضرت امام على علیهالسلام توجه خاصى به ادب وى داشت و او را به تلاشها و کارهاى مهم و سخت مانند کشاورزى، تقویت روح و جسم، تیراندازى و شمشیر زنى و سایر فضایل اخلاقى، تعلیم و عادت داده بود. حضرت ابوالفضل العباس علیهالسلام گاهى در کنار پدر مشغول کشاورزى و باغدارى و نخلستانها بود و زمانى احادیث و برنامه هاى اسلام را در مسجد به دیگران مى آموخت و به تهیدستان و بینوایان کمک مى کرد. او به برادران و خواهرانش احترام شایان مى نمود و دوش به دوش آنان در بالا بردن سطح فرهنگ مردم مى کوشید و در یک کلام، بازوى پرتوان پدر و چشم نافذ اسلام و مطیع برادرانش امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بود. سخن حضرت على علیهالسلام در زبان، سیماى حضرت امام حسن علیهالسلام در چهره، و خون حضرت امام حسین علیهالسلام را در رگها داشت.
محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخ اسلام با بیان اینکه از زندگی حضرت ابوالفضل (ع) تا قبل از حادثه کربلا اطلاعات چندانی در دسترس نیست، گفت: «تا قبل از کربلا و روایتهای مربوط به شهادت اطلاعات دقیقی از طول زندگی حضرت عباس (ع) وجود ندارد. فقط آنچه از این حضرت بر جای مانده این است که همسر ایشان، دختر عبدالله ابن عباس بود؛ اما اینکه زندگی ایشان چگونه میگذشت و چه اموراتی داشتند اطلاعات دقیقی وجود ندارد. حتی درباره تعداد فرزندان حضرت ابوالفضل (ع) نیز اختلاف نظر وجود دارد.»
" دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد"
چرا شهدا به جایگاه حضرتعباس(ع) غبطه میخورند؟
امام صادق (ع) فرمودند: «او (حضرت ابوالفضل) ایمانی قوی و پر صلابت داشت ... او دارای بصیرتی نافذ و عمیق بود». در زیارت ناحیهٔ مقدّسه آمده است: «گواهی میدهم که تو خیرخواه خداوند و رسولش و برادرت بودی». امام سجاد (ع) فرمودند: «رحمت خدا بر عباس (ع)! پس سوگند به خدا! او از خود گذشتگی کرد و شجاعتش را در جنگ نشان داد و به قلب لشکر زد و لشکریان، گرد او را گرفتند و به زحمتش انداختند و او جانش را فدای برادرش کرد؛ تا این که دستانش قطع شدند؛ پس خدای عزّ و جلّ به جای آن دو دست، دو بال به او داد که با ملائکه در بهشت پرواز میکند؛ همان گونه که به جعفر بن ابیطالب، عنایت کرد و قطعاً برای عباس (ع)، نزد خدای تبارک و تعالی، مقام و منزلتی است که همه شهیدان در روز قیامت، به آن غبطه میخورند.»
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد حسینی کارشناس مذهبی و پژوهشگر دینی گفت: در زیارت اربعین، قمر بنی هاشم (ع) را ابوالقاسم خطاب کردند. در جایی دیگر ایشان را ابوالقربه یعنی کسی که صاحب مشک آب است، و در جایی دیگر ابوالفرجه معرفی کردند. از القاب مشهورشان باب الحوائج و سقا است. در برخی منابع الشهید معرفی شدند. در ارتباط با تولد ایشان خیلی اختلاف است. تاریخ مطلب دقیق و گویایی از ماجرای تولد حضرت ندارد، اما مشهورترین مطلب این است که ایشان در ۲۶ هجری قمری در بیت شریف امیر المومنین (ع) متولد شدند. صاحب کتاب خصائص العباسیه بیان کرده است زمانی که امیر المومنین (ع)، فرزند تازه متولد شده اش یعنی عباس را در آغوش گرفت، در گوش هایشان اذان و اقامه گفتند و گریه کردند. ام البنین دلیل گریه کردن را پرسیدند که حضرت (ع) فرمودند: این دو بازو فرزندم عباس (ع)، در راه فرزندم حسین (ع) جدا میشود و خدا به واسطه این دو دست دو بال در آخرت به ایشان عطا میکند.
این پژوهشگر دینی درباره کم بودن مستندات تاریخی از سیره حضرت ابوالفضل (ع) بیان کرد: متاسفانه مطالب کمی از سیره ساقی کربلا در تاریخ ذکر شده است. مثلا حضور ایشان در جنگ صفین ذکر شده است، اما استنادی از کیفیت حضور حضرت (ع) بیان نشده است. سال گردآوری منابع زندگی حضرت برای زمانهای دور نیست. در روایاتی امام صادق (ع) فرمودند:
«کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الإیمان، جاهد مع أبی عبد الله علیه السلام وأبلى بلاءً حسناً، ومضى شهیداً» ایشان علاوه بر صفات عالی، بصیرت داشتند. از صفات برتر حضرت عباس (ع) مسئله وفاداری ایشان است. زمانی که علم را نزد ابن زیاد آوردند او میگفت: این علم، وفا را نشان میدهد. از علم دار کربلا یاد بگیرید که همه جای این علم تیر خورده است، به جز دسته آن.
جایگاه ویژه ایشان مسئلهای است که حتی باعث غبطه شهدا به جایگاه ایشان است.
زمانی که شهدا میخواهند وارد بهشت شوند، سرها را بالا میاورند و به جایگاه حضرت ابوالفضل (ع) غبطه میخورند. مردم به حال شهدا غبطه میخورند و شهدا به حال حضرت عباس (ع).
وی در پایان اضافه کرد: از همه اینها که بگذریم هیچ تعبیری مانند تعبیر امام حسین (ع) نسبت به برادرشان نیست. یک تعبیری که در سلسله جوامع روایی کمتر دیده میشود. کمتر پیش میآید که معصوم به غیر معصوم بگوید جانم فدایت. وقتی امام حسین (ع) در واقعه کربلا، بالای سر بدن ضربه خورده برادشان آمدند و وقتی دید کاری از دستش بر نمیآید، گفتند به نفسی انت؛ یعنی جانم به فدایت.
خطبه قمر بنی هاشم بر بام کعبه
بنام خداوند بخشنده مهربان
سپاس خداي را که بيت الله را با قدوم پدرش(منظور امام حسين (ع) است) مشرف کرد؛ کسي که ديروز بيت بود،[امروز] قبله گرديد.
اي ناسپاسان گناهکار آيا راه بيت را بر امام نيکوکاران مي بنديد؟ چه کسي سزاوارتر به اين بيت است از ديگر موجودات؟ و چه کسي نزديکترين به اين خانه است؟ و اگر حکمت هاي خداوند بلند مرتبه نبود و اسرار بالا و امتحانات موجودات نبود، همانا بيت به سوي ايشان [ امام حسين (ع)] پرواز مي کرد؛ قبل از اينکه مردم حجر را لمس کنند، حجر دستانش [ امام حسين (ع)] را استلام مي کند و اگر خواست مولاي من خواست خداوند رحمن نبود هر آينه بر سر شما مانند بازِ شکاري که بر گنجشکان فرود مي آيد نازل مي شدم.
آيا قومي را که مرگ را در کودکي به بازي مي گرفتند مي ترسانيد، در حاليکه الان در مردانگي قرار دارند. همه جانم فداي آقا و مولاي همه موجودات که برتر از حيوانات [هستند].
هيهات بنگريد سزاوار است از چه کسي پيروي کنيد، به کسي که شراب مي نوشد [مراد يزيد ملعون است] يا کسي که صاحب حوض و کوثر است؛ کسي که در خانه وحي و قرآن است [مراد امام حسين(ع)است] يا کسي که در بيتش اسباب لهو و نجاست است [مراد يزيد ملعون است]؛ و يا کسي که در خانه اش نزول آيات [نشانه ها] و [آيه] تطهير است.
شما در غلطي واقع شديد که قريش واقع شدند. چرا که اراده قتل پيامبر(ص) را کردند و شما اراده قتل پسر دختر پيامبرتان را و [اين حيله] براي ايشان تا وقتي اميرالمؤمنين(ع) زنده بود ممکن نشد. پس چگونه ممکن است کشتن ابا عبدالله الحسين(ع) تا وقتي که من زنده ام؟
بياييد تا به راهش [راه کشتن امام حسين(ع)] آگاهتان کنم؛ پس مبادرت به کشتن من کنيد، و گردنم را بزنيد تا به مقصودتان برسيد. خدا شما را به مقصودتان نرساند و عمرتان و فرزندانتان را کوتاه کند و لعنت خدا بر شما و پدرانتان [که قصد کشتن پيامبر (ص)را داشتند ] باد.
عبد صالح شدن قمر بنی هاشم (ع)
شاخصه اینکه ابالفضل عباس عبد صالح خدا شد، قابل توجه است. روایاتی در بحث مقام انبیا داریم که وقتی اهل بیت سلسله مراتب ابراهیم (ع) را بیان میکنند اول به مقام عبودیت اشاره میکنند. عبودیت مافوق مقام نبوت در درگاه خداست. چه شد که ابالفضل به این مقام رسید؟ به این خاطر که «الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ» آن حضرت اهل اطاعت پذیری بود و هیچ گاه روی حرف حجت خدا حرف جدیدی مطرح نکرده و خواسته خود را در محضر امام مطرح نکرده لذا به این مقام رسیده است. در قرآن و روایات هم داریم که اگر کسی بخواهد به مقام عبودیت برسد سوره نساء آیه ۶۹، «و مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقاً» اگر کسی اهل اطاعت از پیامبر و اهل بیت باشد در بهشت همنشین انبیا و اولیا و صالحین و… خواهد بود.
"منظور اهلبیت از باب الحوائج بودن قمر بنی هاشم چیست؟"
رجزهای حضرت عباس (ع) در کربلا
توصیف حضرت عباس (ع) از خود در رجزهایش
او در ابتدا به توصیف خود، امام خود و حسب و نسب خود میپردازد، که رجزها معمولا بیشتر از این هم نبوده و سپس میسراید:
«به خداوند شکست ناپذیر و بزرگ و به «حجر الاسود» و «زمزم» و «حطیم» صادقانه سوگند یاد میکنم که امروز پیکرم را به خونم آغشته میکنم و در راه حسین (ع) که پیشوای پر افتخار اهل فضل و بخشش است، جهاد مینمایم.»
رجز حضرت عباس (ع) در هنگام نبرد
آن گاه به سوی دشمن هجوم میبرد. او در ابتدا نبرد سختی با آنها کرد و دوباره سرود:
«من از مرگ، آن هنگام که بانگ بر میدارد بیمی ندارم تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمیهراسم.»
حمله او به قدری برق آسا بود که سبب پراکنده شدن و فرار دشمن شد.
این حمله بی امان باعث شد تا دشمن از خیال نبرد رویارو، بیرون آید. بدین منظور اجازه دادند عباس (ع) آب بردارد تا آنان از این فرصت استفاده کرده، در پشت نخلها کمین کنند.
وقتی آب برداشتند
وقتی به آب راه فرات دست مییابد و میخواهد کمی آب بنوشد، تشنگی امام خویش را در نظر میآورد و میخواند:
«ای نفس پس از حسین (ع) خوار باشی! و پس از او هرگز نخواهم که زنده بمانی! این حسین (ع) است که دل از زندگانی شسته اما تو آب سرد و گوارا مینوشی؟! به خدا قسم که این شیوه دین من نیست.»
وقتی که دست راستشان قطع شد
و وقتی دست راست او قطع میشود، بی درنگ در رجز خود میگوید:
وَ اللَّهِ اِنْ قَطَعْتُمْ یمِینی
اِنِّی اُحَامِی اَبَداً عَنْ دِینی
وَ عَنْ إمَامِ صَادِقِ الیقِین
نَجْلِ النَّبِی صلی الله علیه وآله الطَّاهِرِ الأمِینِ
«به خدا سوگند اگر دست راستم را قطع کنید همواره پشتیبان دینم و امامم که یقین راستین دارد و نوه پیامبر (ص) پاک و درستْکردار است باقی میمانم.»
وقتی که دست چپشان قطع شد
او به پیکار آن قدر ادامه داد که خسته شد.
«حکیم بن طفیل طائی سنبسی» با شیوه قبلی در پشت نخل دیگری کمین کرد و با دیدن ضعف حضرت، به او حمله ور شد و با ضربهای دست چپ او را نیز قطع نمود. حضرت با روحیه ای استوار، نفس خود را مخاطب قرار داد و خواند:
«ای نفس از کافران مهراس و مژده مهربانی پروردگار در جوار پیامبر بزرگ (ص) بده! [اگر چه] با سرکشی خود دست چپ مرا قطع کردند. پس خداوندا! آنان را به آتش دوزخ خود درآر!»
به خوبی آشکار است که حضرت با هر حرکت دشمن، رجزی متناسب با آن میگویند؛ اگر چه در آن گیر و دار جنگ و فرود آمدن ضربتهای کاری و قطع شدن دستان، دیگر مجالی برای رجزخوانی نمیماند اما او با روحیه ای استوار و ایمانی راسخ، با خواندن این رجزها همگان را از ایمان قلبی خود به خدا و امام خویش آگاه میسازد و به آنها راه هدایت را نشان میدهند در سخت ترین شرایط، دست از سر دادن شعارهای بلند عاشورا و پیامهای سرخ آن برنمیدارد.
مرجع : جهان نیوز