تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۰۲:۰۱
کد مطلب : ۴۶۶۰۷۷
یادداشت:
ماهمه مردهایم! (به قلم: محمدعلی وکیلی)
۱
کبنا ؛محمدعلی وکیلی در سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت: آقای بادامچیان دبیرکل حزب کهنه کار موتلفه اخیراً فرموده اند که اصلاح طلبان مرده اند و تمام شده اند و نظام هم از آنان عبور کرده است. او با این تحلیل و سرمست از میدان خالی، رهنمودهایی هم برای اصولگرایانِ یکه تاز داشت. اینکه اصلاً به دلشان بد راه ندهند و این دولت موفق بوده است و قرار است با توافقات بین المللی فضا را عوض کند. امیدوارم همین گونه باشد و این دولت بتواند با توافقات خوب بین المللی بخشی از مشکلات کشور را حل کند.
ما هم برای این امر دعا می کنیم. حتی در همین راستا همیشه از هر دولتی برای تنش زدایی حمایت کرده ایم تا اعتماد به نفس توافق را داشته باشد. اینکه چه فرصتسوزیهایی در این دولت شکل گرفت موضوع این یادداشت نیست. اینکه چه فرصتهای طلایی برای توافق را با تذبذب و بی برنامگی ازدست داد هم موضوع یادداشت نیست.
این یادداشت محصول شگفتی از جشنی است که برای ترحیم اصلاح طلبان به پا شده است. آخر کدام نظام عاقلی از مرگ اصلاح طلبیِ درون ساختاری خودش خوشحال می شود؟ کدام ساختار برای اصلاح ناپذیریِ خودش جشن می گیرد؟ کدام حکومت از حذف بیش از نیمی از سرمایه هایش ذوق می کند؟ از تازه به دوران رسیده های تندرو و جاه طلب در قدرت انتظاری نیست ولی عجیب است که سیاستمدار کهنه کاری چون بادامچیان هم با لبخند رضایت مرگ اصلاح طلبی را اعلام می کند.
جنابشان اگر نمیدانند بدانند که مرگ اصلاحطلبی یک حکومت یعنی شروع مرگ آن حکومت. ایشان مرگ اصلاحطلبی را مانند تمام شدن جریان نهضت آزادی و چپیهای مارکسیست معرفی میکند. متوجه نیستند که حذف این دو جریان (خصوصاً چپیها) در رقابت با جمهوری اسلامی بود. یعنی در بامداد حیات جمهوری اسلامی اینان بدیل نظام حاضر بودند.
اما جریان اصلاح طلبی، جریان جمهوری اسلامی بود. شکست آن یعنی شکست جمهوری اسلامی. پروژه اصلاح طلبی نزدیک به نیمی از تاریخ جمهوری اسلامی است؛ انکار آن انکار خود نظام است. در واقع پروژه اصلاح طلبی پروژه اصلاح نظام و احیای کارآمدی آن از درون نظام بود؛ اعلام شکست آن اصلاً برای کسی که مدعی دلسوزی است اصلاً خوشحالی ندارد. اگر شکست اصلاحطلبی به معنای عبور نظام از اصلاحطلبان است که ایشان خیلی دیر دست به فاتحه شدهاند. دو دهه بیشتر است که نظام اصلاحطلبان را دیگر خودی نمیداند. اگر معنای شکست هم عبور مردم از اصلاحطلبی است که باید گفت مردم پیش از اصلاح طلبان فاتحه اصولگرایان را خواندهاند و اصلاحطلبی آخرین سنگر دفاع از نظام بود. به عبارتی اکنون مردم فاتحه هر دو جریان را خواندهاند. اما شاید ایشان نمیداند که موتلفه از اولین احزاب اصولگرایی بود که از چشم مردم افتاده است. حضور میرسلیم و نحوه سیاستورزی او بهترین نماینده موتلفه و روشن ترین نماد ورشکستگی این حزب است.
ایشان باید بدانند که حزب موتلفه سال ها پیش تر از جریان اصولگرا در سپهر پاسخگویی به مطالبات مردم مرده است. کدام عقل سلیمی است که نمیداند تلاش موتلفه برای زندهنمایی با آوردن میرسلیم چقد رنج بی حاصلی بود.
بله جناب بادامچیان! ما همه (اصلاحطلب و اصولگرا) سالهاست که از نظر مردم مردهایم و مردم در مقیاس نیازهای غمباد کرده شان فاتحه همه ما را خوانده اند. مردم به ما اصلاحطلبان امید داشتند و ما گاهی با کم کاری و گاهی با مانعتراشی رقیب امیدشان را ناامید کردیم. اما عجیب آن است که کهنه سیاستمداری چون بادامچیان چطور نمیداند که اعلان پایان اصلاحطلبی دارای چه پیامد دهشتناکی در چشم انداز اداره کشور به حساب میآید.
ما هم برای این امر دعا می کنیم. حتی در همین راستا همیشه از هر دولتی برای تنش زدایی حمایت کرده ایم تا اعتماد به نفس توافق را داشته باشد. اینکه چه فرصتسوزیهایی در این دولت شکل گرفت موضوع این یادداشت نیست. اینکه چه فرصتهای طلایی برای توافق را با تذبذب و بی برنامگی ازدست داد هم موضوع یادداشت نیست.
این یادداشت محصول شگفتی از جشنی است که برای ترحیم اصلاح طلبان به پا شده است. آخر کدام نظام عاقلی از مرگ اصلاح طلبیِ درون ساختاری خودش خوشحال می شود؟ کدام ساختار برای اصلاح ناپذیریِ خودش جشن می گیرد؟ کدام حکومت از حذف بیش از نیمی از سرمایه هایش ذوق می کند؟ از تازه به دوران رسیده های تندرو و جاه طلب در قدرت انتظاری نیست ولی عجیب است که سیاستمدار کهنه کاری چون بادامچیان هم با لبخند رضایت مرگ اصلاح طلبی را اعلام می کند.
جنابشان اگر نمیدانند بدانند که مرگ اصلاحطلبی یک حکومت یعنی شروع مرگ آن حکومت. ایشان مرگ اصلاحطلبی را مانند تمام شدن جریان نهضت آزادی و چپیهای مارکسیست معرفی میکند. متوجه نیستند که حذف این دو جریان (خصوصاً چپیها) در رقابت با جمهوری اسلامی بود. یعنی در بامداد حیات جمهوری اسلامی اینان بدیل نظام حاضر بودند.
اما جریان اصلاح طلبی، جریان جمهوری اسلامی بود. شکست آن یعنی شکست جمهوری اسلامی. پروژه اصلاح طلبی نزدیک به نیمی از تاریخ جمهوری اسلامی است؛ انکار آن انکار خود نظام است. در واقع پروژه اصلاح طلبی پروژه اصلاح نظام و احیای کارآمدی آن از درون نظام بود؛ اعلام شکست آن اصلاً برای کسی که مدعی دلسوزی است اصلاً خوشحالی ندارد. اگر شکست اصلاحطلبی به معنای عبور نظام از اصلاحطلبان است که ایشان خیلی دیر دست به فاتحه شدهاند. دو دهه بیشتر است که نظام اصلاحطلبان را دیگر خودی نمیداند. اگر معنای شکست هم عبور مردم از اصلاحطلبی است که باید گفت مردم پیش از اصلاح طلبان فاتحه اصولگرایان را خواندهاند و اصلاحطلبی آخرین سنگر دفاع از نظام بود. به عبارتی اکنون مردم فاتحه هر دو جریان را خواندهاند. اما شاید ایشان نمیداند که موتلفه از اولین احزاب اصولگرایی بود که از چشم مردم افتاده است. حضور میرسلیم و نحوه سیاستورزی او بهترین نماینده موتلفه و روشن ترین نماد ورشکستگی این حزب است.
ایشان باید بدانند که حزب موتلفه سال ها پیش تر از جریان اصولگرا در سپهر پاسخگویی به مطالبات مردم مرده است. کدام عقل سلیمی است که نمیداند تلاش موتلفه برای زندهنمایی با آوردن میرسلیم چقد رنج بی حاصلی بود.
بله جناب بادامچیان! ما همه (اصلاحطلب و اصولگرا) سالهاست که از نظر مردم مردهایم و مردم در مقیاس نیازهای غمباد کرده شان فاتحه همه ما را خوانده اند. مردم به ما اصلاحطلبان امید داشتند و ما گاهی با کم کاری و گاهی با مانعتراشی رقیب امیدشان را ناامید کردیم. اما عجیب آن است که کهنه سیاستمداری چون بادامچیان چطور نمیداند که اعلان پایان اصلاحطلبی دارای چه پیامد دهشتناکی در چشم انداز اداره کشور به حساب میآید.