تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۱ مهر ۱۴۰۲ ساعت ۱۵:۲۱
کد مطلب : ۴۶۷۶۷۹
گفت و گوی اختصاصی کبنانیوز با ساسان تاجگردون؛
ساسان تاجگردون، معاون سابق وزیر میراث فرهنگی و گردشگری: کهگیلویه و بویراحمد با تلاش فردی به هدف نمیرسد، بر اساس توان و فکر جمعی شکل میگیرد / ضرورت مطالبهگری در بین دولتیها و نمایندگان / مدیرانی که با کارکرد قومی و سیاسی در مسند قدرت قرار میگیرند، توسعه ایجاد نمیکنند / در استانی مانند کهگیلویه و بویراحمد، استاندار درگیر یک سری رفتارهای انسانی است / رکود وحشتناکی در اجرای پروژههای عمرانی گچساران و باشت شکل گرفته است / نماینده گچساران نتوانست ظرفیتها را بکار بگیرد و خیلی از فرصتها را از دست دادیم / مجلس آدمی میخواهد که بتواند بودجه بگیرد، بداند کجا باید دفاع کند / امیدوارم حقمان را در مبادی آینده با درایت و تدبیر مردم بگیریم
۰
کبنا ؛ساسان تاجگردون از شخصیتهای ملی استان کهگیلویه و بویراحمد است که به عنوان رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی استان فارس و مدتی به عنوان معاون وزیر گردشگری فعالیت کرد، وی هم اکنون نیز در استان فارس مشغول به خدمت است. از تاجگردون درخصوص آسیبشناسی توسعه و تفاوت مدیریت در استان فارس و استان کهگیلویه و بویراحمد پرسیدهایم.
به گزارش کبنا نیوز، تاجگردون معتقد است مدیریت در کهگیلویه و بویراحمد چالشهای خاص خود را دارد و عموماً وابستگی افراد به قوم و طایفه و خط و ربط سیاسی موجب شده افراد خود را مدیون قوم و خویش خود بدانند و در مسئولیتهای استان نیز منافع شخصی و جناحی را بر منافع عموم ترجیح بدهند. این گفت و گو را در ادامه میخوانید:
شما در منصبهای مختلفی تجربه کار دارید، از نظر شما چرا استان کهگیلویه و بویراحمد با وجود ظرفیتهای زیادی که دارد ولی نسبت به سایر استانها توسعه یافتگی لازم را ندارد؟
اینکه چرا توسعه هدفمند شکل نگرفته، اعتقادم این است که مطالبهگری در سطح مقامات دولتی و نمایندگان ضرورتی است که در دوران قبل و بعد از انقلاب شدت و ضعف داشته است. در سیاستهای کلی کشور، هدفگذاری در حوزههای مختلف کشاورزی، صنعت، نفت و گاز، گردشگری خوب تدوین شده است. سازمان برنامه و بودجه دولت قبل، سند آمایش سرزمین را تعریف کرد، که اگر این طرح آمایش اجرا شود، حتماً استان کهگیلیه و بویراحمد به حقوق حقه خود خواهد رسید. تدوین سند توسعه آمایش سرزمین در جغرافیای کشور بر مبنای بخشهای توسعهای تدوین شده ولی اجرا نمیشود، که این ناشی از رفتار مدیران جغرافیایی استان کهگیلویه و بویراحمد نیست، بلکه اراده حاکمیت در نظام توسعه ملی باید در این خصوص شکل بگیرد.
در خصوص پرسش شما، اینطور نیست که بخواهیم بگردیم و مقصر را پیدا کنیم، شاید من هم یکی از مقصرین موضوع باشم، چون من هم بخشی از جامعه نظام برنامهریزی در استان فارس هستم. اما در حوزه جغرافیایی کهگیلویه و بویراحمد به دلیل تغییرات متعددی که در سیاستهای اجرایی داریم، وقتی کسی به عنوان استاندار مشغول به کار میشود، میبینیم که یک گروه بصورت کاروانی عوض میشود، با این وضعیت فکر توسعه نمیتواند مدیریت شود و این باعث میشود از قافله توسعه عقب بیفتیم. لاجرم راهی غیر از این نداریم که بصورت فردی برای توسعه تلاش کنیم. مثلاً من در حد توانم تلاش میکنم، شما هم در حد توان خودتان تلاشی میکنید، اما واقعیت امر این است که با تلاش فردی به هدف نمیرسیم، چون توسعه باید همه جانبه و بر اساس توان و فکر جمعی شکل میگیرد.
بنابراین نرسیدن به اهداف توسعهای استان کهگیلویه و بویراحمد دو بعد دارد، یک بعد مربوط به تدوین است، بعد دیگر بخاطر عارضه سیاسی نگری است که افراد وقتی در یک مسند نشستهاند، فضا را به سمت رفتارهای سیاسی سوق میدهند تا اینکه به سمت اهداف توسعهای بروند.
در استان فارس هم مناطقی مثل شهرستان کازرون، ممسنی، فیروزآباد، ویژگیهایی شبیه به استان کهگیلویه و بویراحمد دارد، نمیتوانیم بگوییم این شهرها افراد توانمندی نداشتهاند، ولی باز هم این فرصت را نداشتهاند که سند امایش سرزمینی را به ثبت برسانند و اجرا کنند.
به نظر شما نیروهای انسانی چه نقشی در توسعه دارند، چرا در این استان مردم و مسئولان دولتی و نمایندگان رفتارهای قومی و طایفهای دارند و فقط بر اساس پایگاههای رای، سبد رأی و قوم و طایفه تصمیم میگیرند؟
مهندسی توسعه در حوزه توسعه منابع انسانی است، آمایش سرزمین، سه مؤلفه اصلی دارد، انسان، فضا، فعالیت. وقتی انسان هوشمند و توانمند وجود نداشت باشد نمیتواند دو مؤلفه دیگر را بکار بگیرد. در استان ما وقتی انسانهایی با کارکرد قومی و سیاسی در مسند قدرت قرار میگیرند، چون تصورشان این است که احتمالاً این موقعیت دوباره برایشان تکرار نشود، میخواهند حداکثر استفاده را برای قوم وفامیل و افراد سیاسی نزدیک به خود ببرند و آنها را به موقعیتی برساند، چون احساس میکنند به آنها مدیون هستند، چون سبد رأی خود را مدیون عدهای هستند، به نظر من این مهمترین آسیبی که ما از آن ضربه میخوریم. نیروی انسانی به عنوان اصل مهم توسعه وقتی پست و موقعیتی میگیرد حقی که باید برای مردم ادا کند نمیکند، مهمترین عامل در توسعه همین عامل انسانی است، چون دو اصل دیگر با اصل اول قابل مطالبهگری است و لاغیر.
قاعدتاً مدیریت در کهگیویه و بویراحمد در مقایسه با استانهای فارس و اصفهان باید آسانتر باشد، ولی میبینیم که این استانها به راحتی توسعه پیدا میکنند، حتی پروژهها زودتر به سرانجام میرسند ولی در استان ما پروژهها ۱۵ سال به طول میانجامند، چرا به این شکل است؟
اینطور نیست که فقط در استانهای محروم پروژهها طولانی میشود، همه جای ایران به این شکل است، در استان فارس هم پروژههایی داریم که بالای ۴۵ سال طول کشیده و هنوز ناتمام است. ولی در خصوص مدیریت، مدیریت در استانهای کوچکتر راحتتر از مدیریت در استان فاس است، استانی که ۳۶ شهرستان، ۳۶ فرماندار، بالغ بر ۹۰ بخشدار، ۱۰۰ شهردار دارد و یک نفر به اسم استاندار باید کل این مجموعه را مدیریت کند، طبیعی است که نسبت به استانهای ایلام و چهارمحال و بختیاری یا کهگیلویه و بویراحمد کار بسیار سنگین و سختی دارد. ولی نکته دیگر این است که یک استاندار در استانی مثل کهگیلویه و بویراحمد چالشهای متفاوتتری از استانهای بزرگ دارد. قابلیتها وجود دارد ولی چالشهای قومی، قبیلهای، طایفهای و سیاسی کاریهای بسیارریزی وجود دارد که گاهی نقش بسیار زیادی میتواند ایفا کند، و این مسائل در استانهای بزرگ به این شکل نمود پیدا نمیکند، مثلاً استاندار فارس نقشی که فرزندان لر ممسنی ممکن است ایفا کنند برایش چالش نیست، ولی جاده و آزادراه یا یک سد برایش چالش است.
در کهگیلویه و بویراحمد اینطور هم نیست، اگر در باشت تحرک و مطالبهای شود از جنس دادخواهی مردم به آن نگاه میکنند، نگاه توسعهای به آن نمیشود. بخاطر فرهنگی که در این استانها غالب است، استاندار درگیر یک سری رفتارهای انسانی است.
در استانهای دیگر نگاه توسعهای، دغدغهها و گرفتارها متفاوت است، گرفتاریهای استاندار فارس فلان پالایشگاه است، آزادراه شیراز اصفهان، آزادراه شیراز بوشهر است، فلان سد و دیگر مسائل سنگین و پروژههای عمرانی و اقتصادی است، ولی مسائل انسانی و قومی و قبیلهای شاید اولویت دهم را برای استاندار داشته باشد و اصلاً در درجه اهمیت نیست، و این مسائل توسط مسئولان امنیتی و سیاسی مدیریت میشوند. ولی در استان ما اینها نقش غالب ایجاد میکنند و اثر مضاعفی بر تصمیمگیریها میگذارد.
شما چهرهای ملی هستید و یکبار هم برای انتخابات مجلس ثبت نام کردید، آیا در انتخابات این دوره ثبت نام میکنید؟
خیر، من احساس کردم افراد باعرضهتری هستند که قابلیت این را دارند که نماینده مردم شوند، من این اجازه را به خودم نمیدهم که چنین کاری کنم. وقتی شرایط ورود به مجموعه نمایندگان مجلس وجود دارد، و با ورود آقای تاجگردون [غلامرضا] دیگر مشکلی وجود ندارند، دلیل منطقی وجود ندارد که بخواهم ثبت نام کنم.
نظرتان در رابطه با دوره نمایندگی در دو سال گذشته چه چیزی است؟ شهرستان و پروژههای عمرانی چطور مدیریت شد؟
این که نیاز نیست من حتماً بحث کنم، نه من کمترین، حتی از یک انسان عادی در حوزه گچساران و باشت یا خارج از حوزه انتخابی بپرسید، متأسفانه این اذعان را دارند که رکود وحشتناکی در اجرای پروژههای عمرانی منطقه شکل گرفته است، که این ناشی از نبودن منابع نیست، هرچند که نماینده منتخب مردم است و قابل احترام است، اما باید افرادی به این حوزه ورود کنند که دانش اینگونه مسائل را دارند. بنابراین نماینده باید دانشی داشته باشد که مطالبهگری توسعه را احیا کند.
نماینده محترم ما نتوانسته این ظرفیت را بکار بگیرد یا توفیق به او دست نداده است. ما خیلی فرصتها را از دست دادیم، برگرداندن این قطار روی ریل توسعه زمان زیادی میبرد، هر فرد قوی که بیاید قطعاً مدت زمانی را باید برای احیا و برگرداندن شرایط صرف کند، بعد از آن تزریق منابع لازم است. من سازمان برنامه هستم و میدانم اعتبار یعنی چه؟ افسوس میخورم وقتی میبینم پروژههایی با اعتبار قلیل میتوانند برای حوزههای گردشگری و کشاورزی و صنعت شکوفایی ایجاد کنند، ولی متأسفانه به دلیل نگاه محدودی که وجود داشت منابع مالی تزریق نشد.
نکته آخر اینکه، شخصیتهای ملی برای ما دل نمیسوزانند، نه اینکه دلسوز نداریم، ولی آنقدر مشغلهها بالا است که کسی فکر نمیکند پروژه انتقال آب باشت در چه مرحلهای است و باید چه شود؟ مجلس و مسئولیت آدمی میخواهد که بتواند بودجه بگیرد، بداند کجا باید دفاع کند، کجا باید تخصیص آب بگیرد، امیدوارم حقمان را در مبادی آینده با درایت و تدبیر مردم بگیریم و در دفاع از سهممان حتماً آینده درخشانی برای کل مملکت و منطقه خودمان شکل خواهد گرفت.
اگر شما نماینده استان کهگیلویه و بویراحمد و حوزه انتخابیه میشدید چه کارهایی را دنبال میکردید؟
طبیعی است مهمترین پروژههای زیرساختی گچساران و باشت که بتواند توسعه سرمایهگذاری بخش خصوصی را مهیا کند. توجه به آبرسانی برای احیای کشاورزی بطور ویژه، دشت باشت پروژه بیبدیلی است، انتقال آب به مزارع لم یزرع و ظرفیتهایی که در بویراحمد گرمسیر وجود دارد. پتروشیمی و صنایع پایین دست آن اهمیت زیادی دارند. نمیگویم که کار انجام نشده است، زحمت کشیدهاند ولی میشود بیشتر کار کرد، همین اتفاقها نرخ بیکاری را کاهش میدهد، وگرنه با رفتن سر کار دولتی، نگهبانی در شرکت نفت به هیچ وجه پیشرفتی در منطقه ما ایجاد نخواهد شد. بنابراین با قاطعیتامیدوارم هر کسی که در حوزه انتخابیه به عنوان نماینده حضور داشته باشد، حتماً توجه خود را روی ایجاد زیرساختهای توسعه و سرمایهگذاری بخش خصوصی بگذارد.
در پشتیبانی از نظام و انقلاب مردم منطقه گچساران و باشت همیشه زبانزد خاص و عام بودهاند، مردمی که همواره هدفمند و با شعور سیاسی بالا در راستای توسعه منطقه تصمیم گرفتهاند. وقتی اسم گچساران و باشت را میآورم به عنوان بخشی از منطقه توسعه یافته در کهگیلویه و بویراحمد دیده میشود، به عنوان عضو کوچکی از جامعه استان کهگیلویه و بویراحمد برای مدیران دولتی و نمایندگان فعلی آرزوی سلامتی و پیشرفت و توسعه دارم، به هر شکل تغییر ضرورت توسعه است و ان شاء لله مردم در انتخابات آینده با انتخاب فرد برتر بتوانند تغییر ویژهای در توسعه منطقه ایجاد کنند.
به گزارش کبنا نیوز، تاجگردون معتقد است مدیریت در کهگیلویه و بویراحمد چالشهای خاص خود را دارد و عموماً وابستگی افراد به قوم و طایفه و خط و ربط سیاسی موجب شده افراد خود را مدیون قوم و خویش خود بدانند و در مسئولیتهای استان نیز منافع شخصی و جناحی را بر منافع عموم ترجیح بدهند. این گفت و گو را در ادامه میخوانید:
شما در منصبهای مختلفی تجربه کار دارید، از نظر شما چرا استان کهگیلویه و بویراحمد با وجود ظرفیتهای زیادی که دارد ولی نسبت به سایر استانها توسعه یافتگی لازم را ندارد؟
اینکه چرا توسعه هدفمند شکل نگرفته، اعتقادم این است که مطالبهگری در سطح مقامات دولتی و نمایندگان ضرورتی است که در دوران قبل و بعد از انقلاب شدت و ضعف داشته است. در سیاستهای کلی کشور، هدفگذاری در حوزههای مختلف کشاورزی، صنعت، نفت و گاز، گردشگری خوب تدوین شده است. سازمان برنامه و بودجه دولت قبل، سند آمایش سرزمین را تعریف کرد، که اگر این طرح آمایش اجرا شود، حتماً استان کهگیلیه و بویراحمد به حقوق حقه خود خواهد رسید. تدوین سند توسعه آمایش سرزمین در جغرافیای کشور بر مبنای بخشهای توسعهای تدوین شده ولی اجرا نمیشود، که این ناشی از رفتار مدیران جغرافیایی استان کهگیلویه و بویراحمد نیست، بلکه اراده حاکمیت در نظام توسعه ملی باید در این خصوص شکل بگیرد.
در خصوص پرسش شما، اینطور نیست که بخواهیم بگردیم و مقصر را پیدا کنیم، شاید من هم یکی از مقصرین موضوع باشم، چون من هم بخشی از جامعه نظام برنامهریزی در استان فارس هستم. اما در حوزه جغرافیایی کهگیلویه و بویراحمد به دلیل تغییرات متعددی که در سیاستهای اجرایی داریم، وقتی کسی به عنوان استاندار مشغول به کار میشود، میبینیم که یک گروه بصورت کاروانی عوض میشود، با این وضعیت فکر توسعه نمیتواند مدیریت شود و این باعث میشود از قافله توسعه عقب بیفتیم. لاجرم راهی غیر از این نداریم که بصورت فردی برای توسعه تلاش کنیم. مثلاً من در حد توانم تلاش میکنم، شما هم در حد توان خودتان تلاشی میکنید، اما واقعیت امر این است که با تلاش فردی به هدف نمیرسیم، چون توسعه باید همه جانبه و بر اساس توان و فکر جمعی شکل میگیرد.
بنابراین نرسیدن به اهداف توسعهای استان کهگیلویه و بویراحمد دو بعد دارد، یک بعد مربوط به تدوین است، بعد دیگر بخاطر عارضه سیاسی نگری است که افراد وقتی در یک مسند نشستهاند، فضا را به سمت رفتارهای سیاسی سوق میدهند تا اینکه به سمت اهداف توسعهای بروند.
در استان فارس هم مناطقی مثل شهرستان کازرون، ممسنی، فیروزآباد، ویژگیهایی شبیه به استان کهگیلویه و بویراحمد دارد، نمیتوانیم بگوییم این شهرها افراد توانمندی نداشتهاند، ولی باز هم این فرصت را نداشتهاند که سند امایش سرزمینی را به ثبت برسانند و اجرا کنند.
به نظر شما نیروهای انسانی چه نقشی در توسعه دارند، چرا در این استان مردم و مسئولان دولتی و نمایندگان رفتارهای قومی و طایفهای دارند و فقط بر اساس پایگاههای رای، سبد رأی و قوم و طایفه تصمیم میگیرند؟
مهندسی توسعه در حوزه توسعه منابع انسانی است، آمایش سرزمین، سه مؤلفه اصلی دارد، انسان، فضا، فعالیت. وقتی انسان هوشمند و توانمند وجود نداشت باشد نمیتواند دو مؤلفه دیگر را بکار بگیرد. در استان ما وقتی انسانهایی با کارکرد قومی و سیاسی در مسند قدرت قرار میگیرند، چون تصورشان این است که احتمالاً این موقعیت دوباره برایشان تکرار نشود، میخواهند حداکثر استفاده را برای قوم وفامیل و افراد سیاسی نزدیک به خود ببرند و آنها را به موقعیتی برساند، چون احساس میکنند به آنها مدیون هستند، چون سبد رأی خود را مدیون عدهای هستند، به نظر من این مهمترین آسیبی که ما از آن ضربه میخوریم. نیروی انسانی به عنوان اصل مهم توسعه وقتی پست و موقعیتی میگیرد حقی که باید برای مردم ادا کند نمیکند، مهمترین عامل در توسعه همین عامل انسانی است، چون دو اصل دیگر با اصل اول قابل مطالبهگری است و لاغیر.
قاعدتاً مدیریت در کهگیویه و بویراحمد در مقایسه با استانهای فارس و اصفهان باید آسانتر باشد، ولی میبینیم که این استانها به راحتی توسعه پیدا میکنند، حتی پروژهها زودتر به سرانجام میرسند ولی در استان ما پروژهها ۱۵ سال به طول میانجامند، چرا به این شکل است؟
اینطور نیست که فقط در استانهای محروم پروژهها طولانی میشود، همه جای ایران به این شکل است، در استان فارس هم پروژههایی داریم که بالای ۴۵ سال طول کشیده و هنوز ناتمام است. ولی در خصوص مدیریت، مدیریت در استانهای کوچکتر راحتتر از مدیریت در استان فاس است، استانی که ۳۶ شهرستان، ۳۶ فرماندار، بالغ بر ۹۰ بخشدار، ۱۰۰ شهردار دارد و یک نفر به اسم استاندار باید کل این مجموعه را مدیریت کند، طبیعی است که نسبت به استانهای ایلام و چهارمحال و بختیاری یا کهگیلویه و بویراحمد کار بسیار سنگین و سختی دارد. ولی نکته دیگر این است که یک استاندار در استانی مثل کهگیلویه و بویراحمد چالشهای متفاوتتری از استانهای بزرگ دارد. قابلیتها وجود دارد ولی چالشهای قومی، قبیلهای، طایفهای و سیاسی کاریهای بسیارریزی وجود دارد که گاهی نقش بسیار زیادی میتواند ایفا کند، و این مسائل در استانهای بزرگ به این شکل نمود پیدا نمیکند، مثلاً استاندار فارس نقشی که فرزندان لر ممسنی ممکن است ایفا کنند برایش چالش نیست، ولی جاده و آزادراه یا یک سد برایش چالش است.
در کهگیلویه و بویراحمد اینطور هم نیست، اگر در باشت تحرک و مطالبهای شود از جنس دادخواهی مردم به آن نگاه میکنند، نگاه توسعهای به آن نمیشود. بخاطر فرهنگی که در این استانها غالب است، استاندار درگیر یک سری رفتارهای انسانی است.
در استانهای دیگر نگاه توسعهای، دغدغهها و گرفتارها متفاوت است، گرفتاریهای استاندار فارس فلان پالایشگاه است، آزادراه شیراز اصفهان، آزادراه شیراز بوشهر است، فلان سد و دیگر مسائل سنگین و پروژههای عمرانی و اقتصادی است، ولی مسائل انسانی و قومی و قبیلهای شاید اولویت دهم را برای استاندار داشته باشد و اصلاً در درجه اهمیت نیست، و این مسائل توسط مسئولان امنیتی و سیاسی مدیریت میشوند. ولی در استان ما اینها نقش غالب ایجاد میکنند و اثر مضاعفی بر تصمیمگیریها میگذارد.
شما چهرهای ملی هستید و یکبار هم برای انتخابات مجلس ثبت نام کردید، آیا در انتخابات این دوره ثبت نام میکنید؟
خیر، من احساس کردم افراد باعرضهتری هستند که قابلیت این را دارند که نماینده مردم شوند، من این اجازه را به خودم نمیدهم که چنین کاری کنم. وقتی شرایط ورود به مجموعه نمایندگان مجلس وجود دارد، و با ورود آقای تاجگردون [غلامرضا] دیگر مشکلی وجود ندارند، دلیل منطقی وجود ندارد که بخواهم ثبت نام کنم.
نظرتان در رابطه با دوره نمایندگی در دو سال گذشته چه چیزی است؟ شهرستان و پروژههای عمرانی چطور مدیریت شد؟
این که نیاز نیست من حتماً بحث کنم، نه من کمترین، حتی از یک انسان عادی در حوزه گچساران و باشت یا خارج از حوزه انتخابی بپرسید، متأسفانه این اذعان را دارند که رکود وحشتناکی در اجرای پروژههای عمرانی منطقه شکل گرفته است، که این ناشی از نبودن منابع نیست، هرچند که نماینده منتخب مردم است و قابل احترام است، اما باید افرادی به این حوزه ورود کنند که دانش اینگونه مسائل را دارند. بنابراین نماینده باید دانشی داشته باشد که مطالبهگری توسعه را احیا کند.
نماینده محترم ما نتوانسته این ظرفیت را بکار بگیرد یا توفیق به او دست نداده است. ما خیلی فرصتها را از دست دادیم، برگرداندن این قطار روی ریل توسعه زمان زیادی میبرد، هر فرد قوی که بیاید قطعاً مدت زمانی را باید برای احیا و برگرداندن شرایط صرف کند، بعد از آن تزریق منابع لازم است. من سازمان برنامه هستم و میدانم اعتبار یعنی چه؟ افسوس میخورم وقتی میبینم پروژههایی با اعتبار قلیل میتوانند برای حوزههای گردشگری و کشاورزی و صنعت شکوفایی ایجاد کنند، ولی متأسفانه به دلیل نگاه محدودی که وجود داشت منابع مالی تزریق نشد.
نکته آخر اینکه، شخصیتهای ملی برای ما دل نمیسوزانند، نه اینکه دلسوز نداریم، ولی آنقدر مشغلهها بالا است که کسی فکر نمیکند پروژه انتقال آب باشت در چه مرحلهای است و باید چه شود؟ مجلس و مسئولیت آدمی میخواهد که بتواند بودجه بگیرد، بداند کجا باید دفاع کند، کجا باید تخصیص آب بگیرد، امیدوارم حقمان را در مبادی آینده با درایت و تدبیر مردم بگیریم و در دفاع از سهممان حتماً آینده درخشانی برای کل مملکت و منطقه خودمان شکل خواهد گرفت.
اگر شما نماینده استان کهگیلویه و بویراحمد و حوزه انتخابیه میشدید چه کارهایی را دنبال میکردید؟
طبیعی است مهمترین پروژههای زیرساختی گچساران و باشت که بتواند توسعه سرمایهگذاری بخش خصوصی را مهیا کند. توجه به آبرسانی برای احیای کشاورزی بطور ویژه، دشت باشت پروژه بیبدیلی است، انتقال آب به مزارع لم یزرع و ظرفیتهایی که در بویراحمد گرمسیر وجود دارد. پتروشیمی و صنایع پایین دست آن اهمیت زیادی دارند. نمیگویم که کار انجام نشده است، زحمت کشیدهاند ولی میشود بیشتر کار کرد، همین اتفاقها نرخ بیکاری را کاهش میدهد، وگرنه با رفتن سر کار دولتی، نگهبانی در شرکت نفت به هیچ وجه پیشرفتی در منطقه ما ایجاد نخواهد شد. بنابراین با قاطعیتامیدوارم هر کسی که در حوزه انتخابیه به عنوان نماینده حضور داشته باشد، حتماً توجه خود را روی ایجاد زیرساختهای توسعه و سرمایهگذاری بخش خصوصی بگذارد.
در پشتیبانی از نظام و انقلاب مردم منطقه گچساران و باشت همیشه زبانزد خاص و عام بودهاند، مردمی که همواره هدفمند و با شعور سیاسی بالا در راستای توسعه منطقه تصمیم گرفتهاند. وقتی اسم گچساران و باشت را میآورم به عنوان بخشی از منطقه توسعه یافته در کهگیلویه و بویراحمد دیده میشود، به عنوان عضو کوچکی از جامعه استان کهگیلویه و بویراحمد برای مدیران دولتی و نمایندگان فعلی آرزوی سلامتی و پیشرفت و توسعه دارم، به هر شکل تغییر ضرورت توسعه است و ان شاء لله مردم در انتخابات آینده با انتخاب فرد برتر بتوانند تغییر ویژهای در توسعه منطقه ایجاد کنند.
هشت سال برادرت نماینده بود چرا با این همه منم منم که داشت نتونست یه کارخونه افتتاح کنه .بودجه لاستیک سازی کجا هزینه کردین
فامیلت تو بدهکاری به بانک غرق شده بود چی شد یهو جون گرفتن
چوب خدا بی صدا بود که اعتبارتون بی اعتبار کرد