تاریخ انتشار
يکشنبه ۷ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۱:۲۷
کد مطلب : ۴۶۸۶۸۶
در گفت و گوی اختصاصی با فعال سیاسی استان کهگیلویه و بویراحمد:
امیدوارم کسانی که الان به عنوان کاندیدا مطرح هستند، شهامت داشته باشند و بگویند چه برخوردی با پدیده شوم قومگرایی و فامیلسالاری دارند؟ / عقب ماندن جریانهای سیاسی از مردم موجب شد جریانهای قومی و طایفهای پررنگ شود / عمر اصلاحطلبی با گفتمان دوم خرداد تمام شد /در کهگیلویه و بویراحمد ویژگی تخریب یکدیگر را به طور برجسته دارند
۲
کبنا ؛
داریوش ارجمند__ فعال سیاسی اصلاحطلب کهگیلویه و بویراحمد_ در خصوص توسعه میگوید میتوانیم از جریانهای قومی به نفع استان استفاده کنیم، اما عدهای با فعالیتهایی موجب شدند قومیت کارکرد منفی در جامعه پیدا کند. ارجمند در گفتوگوی اختصاصی خود با کبنا نیوز میگوید: امیدوارم حداقل کسانی که الان بهعنوان کاندیدا مطرح هستند، شهامت داشته باشند و بگویند چه برخوردی با پدیده شوم قومگرایی و فامیل سالاری دارند، و در قبال امانتی که مردم برعهده آنان میگذارند چه برخوردی خواهند داشت؟ به نظر من این فضای یأس را بهراحتی نمیتوانند برطرف کنند، و باید بهطورجدی حرکتی در این باره انجام داد تا مردم امیدوار شوند.
به گزارش کبنا، در ادامه گفتوگوی کبنا نیوز با داریوش ارجمند را میخوانید:
باوجوداینکه استان کهگیلویه و بویراحمد ظرفیتهای بالایی در حوزههای مختلف دارد، ولی در حوزه توسعه از دیگر استانها عقبمانده است، چرا؟
دیدگاههای مختلفی درباره توسعه وجود دارد، اگر بخواهیم بهصورت چکیده و قابلفهم توسعه را تعریف کنیم، عبارت از جریانی است که رفاه و امنیت عمومی جامعه را تأمین کند. بزرگترین عامل توسعهنیافتگی این است که ما اغلب مناسبات سیاسی و اجتماعی را با هم خلط کردهایم، شاید اغراق باشد؛ ولی اکثر سیاسیون مرز میان مناسبات سیاسی و اجتماعی را خوب درک نکردهاند، به همافزایی تحت هیچ شرایطی فکر نکرده و همواره دنبال این بودهاند که نظرات سیاسی خود را به کرسی بنشانند.
اگر بخواهیم عقلایی به این موضوع فکر کنیم، باید تلاش سیاسی منجر به رفاه و آسایش نسبی برای مردم شود، درحالیکه بعضی مسئولان میز خدمت خود را تبدیل به یک عرصه مبارزاتی کردهاند که صرفاً باید عقیده سیاسی خود را به کرسی بنشانند، به همین دلیل هم هست که در استان و در سطح کشور به جایگاهی نرسیدهایم که لیاقت آن را داریم.
من حداقل ۳۵ سال از عمرم را در جریانهای سیاسی گذراندم و در این عرصه زحمت کشیدم، من این ادعا را دارم که در میان استانهای مختلف، بعضی از مردم در کهگیلویه و بویراحمد ویژگی تخریب یکدیگر را به طور برجسته دارند و اگر یکی از هم استانیها به جایی رسید که بتواند دست بقیه را بگیرد، عدهای او را تخریب کردهاند، این ویژگی خیلی بدی است.
راهکار چیست؟
جامعه ما افراد فرهیختهای دارد، ولی متأسفانه افراط و تفریطی که در کهگیلویه و بویراحمد شکلگرفته مانع توسعه شده است، یک مانع دیگر هم بحث قبیلهگرایی و قومگرایی است. من از آن دسته افرادی نیستم که قومگرایی را به طور مطلق رد کنم، به نظر من تشکلهای غیررسمی مثل اقوام و قبائل میتوانند در کنار تشکلهای رسمی مجوزدار فعالیت کنند، چون قدرت غالب در استان هستند. ولی هیچگاه نتوانستیم برنامهریزی کنیم و این جریانهای غیررسمی را در جهت منافع استان کهگیلویه و بویراحمد پیش ببریم.
در مجلس ششم دو چهره سیاسی را در نظر بگیرید، یکی سید باقر موسوی جهانآباد، و دیگری انوشیروان محسنی بندپی، بدون تعصب تحقیق کنید و ببینید قدرت کلام، قدرت عمل و عملکرد این دو فرد در مقایسه با یکدیگر چقدر است، سید باقر موسوی از این فرد چندین درجه بهتر است، ولی ما در مجلس ششم آنقدر درگیر اختلافات سیاسی هستیم، بعد از اتمام مجلس آقای محسنی بندپی بیمه سلامت را در دست گرفت و با همین بیمه سلامت مشکلات مردم منطقه خودش (نوشهر، چالوس، کلاردشت) را حل کرد، بعد وارد بهزیستی شد، این سازمان را به طور کامل در دست گرفت و باز هم توانست به طور کامل از این سازمان برای همولایتیهای خود استفاده کند، و بعد از آن به استانداری تهران رفت، ولی سید باقر جهانآباد با پتانسیلهای زیادی که دارد به دلیل اینکه پشتوانه استانی ندارد به نتیجهای نرسیده است. ما نمیتوانیم این دو فرد را مقایسه کنیم. اگر بهعنوان یک مثال کوچک از کل جامعه در نظر بگیریم، اغلب مبتلا به همین مسئله است.
اگر منِ نوعی بهعنوان نیروی جریان اصلاحطلبی یا نیروی اصولگرایی به این نتیجه رسیدیم که مسئلهای به نفع مردم کهگیلویه و بویراحمد است، اختلافات سیاسی را کنار میگذاریم، و منافع اجتماعی را جدای از این اختلافات در نظر میگیریم، اگر این نگاه را داشته باشیم خیلی از مشکلات ما حل میشود.
نکته دوم این است که در کنار جریانهای سیاسی شناسنامهدار، تشکلهای غیررسمی را نباید نادیده بگیریم، بلکه باید آنها را جهتدهی کنیم و از آنها به نفع جامعه استفاده کنیم.
نیروهای انسانی چه اثری بر توسعه کهگیلویه و بویراحمد دارند؟
هر سازمانی دو عامل اساسی دارد، منابع انسانی و منابع مادی. منابع مادی شامل سختافزار است، اگر بهترین سختافزار و بهترین سیستمها را در سازمان داشته باشید، اما خالی از منابع انسانی باشد، عملاً ارزشی ندارد. آنچه به سازمان ارزش میدهد، منابع انسانی است، منابع انسانی کارآمدی یک سیستم را تعریف و تعیین میکند. اینکه باید به جریانهای قومی و قبیلهای جهتدهی کنیم، در ذیل کارآمدی منابع انسانی قرار میگیرد. متأسفانه جریانهای سیاسی از مردم غافل شدهاند. جریان چپ و راست کیلومترها از مردم عقبافتادهاند. اگر انتهای دهه 70 و اوایل دهه ۸۰ را در نظر بگیرید، میبینید که جریانهای قومی بهشدت در حال کمرنگشدن بودند، ولی عقب ماندن جریانهای سیاسی از مردم موجب شد جریانهای قومی و طایفهای پررنگ شود.
هر چند که عدهای هم در ایجاد این وضعیت نقش داشتند و اذهان بیدار مردم هرگز این افراد را فراموش نمیکنند. این آدمها نقش مثبت قومیت را منفی میکردند و آن را اثرگذارتر از جریان سیاسی کردند و متأسفانه نتیجه تخریبی قومیت بیشتر نمود پیدا کرد، الان در سطح استان کهگیلویه و بویراحمد، توان مدیران در همین حدی است که میبینیم، توان بیشتری ندارند. ولی آیا ما مدیرانی را داریم که توان بیشتری داشته باشند؟ بله قطعاً، مدیران و افرادی که ۵ سال و ۱۰ سال قبل در عرصه مدیریتی حضور داشتند را با الان مقایسه کنید.
در آستانه انتخابات چه پیشنهادی دارید؟
انتخابات در ایران بحث پیچیدهای دارد، ولی در کهگیلویه و بویراحمد پیچیدگیها افزونتر است. در سطح کلان نظارتها در تأیید صلاحیتها، موجب شده نخبگانی از چپ و راست کنار گذاشته شوند. علی مطهری یک اصولگرای ناب است که کنار گذاشته میشود، لاریجانی نیز اصولگرا است که او هم کنار گذاشته میشود.
از دیدگاه من عمر اصلاحطلبی با گفتمان دوم خرداد تمام شد و جواب نداد. دلایل مختلفی دارد، از جمله سلبیتی که وجود داشت، قهقرا رفتن جریان دوم خرداد، و حضور اصلاحطلب نماهایی که در رأس کار قرار گرفتند و جریان را به قهقرا بردند و یک دلیل مهم ازبینرفتن جریان این بود که اجازه ندادند همپا با نیازهای مردم، جریان دوم خرداد رشد کند. از نظر من عمر اصلاحطلبی با گفتمان دوم خرداد تمام شد، مگر اینکه نسخه جدیدی بخواهند ارائه دهند. در یکی دو سال اخیر هم حرف و صحبت جدیدی زده نشد.
واقعیت این است که یاس و ناامیدی بر بخشی از جامعه جوان ما حاکم شده و این جوانان تصور میکنند حضور و عدم حضورشان در انتخابات اثرگذار نیست، این سردرگمی است، و به نظر من باید امیدواری زیادی در انتخابات بهوجود بیاید.
به نظر من انتخابات در کهگیلویه و بویراحمد با انتخابات در بقیه استانها متفاوت است، در استانهای پیشرفتهای مثل تهران نمایندهها آنقدر در مسائل ریز نمیشوند، ولی نمایندههای ما موضوع تقنین و نظارت را به طور کل کنار گذاشتهاند و تمام تمرکز و هموغم خود را روی کاشتن مدیران مختلف در دستگاههای مختلف گذاشتهاند، اینها مردم عادی و جوانان را ناامید میکنند.
امیدوارم حداقل کسانی که الان کاندیدای مطرح هستند، شهامت داشته باشند و بگویند چه برخوردی با پدیده شوم قومگرایی و فامیل سالاری دارند، و در قبال امانتی که مردم برعهده آنان گذاشتهاند چه برخوردی خواهند داشت؟ به نظر من این فضای یأس را بهراحتی نمیتوانند برطرف کنند، و باید بهطورجدی حرکتی در این باره انجام داد تا مردم امیدوار شوند.
مثلاً؛ وقتی من از افراد بخواهم در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، چه ضمانتی میتوانم بدهم که کاندیداهای کنونی همین برخوردی که نمایندگانِ الان دارند را نداشته باشند؟ به نظر من مسئولان باید دریچههای جدیدی به روی مردم باز کند و از طرفی کاندیداها بهجای قولهای بیاساسِ غیرممکن برنامه ارائه دهند، تا زمانی که به این سمت نرویم سرنوشت ما همین است.
ما فقط میتوانیم آرزو کنیم، مردم ما توانمندیهای علمی، ذهنی، تخصصی بالایی دارند و بر روی گنجینههای عظیمی از منابع خدادادی نشستهاند، مردم ما آب بیشتری نسبت به سرانه کل کشور در اختیار دارند، آرزو میکنیم همگی تلاش کنیم تا بتوانیم زندگی توأم با آرامش نسبی داشته باشیم و هر کسی بتواند فعالیت سیاسی به انحای مختلفی داشته باشد، حتی با گفتن یک بیت شهر، حتی با کشیدن یک نقاشی، حتی با دادن رأی. هر کسی هر چیزی در توان دارد انجام دهد و این استان را از این وضعیت بیرون بیاوریم. مردم ما بسیار شریف هستند و حق مردم کهگیلویه و بویراحمد این نیست که در بیکاری و توسعهنیافتگی و شاخص فلاکت را داشته باشند. نمیتوان همه اینها را بر گردن دولت گذاشت. بخشی از تقصیرات از سوی خود مردم بوده، چون خوب عمل نمیکنیم، نسبت به هم دلسوز نیستیم، نسبت به هم رحم نداریم. امیدوارم این شرایط به نحوی پیش برود که ما مردم هوای همدیگر را بیشتر داشته باشیم و از این شرایط نابسامان نجات پیدا کنیم.
به گزارش کبنا، در ادامه گفتوگوی کبنا نیوز با داریوش ارجمند را میخوانید:
باوجوداینکه استان کهگیلویه و بویراحمد ظرفیتهای بالایی در حوزههای مختلف دارد، ولی در حوزه توسعه از دیگر استانها عقبمانده است، چرا؟
دیدگاههای مختلفی درباره توسعه وجود دارد، اگر بخواهیم بهصورت چکیده و قابلفهم توسعه را تعریف کنیم، عبارت از جریانی است که رفاه و امنیت عمومی جامعه را تأمین کند. بزرگترین عامل توسعهنیافتگی این است که ما اغلب مناسبات سیاسی و اجتماعی را با هم خلط کردهایم، شاید اغراق باشد؛ ولی اکثر سیاسیون مرز میان مناسبات سیاسی و اجتماعی را خوب درک نکردهاند، به همافزایی تحت هیچ شرایطی فکر نکرده و همواره دنبال این بودهاند که نظرات سیاسی خود را به کرسی بنشانند.
اگر بخواهیم عقلایی به این موضوع فکر کنیم، باید تلاش سیاسی منجر به رفاه و آسایش نسبی برای مردم شود، درحالیکه بعضی مسئولان میز خدمت خود را تبدیل به یک عرصه مبارزاتی کردهاند که صرفاً باید عقیده سیاسی خود را به کرسی بنشانند، به همین دلیل هم هست که در استان و در سطح کشور به جایگاهی نرسیدهایم که لیاقت آن را داریم.
من حداقل ۳۵ سال از عمرم را در جریانهای سیاسی گذراندم و در این عرصه زحمت کشیدم، من این ادعا را دارم که در میان استانهای مختلف، بعضی از مردم در کهگیلویه و بویراحمد ویژگی تخریب یکدیگر را به طور برجسته دارند و اگر یکی از هم استانیها به جایی رسید که بتواند دست بقیه را بگیرد، عدهای او را تخریب کردهاند، این ویژگی خیلی بدی است.
راهکار چیست؟
جامعه ما افراد فرهیختهای دارد، ولی متأسفانه افراط و تفریطی که در کهگیلویه و بویراحمد شکلگرفته مانع توسعه شده است، یک مانع دیگر هم بحث قبیلهگرایی و قومگرایی است. من از آن دسته افرادی نیستم که قومگرایی را به طور مطلق رد کنم، به نظر من تشکلهای غیررسمی مثل اقوام و قبائل میتوانند در کنار تشکلهای رسمی مجوزدار فعالیت کنند، چون قدرت غالب در استان هستند. ولی هیچگاه نتوانستیم برنامهریزی کنیم و این جریانهای غیررسمی را در جهت منافع استان کهگیلویه و بویراحمد پیش ببریم.
در مجلس ششم دو چهره سیاسی را در نظر بگیرید، یکی سید باقر موسوی جهانآباد، و دیگری انوشیروان محسنی بندپی، بدون تعصب تحقیق کنید و ببینید قدرت کلام، قدرت عمل و عملکرد این دو فرد در مقایسه با یکدیگر چقدر است، سید باقر موسوی از این فرد چندین درجه بهتر است، ولی ما در مجلس ششم آنقدر درگیر اختلافات سیاسی هستیم، بعد از اتمام مجلس آقای محسنی بندپی بیمه سلامت را در دست گرفت و با همین بیمه سلامت مشکلات مردم منطقه خودش (نوشهر، چالوس، کلاردشت) را حل کرد، بعد وارد بهزیستی شد، این سازمان را به طور کامل در دست گرفت و باز هم توانست به طور کامل از این سازمان برای همولایتیهای خود استفاده کند، و بعد از آن به استانداری تهران رفت، ولی سید باقر جهانآباد با پتانسیلهای زیادی که دارد به دلیل اینکه پشتوانه استانی ندارد به نتیجهای نرسیده است. ما نمیتوانیم این دو فرد را مقایسه کنیم. اگر بهعنوان یک مثال کوچک از کل جامعه در نظر بگیریم، اغلب مبتلا به همین مسئله است.
اگر منِ نوعی بهعنوان نیروی جریان اصلاحطلبی یا نیروی اصولگرایی به این نتیجه رسیدیم که مسئلهای به نفع مردم کهگیلویه و بویراحمد است، اختلافات سیاسی را کنار میگذاریم، و منافع اجتماعی را جدای از این اختلافات در نظر میگیریم، اگر این نگاه را داشته باشیم خیلی از مشکلات ما حل میشود.
نکته دوم این است که در کنار جریانهای سیاسی شناسنامهدار، تشکلهای غیررسمی را نباید نادیده بگیریم، بلکه باید آنها را جهتدهی کنیم و از آنها به نفع جامعه استفاده کنیم.
نیروهای انسانی چه اثری بر توسعه کهگیلویه و بویراحمد دارند؟
هر سازمانی دو عامل اساسی دارد، منابع انسانی و منابع مادی. منابع مادی شامل سختافزار است، اگر بهترین سختافزار و بهترین سیستمها را در سازمان داشته باشید، اما خالی از منابع انسانی باشد، عملاً ارزشی ندارد. آنچه به سازمان ارزش میدهد، منابع انسانی است، منابع انسانی کارآمدی یک سیستم را تعریف و تعیین میکند. اینکه باید به جریانهای قومی و قبیلهای جهتدهی کنیم، در ذیل کارآمدی منابع انسانی قرار میگیرد. متأسفانه جریانهای سیاسی از مردم غافل شدهاند. جریان چپ و راست کیلومترها از مردم عقبافتادهاند. اگر انتهای دهه 70 و اوایل دهه ۸۰ را در نظر بگیرید، میبینید که جریانهای قومی بهشدت در حال کمرنگشدن بودند، ولی عقب ماندن جریانهای سیاسی از مردم موجب شد جریانهای قومی و طایفهای پررنگ شود.
هر چند که عدهای هم در ایجاد این وضعیت نقش داشتند و اذهان بیدار مردم هرگز این افراد را فراموش نمیکنند. این آدمها نقش مثبت قومیت را منفی میکردند و آن را اثرگذارتر از جریان سیاسی کردند و متأسفانه نتیجه تخریبی قومیت بیشتر نمود پیدا کرد، الان در سطح استان کهگیلویه و بویراحمد، توان مدیران در همین حدی است که میبینیم، توان بیشتری ندارند. ولی آیا ما مدیرانی را داریم که توان بیشتری داشته باشند؟ بله قطعاً، مدیران و افرادی که ۵ سال و ۱۰ سال قبل در عرصه مدیریتی حضور داشتند را با الان مقایسه کنید.
در آستانه انتخابات چه پیشنهادی دارید؟
انتخابات در ایران بحث پیچیدهای دارد، ولی در کهگیلویه و بویراحمد پیچیدگیها افزونتر است. در سطح کلان نظارتها در تأیید صلاحیتها، موجب شده نخبگانی از چپ و راست کنار گذاشته شوند. علی مطهری یک اصولگرای ناب است که کنار گذاشته میشود، لاریجانی نیز اصولگرا است که او هم کنار گذاشته میشود.
از دیدگاه من عمر اصلاحطلبی با گفتمان دوم خرداد تمام شد و جواب نداد. دلایل مختلفی دارد، از جمله سلبیتی که وجود داشت، قهقرا رفتن جریان دوم خرداد، و حضور اصلاحطلب نماهایی که در رأس کار قرار گرفتند و جریان را به قهقرا بردند و یک دلیل مهم ازبینرفتن جریان این بود که اجازه ندادند همپا با نیازهای مردم، جریان دوم خرداد رشد کند. از نظر من عمر اصلاحطلبی با گفتمان دوم خرداد تمام شد، مگر اینکه نسخه جدیدی بخواهند ارائه دهند. در یکی دو سال اخیر هم حرف و صحبت جدیدی زده نشد.
واقعیت این است که یاس و ناامیدی بر بخشی از جامعه جوان ما حاکم شده و این جوانان تصور میکنند حضور و عدم حضورشان در انتخابات اثرگذار نیست، این سردرگمی است، و به نظر من باید امیدواری زیادی در انتخابات بهوجود بیاید.
به نظر من انتخابات در کهگیلویه و بویراحمد با انتخابات در بقیه استانها متفاوت است، در استانهای پیشرفتهای مثل تهران نمایندهها آنقدر در مسائل ریز نمیشوند، ولی نمایندههای ما موضوع تقنین و نظارت را به طور کل کنار گذاشتهاند و تمام تمرکز و هموغم خود را روی کاشتن مدیران مختلف در دستگاههای مختلف گذاشتهاند، اینها مردم عادی و جوانان را ناامید میکنند.
امیدوارم حداقل کسانی که الان کاندیدای مطرح هستند، شهامت داشته باشند و بگویند چه برخوردی با پدیده شوم قومگرایی و فامیل سالاری دارند، و در قبال امانتی که مردم برعهده آنان گذاشتهاند چه برخوردی خواهند داشت؟ به نظر من این فضای یأس را بهراحتی نمیتوانند برطرف کنند، و باید بهطورجدی حرکتی در این باره انجام داد تا مردم امیدوار شوند.
مثلاً؛ وقتی من از افراد بخواهم در انتخابات شرکت کنند و رأی بدهند، چه ضمانتی میتوانم بدهم که کاندیداهای کنونی همین برخوردی که نمایندگانِ الان دارند را نداشته باشند؟ به نظر من مسئولان باید دریچههای جدیدی به روی مردم باز کند و از طرفی کاندیداها بهجای قولهای بیاساسِ غیرممکن برنامه ارائه دهند، تا زمانی که به این سمت نرویم سرنوشت ما همین است.
ما فقط میتوانیم آرزو کنیم، مردم ما توانمندیهای علمی، ذهنی، تخصصی بالایی دارند و بر روی گنجینههای عظیمی از منابع خدادادی نشستهاند، مردم ما آب بیشتری نسبت به سرانه کل کشور در اختیار دارند، آرزو میکنیم همگی تلاش کنیم تا بتوانیم زندگی توأم با آرامش نسبی داشته باشیم و هر کسی بتواند فعالیت سیاسی به انحای مختلفی داشته باشد، حتی با گفتن یک بیت شهر، حتی با کشیدن یک نقاشی، حتی با دادن رأی. هر کسی هر چیزی در توان دارد انجام دهد و این استان را از این وضعیت بیرون بیاوریم. مردم ما بسیار شریف هستند و حق مردم کهگیلویه و بویراحمد این نیست که در بیکاری و توسعهنیافتگی و شاخص فلاکت را داشته باشند. نمیتوان همه اینها را بر گردن دولت گذاشت. بخشی از تقصیرات از سوی خود مردم بوده، چون خوب عمل نمیکنیم، نسبت به هم دلسوز نیستیم، نسبت به هم رحم نداریم. امیدوارم این شرایط به نحوی پیش برود که ما مردم هوای همدیگر را بیشتر داشته باشیم و از این شرایط نابسامان نجات پیدا کنیم.
درود فراوان