تاریخ انتشار
شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲ ساعت ۲۳:۱۶
کد مطلب : ۴۶۹۴۴۲
فارن پالیسی:
فقط یک گام تا جنگ جهانی فاصله داریم / بدترین سناریو برای کاخ سفید چیست؟ / اگر تنگه هرمز بسته شود...
۰
کبنا ؛
ایالات متحده تنها یک قدم با یک جنگ جهانی که ممکن است در آن شکست بخورد، فاصله دارد. درگیری های جدی وجود دارد که نیازمند توجه ایالات متحده در دو منطقه از سه منطقه مهم استراتژیک جهان است. اگر چین تصمیم به حمله به تایوان بگیرد، وضعیت می تواند به سرعت به یک جنگ جهانی در سه جبهه تبدیل شود که به طور مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده را درگیر می کند. گزینه هایی برای بهبود موقعیت ایالات متحده وجود دارد، اما همه آنها به تلاش جدی و بده بستان های اجتناب ناپذیر نیاز دارند. زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده، مدافعان و متحدانش، برای آنچه که می تواند به بحران جهانی عصر ما تبدیل شود، فورا بسیج شوند.
به گزارش کبنا نیوز، فارن پالیسی در مطلبی به قلم آرون وس میچل نوشت: ایالات متحده تنها یک قدم با یک جنگ جهانی که ممکن است در آن شکست بخورد، فاصله دارد. درگیری های جدی وجود دارد که نیازمند توجه ایالات متحده در دو منطقه از سه منطقه مهم استراتژیک جهان است. اگر چین تصمیم به حمله به تایوان بگیرد، وضعیت می تواند به سرعت به یک جنگ جهانی در سه جبهه تبدیل شود که به طور مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده را درگیر می کند. گزینه هایی برای بهبود موقعیت ایالات متحده وجود دارد، اما همه آنها به تلاش جدی و بده بستان های اجتناب ناپذیر نیاز دارند. زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده، مدافعان و متحدانش، برای آنچه که می تواند به بحران جهانی عصر ما تبدیل شود، فورا بسیج شوند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: توصیف وضعیت مخمصه ایالات متحده با چنین عبارات شدیدی، ممکن است بسیاری از خوانندگان را نگران کند. ایالات متحده برای مدت طولانی قدرتمندترین کشور روی زمین بوده است. این کشور در دو جنگ جهانی پیروز شد، اتحاد جماهیر شوروی را شکست داد و همچنان دارای برترین ارتش جهان است. در یک سال و نیم گذشته، ایالات متحده با حمایت از اوکراین هزینه های هنگفتی را به روسیه تحمیل کرده است. به طوری که برای این نویسنده قابل تصور به نظر می رسید که ایالات متحده بتواند قبل از اینکه توجه خود را به تقویت موقعیت نظامی در اقیانوس هند و اقیانوس آرام معطوف کند، رقابت های خود را با تحمیل یک شکست قاطع نیابتی به روسیه، به نتیجه مطلوب برساند.
اما اجرای این استراتژی روز به روز غیرممکن تر می شود. همانطور که روسیه برای یک جنگ طولانی در اوکراین آماده می شود و [با درگیری اسرائیل و حماس] جبهه جدیدی در منطقه شام باز می شود، وسوسه های چین برای حمله به تایوان نیز در حال افزایش است. پکن در حال حاضر واشنگتن را در شرق آسیا آزمایش می کند و به خوبی می داند که ایالات متحده برای مقابله با سومین بحران ژئوپلیتیکی، به دردسر خواهد افتاد. اگر جنگ اتفاق بیفتد، ایالات متحده متوجه خواهد شد که عوامل بسیار مهمی ناگهان به ضرر آن عمل خواهند کرد.
یکی از آن عوامل جغرافیاست. همانطور که دو سند راهبردی سیاست های دفاعی ایالات متحده به وضوح نشان داده است و آخرین «کمیسیون موضع استراتژیک» کنگره نیز تأیید کرده است، ارتش امروز ایالات متحده برای جنگ علیه دو رقیب اصلی به طور همزمان طراحی نشده است. در صورت حمله چین به تایوان، اگر واشنگتن بخواهد همچنان به حمایت از اوکراین و اسرائیل ادامه دهد، برای خنثی کردن این حمله به سختی تحت فشار قرار خواهد گرفت.
این به این دلیل نیست که ایالات متحده در حال افول است، بلکه به این دلیل است که برخلاف ایالات متحده که باید در هر سه این مکان ها قوی باشد، هر یک از دشمنانش - چین، روسیه و ایران - فقط باید در منطقه خود قوی باشند تا به اهداف خود دست یابند.
بدترین سناریو، تشدید جنگ در دست کم سه منطقه دوردست و پراکنده است که باید ارتش ایالات متحده در کنار متحدان ضعیفی که عمدتا قادر به دفاع از خود نیستند، درگیر شود. انجام این نبرد مستلزم مقیاسی از وحدت ملی، بسیج منابع و تمایل به فداکاری است که امریکایی ها و متحدان آنها در طول نسل ها ندیده اند.
ایالات متحده قبلا در جنگ های چندجانبه شرکت کرده است. اما در درگیری های گذشته همیشه توانسته بود از مخالفان خود در زمینه های مختلف پیشی بگیرد. این وضعیت دیگر صدق نمی کند. نیروی دریایی چین در حال حاضر از نظر تعداد ناوگان، بزرگتر از ایالات متحده است و هر 4 سال به اندازه تعداد کل ناوگان نیروی دریایی فرانسه (حدود 130 کشتی)، به آن می افزاید. در مقایسه، نیروی دریایی ایالات متحده قصد دارد طی یک دهه آینده تنها 75 کشتی به ناوگانش بیافزاید.
یک مساله دیگر، پول است. در درگیری های گذشته، واشنگتن به راحتی می توانست در این زمینه برتری خود را حفظ کند. در طول جنگ جهانی دوم، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی امریکا تقریبا دو برابر شد. در ابتدای ورود ایالات متحده به جنگ، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، 61 درصد بود که در زمان پایان جنگ، به 113 درصد رسید.
امروز بدهی امریکا بیش از 100 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است. با فرض نرخ افزایش مشابه با جنگ جهانی دوم، دور از انتظار نیست که بدهی تا 200 درصد تولید ناخالص داخلی یا بیشتر افزایش یابد. همانطور که دفتر بودجه کنگره و سایر منابع اشاره کرده اند، بدهی در این مقیاس می تواند عواقب فاجعه باری برای اقتصاد و سیستم مالی ایالات متحده داشته باشد.
یک درگیری جهانی خطرات دیگری را نیز به همراه خواهد داشت. روسیه و ایران به عنوان دو رقیب ایالات متحده، تولیدکنندگان عمده نفت هستند. یکی از گزارش های اخیر نشان می دهد که بسته شدن طولانی مدت تنگه هرمز در بحبوحه درگیری گسترده تر در خاورمیانه می تواند قیمت نفت را به بیش از ۱۰۰ دلار در هر بشکه برساند و به طور قابلتوجهی فشارهای تورمی را افزایش دهد. چین یکی از دارندگان اصلی اوراق قرضه ایالات متحده است و اگر اقدام به فروش زیرقیمت این اوراق کند، فشار بیشتری بر اقتصاد امریکا وارد می کند. منطقی است که فرض کنیم در این صورت امریکایی ها در همه چیز از لوازم الکترونیکی گرفته تا مصالح ساختمانی با کمبود مواجه خواهند شد.
همه اینها در برابر هزینه های انسانی که ایالات متحده ممکن است در یک درگیری جهانی متحمل شود، کمرنگ است. تعداد زیادی از نیروهای نظامی ایالات متحده احتمالا جان خود را از دست خواهند داد. برخی از دشمنان ایالات متحده دارای قابلیت های متعارف و هسته ای هستند که می توانند به خاک ایالات متحده برسند. همچنین توانایی تشویق یا مدیریت اجرای حملاتی به سبک حماس در خاک ایالات متحده را دارند، که ممکن است با توجه به وضعیت مرز جنوبی ایالات متحده، انجام آن در این منطقه آسان تر باشد.
همه اینها وحشتناک به نظر می رسد، خوب، نکته همین است. همانطور که در انجیل آمده، ترس آغاز خرد است. جنگ جهانی، دیگر نه صرفا یک امر احتمالی تئوریک است که توسط سیاستگذاران مورد بحث قرار می گیرد، و نه رویای تبآلود جنگ طلب ها و میلیتاریست هاست. این اگر یک واقعه قریب الوقوع نباشد، حداقل یک احتمال واقعی و قابل پیش بینی است.
ایالات متحده باید تمام توان خود را به امید جلوگیری از درگیری به میدان بیاورد، اما همچنین باید اطمینان حاصل کند که امریکایی ها در صورت وقوع جنگ، آماده هستند. آماده سازی موثر، مسیری برای بهبود بازدارندگی است. گام هایی که برای افزایش آمادگی جنگ برداشته می شود، سیگنال روشنی را به دشمنان ارسال می کند مبنی بر اینکه که درگیری برای خودشان خطرناکتر از ثبات و صلح است.
اولویت فوری برای ایالات متحده باید این باشد که اطمینان حاصل کند اوکراین، اسرائیل و تایوان سلاح های مورد نیاز برای دفاع از خود را در اختیار دارند. بهترین امید برای پرهیز از یک درگیری عمومی این است که این کشورهایی که خط مقدم هستند، به قدری قوی و مقاوم باشند که تهاجم قبل از گسترش متوقف یا مهار شود.
این امکان پذیر نخواهد بود مگر اینکه ایالات متحده پایگاه دفاعی-صنعتی خود را سر و سامان بدهد. از زمان شروع جنگ روسیه و اوکراین، کل تولیدات دفاعی ایالات متحده تنها 10 درصد افزایش یافته است.
وضعیت به اندازه ای جدی است که واشنگتن ممکن است نیاز به استناد به «قانون تولید دفاعی» مصوب 1950 و تبدیل برخی صنایع غیرنظامی به صنایعی با اهداف نظامی داشته باشد. حتی در چنین شرایطی، برای اینکه پایگاه صنعتی ایالات متحده برای بسیج امکانات آماده باشد، دولت ممکن است مجبور شود گام های سخت گیرانه ای بردارد؛ از جمله تغییر مسیر مواد در نظر گرفته شده برای اقتصاد مصرفی، گسترش امکانات تولید، و بازنگری در مقررات محیط زیستی که تولید مواد با کاربری جنگی را سخت می کنند.
بدیهی است که واشنگتن باید هزینه های دفاعی خود را افزایش دهد. کاهش هزینه های دفاعی توسط دولت بایدن، افزایش بودجه بخش های داخلی برای کسب رای، و اصرار بر تطبیق هر دلاری که برای ارتش هزینه می شود با یک دلار برای سیاست های آب و هوایی یا هزینه های اجتماعی، رویکرد اشتباهی است. برای اینکه بدون افزایش بدهی، کشور برای شرایط جنگ احتمالی آماده شود، واشنگتن باید هزینه های برنامه های اجتماعی را که از حمایت گسترده مردمی برخوردار هستند، کاهش دهد.
هیچ کس در کنگره ایالات متحده نمی خواهد به افراد مسن بگوید مزایای آنها در حال کاهش است. اما اگر امروز این کار را نکنیم، باید روزی به رای دهندگان بگوییم که چرا فرزندان یا نوه های آنها در زمان وقوع جنگ در مکان های خطرناک بدون سلاح کافی مستقر می شوند.
متحدان ایالات متحده نیز باید به روش های جدید و قابل توجهی گام بردارند. جنگ اوکراین، اعضای اروپایی ناتو، به ویژه آلمان را بر آن داشته است که در مورد امنیت جدیتر عمل کنند. با این حال، حتی در حال حاضر، کمتر از یک سوم آنها به تعهد خود مبنی بر صرف حداقل 2 درصد از تولید ناخالص داخلی برای امور دفاعی عمل می کنند. اعضای اصلی اروپای غربی هنوز به قولی که بیش از یک سال پیش در نشست سران اتحادیه در مادرید، برای استقرار واحدهایی به اندازه تیپ در جناح شرقی ناتو داده بودند، عمل نکرده اند.
در سرتاسر غرب، دولت ها و شهروندان باید اولویت هایی را که کشورهایشان را در نبرد آتی در مضیقه قرار میدهد، دوباره ارزیابی کنند. برای امریکایی ها منطقی نیست که خود را درگیر سیاست های آب و هوایی عجولانه و بسیار پرهزینه کنند که رشد اقتصادی را کاهش میدهد، آن هم درحالی که چین در هفته دو نیروگاه با سوخت زغال سنگ می سازد. اروپایی ها باید در مورد بیزاری خود از انرژی هسته ای تجدید نظر کنند. جناح ترقی خواه حزب دموکرات امریکا نیز باید در مورد محدودیت های خودخواسته ای که توانایی ایالات متحده برای افزایش تولید انرژی را کاهش می دهد، تجدید نظر کند.
هیچ چیز در این لیست آسان نیست. اما ایالات متحده و متحدانش در حال ورود به دوران تصمیم گیری های سخت هستند. اتفاقی که در اوکراین و اسرائیل روی می دهد، چند سال پیش غیرقابل تصور به نظر می رسید و احتمالا در روزهای آتی شاهد موارد دیگری از این دست خواهیم بود. امریکایی ها و متحدانشان باید از هم اکنون شروع به سر و سامان دادن به امور خود کنند تا در صورت وقوع یک درگیری جهانی، غافلگیر نشوند.
به گزارش کبنا نیوز، فارن پالیسی در مطلبی به قلم آرون وس میچل نوشت: ایالات متحده تنها یک قدم با یک جنگ جهانی که ممکن است در آن شکست بخورد، فاصله دارد. درگیری های جدی وجود دارد که نیازمند توجه ایالات متحده در دو منطقه از سه منطقه مهم استراتژیک جهان است. اگر چین تصمیم به حمله به تایوان بگیرد، وضعیت می تواند به سرعت به یک جنگ جهانی در سه جبهه تبدیل شود که به طور مستقیم یا غیرمستقیم ایالات متحده را درگیر می کند. گزینه هایی برای بهبود موقعیت ایالات متحده وجود دارد، اما همه آنها به تلاش جدی و بده بستان های اجتناب ناپذیر نیاز دارند. زمان آن فرا رسیده است که ایالات متحده، مدافعان و متحدانش، برای آنچه که می تواند به بحران جهانی عصر ما تبدیل شود، فورا بسیج شوند.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: توصیف وضعیت مخمصه ایالات متحده با چنین عبارات شدیدی، ممکن است بسیاری از خوانندگان را نگران کند. ایالات متحده برای مدت طولانی قدرتمندترین کشور روی زمین بوده است. این کشور در دو جنگ جهانی پیروز شد، اتحاد جماهیر شوروی را شکست داد و همچنان دارای برترین ارتش جهان است. در یک سال و نیم گذشته، ایالات متحده با حمایت از اوکراین هزینه های هنگفتی را به روسیه تحمیل کرده است. به طوری که برای این نویسنده قابل تصور به نظر می رسید که ایالات متحده بتواند قبل از اینکه توجه خود را به تقویت موقعیت نظامی در اقیانوس هند و اقیانوس آرام معطوف کند، رقابت های خود را با تحمیل یک شکست قاطع نیابتی به روسیه، به نتیجه مطلوب برساند.
اما اجرای این استراتژی روز به روز غیرممکن تر می شود. همانطور که روسیه برای یک جنگ طولانی در اوکراین آماده می شود و [با درگیری اسرائیل و حماس] جبهه جدیدی در منطقه شام باز می شود، وسوسه های چین برای حمله به تایوان نیز در حال افزایش است. پکن در حال حاضر واشنگتن را در شرق آسیا آزمایش می کند و به خوبی می داند که ایالات متحده برای مقابله با سومین بحران ژئوپلیتیکی، به دردسر خواهد افتاد. اگر جنگ اتفاق بیفتد، ایالات متحده متوجه خواهد شد که عوامل بسیار مهمی ناگهان به ضرر آن عمل خواهند کرد.
یکی از آن عوامل جغرافیاست. همانطور که دو سند راهبردی سیاست های دفاعی ایالات متحده به وضوح نشان داده است و آخرین «کمیسیون موضع استراتژیک» کنگره نیز تأیید کرده است، ارتش امروز ایالات متحده برای جنگ علیه دو رقیب اصلی به طور همزمان طراحی نشده است. در صورت حمله چین به تایوان، اگر واشنگتن بخواهد همچنان به حمایت از اوکراین و اسرائیل ادامه دهد، برای خنثی کردن این حمله به سختی تحت فشار قرار خواهد گرفت.
این به این دلیل نیست که ایالات متحده در حال افول است، بلکه به این دلیل است که برخلاف ایالات متحده که باید در هر سه این مکان ها قوی باشد، هر یک از دشمنانش - چین، روسیه و ایران - فقط باید در منطقه خود قوی باشند تا به اهداف خود دست یابند.
بدترین سناریو، تشدید جنگ در دست کم سه منطقه دوردست و پراکنده است که باید ارتش ایالات متحده در کنار متحدان ضعیفی که عمدتا قادر به دفاع از خود نیستند، درگیر شود. انجام این نبرد مستلزم مقیاسی از وحدت ملی، بسیج منابع و تمایل به فداکاری است که امریکایی ها و متحدان آنها در طول نسل ها ندیده اند.
ایالات متحده قبلا در جنگ های چندجانبه شرکت کرده است. اما در درگیری های گذشته همیشه توانسته بود از مخالفان خود در زمینه های مختلف پیشی بگیرد. این وضعیت دیگر صدق نمی کند. نیروی دریایی چین در حال حاضر از نظر تعداد ناوگان، بزرگتر از ایالات متحده است و هر 4 سال به اندازه تعداد کل ناوگان نیروی دریایی فرانسه (حدود 130 کشتی)، به آن می افزاید. در مقایسه، نیروی دریایی ایالات متحده قصد دارد طی یک دهه آینده تنها 75 کشتی به ناوگانش بیافزاید.
یک مساله دیگر، پول است. در درگیری های گذشته، واشنگتن به راحتی می توانست در این زمینه برتری خود را حفظ کند. در طول جنگ جهانی دوم، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی امریکا تقریبا دو برابر شد. در ابتدای ورود ایالات متحده به جنگ، نسبت بدهی به تولید ناخالص داخلی، 61 درصد بود که در زمان پایان جنگ، به 113 درصد رسید.
امروز بدهی امریکا بیش از 100 درصد تولید ناخالص داخلی این کشور است. با فرض نرخ افزایش مشابه با جنگ جهانی دوم، دور از انتظار نیست که بدهی تا 200 درصد تولید ناخالص داخلی یا بیشتر افزایش یابد. همانطور که دفتر بودجه کنگره و سایر منابع اشاره کرده اند، بدهی در این مقیاس می تواند عواقب فاجعه باری برای اقتصاد و سیستم مالی ایالات متحده داشته باشد.
یک درگیری جهانی خطرات دیگری را نیز به همراه خواهد داشت. روسیه و ایران به عنوان دو رقیب ایالات متحده، تولیدکنندگان عمده نفت هستند. یکی از گزارش های اخیر نشان می دهد که بسته شدن طولانی مدت تنگه هرمز در بحبوحه درگیری گسترده تر در خاورمیانه می تواند قیمت نفت را به بیش از ۱۰۰ دلار در هر بشکه برساند و به طور قابلتوجهی فشارهای تورمی را افزایش دهد. چین یکی از دارندگان اصلی اوراق قرضه ایالات متحده است و اگر اقدام به فروش زیرقیمت این اوراق کند، فشار بیشتری بر اقتصاد امریکا وارد می کند. منطقی است که فرض کنیم در این صورت امریکایی ها در همه چیز از لوازم الکترونیکی گرفته تا مصالح ساختمانی با کمبود مواجه خواهند شد.
همه اینها در برابر هزینه های انسانی که ایالات متحده ممکن است در یک درگیری جهانی متحمل شود، کمرنگ است. تعداد زیادی از نیروهای نظامی ایالات متحده احتمالا جان خود را از دست خواهند داد. برخی از دشمنان ایالات متحده دارای قابلیت های متعارف و هسته ای هستند که می توانند به خاک ایالات متحده برسند. همچنین توانایی تشویق یا مدیریت اجرای حملاتی به سبک حماس در خاک ایالات متحده را دارند، که ممکن است با توجه به وضعیت مرز جنوبی ایالات متحده، انجام آن در این منطقه آسان تر باشد.
همه اینها وحشتناک به نظر می رسد، خوب، نکته همین است. همانطور که در انجیل آمده، ترس آغاز خرد است. جنگ جهانی، دیگر نه صرفا یک امر احتمالی تئوریک است که توسط سیاستگذاران مورد بحث قرار می گیرد، و نه رویای تبآلود جنگ طلب ها و میلیتاریست هاست. این اگر یک واقعه قریب الوقوع نباشد، حداقل یک احتمال واقعی و قابل پیش بینی است.
ایالات متحده باید تمام توان خود را به امید جلوگیری از درگیری به میدان بیاورد، اما همچنین باید اطمینان حاصل کند که امریکایی ها در صورت وقوع جنگ، آماده هستند. آماده سازی موثر، مسیری برای بهبود بازدارندگی است. گام هایی که برای افزایش آمادگی جنگ برداشته می شود، سیگنال روشنی را به دشمنان ارسال می کند مبنی بر اینکه که درگیری برای خودشان خطرناکتر از ثبات و صلح است.
اولویت فوری برای ایالات متحده باید این باشد که اطمینان حاصل کند اوکراین، اسرائیل و تایوان سلاح های مورد نیاز برای دفاع از خود را در اختیار دارند. بهترین امید برای پرهیز از یک درگیری عمومی این است که این کشورهایی که خط مقدم هستند، به قدری قوی و مقاوم باشند که تهاجم قبل از گسترش متوقف یا مهار شود.
این امکان پذیر نخواهد بود مگر اینکه ایالات متحده پایگاه دفاعی-صنعتی خود را سر و سامان بدهد. از زمان شروع جنگ روسیه و اوکراین، کل تولیدات دفاعی ایالات متحده تنها 10 درصد افزایش یافته است.
وضعیت به اندازه ای جدی است که واشنگتن ممکن است نیاز به استناد به «قانون تولید دفاعی» مصوب 1950 و تبدیل برخی صنایع غیرنظامی به صنایعی با اهداف نظامی داشته باشد. حتی در چنین شرایطی، برای اینکه پایگاه صنعتی ایالات متحده برای بسیج امکانات آماده باشد، دولت ممکن است مجبور شود گام های سخت گیرانه ای بردارد؛ از جمله تغییر مسیر مواد در نظر گرفته شده برای اقتصاد مصرفی، گسترش امکانات تولید، و بازنگری در مقررات محیط زیستی که تولید مواد با کاربری جنگی را سخت می کنند.
بدیهی است که واشنگتن باید هزینه های دفاعی خود را افزایش دهد. کاهش هزینه های دفاعی توسط دولت بایدن، افزایش بودجه بخش های داخلی برای کسب رای، و اصرار بر تطبیق هر دلاری که برای ارتش هزینه می شود با یک دلار برای سیاست های آب و هوایی یا هزینه های اجتماعی، رویکرد اشتباهی است. برای اینکه بدون افزایش بدهی، کشور برای شرایط جنگ احتمالی آماده شود، واشنگتن باید هزینه های برنامه های اجتماعی را که از حمایت گسترده مردمی برخوردار هستند، کاهش دهد.
هیچ کس در کنگره ایالات متحده نمی خواهد به افراد مسن بگوید مزایای آنها در حال کاهش است. اما اگر امروز این کار را نکنیم، باید روزی به رای دهندگان بگوییم که چرا فرزندان یا نوه های آنها در زمان وقوع جنگ در مکان های خطرناک بدون سلاح کافی مستقر می شوند.
متحدان ایالات متحده نیز باید به روش های جدید و قابل توجهی گام بردارند. جنگ اوکراین، اعضای اروپایی ناتو، به ویژه آلمان را بر آن داشته است که در مورد امنیت جدیتر عمل کنند. با این حال، حتی در حال حاضر، کمتر از یک سوم آنها به تعهد خود مبنی بر صرف حداقل 2 درصد از تولید ناخالص داخلی برای امور دفاعی عمل می کنند. اعضای اصلی اروپای غربی هنوز به قولی که بیش از یک سال پیش در نشست سران اتحادیه در مادرید، برای استقرار واحدهایی به اندازه تیپ در جناح شرقی ناتو داده بودند، عمل نکرده اند.
در سرتاسر غرب، دولت ها و شهروندان باید اولویت هایی را که کشورهایشان را در نبرد آتی در مضیقه قرار میدهد، دوباره ارزیابی کنند. برای امریکایی ها منطقی نیست که خود را درگیر سیاست های آب و هوایی عجولانه و بسیار پرهزینه کنند که رشد اقتصادی را کاهش میدهد، آن هم درحالی که چین در هفته دو نیروگاه با سوخت زغال سنگ می سازد. اروپایی ها باید در مورد بیزاری خود از انرژی هسته ای تجدید نظر کنند. جناح ترقی خواه حزب دموکرات امریکا نیز باید در مورد محدودیت های خودخواسته ای که توانایی ایالات متحده برای افزایش تولید انرژی را کاهش می دهد، تجدید نظر کند.
هیچ چیز در این لیست آسان نیست. اما ایالات متحده و متحدانش در حال ورود به دوران تصمیم گیری های سخت هستند. اتفاقی که در اوکراین و اسرائیل روی می دهد، چند سال پیش غیرقابل تصور به نظر می رسید و احتمالا در روزهای آتی شاهد موارد دیگری از این دست خواهیم بود. امریکایی ها و متحدانشان باید از هم اکنون شروع به سر و سامان دادن به امور خود کنند تا در صورت وقوع یک درگیری جهانی، غافلگیر نشوند.