تاریخ انتشار
پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۳
کد مطلب : ۴۷۲۸۷۸
بازار شلوغ کلیپ های تبلیغاتی؛
غائله «تبلیغاتِ انتخاباتی» در فضای مجازی /هم «نادر و باقر» آمدند هم «رستم و اسفندیار» /غمزههایِ انتخاباتی کارساز است؟
۰
کبنا ؛عجایب انتخابات کم نبوده و نیست اگر نگاهی به سبک و سیاق قبلی ها بیندازیم متوجه می شویم بازار داغ تبلیغات فقط به کلیپ ها و جولان دادن در فضای مجازی و حتی شام و ناهار دادن ها ختم نمی شود و هرچه به روز موعود نزدیک تر می شود رفتارهای خارق العاده و عجیب هم اوج می گیرد و پول پاشیها به حد کمال می رسد.
به گزارش کبنا، خبرآنلاین نوشت: " قافیه چو تنگ آید، شاعر به جفنگ آید" این جمله ها و ضرب المثل ها در ادبیات ما چه غوغایی می کند و گویا این جملات برای امروز ما و حکایت بعضی از سیاسیون ما ساخته شده است. زیاد از این مقدمه تعجب نکنید کم کم برایتان می گوییم ماجرا چیست و از کجا آب می خورد.
از تراکت و بنر تا تبلیغات مجازی
شاید اگر ۲۰ سال پیش بود با صدای گرومپ گرومپ انتخابات از خانه خارج می شدید آنچه جلوی چشمتتان به صف می شد بنرها و تراکت هایی بود که عکس کاندیداها روی آن نقش بسته شده بود و جملات پرطمطراق و خوش رنگ و لعاب در آن خودنمایی می کرد؛ حالا اگر جیب متقاضیان رای، لبریز شده بود و به قول معروف با «چپ پر» به میدان رقابت آمده بود از کاغذ های گلاسه و پر زرق و برق استفاده می کرد و نهایتا cdها و dvdهایی از سخنرانی ها و رزومه و ... در بین جمعیت توزیع می شد. اما از وقتی شبکه های اجتماعی از اینستاگرام و توئیتر و تیک تاک و ... جای خودش را در بین مردم باز کرد سکانس هایی را شاهدیم که معلوم نیست باید بابت تماشای آن بخندیم، گریه کنیم یا تعجب کنیم؟!
غمزه هایِ انتخاباتی!
چادر به سر، حرکت آهسته فیلم پردازش شده ، افکت های سینمایی و آهنگ های اساطیری؛ همه اینها در کلیپ تبلیغاتی خانم سیاستمدار، چه غوغایی می کرد؛ اصلا اگر اهل سیاست نباشید و خود را بی خبر از امروز و دیروز و فردای انتخابات در نظر بگیرید، از این همه افکت یکجا در عجب می مانید که هدف این کلیپ با چین و چرخش چادر که با آهنگی ملی- مذهبی عجین شده است در چیست؟
پاسخ به این سوال واضح است؛ به هر حال در هر انتخابات برگ برنده با کسی است که بتواند قشر خاکستری یعنی همان افرادی که هنوز تکلیفشان با انتخابات مشخص نیست را جذب کند؛ البته این کلیپ اساطیری به جای آنکه در قلب و روح افراد نفوذ کند، شده بازار خنده برای کاربران شبکه های اجتماعی .
«نادر و باقر» قبل و بعد از انتخابات
پرچم جمهوری اسلامی پشت سرش، با پیراهنی یقه بسته و عینکی گرد، پشت تریبونی که نشان از جسارت دارد، صدا را پشت سرش می اندازد و فریاد می زند «نه می گوییم باقر را فلان جا بگذارید، نه می گوییم نادر باید فلان جا باشد» این حرف ها را با چنان آتشی از هیجان و سوز و گداز به زبان می آورد که انگار برای اولین بار است که این حرف ها دمادم انتخابات در گوش این مردم خوانده می شود و انگار کسی از فردای انتخابات و بر باد رفتن وعده ها خبر ندارند.
رفتارهای انتخاباتی چنان در حال رقم خوردن است که همه انگشت به دهان می مانیم آیا تا این حد تصور می شود که مردم بی اطلاع و ناآگاه هستند که نمی دانند در گود زد و بندها چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن دست و جیب نادرها و باقرها چه ها که بر سرشان نمی آورد؟!
اما به قول معروف «دردا و دریغا» از این بازی هایی که در دایره رقابت قدرت و سیاست نهفته است و قرار است افرادی را مقهور این بازی شوند بدون آنکه بدانند چه رازها نهفته است.
رستم و اسفندیار هم وارد انتخابات شدند
کلیپی دیگر در بین کاربران اینستاگرام وایرال می شود و در بین کاربران توئیتر حسابی به یک بحث داغ تبدیل می شود؛ مضمون کلیپ هم نوایی است که از رستم و اسفندیار می گوید و قد و قامت آقای کاندیدا را در جلد اساطیر داستان های ایرانی توصیف میکند که آهنگ های محلی هم چاشنی آن شده است تا شاید غوغایی به پا کند و در این بازار کساد انتخابات که هر روز بیشتر از روز قبل از سکه می افتد، صاحبانی و هواداری پیدا کند.
جالب اینجاست که کاندیدای مورد نظر با چنان لبخندی در این کلیپ ها ظاهر می شود که انگار در قالب یک معشوق درآمده و قرار است دل از هزاران عاشق سینه چاک خود ببرد؛ به خیال خودشان هم عجب فضای مجازی را ترکانده اند و حالا فوج فوج مردم هوادار به پای صندوق رای می آیند تا شیر ژیان و رستم دستان را به میدان بهارستان بفرستند و دیگر تمام و کمال از این تبلیغات سود و فایده خود را برداشت کنند و با همین تفکر، روزگار انتخابات را سپری می کنند.
بازار ظاهرسازی داغ است داغ!
بازار چفیه ها این روزا حسابی داغ می شود؛ حال برای بدست آوردن دل مردم مذهبی و قشر انقلابی و البته طیفی از سیاسیون خاص لیست به دست، یا عقاید خاص خودشان معلوم نیست؛ اما حکایت انتخابات گذشته نشان داده ظاهرسازی ها با توسل به ابزارهای اعتقادی کم نیست و البته بازیگردان ها در عرصه انتخابات نیز نظر لطفی به این افراد داشته اند و همین موضوع باعث شده است تا آنانکه عنایت خاصی به این روش و منش داشته اند در واقع چشمکی به سرگروهها بزنند که مبادا در این بازار مکاره از قلم بیفتند و فراموش شوند.
از سفره های میلیاردی تا اجاره شناسنامه
ماجرای تبلیغات و دُر و گوهرهایی که از دهان کاندیداها بیرون می آید تا بتوانند در فضای مجازی هواخواه پیدا کنند فقط به همین کلیپ ها و غمزه های انتخاباتی ختم نمی شود حالا باید مردمی که زیاد اهل اینستاگرام و توئیتر نیستند درک کنند که این آقا و خانم نماینده قرار است چه کنند.
آقایان و خانم های کاندیدا اما راحت ترین مسیر را می روند و دست به جیب می شوند، برای همین هم سفره های رنگین با غذاهای باب میل پهن می شود تا تحسین فقیر و غنی را برانگیزد؛ بماند که صف اول را اغنیا اختصاص می دهند تا اگر کفگیر به ته دیگ رسید اسپانسرهایی هم برای خود دست و پا کنند تا خدایی ناکرده از رقیبشان در محله پایینی یا چند کوچه بالاتر عقب نیفتند.
عجایب انتخابات کم نبوده و نیست اگر نگاهی به سبک و سیاق قبلی ها بیندازیم متوجه می شویم بازار داغ تبلیغات فقط به همین کلیپ ها و جولان دادن در فضای مجازی و حتی شام و ناهار دادن ها ختم نمی شود و هرچه به روز موعود نزدیک تر می شود رفتارهای خارق العاده و عجیب هم اوج می گیرد و پول پاشیها به حد کمال می رسد تا جایی که روز انتخابات شناسنامه کرایه می کردند و مبلغ قابل توجهی برای این کار پرداخت می کردند تا شاید ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند اسم کاندیدایی از درون یک صندوق بیرون بیاید.
اما واقعیت این است که دیگر کار از کار گذشته و اگر زمانی عقل ها در چشم بود و هر کسی بیشتر پول خرج می کرد صاحب مقام می شد، امروز دیگر با اطلاعات و داده هایی که در فضای مجازی و اینترنت در اختیار مردم قرار می گیرد این اقدامات و این غمزههای انتخاباتی فقط می تواند بساطی برای طنازی و گاهی هم آغشته به خشم شود.
مردم خاصه نسل جدید می بینند، فکر می کنند و تصمیم می گیرند.
به گزارش کبنا، خبرآنلاین نوشت: " قافیه چو تنگ آید، شاعر به جفنگ آید" این جمله ها و ضرب المثل ها در ادبیات ما چه غوغایی می کند و گویا این جملات برای امروز ما و حکایت بعضی از سیاسیون ما ساخته شده است. زیاد از این مقدمه تعجب نکنید کم کم برایتان می گوییم ماجرا چیست و از کجا آب می خورد.
از تراکت و بنر تا تبلیغات مجازی
شاید اگر ۲۰ سال پیش بود با صدای گرومپ گرومپ انتخابات از خانه خارج می شدید آنچه جلوی چشمتتان به صف می شد بنرها و تراکت هایی بود که عکس کاندیداها روی آن نقش بسته شده بود و جملات پرطمطراق و خوش رنگ و لعاب در آن خودنمایی می کرد؛ حالا اگر جیب متقاضیان رای، لبریز شده بود و به قول معروف با «چپ پر» به میدان رقابت آمده بود از کاغذ های گلاسه و پر زرق و برق استفاده می کرد و نهایتا cdها و dvdهایی از سخنرانی ها و رزومه و ... در بین جمعیت توزیع می شد. اما از وقتی شبکه های اجتماعی از اینستاگرام و توئیتر و تیک تاک و ... جای خودش را در بین مردم باز کرد سکانس هایی را شاهدیم که معلوم نیست باید بابت تماشای آن بخندیم، گریه کنیم یا تعجب کنیم؟!
غمزه هایِ انتخاباتی!
چادر به سر، حرکت آهسته فیلم پردازش شده ، افکت های سینمایی و آهنگ های اساطیری؛ همه اینها در کلیپ تبلیغاتی خانم سیاستمدار، چه غوغایی می کرد؛ اصلا اگر اهل سیاست نباشید و خود را بی خبر از امروز و دیروز و فردای انتخابات در نظر بگیرید، از این همه افکت یکجا در عجب می مانید که هدف این کلیپ با چین و چرخش چادر که با آهنگی ملی- مذهبی عجین شده است در چیست؟
پاسخ به این سوال واضح است؛ به هر حال در هر انتخابات برگ برنده با کسی است که بتواند قشر خاکستری یعنی همان افرادی که هنوز تکلیفشان با انتخابات مشخص نیست را جذب کند؛ البته این کلیپ اساطیری به جای آنکه در قلب و روح افراد نفوذ کند، شده بازار خنده برای کاربران شبکه های اجتماعی .
«نادر و باقر» قبل و بعد از انتخابات
پرچم جمهوری اسلامی پشت سرش، با پیراهنی یقه بسته و عینکی گرد، پشت تریبونی که نشان از جسارت دارد، صدا را پشت سرش می اندازد و فریاد می زند «نه می گوییم باقر را فلان جا بگذارید، نه می گوییم نادر باید فلان جا باشد» این حرف ها را با چنان آتشی از هیجان و سوز و گداز به زبان می آورد که انگار برای اولین بار است که این حرف ها دمادم انتخابات در گوش این مردم خوانده می شود و انگار کسی از فردای انتخابات و بر باد رفتن وعده ها خبر ندارند.
رفتارهای انتخاباتی چنان در حال رقم خوردن است که همه انگشت به دهان می مانیم آیا تا این حد تصور می شود که مردم بی اطلاع و ناآگاه هستند که نمی دانند در گود زد و بندها چه قبل از انتخابات و چه بعد از آن دست و جیب نادرها و باقرها چه ها که بر سرشان نمی آورد؟!
اما به قول معروف «دردا و دریغا» از این بازی هایی که در دایره رقابت قدرت و سیاست نهفته است و قرار است افرادی را مقهور این بازی شوند بدون آنکه بدانند چه رازها نهفته است.
رستم و اسفندیار هم وارد انتخابات شدند
کلیپی دیگر در بین کاربران اینستاگرام وایرال می شود و در بین کاربران توئیتر حسابی به یک بحث داغ تبدیل می شود؛ مضمون کلیپ هم نوایی است که از رستم و اسفندیار می گوید و قد و قامت آقای کاندیدا را در جلد اساطیر داستان های ایرانی توصیف میکند که آهنگ های محلی هم چاشنی آن شده است تا شاید غوغایی به پا کند و در این بازار کساد انتخابات که هر روز بیشتر از روز قبل از سکه می افتد، صاحبانی و هواداری پیدا کند.
جالب اینجاست که کاندیدای مورد نظر با چنان لبخندی در این کلیپ ها ظاهر می شود که انگار در قالب یک معشوق درآمده و قرار است دل از هزاران عاشق سینه چاک خود ببرد؛ به خیال خودشان هم عجب فضای مجازی را ترکانده اند و حالا فوج فوج مردم هوادار به پای صندوق رای می آیند تا شیر ژیان و رستم دستان را به میدان بهارستان بفرستند و دیگر تمام و کمال از این تبلیغات سود و فایده خود را برداشت کنند و با همین تفکر، روزگار انتخابات را سپری می کنند.
بازار ظاهرسازی داغ است داغ!
بازار چفیه ها این روزا حسابی داغ می شود؛ حال برای بدست آوردن دل مردم مذهبی و قشر انقلابی و البته طیفی از سیاسیون خاص لیست به دست، یا عقاید خاص خودشان معلوم نیست؛ اما حکایت انتخابات گذشته نشان داده ظاهرسازی ها با توسل به ابزارهای اعتقادی کم نیست و البته بازیگردان ها در عرصه انتخابات نیز نظر لطفی به این افراد داشته اند و همین موضوع باعث شده است تا آنانکه عنایت خاصی به این روش و منش داشته اند در واقع چشمکی به سرگروهها بزنند که مبادا در این بازار مکاره از قلم بیفتند و فراموش شوند.
از سفره های میلیاردی تا اجاره شناسنامه
ماجرای تبلیغات و دُر و گوهرهایی که از دهان کاندیداها بیرون می آید تا بتوانند در فضای مجازی هواخواه پیدا کنند فقط به همین کلیپ ها و غمزه های انتخاباتی ختم نمی شود حالا باید مردمی که زیاد اهل اینستاگرام و توئیتر نیستند درک کنند که این آقا و خانم نماینده قرار است چه کنند.
آقایان و خانم های کاندیدا اما راحت ترین مسیر را می روند و دست به جیب می شوند، برای همین هم سفره های رنگین با غذاهای باب میل پهن می شود تا تحسین فقیر و غنی را برانگیزد؛ بماند که صف اول را اغنیا اختصاص می دهند تا اگر کفگیر به ته دیگ رسید اسپانسرهایی هم برای خود دست و پا کنند تا خدایی ناکرده از رقیبشان در محله پایینی یا چند کوچه بالاتر عقب نیفتند.
عجایب انتخابات کم نبوده و نیست اگر نگاهی به سبک و سیاق قبلی ها بیندازیم متوجه می شویم بازار داغ تبلیغات فقط به همین کلیپ ها و جولان دادن در فضای مجازی و حتی شام و ناهار دادن ها ختم نمی شود و هرچه به روز موعود نزدیک تر می شود رفتارهای خارق العاده و عجیب هم اوج می گیرد و پول پاشیها به حد کمال می رسد تا جایی که روز انتخابات شناسنامه کرایه می کردند و مبلغ قابل توجهی برای این کار پرداخت می کردند تا شاید ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم بدهند اسم کاندیدایی از درون یک صندوق بیرون بیاید.
اما واقعیت این است که دیگر کار از کار گذشته و اگر زمانی عقل ها در چشم بود و هر کسی بیشتر پول خرج می کرد صاحب مقام می شد، امروز دیگر با اطلاعات و داده هایی که در فضای مجازی و اینترنت در اختیار مردم قرار می گیرد این اقدامات و این غمزههای انتخاباتی فقط می تواند بساطی برای طنازی و گاهی هم آغشته به خشم شود.
مردم خاصه نسل جدید می بینند، فکر می کنند و تصمیم می گیرند.