تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۲ شهريور ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۱۹
کد مطلب : ۴۹۰۲۶۸
یادداشت؛
اگر محمدصادق عظیمی فر کنار مهدی روشنفکر بود چه سرنوشتی در انتظارش بود؟
۶
کبنا ؛ هفته گذشته محمدصادق عظیمی فر بهعنوان معاون وزیر نفت و مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فرآوردههای نفتی منصوب شد. این انتصاب بیشک اتفاقی بسیار مهم برای فرزندان استان کهگیلویه و بویراحمد است که صدای بسیاری از چهرههای سیاسی و کارکنان نفت و رسانههای داخل و خارج را درآورد؛ اما دولت پزشکیان از وی پشتیبانی کرد و برای جناب عظیمی فر هزینه داد.
دولت طبیب تبریزی خود را برای موجی از حملات آماده کرده بود؛ اما متعهدانه و متعصبانه پشت محمدصادق عظیمی فر ایستاد و توجهی به انتقادها نکرد! تلاشی نشد محمدصادق بویراحمدی با برچسب استعلام منفی حذف شود، یا با وعدههای توخالی، او را دور بزنند.
بااینحال باتوجهبه جغرافیا و قومیت محمدصادق عظیمی فر، بر آن شدیم تا مقایسهای بین سرنوشت نیروهای توانمند جریان مهدی روشنفکر و محمدصادق عظیمی فر داشته باشیم. از ابتدا خیلی زود واضح بود حمایت از مهدی روشنفکر و همراهی و رفاقت با وی، آینده و افق روشنی به دنبال نخواهد داشت. در واقع نیروهای شایسته طرفدار مهدی روشنفکر از پیر تا جوان متوجه شدند تنها ابزار رسیدن مهدی روشنفکر به قدرت و البته فرصتی برای سوءاستفاده اطرافیان و دوستان تنگنظر، ناکارآمد، متملق، منفعتطلب و تفرقهانداز وی به قدرت شدند و گذر زمان اثبات کرد مهدی روشنفکر شگرد بینظیری در فرصتسوزی انسانهای شایسته و باکفایت دارد. مهدی روشنفکر با وارونه سالاری (رفاقت و واگذاری اوضاع دوستان ناکارآمد و انزوای افراد باتجربه، توانمند و جوانان شایسته و خلاق) یک حکومت قجری که مبتنی بر حلقه تصمیمگیر خانوادگی و البته محور و سوخت آن هیاهو و تحریکهای قومیتی و سوءاستفاده از ناآگاهی و تعصبات قومیتی و جغرافیایی بود را پیریزی کرد.
در جریان وارونه مهدی روشنفکر، نیروهای توانمند و لایق به طرز حیرتآوری سرکوب شدند یا چوب حراج به آبروی آنها و خانوادههایشان زده شد.
بهعنوانمثال فقط در صنعت نفت، جایگاه کنونی و سرنوشت دهها نفر از نیروهای توانمند حوزه نفت و پتروشیمیِ حامی مهدی روشنفکر که از قضا تعدادی از همین شایستگان در انتخابات کنار دست روشنفکر فعالیت داشتند و مانند محمدصادق عظیمی فر در بهترین دانشگاههای کشور تحصیلکرده بودند را با محمدصادق عظیمی فر مقایسه کنید!
یک دولت و حتی حکومت به محمدصادق عظیمی فر جایگاه میدهد و آماج حملات گسترده داخل و خارج قرار میگیرد؛ اما در کنار مهدی روشنفکر نیروهای شایسته و توانمند آماج حملات و برچسبهای متعدد مهدی روشنفکر و طرفداران اجیر شده قرار میگیرند تا توقع و حق اعتراض را نداشته باشند. این مهمترین ضعف آقای مهدی روشنفکر بود؛ یعنی وی حاضر به پرداخت کمترین هزینه برای لیدرهای توانمند جریانش نبود و رویه و رویکردش چنان بود که گویی ایشان اعتقاد به فدا شدن نیروهای شایسته و توانمند کناردست خود داشت.
به عبارت بهتر، اتوبان رفاقت مهدی روشنفکر به دلیل شخصیت عجیب وی که به بیان نزدیکترین شخص به ایشان در تهران یک پدیده بود، یکطرفه است و دیگران برای ایشان فقط هزینه میشدند و جبرانی در کار نبود. ایشان را چند لحظه با خداداد غریب پور مقایسه کنید! شبکهسازی غریب پور کجا و فرصتسوزی مهدی روشنفکر کجا!
عدهای نیز بر این باورند تو دهنی محکم مهدی روشنفکر به نیروهای لایق جریانش تعمدی نبود و توانایی ایشان چنین بود. مشکل روشنفکر این بود که نمیتوانست ارتباط درستی با مدیران کلان برقرار کند و چون جایگاه مهمی در نزد مدیران کلان نداشت، بنابراین مجبور میشد بیاعتنایی به شایستگان طرفدار خود را به طریقی توجیه نماید. چهار سال نمایندگی وی، فقط دو دسته افراد در پایتخت رشد میکردند؛ یک دسته کسانی که در جریان به مخالفت با ایشان برخاستند و دسته دوم نفراتی بودند که مهدی روشنفکر از رشد این افراد بیخبر بود و در انتصاب آنها نقشی نداشت. پاشنه آشیل مهدی روشنفکر صرفاً علاقه وی به شخصیتهای ضعیف کنار خود بود تا ضعفهای خودش دیده نشود.
باتوجهبه توضیحات فوق، به این پرسش پاسخ دهید که اگر محمدصادق عظیمی فر لیدر مهدی روشنفکر بود، اکنون چه سرنوشتی داشت؟
و اگر جوانان توانمند و لایق هوادار مهدی روشنفکر توسط دوستان عظیمی فر کشف میشدند، فی الحال چه جایگاهی در صنعت نفت یا پتروشیمی داشتند؟
دولت طبیب تبریزی خود را برای موجی از حملات آماده کرده بود؛ اما متعهدانه و متعصبانه پشت محمدصادق عظیمی فر ایستاد و توجهی به انتقادها نکرد! تلاشی نشد محمدصادق بویراحمدی با برچسب استعلام منفی حذف شود، یا با وعدههای توخالی، او را دور بزنند.
بااینحال باتوجهبه جغرافیا و قومیت محمدصادق عظیمی فر، بر آن شدیم تا مقایسهای بین سرنوشت نیروهای توانمند جریان مهدی روشنفکر و محمدصادق عظیمی فر داشته باشیم. از ابتدا خیلی زود واضح بود حمایت از مهدی روشنفکر و همراهی و رفاقت با وی، آینده و افق روشنی به دنبال نخواهد داشت. در واقع نیروهای شایسته طرفدار مهدی روشنفکر از پیر تا جوان متوجه شدند تنها ابزار رسیدن مهدی روشنفکر به قدرت و البته فرصتی برای سوءاستفاده اطرافیان و دوستان تنگنظر، ناکارآمد، متملق، منفعتطلب و تفرقهانداز وی به قدرت شدند و گذر زمان اثبات کرد مهدی روشنفکر شگرد بینظیری در فرصتسوزی انسانهای شایسته و باکفایت دارد. مهدی روشنفکر با وارونه سالاری (رفاقت و واگذاری اوضاع دوستان ناکارآمد و انزوای افراد باتجربه، توانمند و جوانان شایسته و خلاق) یک حکومت قجری که مبتنی بر حلقه تصمیمگیر خانوادگی و البته محور و سوخت آن هیاهو و تحریکهای قومیتی و سوءاستفاده از ناآگاهی و تعصبات قومیتی و جغرافیایی بود را پیریزی کرد.
در جریان وارونه مهدی روشنفکر، نیروهای توانمند و لایق به طرز حیرتآوری سرکوب شدند یا چوب حراج به آبروی آنها و خانوادههایشان زده شد.
بهعنوانمثال فقط در صنعت نفت، جایگاه کنونی و سرنوشت دهها نفر از نیروهای توانمند حوزه نفت و پتروشیمیِ حامی مهدی روشنفکر که از قضا تعدادی از همین شایستگان در انتخابات کنار دست روشنفکر فعالیت داشتند و مانند محمدصادق عظیمی فر در بهترین دانشگاههای کشور تحصیلکرده بودند را با محمدصادق عظیمی فر مقایسه کنید!
یک دولت و حتی حکومت به محمدصادق عظیمی فر جایگاه میدهد و آماج حملات گسترده داخل و خارج قرار میگیرد؛ اما در کنار مهدی روشنفکر نیروهای شایسته و توانمند آماج حملات و برچسبهای متعدد مهدی روشنفکر و طرفداران اجیر شده قرار میگیرند تا توقع و حق اعتراض را نداشته باشند. این مهمترین ضعف آقای مهدی روشنفکر بود؛ یعنی وی حاضر به پرداخت کمترین هزینه برای لیدرهای توانمند جریانش نبود و رویه و رویکردش چنان بود که گویی ایشان اعتقاد به فدا شدن نیروهای شایسته و توانمند کناردست خود داشت.
به عبارت بهتر، اتوبان رفاقت مهدی روشنفکر به دلیل شخصیت عجیب وی که به بیان نزدیکترین شخص به ایشان در تهران یک پدیده بود، یکطرفه است و دیگران برای ایشان فقط هزینه میشدند و جبرانی در کار نبود. ایشان را چند لحظه با خداداد غریب پور مقایسه کنید! شبکهسازی غریب پور کجا و فرصتسوزی مهدی روشنفکر کجا!
عدهای نیز بر این باورند تو دهنی محکم مهدی روشنفکر به نیروهای لایق جریانش تعمدی نبود و توانایی ایشان چنین بود. مشکل روشنفکر این بود که نمیتوانست ارتباط درستی با مدیران کلان برقرار کند و چون جایگاه مهمی در نزد مدیران کلان نداشت، بنابراین مجبور میشد بیاعتنایی به شایستگان طرفدار خود را به طریقی توجیه نماید. چهار سال نمایندگی وی، فقط دو دسته افراد در پایتخت رشد میکردند؛ یک دسته کسانی که در جریان به مخالفت با ایشان برخاستند و دسته دوم نفراتی بودند که مهدی روشنفکر از رشد این افراد بیخبر بود و در انتصاب آنها نقشی نداشت. پاشنه آشیل مهدی روشنفکر صرفاً علاقه وی به شخصیتهای ضعیف کنار خود بود تا ضعفهای خودش دیده نشود.
باتوجهبه توضیحات فوق، به این پرسش پاسخ دهید که اگر محمدصادق عظیمی فر لیدر مهدی روشنفکر بود، اکنون چه سرنوشتی داشت؟
و اگر جوانان توانمند و لایق هوادار مهدی روشنفکر توسط دوستان عظیمی فر کشف میشدند، فی الحال چه جایگاهی در صنعت نفت یا پتروشیمی داشتند؟
سیستم شوفر پرور و هتاک *******با ذهنیت منفی و تنگ نظری والبته**محکوم به شکست بود.
این سیستم برای افراد کولی سیاسی مثل ** خوب بود نه افراد نجیب