تاریخ انتشار
دوشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۰:۵۷
کد مطلب : ۴۰۸۸۹۲
یادداشت سیاسی |
قوام فروزان برای توسعه بویراحمد و دنا میآید
فردین فتوحی
۵
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛اشاره: در این مرقومه بر آن بودم تا با شرح شتابزده و شناخت ناتمامی که از قوام فروزان دارم_آنچنان که هر روزه با ابعاد متعالیتری از این شخصیت خاکی، مهربان و مردمی آشنا میشوم _تیپ پراگماتیست و وجود نازنین و اخلاق مدارش را برای سرزمین سوخته از داغ بویراحمد و دنا لازم بدانم. بویراحمد و دنا بیش از آنکه به اشخاص موفق و کاریزماتیک نیاز داشته باشد به شخصیت اثر گذار و پراگماتیستی (عملگرا) چون قوام فروزان احتیاج دارد که از لذت وافر «هورا کشیدن»ها، دست و سوت زدنها و مرحبا و بارک الله شنیدنها گذشته باشد و در اندیشه «سازندگی» سرزمین اش گامهای استواری بردارد.
آری! عزت بویراحمد و دنا فقط از مسیر «ساختن» میگذرد، پس کوشیدهام در این وجیزه ناچیز گام به گام به «قوام» که در اندیشه ساختن و برساختن است نزدیکتر شویم. باری در این کوشش که صبر و تحمل شما را میطلبد، به ناچار از "برده داری مدرن" و «خدمت بی منت» تحفهای برداشتهام تا از «مردی در غبار میآید» رمز گشایی کنم و در پایان از "قوامی" بگویم که قوام و ستون همه ماست. سکانس اول: برده داری مدرن
«بسی جو فروش/ هست در این کوی که گندم نماست» (پروین)
این مائیم نوع بشر که برای اسارت و بندگی خود میجنگیم، کاش برای آزادی و آزادگی خود قدری جنگیده بودیم; آنوقت شاید امروز دیگر برده نبودیم.
«خدمت» و «خدمتگزاری» ارزشی که گرچه با تظاهر و تزئین زیبنده و زیبا شده اما در باطن با تزویر و تلبیس به هیأت حیوان درنده خویی درآمده تا مفاهیم عالیه انسانی با یک دگردیسی مسحور کنندهای در این آشفته بازار تغییر و تقلب، ماهیت ارزشی خودشان را از دست بدهند و علیه خودشان قیام کنند، اینچنین است که برده داری مدرن متولد میشود و جامعه آبستن دروغ و نیرنگی بزرگ میشود تا این برده داران تازه به دوران رسیده با تمسک جستن به "خدمت"و "خدمتگزاری"بر گرده خلق سوار شوند و به نفع منافع و مطامع خود از قشری "ساده اندیش و ظاهر بین"سواری بگیرند. بسط این پرو پاگاندای سیاه با ظاهری ارزشی باعث شده عطش خدمت و سیاست ورزی آنقدر خلط شوند که هیچ چیز در جای خود نباشد و با خلق موجود عجیب الخلقه "شتر گاو پلنگی" به نام "خدمت" البته خدمت به خود و نه به ابنا بشرشیر ملت را دوشیدهاند و حیوان درنده را به جانشان افکندهاند. در این سرگشتگی و گم گشتگی میطلبد سیاست ورزانی که ریشههایشان با پاکی، پاکیزگی، اخلاق و انسانیت عجین و تطهیر شدهاند، سدی شوند در برابر پروپاگاندای سیاه اخلاق کش تزویرپیشه، که با شعار "خدمت"با "رأی"مردم، خادم جیب خود و خانواده خود شدهاند. این کار جز به سرپنجه مردان بزرگ میسر نمیشود، برده داری مدرن که نتیجه الیناسیون فرهنگی است در هر سطح و وزن و منطقه و جغرافیایی تنها زیر تیغ تیز اندیشه و اراده مردان بزرگ، مصلوب الاراده، منسوخ و منکوب میشود; پس به اراده مردان بزرگ ایمان بیاوریم تا به این برده داری مدرن که در پوشش و نقاب "خدمت"و "خدمتگزاری"برای فریب ملت تدارک دیده شده است "نه"بگوییم و با سنجه عیارسنج مدعیان خدمتگزاری، سره را از ناسره بازشناسیم. سکانس دوم: خدمت بی منت
"یار مردان خدا باش که در کشتی نوح/هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را" (حافظ)
"خدمت"در این روزها در بازار مکاره خوب خرید و فروش میشود، حب "خدمت"و "خدمتگزاری"اپیدمی شده، جماعتی نیز همچنان پای در رکاب میفشارند و بر اسب سریر قدرت چهار نعل میتازند تا فرصت "خدمت" را همچنان در دستان خود نگهدارند. وقتی "خدمت"ملعبه دست بند بازان ناشی سیاست میشود، هم "خدمت" از "هویت" تهی میشود، هم انبان سیاست از "حقه"پر. باری اما واژه "خدمت" را از فرهنگ لغت اخلاق مداران و نه پتیارههای سیاست و سیاست پارهها و واره ها وام گرفتم تا در مرقومه پیش رو به حقوق دان اخلاق گرا، قوام فروزان، که زیر هجوم طاقت فرسای انتظار و توقع حضور در انتخابات مجلس یازدهم جهت "خدمت بی منت"، مستأصل و در برابر سیل درخواست و اظهار محبتها شرمنده مردمانش شده، و میاندیشد که برای "خدمت بی منت"خلعت سیاست بپوشد تا در قامت وکیل المله شدن قامت به خدمت خلق راست گرداند، پس به ناچار چند خطی از سر دلتنگی، دردهای مردمم را واگویه میکنم تا فردا اگر اقبال سعد نصیب حقوق دان مردمی و اخلاق گرا، قوام فروزان شد و شاهین بخت یار و مددکارش شد و بر شانهاش آرام گرفت، از پلشتی و جاذبه جاه طلبی و خدمت به خود بپرهیزد و بکوشد به این سندروم ویژه سیاست ورزان نورسیده و مکتب نرفته (تظاهر به خدمت خلق) مبتلا نشود و خدمت را نه برای خود که برای مردم بخواهد. آنجا که تجربه سخت و تلخ آموخته است، بی شک آنان که در سپهر سیاست بیشتر بر طبل "خدمت"مینوازند، از قصد قربت به دورترند و کوس رسواییشان را پیشتر پرطنین و ناموزون زدهاند. آری بی شک "خدمت" فقط از مسیر "قربت الی الله" و مردم دوستی میگذرد و نه خودخواهی و تزویر و تکبر. سکانس سوم: مردی در غبار میآید
"عشق و آزادی و ایران سه پیامند تو را/که از این سوز و از این شور، سراپا شرری" (عارف قزوینی)
مردمی خسته از دماکوژی (عوام فریبی)، خسته از فقر، خسته از درد که برای رهایی از خودشان، وکیل المله میخواهند، نه وکیل الدوله،"وکیلی" که قدر و منزلت رساله "یک کلمه" میرزا یوسف خان مستشارالدوله را پاس بدارد که درمان درد همه، تمسک به همان "یک کلمه"(قانون) است.
مردمی که فریادهایشان در فراخنای تاریخ پرفراز و فرود بویراحمد و دنا همچنان به گوش میرسد، فریادی یادآور رنج هایشان، یادآور دستهای زمخت و پینه بستهشان، یادآور بیداد و دلهای شکستهشان، فریادی از جنس فراموش شدگان، فریادرسی هست آیا?،،،، آری، مردی از تبار اخلاق، از تیره فریاد، مردی در غبار فتنه و تفرقه، مردی از دور، مردی از جنس آب و آیینه، پر قوام، فروزان و پرخروش میآید، آری مردی رسا، مردی که فقط برای مردم میآید،،،"قوام فروزان" با نان و آب و آبادی برای آبادانی میآید. سکانس چهارم: قوام بویراحمد میآید
"رونق ساز و سرآواز (و) سرودی دگری/آفرین برتو که مجموعه چندین هنری"
فعالیت اصلاح طلبان بویراحمد و دنا در انتخابات مجلس دهم، که با شکست و گسست و استحاله همراه شد، نه رمقی و نه انگیزهای باقی گذاشت که آسیب شناسی جدی یی صورت پذیرد، استخوان لای زخم ماند و مرحم نشد؛ درمیانه گفت و شنودها، اما مردی از جنس اخلاق پاشنهاش را ورکشیده و عزم بهارستان کرده، قوام فروزان، همو که با بارقهای از امید آمده تا مأمن و ملجأ اصلاح طلبان و مردمانی باشد که به محاق رفتهاند و دچار مصیبت تفرقه و بلوای "نعمتی_حیدری" شدهاند."قوام" میتواند مرحم این زخم باشد اگر با اجماع، همدلی و پشتکار زمینه حضورش در بهارستان با خیل همت مردم فراهم شود.
"قوام" میتواند در این ماراتن نفس گیر دوام آورد اگر این خانه که از پای بست ویران شده را بازسازی و نوسازی کند. بکوشد با اجماعی همه گیر بر این تفرق فائق آید و این جماعت درافتاده در دمینوی یا "مهر علی"، یا "کین علی" را به وحدت نائل آورد؛ چون خانه آباد کرد، سپس به کاشانه بپردازد.
"قوام"میتواند، قوام اصلاح طلبان و مردمانش باشد اگر بر خوان کریمانهاش لئیمان جای نگیرند و بر گرد خانهاش، گرد فراموشی و قدرناشناسی ننشیند.
«قوام» از آنجا که «مجموعه چندین هنر است»، اخلاق نیکو و حسنه، مردم داری، مردم باوری، خستگی ناپذیری، اراده خلل ناپذیر، قدرت بالای تعامل، تفاهم و چانه زنی، آشنا با اصول سیاست و سیاست ورزی، قدرت بالای جذب حداکثری و دفع حداقلی، میتواند "خدمتگزاری بی منت"باشد که خدمت را برای خلق میخواهد، نه خود.
«قوام» میتواند چون قوام السلطنه، پراگماتیستی اثرگذار در حوزه بویراحمد و دنا، فخر منطقه و استان باشد که با سرپنجه تدبیر و کیاست و فراست بویراحمد و دنا را که سالهاست در گمنامی رنگ باخته، عزت دهد و محترم دارد.
«قوام» بویراحمد، در دل دلهرههای قومی و عشیرهای، در متن سرخوردگیهای مردم، در بطن خوشی و ناخوشیهای سرزمین اش، آشنا به زخمهای کهنه مردمانش، میتواند فریادهای در گلو مانده مردمانش را فریاد بزند و حق مردمانش را از بهارستان نشینان مرکز نشین که با استثمار بقیه، برای خود و موکلانشان از این نمد کلاهی برای خود بافته اندبگیرد، اگر به دوستی و درستیاش لبیک بگوییم.
«قوام» مردی که در کارزار سیاست پخته و در دالانهای پرپیچ و خم قدرت آب دیده و آزموده شده، مردی که ریشههایش در مردم داری و مردم باوری مستحکم شده و باورهایش از آبشخور اخلاق و انسانیت نشأت و جان و جلا گرفته، دلش برای بویراحمد ودنا میتپد و برای اعتلای سرزمین اش میکوشد؛ در این «جوشش» و «کوشش» بویراحمد و دنا، قوام میگیرد و عزت از دست رفتهاش را طلب میکند.«قوام» میتواند راهبری باشد که سهم بویراحمد و دنا را در این آوردگاه با آوردههایش پاس بدارد و محفوظ و عزیز شمارد.
آری! بویراحمد و دنا اگر نه به «رضاخان»ها که عصر قلدر مآبی سالهاست بسر آمده، به "قوام السلطنه"هایی پراگماتیست و تاثیرگذاری چون «قوام فروزان» احتیاج دارد که با سیاست ورزی و کیاست و با تکیه و احاطه بر نیروی کاریزماتیکی که از "رأی"مردم نشأت گرفته، مسیرهای توسعه فرهنگی اقتصادی سیاسی مردمانش را بازگشایی و بسط دهد و سفره مردمانش را از ثروتهای باالقوه سرزمینشان پر کند تا با استراتژی فشار از پایین و چانه زنی از بالا، بویراحمد و دنا از بن بست توسعه نیافتگی اقتصادی و مواصلاتی خلاصی یابد.
آری! «قوام فروزان» حلقه اتصال نخبگان و بدنه مردمی و کلید اعتبار و آبروی بویراحمد و دنا میآید، اگر همه لبیک گویان به استقبالش بشتابیم، تا پایانی باشد بر تفرق و توسعه نیافتگی بویراحمد و دنا، آری، بی شک "قوام" بویراحمد برای عزت بویراحمد و دنامی آید.
--------------------------------------------------------
فردین فتوحی- دانش آموخته سیاسی
آری! عزت بویراحمد و دنا فقط از مسیر «ساختن» میگذرد، پس کوشیدهام در این وجیزه ناچیز گام به گام به «قوام» که در اندیشه ساختن و برساختن است نزدیکتر شویم. باری در این کوشش که صبر و تحمل شما را میطلبد، به ناچار از "برده داری مدرن" و «خدمت بی منت» تحفهای برداشتهام تا از «مردی در غبار میآید» رمز گشایی کنم و در پایان از "قوامی" بگویم که قوام و ستون همه ماست. سکانس اول: برده داری مدرن
«بسی جو فروش/ هست در این کوی که گندم نماست» (پروین)
این مائیم نوع بشر که برای اسارت و بندگی خود میجنگیم، کاش برای آزادی و آزادگی خود قدری جنگیده بودیم; آنوقت شاید امروز دیگر برده نبودیم.
«خدمت» و «خدمتگزاری» ارزشی که گرچه با تظاهر و تزئین زیبنده و زیبا شده اما در باطن با تزویر و تلبیس به هیأت حیوان درنده خویی درآمده تا مفاهیم عالیه انسانی با یک دگردیسی مسحور کنندهای در این آشفته بازار تغییر و تقلب، ماهیت ارزشی خودشان را از دست بدهند و علیه خودشان قیام کنند، اینچنین است که برده داری مدرن متولد میشود و جامعه آبستن دروغ و نیرنگی بزرگ میشود تا این برده داران تازه به دوران رسیده با تمسک جستن به "خدمت"و "خدمتگزاری"بر گرده خلق سوار شوند و به نفع منافع و مطامع خود از قشری "ساده اندیش و ظاهر بین"سواری بگیرند. بسط این پرو پاگاندای سیاه با ظاهری ارزشی باعث شده عطش خدمت و سیاست ورزی آنقدر خلط شوند که هیچ چیز در جای خود نباشد و با خلق موجود عجیب الخلقه "شتر گاو پلنگی" به نام "خدمت" البته خدمت به خود و نه به ابنا بشرشیر ملت را دوشیدهاند و حیوان درنده را به جانشان افکندهاند. در این سرگشتگی و گم گشتگی میطلبد سیاست ورزانی که ریشههایشان با پاکی، پاکیزگی، اخلاق و انسانیت عجین و تطهیر شدهاند، سدی شوند در برابر پروپاگاندای سیاه اخلاق کش تزویرپیشه، که با شعار "خدمت"با "رأی"مردم، خادم جیب خود و خانواده خود شدهاند. این کار جز به سرپنجه مردان بزرگ میسر نمیشود، برده داری مدرن که نتیجه الیناسیون فرهنگی است در هر سطح و وزن و منطقه و جغرافیایی تنها زیر تیغ تیز اندیشه و اراده مردان بزرگ، مصلوب الاراده، منسوخ و منکوب میشود; پس به اراده مردان بزرگ ایمان بیاوریم تا به این برده داری مدرن که در پوشش و نقاب "خدمت"و "خدمتگزاری"برای فریب ملت تدارک دیده شده است "نه"بگوییم و با سنجه عیارسنج مدعیان خدمتگزاری، سره را از ناسره بازشناسیم. سکانس دوم: خدمت بی منت
"یار مردان خدا باش که در کشتی نوح/هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را" (حافظ)
"خدمت"در این روزها در بازار مکاره خوب خرید و فروش میشود، حب "خدمت"و "خدمتگزاری"اپیدمی شده، جماعتی نیز همچنان پای در رکاب میفشارند و بر اسب سریر قدرت چهار نعل میتازند تا فرصت "خدمت" را همچنان در دستان خود نگهدارند. وقتی "خدمت"ملعبه دست بند بازان ناشی سیاست میشود، هم "خدمت" از "هویت" تهی میشود، هم انبان سیاست از "حقه"پر. باری اما واژه "خدمت" را از فرهنگ لغت اخلاق مداران و نه پتیارههای سیاست و سیاست پارهها و واره ها وام گرفتم تا در مرقومه پیش رو به حقوق دان اخلاق گرا، قوام فروزان، که زیر هجوم طاقت فرسای انتظار و توقع حضور در انتخابات مجلس یازدهم جهت "خدمت بی منت"، مستأصل و در برابر سیل درخواست و اظهار محبتها شرمنده مردمانش شده، و میاندیشد که برای "خدمت بی منت"خلعت سیاست بپوشد تا در قامت وکیل المله شدن قامت به خدمت خلق راست گرداند، پس به ناچار چند خطی از سر دلتنگی، دردهای مردمم را واگویه میکنم تا فردا اگر اقبال سعد نصیب حقوق دان مردمی و اخلاق گرا، قوام فروزان شد و شاهین بخت یار و مددکارش شد و بر شانهاش آرام گرفت، از پلشتی و جاذبه جاه طلبی و خدمت به خود بپرهیزد و بکوشد به این سندروم ویژه سیاست ورزان نورسیده و مکتب نرفته (تظاهر به خدمت خلق) مبتلا نشود و خدمت را نه برای خود که برای مردم بخواهد. آنجا که تجربه سخت و تلخ آموخته است، بی شک آنان که در سپهر سیاست بیشتر بر طبل "خدمت"مینوازند، از قصد قربت به دورترند و کوس رسواییشان را پیشتر پرطنین و ناموزون زدهاند. آری بی شک "خدمت" فقط از مسیر "قربت الی الله" و مردم دوستی میگذرد و نه خودخواهی و تزویر و تکبر. سکانس سوم: مردی در غبار میآید
"عشق و آزادی و ایران سه پیامند تو را/که از این سوز و از این شور، سراپا شرری" (عارف قزوینی)
مردمی خسته از دماکوژی (عوام فریبی)، خسته از فقر، خسته از درد که برای رهایی از خودشان، وکیل المله میخواهند، نه وکیل الدوله،"وکیلی" که قدر و منزلت رساله "یک کلمه" میرزا یوسف خان مستشارالدوله را پاس بدارد که درمان درد همه، تمسک به همان "یک کلمه"(قانون) است.
مردمی که فریادهایشان در فراخنای تاریخ پرفراز و فرود بویراحمد و دنا همچنان به گوش میرسد، فریادی یادآور رنج هایشان، یادآور دستهای زمخت و پینه بستهشان، یادآور بیداد و دلهای شکستهشان، فریادی از جنس فراموش شدگان، فریادرسی هست آیا?،،،، آری، مردی از تبار اخلاق، از تیره فریاد، مردی در غبار فتنه و تفرقه، مردی از دور، مردی از جنس آب و آیینه، پر قوام، فروزان و پرخروش میآید، آری مردی رسا، مردی که فقط برای مردم میآید،،،"قوام فروزان" با نان و آب و آبادی برای آبادانی میآید. سکانس چهارم: قوام بویراحمد میآید
"رونق ساز و سرآواز (و) سرودی دگری/آفرین برتو که مجموعه چندین هنری"
فعالیت اصلاح طلبان بویراحمد و دنا در انتخابات مجلس دهم، که با شکست و گسست و استحاله همراه شد، نه رمقی و نه انگیزهای باقی گذاشت که آسیب شناسی جدی یی صورت پذیرد، استخوان لای زخم ماند و مرحم نشد؛ درمیانه گفت و شنودها، اما مردی از جنس اخلاق پاشنهاش را ورکشیده و عزم بهارستان کرده، قوام فروزان، همو که با بارقهای از امید آمده تا مأمن و ملجأ اصلاح طلبان و مردمانی باشد که به محاق رفتهاند و دچار مصیبت تفرقه و بلوای "نعمتی_حیدری" شدهاند."قوام" میتواند مرحم این زخم باشد اگر با اجماع، همدلی و پشتکار زمینه حضورش در بهارستان با خیل همت مردم فراهم شود.
"قوام" میتواند در این ماراتن نفس گیر دوام آورد اگر این خانه که از پای بست ویران شده را بازسازی و نوسازی کند. بکوشد با اجماعی همه گیر بر این تفرق فائق آید و این جماعت درافتاده در دمینوی یا "مهر علی"، یا "کین علی" را به وحدت نائل آورد؛ چون خانه آباد کرد، سپس به کاشانه بپردازد.
"قوام"میتواند، قوام اصلاح طلبان و مردمانش باشد اگر بر خوان کریمانهاش لئیمان جای نگیرند و بر گرد خانهاش، گرد فراموشی و قدرناشناسی ننشیند.
«قوام» از آنجا که «مجموعه چندین هنر است»، اخلاق نیکو و حسنه، مردم داری، مردم باوری، خستگی ناپذیری، اراده خلل ناپذیر، قدرت بالای تعامل، تفاهم و چانه زنی، آشنا با اصول سیاست و سیاست ورزی، قدرت بالای جذب حداکثری و دفع حداقلی، میتواند "خدمتگزاری بی منت"باشد که خدمت را برای خلق میخواهد، نه خود.
«قوام» میتواند چون قوام السلطنه، پراگماتیستی اثرگذار در حوزه بویراحمد و دنا، فخر منطقه و استان باشد که با سرپنجه تدبیر و کیاست و فراست بویراحمد و دنا را که سالهاست در گمنامی رنگ باخته، عزت دهد و محترم دارد.
«قوام» بویراحمد، در دل دلهرههای قومی و عشیرهای، در متن سرخوردگیهای مردم، در بطن خوشی و ناخوشیهای سرزمین اش، آشنا به زخمهای کهنه مردمانش، میتواند فریادهای در گلو مانده مردمانش را فریاد بزند و حق مردمانش را از بهارستان نشینان مرکز نشین که با استثمار بقیه، برای خود و موکلانشان از این نمد کلاهی برای خود بافته اندبگیرد، اگر به دوستی و درستیاش لبیک بگوییم.
«قوام» مردی که در کارزار سیاست پخته و در دالانهای پرپیچ و خم قدرت آب دیده و آزموده شده، مردی که ریشههایش در مردم داری و مردم باوری مستحکم شده و باورهایش از آبشخور اخلاق و انسانیت نشأت و جان و جلا گرفته، دلش برای بویراحمد ودنا میتپد و برای اعتلای سرزمین اش میکوشد؛ در این «جوشش» و «کوشش» بویراحمد و دنا، قوام میگیرد و عزت از دست رفتهاش را طلب میکند.«قوام» میتواند راهبری باشد که سهم بویراحمد و دنا را در این آوردگاه با آوردههایش پاس بدارد و محفوظ و عزیز شمارد.
آری! بویراحمد و دنا اگر نه به «رضاخان»ها که عصر قلدر مآبی سالهاست بسر آمده، به "قوام السلطنه"هایی پراگماتیست و تاثیرگذاری چون «قوام فروزان» احتیاج دارد که با سیاست ورزی و کیاست و با تکیه و احاطه بر نیروی کاریزماتیکی که از "رأی"مردم نشأت گرفته، مسیرهای توسعه فرهنگی اقتصادی سیاسی مردمانش را بازگشایی و بسط دهد و سفره مردمانش را از ثروتهای باالقوه سرزمینشان پر کند تا با استراتژی فشار از پایین و چانه زنی از بالا، بویراحمد و دنا از بن بست توسعه نیافتگی اقتصادی و مواصلاتی خلاصی یابد.
آری! «قوام فروزان» حلقه اتصال نخبگان و بدنه مردمی و کلید اعتبار و آبروی بویراحمد و دنا میآید، اگر همه لبیک گویان به استقبالش بشتابیم، تا پایانی باشد بر تفرق و توسعه نیافتگی بویراحمد و دنا، آری، بی شک "قوام" بویراحمد برای عزت بویراحمد و دنامی آید.
--------------------------------------------------------
فردین فتوحی- دانش آموخته سیاسی