تاریخ انتشار
دوشنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۲۶
کد مطلب : ۴۰۸۸۹۳
یادداشت|
ناسپاسی در کهگیلویه سیاسی
علیپور
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی: از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند
از همان روزی که با شَلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مُرده بود
هر چند آدم زنده بود.
پنجشنبهای که گذشت، با تمام پنجشنبههای عمر جوانان بیشماری که به سینما دهناد کهگیلویه رفته بودند متفاوت بود.
چه بغضها که ترکیدند و چه امیدها که جان دوباره گرفتند. آنجا که ازصمیم قلب و باتمام وجود دیدند و لمس کردند یک نفر تنهای تنهای تنها، خستگی ناپذیر و با تمام توان، بار سنگین امانت کهگیلویه بزرگ را در میدان نیش و نیشخند و محرومیت بی هیچ منتی بر دوش گذاشته و میکشد.
پنجشنبهای که گذشت، در سینما دهناد دهدشت جای خیلیها خالی بود.
جای آنها که بر صندلیهایشان لَم دادهاند و میخواهند با حرف و قُمپز و دستور، کهگیلویه بزرگ را آباد بکنند.
جای آنها که غافل از خویش و خویشاوندان و آیندگان برای شکست خوردن و به گِل نشستن فسفات و پتروشیمی و پادوک هم قسم شدهاند و نذر و نیاز میکنند.
جای مدیران و روشنفکران متعصبی که از تهران تا استان از وزارت خانه تا خزانه جلو پای «حاج عدل هاشمی پور» سنگ اندازی میکنند غافل از آنکه تیشه بر ریشه نسلهای خویش میزنند.
جای آنها که از کاه کوه میسازند ولی پروژههای بزرگ انتقال آب از کوثر و مارون و تاثیرشان بر آینده کهگیلویه بزرگ را نمیبینند.
جای آنها که چراغ خانه را به مسجد بردند و مارون را دو دستی به خوزستان بخشیدند و تصورش را هم نمیکردند در مقابل لابی قدرتمند هجده نماینده خوزستان بتوان پروانه برداشت بیش از ۳۰۰ میلیون متر مکعب آب از بالادست مارون را گرفت.
جای جمیع تشنگان و شیفتگان صندلی سبز بهارستان خالی بود.
جای آن عضو قدرنشناس شورا و آن مدیر کل متعصبی که زَهی خیال باطل نامه فدایت شوم قیرها و جذب و تخصیص اعتبارات حاج عدل به شهرداری و شهر قدیم دهدشت را تعمدآ برای نماینده محترم شهرستان همجوار میفرستند بیش از همه خال بود.
جای نمک نشناسها و ناسپاسهایی که غافل از چَک و چانه شبانه روزی و بی چشم داشت حاج عدل، پروژههای عظیم در دست اقدام و انجام شده کهگیلویه بزرگ را صرفآ خدمات دولت و بخش خصوصی میپندارند و جای همه عزیزانی که دست خالی و جیب تهی و سیمای مضطرب بیکاران کهگیلویه بزرگ و وضعیت اسفناک عمرانی آن را میبینند و کماکان و همچنان بر تبل توخالی اصولگرایی و اصلاحطلبی و سیاسی کاری محض میکوبند خالی بود.
گَر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش مَحال است که آباد کنید.
پنجشنبهای که گذشت این سؤال مهم برایم پیش آمد که براستی در این اوضاع و احوال بی سابقه مملکت و استان کهگیلویه و بویراحمد و کهگیلویه بزرگ، دلیل بی نمکی دست بخشنده و دستگیر و زحمتکش حاج عدل هاشمی پور چیست و چه چیزی میتواند باشد جز مطامع شخصی و دنیوی و خودخواهی عدهای و تفکرات قدرت طلبانه و عوام فریبانه و پُست پرستانه عدهای دیگر.
آی آدمها! متعصبها! چپ و راستها! چه ناعادلانه به قضاوت نشستهاید در کهگیلویه بزرگ، هزار متر سنگ و آجر خیابان بلادیان گچساران را مایه تفاخر قرار میدهید. ولی از کنار توربین غول پیکر ۵۰۰ تنی و فوق پیشرفته نیروگاه پادوک که آخرین مراحل ساخت آن در کشور ایتالیا در حال اتمام است و دست رنج تلاش و پیگیری شبانه روزی حاج عدل هاشمی پور و استاندار محترم سابق است سَرسَری میگذرید و بی مقدار میپنداریدش.
به راستی چگونه شده است که برخی مدیران دولتی و غیردولتی به جای کمک و شکرگزاری بر این همه پروژه تعریف شده در کهگیلویه بزرگ صرفآ نیمه خالی لیوان را به قضاوت نشستهاند و بجای آنکه باری از دوش چهارشهرستان، جوانان بیکار، پدران و مادران چشم انتظار و نماینده محترم بردارند کوهی از سِتَم بر آن اضافه میکنند.
فصل سرد درد و فصل داسهاست
فصل خشک ریشه احساسهاست
فصل مرگ غنچههای تازه رس
در شبیخون سیاه داسهاست
روزگار سفرههای پاره و
اوج پرواز نمک نشناس هاست
رونق بازار مَردی مُرده است
شهر زیر چکمه نسناس هاست
حکم مرگ عشق و سرکوب صدا
حاصل هر روزه اجلاسهاست
زیر تیغ جَهل نامردان شهر
قلب پاک و روشن الماسهاست.
با تشکر ویژه از نماینده خدوم، دلسوز، زحمت کش و چون دنا استوار شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده در مجلس شورای اسلامی.
------------------------
علیپور
از همان روزی که با شَلاق و خون دیوار چین را ساختند
آدمیت مُرده بود
هر چند آدم زنده بود.
پنجشنبهای که گذشت، با تمام پنجشنبههای عمر جوانان بیشماری که به سینما دهناد کهگیلویه رفته بودند متفاوت بود.
چه بغضها که ترکیدند و چه امیدها که جان دوباره گرفتند. آنجا که ازصمیم قلب و باتمام وجود دیدند و لمس کردند یک نفر تنهای تنهای تنها، خستگی ناپذیر و با تمام توان، بار سنگین امانت کهگیلویه بزرگ را در میدان نیش و نیشخند و محرومیت بی هیچ منتی بر دوش گذاشته و میکشد.
پنجشنبهای که گذشت، در سینما دهناد دهدشت جای خیلیها خالی بود.
جای آنها که بر صندلیهایشان لَم دادهاند و میخواهند با حرف و قُمپز و دستور، کهگیلویه بزرگ را آباد بکنند.
جای آنها که غافل از خویش و خویشاوندان و آیندگان برای شکست خوردن و به گِل نشستن فسفات و پتروشیمی و پادوک هم قسم شدهاند و نذر و نیاز میکنند.
جای مدیران و روشنفکران متعصبی که از تهران تا استان از وزارت خانه تا خزانه جلو پای «حاج عدل هاشمی پور» سنگ اندازی میکنند غافل از آنکه تیشه بر ریشه نسلهای خویش میزنند.
جای آنها که از کاه کوه میسازند ولی پروژههای بزرگ انتقال آب از کوثر و مارون و تاثیرشان بر آینده کهگیلویه بزرگ را نمیبینند.
جای آنها که چراغ خانه را به مسجد بردند و مارون را دو دستی به خوزستان بخشیدند و تصورش را هم نمیکردند در مقابل لابی قدرتمند هجده نماینده خوزستان بتوان پروانه برداشت بیش از ۳۰۰ میلیون متر مکعب آب از بالادست مارون را گرفت.
جای جمیع تشنگان و شیفتگان صندلی سبز بهارستان خالی بود.
جای آن عضو قدرنشناس شورا و آن مدیر کل متعصبی که زَهی خیال باطل نامه فدایت شوم قیرها و جذب و تخصیص اعتبارات حاج عدل به شهرداری و شهر قدیم دهدشت را تعمدآ برای نماینده محترم شهرستان همجوار میفرستند بیش از همه خال بود.
جای نمک نشناسها و ناسپاسهایی که غافل از چَک و چانه شبانه روزی و بی چشم داشت حاج عدل، پروژههای عظیم در دست اقدام و انجام شده کهگیلویه بزرگ را صرفآ خدمات دولت و بخش خصوصی میپندارند و جای همه عزیزانی که دست خالی و جیب تهی و سیمای مضطرب بیکاران کهگیلویه بزرگ و وضعیت اسفناک عمرانی آن را میبینند و کماکان و همچنان بر تبل توخالی اصولگرایی و اصلاحطلبی و سیاسی کاری محض میکوبند خالی بود.
گَر شد از جور شما خانه موری ویران
خانه خویش مَحال است که آباد کنید.
پنجشنبهای که گذشت این سؤال مهم برایم پیش آمد که براستی در این اوضاع و احوال بی سابقه مملکت و استان کهگیلویه و بویراحمد و کهگیلویه بزرگ، دلیل بی نمکی دست بخشنده و دستگیر و زحمتکش حاج عدل هاشمی پور چیست و چه چیزی میتواند باشد جز مطامع شخصی و دنیوی و خودخواهی عدهای و تفکرات قدرت طلبانه و عوام فریبانه و پُست پرستانه عدهای دیگر.
آی آدمها! متعصبها! چپ و راستها! چه ناعادلانه به قضاوت نشستهاید در کهگیلویه بزرگ، هزار متر سنگ و آجر خیابان بلادیان گچساران را مایه تفاخر قرار میدهید. ولی از کنار توربین غول پیکر ۵۰۰ تنی و فوق پیشرفته نیروگاه پادوک که آخرین مراحل ساخت آن در کشور ایتالیا در حال اتمام است و دست رنج تلاش و پیگیری شبانه روزی حاج عدل هاشمی پور و استاندار محترم سابق است سَرسَری میگذرید و بی مقدار میپنداریدش.
به راستی چگونه شده است که برخی مدیران دولتی و غیردولتی به جای کمک و شکرگزاری بر این همه پروژه تعریف شده در کهگیلویه بزرگ صرفآ نیمه خالی لیوان را به قضاوت نشستهاند و بجای آنکه باری از دوش چهارشهرستان، جوانان بیکار، پدران و مادران چشم انتظار و نماینده محترم بردارند کوهی از سِتَم بر آن اضافه میکنند.
فصل سرد درد و فصل داسهاست
فصل خشک ریشه احساسهاست
فصل مرگ غنچههای تازه رس
در شبیخون سیاه داسهاست
روزگار سفرههای پاره و
اوج پرواز نمک نشناس هاست
رونق بازار مَردی مُرده است
شهر زیر چکمه نسناس هاست
حکم مرگ عشق و سرکوب صدا
حاصل هر روزه اجلاسهاست
زیر تیغ جَهل نامردان شهر
قلب پاک و روشن الماسهاست.
با تشکر ویژه از نماینده خدوم، دلسوز، زحمت کش و چون دنا استوار شهرستانهای کهگیلویه، بهمئی، چرام و لنده در مجلس شورای اسلامی.
------------------------
علیپور
تو را به خدا دست از مطالبی که سالهاست با آن درگیرییم و هیچ منفعتی نداشته کنار بکشید و در خور شان این مردم مظلوم قلم بزنیم .
همه ما مسئولیم هم در پیشگاه خدا هم در مقابل هم نوع هایمان
بدرود .