تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۴۱
کد مطلب : ۴۰۹۴۴۱
یادداشت سیاسی |
آقای وکیلی، در کهگیلویه شجاعت را نسیه نمیدن
سیدعلی عباس محدث
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ اشک شما را متأسفانه در مجلس شهید دولتخواه برای ملتی که خود بدبخت کردهاید، دیدم و به حال مردم کشورم، مضطرب و برای جنابعالی شفای عاجل مسئلت نمودم. از اینکه نماینده مجلس شورای اسلامی از وضعیت آشفتهای که خود سهمی بزرگ در آن دارد و در کنار محرومترین مردم مملکتم، تضرع میکند و به آسمانها تمسک میجوید، دلم کباب شد. بخدا اگر شرایطش را داشتم، همین امشب از نمایندگان مجلس ژاپن برایتان راه چاره میآوردم. در مورد مقایسه نظری که نسبت به دیدگاههای دکتر شریعتی و شهید مطهری داشتید، فعلاً کای ندارم. به هر حال یکی از منشهای اصلاح طلبی (به زعم شماها) و بااصطلاح شبه روشنفکران، به قول دکتر شریعتی این است که علیه دین و به تعبیر خودم علیه دین و الگوهای دینی سخن بگوید و قضاوت بکنید. اما نسبت به وضعیت کشور دیدگاههای شما و همچنین جلسهای که مثلاً با اصلاح طلبان گزینش شده داشتید، اندکی مصدع میشوم.
جناب دکتر وکیلی؛
اولاً خدا را گواه میگیرم که به عنوان یک هم استانی، از نمایندگیتان در پایتخت و مسئولیت پذیریتان در مجلس شورای اسلامی، که یکی از مهمترین قوای مصرح در قانون اساسی است، از اول تا الان خرسند بودم و هستم. ولی از اینکه حضورتان در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و همچنین کسب آراء مردمِ بخشی از پایتخت، نه به واسطه درایت و کارآمدی شما بلکه به خاطر سکوت و حمایتتان از شادی کنندگان و هلهله گویان ظهر عاشورای سال 88 و ایضاً، روبان بنفشی بود که در سالهای 92 و 96 بر بازو بسته بودید، صورت گرفته است، حسادت نمیکنم ولی حسرت میخورم. می دانی چرا؟
چون در این سخنرانی از مشکلات اداری و تنگناهایی که خودتان باید پاسخگویش باشید، شکوه نمودید، در حالیکه مستمعین شما منتظر و دلخوش بودند که حداقل علت العلل این بحرانها و همچنین راههای برون رفت را به عنوان عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی بیان میکردید. مگر نه این است که فرزند استان هستی در قدرتمندترین نهاد حکومت؟ پس چرا پاسخ دردهایی را که با ندانم کاریتان درست کردید، ندارید؟ هزار کیلومتر آمدی و در کنار مردم محروم شهرمان از بن بست و استیصال در گرفتاریها و مشکلاتی که خود دستی در آن دارید، گریه میکنی؟ اینکه گفتی دولت روحانی سهمش در وضع کنونی تعیین کننده نیست، کاملاً به حق گفتی. چون همون مردمی که در پای منبر تو نشسته بودند و روزی به گفتههای جنابعالی و دوستانتان اعتماد کردند و رأی دادن که امروز در جلسه خصوصیتان، راه برون رفت از مشکلات را شرکت نکردن در انتخابات بگویند، مقصرند. وقتی با وجود برترین چهرههای علمی و تخصصی کهگیلویهی بزرگ و مخصوصاً سادات امام زاده علی (ع)، خود زنی میکنند و تو را دعوت میکنند تا به نام شهید و به کام زعیم، سخن فرسایی کنی، باید راه برون رفت از مشکلات مملکت را در گلزار شهدای کهگیلویه بجویی.
آقای وکیل الدوله؛
چرا نگفتید که در این سالهای دولت بنفش، رو کدام مسئله اجماع داشتید؟ میشه بفرمائید که «ماها» منظورتون کدام ها هستند؟ میشه بفرمائید به غیر از کدخدا و شاه و سلطان و پاپ و لُرد و ملکه با کی قرار اجماع داشتید؟ مگر روحانی همان حقوقدان آگاه به حقوق دنیا نبود؟ مگر فراموش کردید که چقدر مقاله در حمایت از ایشان نوشتی و در مجالس مختلف با دستمال بنفش برایشان رقصیدی؟ وقتی دولت ناکارآمد و رحم اجاره ایتان با مجلس مستأصلِ در تصمیم گیری را 10 درصد مقصر می دانی، معلومه که خوب فهمیدی که 90 درصد باقیمانده سهم مردم هست.
وقتی اقرار میکنی که هیچکدام از مجلسیون و دولتمردان، شجاعت در تصمیم گیری ندارند و مسائل مختلف کشور با وعده و وعید و اما و اگرهای 8 ساله، مخصوصاً وعدههای بی اساسی که شما کاسبان برجام داشتید، نمیشود مشکلات را رفو کرد، میشه بفرمائید کی باید پاسخگو باشد؟ اگر مذاکره، آن هم مذاکرهای که بی شرمانه ترین معاهده را علیه ملت خود منعقد نمودید، کارساز بود، پس چرا دستاورد آن مذاکره را بیان نکردید؟ مگر نه این بود که هشت سال جنگ تحمیلی و جنگ طلبی احمدی نژاد و تسلیم شدن را بر سر مردم کوبیدید تا در 6 سال دولت حسن روحانی مثلاً قدرت و عزت و امنیت و رفاه را برای مردم ایران به ارمغان بیاورید، پس چرا الان از نداری و گرفتاری و ناکارآمدی و به بن بست رسیدن می گویی؟
جناب نماینده؛
اگر صف آرایی دشمنان را دیدهای و به فکر اجماع با مردم افتادهای، باید بدانی که مردم هم میدانند به اسم روشنفکرانِ دگر اندیش، در تمامی استانها، بویِژه در استان خودمان، پشت سر آدمهای ضعیفی از اصولگرایان قرار گرفتید و از اجماع، بهره بردید و یا مشی دوگانه سوزیتان، خود را محق در انتخاب مردم تبیین میکنید، باید بدانید که سخت در اشتباهی!!
این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. دیگر تکرار حرفهای نا صحیح و سوزن به رگ غیرت و عصبیت مردم زدن چاره ساز نخواهد بود. شما در دیاری پشت میکروفن قرار گرفتی که دهها مثل شما را در ادبیات نغز و تفکرِ عالمانهی خودشان غرق میکنند. آنجا کهگیلویه بود که آوازهی مردان اصلاح طلب (به معنای واقعی) و خوش فکرش خیلی قبلتر از اینها، مرزهای کشور را در نوردیده بود. شما از راه حلها نگو. از راههای که رفتید و الان پیشنهاد برگشت میدهید، صحبت کنید. براستی که با این قدرتی که گرفتید چه کردید؟ ای کاش در همان اندازهای که قبل از مسئولیت داشتید, میماندید و این همه اضاف وزن مدیریتی و ریاستی را غصب نمیکردید. و اگر قرار هست دوباره در کرسی مجلس باشید، حداقل برای اینکه اعتبار فکری خود را خوب بفهمید، در همان حوزه انتخابیه شرکت کنید و خود را دوباره به محک انتخاب بگذارید. وقتی قرار هست که یکی از شماها در رأس یک کمیسیون قرار بگیرد و فقط شهرستان خود را با نفوذ سیاسی و اجرایی که دارد عملاً از صدر تا ذیل استان را درید قدرت بگیرد و اجازه نفس کشیدن را به دیگران ندهد، بدون تردید، این مشی اصلاح طلبی (جدای از معنای واقعی اصلاح طلبی) خاص شماها است که برای مردم استان پسندیده نیست. سرمایه انسانی استان با انتخاب گزینشی نمایندگان ناکارآمد شهرستانهای کهگیلویه بزرگ و نیز بویراحمد و دنا و همچنین اعمال نفوذ مقتدرانه و باصلابت دکتر تاجگردون و البته برخی هم با نفوذهای همان هم استانیهای صاحب قدرت در پایتخت، سالها است که به مسیر خست تاریخی برده شدهاند. شما مجلسیون وکیل الدولت و دولتِ حیاطِ خلوتِ مجلس با کمی رعایت انصاف و بررسی عملکرد خود، نباید که در مورد نیروی انسانی توانمند صحبت کنید. مصدق صحبتم را با انتخاب وقت آزاد و بررسی تعداد کمی و کیفی پروندههای تخلفاتی مدیران ریز و درشتِ دولت بنفش در این سالها و دردستگاهای قضایی، بازرسی و دیوان محاسبات پیشنهاد میدهم.
عالیجناب وکیلی؛
وقتی دولت و مجلس از دهن گشاد ساز، فوت میکنند، انتظار این بحرانها دور از ذهن نیست. وقتی در حادثه سقوط هواپیمای یاسوج، سکوت میکنید و از دولتمردان دفاع میکنید، به کدام شجاعتتان بنازیم؟ وقتی در مصاحبه بعد از استیضاء وزرای کار و راه، می گوئید که در شب قبل از استضاء موضوع فراکسیون امید را بر هر چیز دیگری ترجیح دادید و نظرتان نسبت به اشخاص تغییر کرد، چه شجاعتی در وجودتان بجوییم؟ آن روز که مصاحبه شما را در یکی از سایتهای استان خواندم، داشتم از غصه میمردم که چرا انقلاب کردیم؟ چرا این همه جوان را تقدیم ایدئولوژی انقلاب کردیم؟ چرا باید بین فهم مسئولین با برداشت مردم این همه فاصله باشد؟ چه تفاوتی بین انتخاب نمایندگان مجلس اول و دوم توسط حکومت پهلوی برای استان ما و به قدرت رسیدن بچههای استان ما در رأس هرم قدرت است، وقتی قرار است گاردِ سینه چاک برای فراکسیون و دولتیون و استیفای حقِ قدرت طلبی قدرتمندیون، باشند، وجود دارد؟ شما که هر نقطه نظری در مجلس را که در نقد دولت باشد, با تمسخر و بی میلی رد میکردید، به کدام شجاعتتان امیدوار باشیم؟ زمانی که دولتهای نهم و دهم را در خدمت به محرومان و نیازمندان متهم به پوپولیست میکردی، چرا به جرائم دههی هفتاد اعتراف نکردی؟ وقتی به عنوان منتقد منصف و برای اولین بار در کشوری که امثال شما داعیه آزادیاش را دارید، انتخاب شدی، چرا به واپسگرایی دولتهای دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد اعتراف نکردید؟ همون شهیدی که به نامش میکروفن گرفتی و با فراغ بال سخن دانی پیشه کردی، معلمی بود از جنس عمل. در خانوادهای بود از مصادیق دانش و دین باوری. در شهرستانی بود مملو از خردمند و پارسا پیشه و کارکردگرا. ولی در همان شهرستان و از دههی هفتاد، دوستان مثلاً روشنفکر شما به نام اصلاح طلب کاری کردند که چشمهای از آن را در جلسه محرمانه با آنها مشاهده کردی. چطور انتظار داری که با همان تفکر و همان جنس ادبیات فصل بندی بین مردم، اعتماد مردمی را بدست آوری؟
این فرهنگ و این جماعت سلیبریتی استان ما زمانی تکان میخورند که خودباوران به غلط خود را بزرگ نبینند. این فرهنگ زمانی تکان میخورد که فرهنگ سیاسی بودن و سیاسی تصمیم گرفتن را بیاموزید. فرهنگ راست گفتن و برای مردم و با مردم بودن را بیاموزند. غفلتها و ناکرده های خود را از مردم پنهان ننمائید. برای رسیدن به کرسی مجلس از داشتههای علمی و توانمندیهای اجتماعی و فکری خود بهره بگیرید و از سیاه نمایی و وعدههای پوچ و توخالی، مردم خوش قلب را فریب ندهید. وقتی مجلس مهمترین نقش نظارتی را دارد و نسبت به جولان دادن نمایندگان در ادارات و بکار گماردن بی کیفیتترین آدمها را بی تفاوت مانده است, ارثیهی دولتهای دهه هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه 8 سال مسند دولت و مجلس را قبضه کنی و سپس از مجهولات ناله سر بدهی تا دوباره کسب اعتبار کنی، از مفاهیم دولتهای دههی هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه طی 8 سال عامل به تمامی خطاهای داخلی و خارجی به ملت خود باشید و اکنون در حیاط همسایه دنبال مقصر بگردی، از شگردهای لیبرالیسم نیست؟ اگر منصف باشید میبینی که فقط مرغ شما غاز است.
الغرض، جناب دکتر وکیلی؛
خودمون لرها ضرب المثلی داریم که میگه؛ «وقتی خر نرَ خیشه اییَرکشن». الان تصمیم ما مردم بر این است که «خیش» را از جایی که حرکت نکردیم برداریم تا راحتتر به جلو برویم. قبول بفرمائید که نه برنامهای برای برون رفت از این مصائب را دارید و نه میتوانید مدیر مطمئنی برای مردم باشید. انتخاب دوباره شما مصداق عینی «عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود» هست. اگر برای ملت، عقلانیت قائل هستی و مردم را شجاع می دانی، مطمئن باش که نه علمتان توانست چاره ساز باشد و نه روحیه عملگرایی داشتید که از دولت کار بکشید. پس این ضعف شما نشان از بی شجاعتی دارد و چنانچه شجاعت را یکی عوامل مهم در انتخابات آینده می دانید، بدانید که امتحان پس دادهاید. وقتی نتوانستید و به زعم بنده نخواستید که در قضیه سقوط هواپیما از حق مردم خود دفاع کنید و مصلحت مردم را بر منفعت فراکسیون امیدتان ترجیح دهید، لاجرم در بقیه امور هم کارآمد نیستید. اینها را به این خاطر عرض کردم که بوی کباب انتخابات را به مشام خود حس کردهاید و دوست ندارم که از حول حلیم به دیگ بیفتید.
«من الله التوفیق»
----------------------------------
سیدعلی عباس محدث
----------------------------------
جناب دکتر وکیلی؛
اولاً خدا را گواه میگیرم که به عنوان یک هم استانی، از نمایندگیتان در پایتخت و مسئولیت پذیریتان در مجلس شورای اسلامی، که یکی از مهمترین قوای مصرح در قانون اساسی است، از اول تا الان خرسند بودم و هستم. ولی از اینکه حضورتان در هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی و همچنین کسب آراء مردمِ بخشی از پایتخت، نه به واسطه درایت و کارآمدی شما بلکه به خاطر سکوت و حمایتتان از شادی کنندگان و هلهله گویان ظهر عاشورای سال 88 و ایضاً، روبان بنفشی بود که در سالهای 92 و 96 بر بازو بسته بودید، صورت گرفته است، حسادت نمیکنم ولی حسرت میخورم. می دانی چرا؟
چون در این سخنرانی از مشکلات اداری و تنگناهایی که خودتان باید پاسخگویش باشید، شکوه نمودید، در حالیکه مستمعین شما منتظر و دلخوش بودند که حداقل علت العلل این بحرانها و همچنین راههای برون رفت را به عنوان عضو هیئت رئیسه مجلس شورای اسلامی بیان میکردید. مگر نه این است که فرزند استان هستی در قدرتمندترین نهاد حکومت؟ پس چرا پاسخ دردهایی را که با ندانم کاریتان درست کردید، ندارید؟ هزار کیلومتر آمدی و در کنار مردم محروم شهرمان از بن بست و استیصال در گرفتاریها و مشکلاتی که خود دستی در آن دارید، گریه میکنی؟ اینکه گفتی دولت روحانی سهمش در وضع کنونی تعیین کننده نیست، کاملاً به حق گفتی. چون همون مردمی که در پای منبر تو نشسته بودند و روزی به گفتههای جنابعالی و دوستانتان اعتماد کردند و رأی دادن که امروز در جلسه خصوصیتان، راه برون رفت از مشکلات را شرکت نکردن در انتخابات بگویند، مقصرند. وقتی با وجود برترین چهرههای علمی و تخصصی کهگیلویهی بزرگ و مخصوصاً سادات امام زاده علی (ع)، خود زنی میکنند و تو را دعوت میکنند تا به نام شهید و به کام زعیم، سخن فرسایی کنی، باید راه برون رفت از مشکلات مملکت را در گلزار شهدای کهگیلویه بجویی.
آقای وکیل الدوله؛
چرا نگفتید که در این سالهای دولت بنفش، رو کدام مسئله اجماع داشتید؟ میشه بفرمائید که «ماها» منظورتون کدام ها هستند؟ میشه بفرمائید به غیر از کدخدا و شاه و سلطان و پاپ و لُرد و ملکه با کی قرار اجماع داشتید؟ مگر روحانی همان حقوقدان آگاه به حقوق دنیا نبود؟ مگر فراموش کردید که چقدر مقاله در حمایت از ایشان نوشتی و در مجالس مختلف با دستمال بنفش برایشان رقصیدی؟ وقتی دولت ناکارآمد و رحم اجاره ایتان با مجلس مستأصلِ در تصمیم گیری را 10 درصد مقصر می دانی، معلومه که خوب فهمیدی که 90 درصد باقیمانده سهم مردم هست.
وقتی اقرار میکنی که هیچکدام از مجلسیون و دولتمردان، شجاعت در تصمیم گیری ندارند و مسائل مختلف کشور با وعده و وعید و اما و اگرهای 8 ساله، مخصوصاً وعدههای بی اساسی که شما کاسبان برجام داشتید، نمیشود مشکلات را رفو کرد، میشه بفرمائید کی باید پاسخگو باشد؟ اگر مذاکره، آن هم مذاکرهای که بی شرمانه ترین معاهده را علیه ملت خود منعقد نمودید، کارساز بود، پس چرا دستاورد آن مذاکره را بیان نکردید؟ مگر نه این بود که هشت سال جنگ تحمیلی و جنگ طلبی احمدی نژاد و تسلیم شدن را بر سر مردم کوبیدید تا در 6 سال دولت حسن روحانی مثلاً قدرت و عزت و امنیت و رفاه را برای مردم ایران به ارمغان بیاورید، پس چرا الان از نداری و گرفتاری و ناکارآمدی و به بن بست رسیدن می گویی؟
جناب نماینده؛
اگر صف آرایی دشمنان را دیدهای و به فکر اجماع با مردم افتادهای، باید بدانی که مردم هم میدانند به اسم روشنفکرانِ دگر اندیش، در تمامی استانها، بویِژه در استان خودمان، پشت سر آدمهای ضعیفی از اصولگرایان قرار گرفتید و از اجماع، بهره بردید و یا مشی دوگانه سوزیتان، خود را محق در انتخاب مردم تبیین میکنید، باید بدانید که سخت در اشتباهی!!
این تو بمیری از اون تو بمیری ها نیست. دیگر تکرار حرفهای نا صحیح و سوزن به رگ غیرت و عصبیت مردم زدن چاره ساز نخواهد بود. شما در دیاری پشت میکروفن قرار گرفتی که دهها مثل شما را در ادبیات نغز و تفکرِ عالمانهی خودشان غرق میکنند. آنجا کهگیلویه بود که آوازهی مردان اصلاح طلب (به معنای واقعی) و خوش فکرش خیلی قبلتر از اینها، مرزهای کشور را در نوردیده بود. شما از راه حلها نگو. از راههای که رفتید و الان پیشنهاد برگشت میدهید، صحبت کنید. براستی که با این قدرتی که گرفتید چه کردید؟ ای کاش در همان اندازهای که قبل از مسئولیت داشتید, میماندید و این همه اضاف وزن مدیریتی و ریاستی را غصب نمیکردید. و اگر قرار هست دوباره در کرسی مجلس باشید، حداقل برای اینکه اعتبار فکری خود را خوب بفهمید، در همان حوزه انتخابیه شرکت کنید و خود را دوباره به محک انتخاب بگذارید. وقتی قرار هست که یکی از شماها در رأس یک کمیسیون قرار بگیرد و فقط شهرستان خود را با نفوذ سیاسی و اجرایی که دارد عملاً از صدر تا ذیل استان را درید قدرت بگیرد و اجازه نفس کشیدن را به دیگران ندهد، بدون تردید، این مشی اصلاح طلبی (جدای از معنای واقعی اصلاح طلبی) خاص شماها است که برای مردم استان پسندیده نیست. سرمایه انسانی استان با انتخاب گزینشی نمایندگان ناکارآمد شهرستانهای کهگیلویه بزرگ و نیز بویراحمد و دنا و همچنین اعمال نفوذ مقتدرانه و باصلابت دکتر تاجگردون و البته برخی هم با نفوذهای همان هم استانیهای صاحب قدرت در پایتخت، سالها است که به مسیر خست تاریخی برده شدهاند. شما مجلسیون وکیل الدولت و دولتِ حیاطِ خلوتِ مجلس با کمی رعایت انصاف و بررسی عملکرد خود، نباید که در مورد نیروی انسانی توانمند صحبت کنید. مصدق صحبتم را با انتخاب وقت آزاد و بررسی تعداد کمی و کیفی پروندههای تخلفاتی مدیران ریز و درشتِ دولت بنفش در این سالها و دردستگاهای قضایی، بازرسی و دیوان محاسبات پیشنهاد میدهم.
عالیجناب وکیلی؛
وقتی دولت و مجلس از دهن گشاد ساز، فوت میکنند، انتظار این بحرانها دور از ذهن نیست. وقتی در حادثه سقوط هواپیمای یاسوج، سکوت میکنید و از دولتمردان دفاع میکنید، به کدام شجاعتتان بنازیم؟ وقتی در مصاحبه بعد از استیضاء وزرای کار و راه، می گوئید که در شب قبل از استضاء موضوع فراکسیون امید را بر هر چیز دیگری ترجیح دادید و نظرتان نسبت به اشخاص تغییر کرد، چه شجاعتی در وجودتان بجوییم؟ آن روز که مصاحبه شما را در یکی از سایتهای استان خواندم، داشتم از غصه میمردم که چرا انقلاب کردیم؟ چرا این همه جوان را تقدیم ایدئولوژی انقلاب کردیم؟ چرا باید بین فهم مسئولین با برداشت مردم این همه فاصله باشد؟ چه تفاوتی بین انتخاب نمایندگان مجلس اول و دوم توسط حکومت پهلوی برای استان ما و به قدرت رسیدن بچههای استان ما در رأس هرم قدرت است، وقتی قرار است گاردِ سینه چاک برای فراکسیون و دولتیون و استیفای حقِ قدرت طلبی قدرتمندیون، باشند، وجود دارد؟ شما که هر نقطه نظری در مجلس را که در نقد دولت باشد, با تمسخر و بی میلی رد میکردید، به کدام شجاعتتان امیدوار باشیم؟ زمانی که دولتهای نهم و دهم را در خدمت به محرومان و نیازمندان متهم به پوپولیست میکردی، چرا به جرائم دههی هفتاد اعتراف نکردی؟ وقتی به عنوان منتقد منصف و برای اولین بار در کشوری که امثال شما داعیه آزادیاش را دارید، انتخاب شدی، چرا به واپسگرایی دولتهای دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد اعتراف نکردید؟ همون شهیدی که به نامش میکروفن گرفتی و با فراغ بال سخن دانی پیشه کردی، معلمی بود از جنس عمل. در خانوادهای بود از مصادیق دانش و دین باوری. در شهرستانی بود مملو از خردمند و پارسا پیشه و کارکردگرا. ولی در همان شهرستان و از دههی هفتاد، دوستان مثلاً روشنفکر شما به نام اصلاح طلب کاری کردند که چشمهای از آن را در جلسه محرمانه با آنها مشاهده کردی. چطور انتظار داری که با همان تفکر و همان جنس ادبیات فصل بندی بین مردم، اعتماد مردمی را بدست آوری؟
این فرهنگ و این جماعت سلیبریتی استان ما زمانی تکان میخورند که خودباوران به غلط خود را بزرگ نبینند. این فرهنگ زمانی تکان میخورد که فرهنگ سیاسی بودن و سیاسی تصمیم گرفتن را بیاموزید. فرهنگ راست گفتن و برای مردم و با مردم بودن را بیاموزند. غفلتها و ناکرده های خود را از مردم پنهان ننمائید. برای رسیدن به کرسی مجلس از داشتههای علمی و توانمندیهای اجتماعی و فکری خود بهره بگیرید و از سیاه نمایی و وعدههای پوچ و توخالی، مردم خوش قلب را فریب ندهید. وقتی مجلس مهمترین نقش نظارتی را دارد و نسبت به جولان دادن نمایندگان در ادارات و بکار گماردن بی کیفیتترین آدمها را بی تفاوت مانده است, ارثیهی دولتهای دهه هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه 8 سال مسند دولت و مجلس را قبضه کنی و سپس از مجهولات ناله سر بدهی تا دوباره کسب اعتبار کنی، از مفاهیم دولتهای دههی هفتاد و بعد از آن نیست؟ اینکه طی 8 سال عامل به تمامی خطاهای داخلی و خارجی به ملت خود باشید و اکنون در حیاط همسایه دنبال مقصر بگردی، از شگردهای لیبرالیسم نیست؟ اگر منصف باشید میبینی که فقط مرغ شما غاز است.
الغرض، جناب دکتر وکیلی؛
خودمون لرها ضرب المثلی داریم که میگه؛ «وقتی خر نرَ خیشه اییَرکشن». الان تصمیم ما مردم بر این است که «خیش» را از جایی که حرکت نکردیم برداریم تا راحتتر به جلو برویم. قبول بفرمائید که نه برنامهای برای برون رفت از این مصائب را دارید و نه میتوانید مدیر مطمئنی برای مردم باشید. انتخاب دوباره شما مصداق عینی «عاقل دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود» هست. اگر برای ملت، عقلانیت قائل هستی و مردم را شجاع می دانی، مطمئن باش که نه علمتان توانست چاره ساز باشد و نه روحیه عملگرایی داشتید که از دولت کار بکشید. پس این ضعف شما نشان از بی شجاعتی دارد و چنانچه شجاعت را یکی عوامل مهم در انتخابات آینده می دانید، بدانید که امتحان پس دادهاید. وقتی نتوانستید و به زعم بنده نخواستید که در قضیه سقوط هواپیما از حق مردم خود دفاع کنید و مصلحت مردم را بر منفعت فراکسیون امیدتان ترجیح دهید، لاجرم در بقیه امور هم کارآمد نیستید. اینها را به این خاطر عرض کردم که بوی کباب انتخابات را به مشام خود حس کردهاید و دوست ندارم که از حول حلیم به دیگ بیفتید.
«من الله التوفیق»
----------------------------------
سیدعلی عباس محدث
----------------------------------
متاسفانه انگار خیلی سوز دارین و عقده تمام وجودتان را گرفته است.
انقدر با بغض و حسرت نوشتی که نمیدانم دلمان به حال خودت بسوزد یا واژگانی که حرام کردی.
کاش قبل از اینکه قلم بدست میگرفتی یه کم گریه میکردی حداقل سبک میشدی