تاریخ انتشار
سه شنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ ساعت ۱۹:۰۱
کد مطلب : ۴۰۹۸۰۲
نگاهی به آسیبهای اجتماعی در استان کهگیلویه و بویراحمد:
فراتر از بحران
فرزانه میرفردی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی: اگر خودکشیها را بر اساس هدف قربانیان تقسیم بندی کنیم سه دسته را میتوان نام برد دسته اول کسانی که هدف آنان از اقدام به خودکشی تهدید اطرافیان برای رسیدن به خواستهای مشخص است و فرد از خودکشی به عنوان یک ابزار برای رسیدن به هدف خود استفاده میکند دسته دوم کسانی هستند که خودکشی برای آنها یک راه فرار از بن بستی که تصور میکنند زندگی برای آنان ساخته است و مهمترین هدف فرد در این مورد مرگ و رهایی از شرایط غیرقابل تحمل است.
دسته سوم فقط یک روش خاص خودکشی را تعریف میکند: خودسوزی. در این روش قربانی علاوه بر مرگ و پایان دادن به شرایط سخت خود به صورت کاملاً ناخودآگاه نیت دیگری نیز دارد و آن هم انتقال احساس گناه ناشی از مرگ فجیع خود به بازماندگان است.
زنده زنده سوختن در آتش شدیدترین دردی است که نوع بشر قادر به تجربه آن است و هنگامی که یک نفر این راه را انتخاب میکند آنقدر عرصه بر او تنگ شده است که تنها به مرگ خود راضی نمیشود.
شیوع معنادار این واقعه هولناک در مناطق غربی و جنوب غربی کشور خصوصاً استانهای ایلام، خوزستان، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد استانهایی که به شدیدترین نوع دچار محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی_رفاهی هستند به راحتی برای ما روشن میکند که وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی زنان این مناطق چگونه است. اگر چه فقر و محرومیت همه جامعه را به یک نسبت دچار آسیب میکند اما زنان به دلیل شرایط خاص فیزیولوژیکی و موقعیت اجتماعی در معرض خطرات بیشتری هستند. زنان در زندگی خود سه اتفاق راپشت سر میگذارند: قاعد، حاملگی، یائسگی. این اتفاقات به طور طبیعی به دلیل تغییر هورمونهای جنسی زنان سطح خلق آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. این تغییرات از دست زنان خارج است اما درک و فهم آن توسط اطرافیان کاملاً ارادی و ممکن است. میتوان با آموزشهایی به زوجین و والدین از اثرات نامطلوب این تغییر خلق کاست.
در کنار همه اینها خودکشی با سمومی مثل قرص عدس و برنج و حلق آویز کردن خود نیز شیوع قابل توجهی دارند.
با توجه به شیوع مجازات اعدام در سرتاسر کشور و خصوصاً اعدام در ملاعام عموم مردم را به این باور رسانده است که حلق آویز کردن خود یک راه قطعی برای مرگ است و همچنین وحشت مرگ را نیز از جامعه زدوده است. نمایش به دار آویخته شدن چند مجرم که در مرکز شهرها برپا میشوند به تماشاچیان القا میکند که مرگ اتفاقی عادی و گاها سرگرم کننده است.
به جای ترویج کودک همسری برای فزونی زاد و ولد راههای بهتر و انسانیتری نیز هست که میتواند جمعیت کشور را از پیری نجات دهد. رفع محرومیت از مناطقی که هیچ دلیل عادی برای محروم بودن آن نمیتوان یافت، برطرف کردن موانعی که مانع ازدواج جوانان میشود که هزینه چندانی هم ندارد حداقل کمتر از هزینههای گزافی که بودجه رفع محرومیتی اگر باشد هم صرف بروکراسی کهنه و از کارافتاده میشود. میتوان اندکی توجه کرد که هر جمعیتی چه نیازی دارد و هر جغرافیایی چه خوراکی طلب میکند و هر مسئولیتی چه نتیجه به آورده است. محرومیت استان ما با هیچ منطقی توجیه شدنی نیست همچنین ناکارآمدی دستگاهها و افراد نیز با هیچ توجیهی پذیرفتنی نیست. نمیتوان به جوانی که هیچ امیدی به آینده ندارد و هیچ پناهی برای آرامش ندارد خرده گرفت. میتوان خوکشی های متوالی را یک کنش جمعی اعتراضی نیز تلقی کرد. کنش از طرف کسانی که هیچ گوش شنوایی برای شنیدن صدای محرومیت آنها وجود ندارد و هیچ کس تلاشی برای بهبود اوضاع زندگی آنها نمیکند. محرومیت اگر تنها عامل این خودکشیها نباشد، یکی از اصلیترین عوامل است. در کنار خانواده نهاد مدرسه و دانشگاه باید بتواند سازگاری افراد با جامعه را افزایش دهد هردوی این نهاد باید در بالاترین سطح در انجام این مهم کوشا باشند، تا اگر یکی از آنها در انجام مسئولیتش ناتوان باشد نهاد دیگر بتواند ناتوانی دیگری را پوشش دهد. وقتی یک نوجوان خانواده را مکان امنیت خویش نمیداند مدرسه میتواند با تأمین امنیت روانی نوجوان جبران مافات کند. اما مسئله امروز جامعه ما تخریب کامل نهاد مدرسه است. مدرسهای که نه تنها جاذبهای برای محصلین ندارد بلکه تحمل آن برای محصلین تنها از سر اجبار و فشار خانواده و اجتماع است. معلمان بی تخصص در همراهی و یاری دانش آموزان و عملکرد ضعیف و مخرب مشاوران در مدارس دافعه مدرسه را از جاذبه آن بیشتر کرده است.
همه این معضلات در مناطق محروم به توان صد میرسند.
با اندکی تجدید نظر در دورههای آموزشی معلمان شاغل و نوآوریهایی در تربیت معلمان جدید و تقویت نهاد مشاوره میتواند از بسیاری آسیبها بکاهد.
توجه و حمایت خانوادههای دارای آسیب یا در معرض آسیب در این دستگاه گسترده و ناکارآمد بروکراسی به فراموشی سپرده شده است.
اکنون نجات جامعه از این بحرانها تلاش هرچه بیشتر دستگاههای مربوط در اول اصلاح خود و دوم در تمرکز بر جامعه هدف را میطلبد.
البته اگر مردم و آنگونه ای که زندگی میکنند مهم باشند.
----------------------------
فرزانه میرفردی
---------------------------
دسته سوم فقط یک روش خاص خودکشی را تعریف میکند: خودسوزی. در این روش قربانی علاوه بر مرگ و پایان دادن به شرایط سخت خود به صورت کاملاً ناخودآگاه نیت دیگری نیز دارد و آن هم انتقال احساس گناه ناشی از مرگ فجیع خود به بازماندگان است.
زنده زنده سوختن در آتش شدیدترین دردی است که نوع بشر قادر به تجربه آن است و هنگامی که یک نفر این راه را انتخاب میکند آنقدر عرصه بر او تنگ شده است که تنها به مرگ خود راضی نمیشود.
شیوع معنادار این واقعه هولناک در مناطق غربی و جنوب غربی کشور خصوصاً استانهای ایلام، خوزستان، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد استانهایی که به شدیدترین نوع دچار محرومیتهای اقتصادی و اجتماعی_رفاهی هستند به راحتی برای ما روشن میکند که وضعیت اقتصادی و اجتماعی زندگی زنان این مناطق چگونه است. اگر چه فقر و محرومیت همه جامعه را به یک نسبت دچار آسیب میکند اما زنان به دلیل شرایط خاص فیزیولوژیکی و موقعیت اجتماعی در معرض خطرات بیشتری هستند. زنان در زندگی خود سه اتفاق راپشت سر میگذارند: قاعد، حاملگی، یائسگی. این اتفاقات به طور طبیعی به دلیل تغییر هورمونهای جنسی زنان سطح خلق آنان را تحت تأثیر قرار میدهد. این تغییرات از دست زنان خارج است اما درک و فهم آن توسط اطرافیان کاملاً ارادی و ممکن است. میتوان با آموزشهایی به زوجین و والدین از اثرات نامطلوب این تغییر خلق کاست.
در کنار همه اینها خودکشی با سمومی مثل قرص عدس و برنج و حلق آویز کردن خود نیز شیوع قابل توجهی دارند.
با توجه به شیوع مجازات اعدام در سرتاسر کشور و خصوصاً اعدام در ملاعام عموم مردم را به این باور رسانده است که حلق آویز کردن خود یک راه قطعی برای مرگ است و همچنین وحشت مرگ را نیز از جامعه زدوده است. نمایش به دار آویخته شدن چند مجرم که در مرکز شهرها برپا میشوند به تماشاچیان القا میکند که مرگ اتفاقی عادی و گاها سرگرم کننده است.
به جای ترویج کودک همسری برای فزونی زاد و ولد راههای بهتر و انسانیتری نیز هست که میتواند جمعیت کشور را از پیری نجات دهد. رفع محرومیت از مناطقی که هیچ دلیل عادی برای محروم بودن آن نمیتوان یافت، برطرف کردن موانعی که مانع ازدواج جوانان میشود که هزینه چندانی هم ندارد حداقل کمتر از هزینههای گزافی که بودجه رفع محرومیتی اگر باشد هم صرف بروکراسی کهنه و از کارافتاده میشود. میتوان اندکی توجه کرد که هر جمعیتی چه نیازی دارد و هر جغرافیایی چه خوراکی طلب میکند و هر مسئولیتی چه نتیجه به آورده است. محرومیت استان ما با هیچ منطقی توجیه شدنی نیست همچنین ناکارآمدی دستگاهها و افراد نیز با هیچ توجیهی پذیرفتنی نیست. نمیتوان به جوانی که هیچ امیدی به آینده ندارد و هیچ پناهی برای آرامش ندارد خرده گرفت. میتوان خوکشی های متوالی را یک کنش جمعی اعتراضی نیز تلقی کرد. کنش از طرف کسانی که هیچ گوش شنوایی برای شنیدن صدای محرومیت آنها وجود ندارد و هیچ کس تلاشی برای بهبود اوضاع زندگی آنها نمیکند. محرومیت اگر تنها عامل این خودکشیها نباشد، یکی از اصلیترین عوامل است. در کنار خانواده نهاد مدرسه و دانشگاه باید بتواند سازگاری افراد با جامعه را افزایش دهد هردوی این نهاد باید در بالاترین سطح در انجام این مهم کوشا باشند، تا اگر یکی از آنها در انجام مسئولیتش ناتوان باشد نهاد دیگر بتواند ناتوانی دیگری را پوشش دهد. وقتی یک نوجوان خانواده را مکان امنیت خویش نمیداند مدرسه میتواند با تأمین امنیت روانی نوجوان جبران مافات کند. اما مسئله امروز جامعه ما تخریب کامل نهاد مدرسه است. مدرسهای که نه تنها جاذبهای برای محصلین ندارد بلکه تحمل آن برای محصلین تنها از سر اجبار و فشار خانواده و اجتماع است. معلمان بی تخصص در همراهی و یاری دانش آموزان و عملکرد ضعیف و مخرب مشاوران در مدارس دافعه مدرسه را از جاذبه آن بیشتر کرده است.
همه این معضلات در مناطق محروم به توان صد میرسند.
با اندکی تجدید نظر در دورههای آموزشی معلمان شاغل و نوآوریهایی در تربیت معلمان جدید و تقویت نهاد مشاوره میتواند از بسیاری آسیبها بکاهد.
توجه و حمایت خانوادههای دارای آسیب یا در معرض آسیب در این دستگاه گسترده و ناکارآمد بروکراسی به فراموشی سپرده شده است.
اکنون نجات جامعه از این بحرانها تلاش هرچه بیشتر دستگاههای مربوط در اول اصلاح خود و دوم در تمرکز بر جامعه هدف را میطلبد.
البته اگر مردم و آنگونه ای که زندگی میکنند مهم باشند.
----------------------------
فرزانه میرفردی
---------------------------