مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛
دیل کوه عزیز نه بافت فرسوده ای ( با آنکه بافت فرسوده طرح ملی هست که در بیشتر شهرهای ایران اجرا شده و یک قانون ملی است نه یکمنت میلی)٬ که رقص کنان٬ پای کوبان٬ دست افشان جمعیت عظیم به سمتت هجوم آورند و فریادهای پوشالی شان گوش فلک را کر کرده کند٬ و به نامت آوازها بخوانند و قدرت نمایی کنند و بر سر آن چپ و راست دنده های اخلاق و انسانیت را خورد کنند و جمعیت عظیم هورا هورا و کف و سوت زنان تشویق کنند٬ همان پدر و مادرهایی که سیاست های اقتصادی فلاکت بار آنها را به خاک سیاه نشاند و چوب خط های حساب نان آنها پر شده و کودکانشان با خیال رویای نان گرسنه٬ سر به بالین می نهند ولی افسوس جز کابوس دردناک و دلپیچه های ممتد و درد شکم سراغشان نمیاید.
دیلکوه عزیز می فهمی؟! تو منابع ملی هست٬ میراث آیندگان.
دلار و سکه و نظام بودجه نیستی که به انحصار اشخاص و خانواده های مافیایی دربیایی و ژن های برتر ( بخوان دزدان و غارتگران) به سراغت بیایند و اگر گنج ها در سینه داشتی شب ها دریده اند جگرت را مانند جگر ملت جگرخوارها و به تاراج بردند.
دیلکوه عزیز٬ تو مشمول اصل ۴۴ نشدی که خونخواران ملت و صاحبان صنایع ورشکسته تو را به ارث ببرند و امروز ارگان ها و متملقان خود را برای مهار شعله های آتش درونت بسیج کنند.
دیلکوه عزیز٬ میدانم دیرگاهی ست قله ها و دامنه هایت در آتش حسرت هرای مردان برنو به دوش و کل زدن های شیرزنانت می سوزند و از آواز نی لبک چوپانان مهربان٬ دشت ها به شوق بلوغ بابونه و ریواس نرسیدند و قوچ هایت یا مطیع چوپان دروغگوی شهر شده اند یا به دار کباب شهر آویخته و چند قوچ مانده را تنهایی نای جنگیدن را از آنها ربوده است.
دیلکوه عزیز تو امانت آیندگانی. آیندگان؟! امانت؟! امانتدار؟!...
آری آینده ای که در تقویم ما تعریف نشده است.
دیلکوه عزیز امروز می دانی که چه قدر تنها مانده ای بی صاحب. صاحب تو آیندگان هستند که نیامدند.
اگر تو صاحب داشتی و در عزل و نصب های سیستم اداری قدرت داشت امروز جمعیت عظیمی یقه دران و مویه کنان و زار زار به سر زنان از دامنه هایت بالا می رفتند و چندین هزار عکس سلفی وکلیپ در اندوه جانکاهت منتشر می کردند تا فردا برای رسیدن به مناصب ومدیریت ها و معاونت ها و... ضمیمه ی مدارک جعلی خود کنند. چه عکس هایی که با چشم های خون اشک روان و خاک بر سر ریزان و هیوای هیوای کنان منتشر میشد .
دیلکوه عزیز اگر از هزاران میلیارد تومانی که در زمان سرپرستی ادارات که « دزدیده » می شود و با نظارت و بازرسی از دست نمی رفت٬ می توانست ضمانت حفاظت از تو و همه ی کوهها وجنگل های ایران باشد و اگر هزاران میلیاردی که سالانه در سیستم بوروکراسی ایران بدون ریالی هزینه٬ سند مالی زده می شود و دزدان به تاراج می برند٬ دستگاههای نظارتی از آنها ممانعت کنند٬ هرگز کودکی گرسنه سر به بالین نمی نهد و جوانی خود را از سقف فقر آیزان نمی کند و مادری کودکش را به نان نمی فروشد و چوب حراج به انسانیت در گذرگاههای شبانه زده نمی شود.
اکبر دهبان نژادیان دبیر آموزش وپرورش گچساران
دانشجوی دکترای جغرافیا دانشگاه اصفهان
دیلکوه عزیز می فهمی؟! تو منابع ملی هست٬ میراث آیندگان.
دلار و سکه و نظام بودجه نیستی که به انحصار اشخاص و خانواده های مافیایی دربیایی و ژن های برتر ( بخوان دزدان و غارتگران) به سراغت بیایند و اگر گنج ها در سینه داشتی شب ها دریده اند جگرت را مانند جگر ملت جگرخوارها و به تاراج بردند.
دیلکوه عزیز٬ تو مشمول اصل ۴۴ نشدی که خونخواران ملت و صاحبان صنایع ورشکسته تو را به ارث ببرند و امروز ارگان ها و متملقان خود را برای مهار شعله های آتش درونت بسیج کنند.
دیلکوه عزیز٬ میدانم دیرگاهی ست قله ها و دامنه هایت در آتش حسرت هرای مردان برنو به دوش و کل زدن های شیرزنانت می سوزند و از آواز نی لبک چوپانان مهربان٬ دشت ها به شوق بلوغ بابونه و ریواس نرسیدند و قوچ هایت یا مطیع چوپان دروغگوی شهر شده اند یا به دار کباب شهر آویخته و چند قوچ مانده را تنهایی نای جنگیدن را از آنها ربوده است.
دیلکوه عزیز تو امانت آیندگانی. آیندگان؟! امانت؟! امانتدار؟!...
آری آینده ای که در تقویم ما تعریف نشده است.
دیلکوه عزیز امروز می دانی که چه قدر تنها مانده ای بی صاحب. صاحب تو آیندگان هستند که نیامدند.
اگر تو صاحب داشتی و در عزل و نصب های سیستم اداری قدرت داشت امروز جمعیت عظیمی یقه دران و مویه کنان و زار زار به سر زنان از دامنه هایت بالا می رفتند و چندین هزار عکس سلفی وکلیپ در اندوه جانکاهت منتشر می کردند تا فردا برای رسیدن به مناصب ومدیریت ها و معاونت ها و... ضمیمه ی مدارک جعلی خود کنند. چه عکس هایی که با چشم های خون اشک روان و خاک بر سر ریزان و هیوای هیوای کنان منتشر میشد .
دیلکوه عزیز اگر از هزاران میلیارد تومانی که در زمان سرپرستی ادارات که « دزدیده » می شود و با نظارت و بازرسی از دست نمی رفت٬ می توانست ضمانت حفاظت از تو و همه ی کوهها وجنگل های ایران باشد و اگر هزاران میلیاردی که سالانه در سیستم بوروکراسی ایران بدون ریالی هزینه٬ سند مالی زده می شود و دزدان به تاراج می برند٬ دستگاههای نظارتی از آنها ممانعت کنند٬ هرگز کودکی گرسنه سر به بالین نمی نهد و جوانی خود را از سقف فقر آیزان نمی کند و مادری کودکش را به نان نمی فروشد و چوب حراج به انسانیت در گذرگاههای شبانه زده نمی شود.
اکبر دهبان نژادیان دبیر آموزش وپرورش گچساران
دانشجوی دکترای جغرافیا دانشگاه اصفهان