تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۱۳:۲۷
کد مطلب : ۴۱۱۷۷۴
به بهانه بزرگداشت روز خبرنگار؛
روز مرگ قلم؟!
زریر حجتی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی: روز خبرنگار، روز مرگ قلم است و نمیتوان بر آن بالید و جشن گرفت!
فتیله شانیت خبرنگار و کار حرفهای با طفیلی گری پایین کشیده شده است!
آمار غیر قابل باور «مثلاً خبرنگار» به لوث شدن کار رسانهای منتهی گشته است، نه تنها با این روند، خدمتی به حرفه خبرنگاری نمیشود بلکه خدمت از قداست افتاده است!
نگارش و ثبت حقایق به محاق رفته است!
مطالبات واقعی مردم در سکوت اندیشه سبزِ قلمهای متعهد گم گشته است.!
قلمهای سفید، لابلای قلمهای سیاه محو شده و مرگ اندیشهها را رقم زدهاند!
تقدس«ن والقلم و ما یسطرون» را شکستهاند و حرمتی برای اندیشه و قسم به قلم باقی نگذاشتهاند!
قلمهای توسعه نیافته به مددِ عدم توسعه و پیشرفت رفتهاند!
متولیانی مرعوب محض شهرت نمایی، منفعل از قلمهای سیاه کتمان کننده حقیقت گشتهاند و بیت المال را به ثمن بخس فروختهاند!
امروزه مردم مطالبه گر، اعتمادشان با جانبداری ها سلب شده و مسئولان خدوم از خلاء قلمهای سفید در میان قلمهای سیاه رنج میبرند!
آری! قلمهای امحاء کننده حقانیت و عدالت، نفرت انگیز است و ما به چنین قلمهایی سوگند یاد نمیکنیم!
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند/
نه هر که آینه سازد، سکندری داند/
نه هر که طَرف کله کج نهاد و تند نشست/
کلاه داری و آیین سروری داند/
تو بندگی، چو گدایان به شرط مزد نکن/
که خواجه خود روش بنده پروری داند/
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست...
آمار کمی خبرنگاران جذب شده در رسانههای مکتوب و مجازی هر چند از منظر میزان اشتغال جوانان بیکار به مدد دولتها رفته تا افکار عمومی را از حیث شعارهای انتخاباتی اقناع نمایند اما چنین اشتغالی عاری از حقیقت است و باید همچنان بسیاری از این جوانان در لیست انتظار شغل بمانند، چرا که اگر غیر از این بود در لیست بیمه تأمین اجتماعی با حقوق مشخص مضبوط و ناچار نبودند با یدک کشیدن نام رسانه و تمجید این و آن، محض استخدامی سر خم کنند، هر چند اشتغال از بدیهیترین حقوق اولیه این جوانان است و دولتها نباید و نشاید که با توجیه به تمکین وادارند.
خوشبختانه یا شوربختانه، رسانه در عصر جدید به عنوان ابزار قدرت شناخته شده و این موجب گردیده که ماجراجویان نااهل و اساساً بیگانه با سواد رسانهای که از قِبل رانتهای جناحی و تظاهر به ارزشها، ثروتهای بادآوردهای اندوختهاند برای تداوم تأمین منافع با ثبت سایتی خود را به قافله رسانه رسانیده تا از این رهگذر و عاریه گرفتن نوشتارهای سکهای و تهدید مدیری، باج خواهی را تداوم بخشند! این قماش رسانه نیستند بلکه همان سوداگرانی هستند که با کارچاق کنی رسانههای حرفهای و اجیر شده به عادت معهود باج گیری میپردازند. این بزرگترین آسیب رسانه تا کنون مورد غفلت دستگاه متولی یعنی
فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته و هیچگونه نظارت و راهکاری ارائه ندادهاند که رسالتشان در قبال چنین افرادی که در دکانداری و بازاریابی، میلیونها از مردم دیگر استانها ربودهاند چیست؟!
شاید چنین نظارتی در میان هیاهوی مهاجمان صندلی خالی این نهاد گم شده باشد و یا آن را موفقیتی برای خود بنامند که آمار خبرنگارانش در استانی با یک درصد جمعیت کشور، همتراز کلان استانها گردیده است!
بازاریابان آن قشر مظلوم که در این وادی قدم برداشتهاند، عضوی از پیکره عظیم رسانهای با دستمزدی از سر ناچاری گذر عمر میکنند که العیاذبالله در مثل به آن میمانند که «نه خدا را دارند و نه خرما را»
این قشر معلق بین فضای اشتغال اداری و رسانهای ماندهاند و دولت فکری به حالشان نکرده است.
از این حیث و فارغ از بحث چالش منابع و درآمد رسانهها باید گفت داستان «یه مویز و چهل قلندر» است که بعضی نیز به عیالواری در استانی فاقد زیر ساخت های اقتصادی تشبیه کردهاند...
البته خبرگزاریها، دستمزد و حقوق نسبتاً معینی دارند و از اینرو دغدغهای از باب تأمین حداقلی معیشت ندارند اما متولیان تا کنون نتوانستهاند به امور سایتهای رسمی سامان بخشند و آنها را از باب تأمین هزینههای گزاف یاری رسانند که چه بسا آسیب زا شوند، آسیبی که توپ آن به اذعان اکثریت خبرنگاران با شگرد رابطین مدیرانی بنام طی سالیانی چند به میدان معدودی خبرگزاری و سایت خبری افتاده که چون نمک خورده نمکدان نمیشکنند!
---------------------------
زریر حجتی
---------------------------
فتیله شانیت خبرنگار و کار حرفهای با طفیلی گری پایین کشیده شده است!
آمار غیر قابل باور «مثلاً خبرنگار» به لوث شدن کار رسانهای منتهی گشته است، نه تنها با این روند، خدمتی به حرفه خبرنگاری نمیشود بلکه خدمت از قداست افتاده است!
نگارش و ثبت حقایق به محاق رفته است!
مطالبات واقعی مردم در سکوت اندیشه سبزِ قلمهای متعهد گم گشته است.!
قلمهای سفید، لابلای قلمهای سیاه محو شده و مرگ اندیشهها را رقم زدهاند!
تقدس«ن والقلم و ما یسطرون» را شکستهاند و حرمتی برای اندیشه و قسم به قلم باقی نگذاشتهاند!
قلمهای توسعه نیافته به مددِ عدم توسعه و پیشرفت رفتهاند!
متولیانی مرعوب محض شهرت نمایی، منفعل از قلمهای سیاه کتمان کننده حقیقت گشتهاند و بیت المال را به ثمن بخس فروختهاند!
امروزه مردم مطالبه گر، اعتمادشان با جانبداری ها سلب شده و مسئولان خدوم از خلاء قلمهای سفید در میان قلمهای سیاه رنج میبرند!
آری! قلمهای امحاء کننده حقانیت و عدالت، نفرت انگیز است و ما به چنین قلمهایی سوگند یاد نمیکنیم!
نه هر که چهره برافروخت، دلبری داند/
نه هر که آینه سازد، سکندری داند/
نه هر که طَرف کله کج نهاد و تند نشست/
کلاه داری و آیین سروری داند/
تو بندگی، چو گدایان به شرط مزد نکن/
که خواجه خود روش بنده پروری داند/
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست...
آمار کمی خبرنگاران جذب شده در رسانههای مکتوب و مجازی هر چند از منظر میزان اشتغال جوانان بیکار به مدد دولتها رفته تا افکار عمومی را از حیث شعارهای انتخاباتی اقناع نمایند اما چنین اشتغالی عاری از حقیقت است و باید همچنان بسیاری از این جوانان در لیست انتظار شغل بمانند، چرا که اگر غیر از این بود در لیست بیمه تأمین اجتماعی با حقوق مشخص مضبوط و ناچار نبودند با یدک کشیدن نام رسانه و تمجید این و آن، محض استخدامی سر خم کنند، هر چند اشتغال از بدیهیترین حقوق اولیه این جوانان است و دولتها نباید و نشاید که با توجیه به تمکین وادارند.
خوشبختانه یا شوربختانه، رسانه در عصر جدید به عنوان ابزار قدرت شناخته شده و این موجب گردیده که ماجراجویان نااهل و اساساً بیگانه با سواد رسانهای که از قِبل رانتهای جناحی و تظاهر به ارزشها، ثروتهای بادآوردهای اندوختهاند برای تداوم تأمین منافع با ثبت سایتی خود را به قافله رسانه رسانیده تا از این رهگذر و عاریه گرفتن نوشتارهای سکهای و تهدید مدیری، باج خواهی را تداوم بخشند! این قماش رسانه نیستند بلکه همان سوداگرانی هستند که با کارچاق کنی رسانههای حرفهای و اجیر شده به عادت معهود باج گیری میپردازند. این بزرگترین آسیب رسانه تا کنون مورد غفلت دستگاه متولی یعنی
فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفته و هیچگونه نظارت و راهکاری ارائه ندادهاند که رسالتشان در قبال چنین افرادی که در دکانداری و بازاریابی، میلیونها از مردم دیگر استانها ربودهاند چیست؟!
شاید چنین نظارتی در میان هیاهوی مهاجمان صندلی خالی این نهاد گم شده باشد و یا آن را موفقیتی برای خود بنامند که آمار خبرنگارانش در استانی با یک درصد جمعیت کشور، همتراز کلان استانها گردیده است!
بازاریابان آن قشر مظلوم که در این وادی قدم برداشتهاند، عضوی از پیکره عظیم رسانهای با دستمزدی از سر ناچاری گذر عمر میکنند که العیاذبالله در مثل به آن میمانند که «نه خدا را دارند و نه خرما را»
این قشر معلق بین فضای اشتغال اداری و رسانهای ماندهاند و دولت فکری به حالشان نکرده است.
از این حیث و فارغ از بحث چالش منابع و درآمد رسانهها باید گفت داستان «یه مویز و چهل قلندر» است که بعضی نیز به عیالواری در استانی فاقد زیر ساخت های اقتصادی تشبیه کردهاند...
البته خبرگزاریها، دستمزد و حقوق نسبتاً معینی دارند و از اینرو دغدغهای از باب تأمین حداقلی معیشت ندارند اما متولیان تا کنون نتوانستهاند به امور سایتهای رسمی سامان بخشند و آنها را از باب تأمین هزینههای گزاف یاری رسانند که چه بسا آسیب زا شوند، آسیبی که توپ آن به اذعان اکثریت خبرنگاران با شگرد رابطین مدیرانی بنام طی سالیانی چند به میدان معدودی خبرگزاری و سایت خبری افتاده که چون نمک خورده نمکدان نمیشکنند!
---------------------------
زریر حجتی
---------------------------