تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۲ فروردين ۱۳۹۹ ساعت ۰۲:۰۲
کد مطلب : ۴۱۹۳۹۶
یادداشت ارسالی؛
به یاد مرد ادب و فرهنگ
محمود منطقیان
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛امروزدوشنبه سیزدهم فروردین ماه سال ۹۷، شهردهدشت به دلیل سیزده بدَرخلوت وبی صداشده وازغرش خودروها و شلوغی و آمد و رفت درآن خبری نیست. خیابانها ساکت وآرام اندوفارغ ازسر و صدا و غوغاو برو و بیا. اماخود ترجیح دادم که دراین روز درخانه بمانم وآرام باشم وباکتاب ماندگار"کوچ کوچ"کی عطاء طاهری تنها وهمدم وهمنشین شوم واز نوشتههای دل نواز و دردمندانه وسوزناک این آموزگارنازنین بهرهها جویم. خاطرات ویادداشتهای مردی که بیانگر حادثهها و رویدادها و آزمونهای تلخ وسخت وگاه شیرین و دلنواز زندگی پر فراز و نشیب گذشته بود وگاه تامغزاستخوان واعماق روان نفوذمی کردوآدم رابه دنیای دیگری می بردواشکها را ازچشمها روان وبغضها رادرگلو میترکاند.
امروزبا همدم شدن دوباره درکتاب" کوچ کوچ"لحظاتی از این دنیایی که اهل سیاست وجاه وشهرت ومال ساختهاند و دودستی به آن چسبیدهاند، دور ماندم وفارغ شدم وبه بزرگی عطاطاهری وسرنوشت مردمی اندیشیدم که فقرفرهنگی واقتصادی و تعصب وخشونت وناپایبندی به آیین وقانون وحقوق یکدیگر، همواره برایشان دردسرها و سختیها آفریده وازآنچه برسرشان آمده چندان درس نگرفته اندودامن ازدست دشواریها و گرفتاریها و ناسازگاریها وهدر دادن زمانها و فرصتها هنوز رهانکرده اندو راه درازی تارسیدن به قانون مداری و رعایت حقوق یکدیگر و پای بندی به آزادی ودادگری برای همه انسانها، درپیش دارند.
کی عطاء طاهری انسانی بودکه درشرایط و محیطی که بیشتر دلبستگی شان به تفنگ واسب وییلاق و قشلاق وستیزه برسرآب،زمین، چراگاه و یورد و...بود و تعصب منطقهای وقومی گاهی آنهاراروی در روی هم وبه ستیزه وتازه کردن کینههای دیرین وانتقام وامی داشت زیست، لیکن به جای تعصب ورزیدن وتفنگ به دست گرفتن وکین خواهی، به سراغ قلم وکتاب وفرهنگ و سخن وگفتگوواندیشه واخلاق وانسانیت ومدارا رفت ودانش وخردونیک منشی را برگزیدوراهش را ولوتنهاویاباهمرهان اندک، ازدیگران جداکرده وچراغ دانش وخردرا دراین محیط پرآشوبِ اجتماعی برافروخت وآموزش وتربیت راکلیدگشایش درهای فروبسته و زیانبار و آزار دهنده دیدودریافت که چاره کارها وگرفتاریها، تنهاازراه دانش وفرهنگ واخلاق وانسانیت درمان پذیراست و روشهای احساسی وتعصب وخشونت وخودکامگی وسرکوب ودیگرآزاری هرگز راه حل مناسب و پاسخگو برای دردها وآلام بشری و انسانی نیست؛ بلکه باید از راههای خردمندانه وانسانی وفرهنگی نیازهای فردوجامعه رابرآورد وبه حقوق انسانی وجامعه سالم وآرام رسید. کوچ کوچ به درستی رنجنامه این دیار و آیینه تمام نمای ریشه سرنوشت ودردهای جامعه عشیرهای ومردمی است که برای زندگی خود در راههای نادرست ونامناسب گام نهادهاند و نه تنها درمانی برای دردهای خود نیافتهاند، بل همواره دراین راهها، دردی بردردهای پیشین خویش نیز افزودهاند. و مردمی که دست از تعصب و خشونت و کینه ورزی به گمان خود برای درمان دردهایشان برنمی داشتند ونمی دانستند که این درمان خود دردی است افزون بر دردهای دیگر.
او به ما آموخت که دیکتاتوری و زورمداری وخشونت، هرگز به آرامش وخرسندی وترقی وسلامت فردوجامعه نمی انجامدوراه به دیاردرستی وراستی نمیبرد. درسرزمین کهگیلویه وبویراحمدآموزگاران زیادی درروزگارنیاز
وفقر، چراغ دانش وآموزش را برافروختندو فرزندان این دیار را ازبی خبری وناآگاهی رهاندندومحیط را با دانش خود روشنایی بخشیدند، لیکن کی عطاء طاهری دراین میانه نقشی ممتازوبرجسته وکم مانندداشت وهنرها
وشایستگیهای فراوان ازاوسرزدوتجلی کردکه بایدبه نقشهای ماندگاراین مردِنیک بیشتراندیشیدوقدروجایگاه اورابیشترشناخت وپاس داشت وازافکاروکردارویادگارهای اوبهره بیشتر برد. امروز در دفترخاطرات این آموزگارِ فرهنگ، درد وعشق وآدمیت وپایداری واندیشه وهنرورازماندگاری رادیدم وبه یاد او اشکها ریختم واندوه خوردم و افسوس که در زمان حیاتش نتوانستم بیشتراورادریابم وازباردانش وتجربه هایش درس آموزم وبهره وافرگیرم.
. ونیک دانستم که مردان نیک همواره راهشان به روی انسانهاگشوده است وهمواره آموزگارندوزندگیشان مرز و پایان ندارد.
کی عطاء طاهری ازبزرگ مردانی بودکه نیک زیست وهمچنان که درروزگارحیاتش آموزگارومردعرصه فکروفرهنگ واخلاق وادب وسخن وفروتنی وشکیبایی ومردم نوازی وصلح ودوستی وخردمندی بود، بعدازاین نیزراهش، چراغ راه آیندگان وآنهایی خواهدبودکه درپی درستی وراستی ونیکی وآزادگی وانسانیت وفرهنگ وداد وخرد اند وحقوق انسانی راپاس می دارندوبه گفته حافظ:
"هرگزنمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
کی عطاء طاهری نزدیک به یک قرن درمیان مازیست، زیروبم زندگی مارا آزمود و درک کرد، باخوشیها و نا خوشیهای ما انس داشت، حال و دردجامعه خویش رادریافت، شادی وغمهای مارا نظاره کرد و چشیدو درهرکجابا ماهمدل وهمراه وهمزبان وهمدردبودوباسخنش وقلمش دردهاوناکامیهای مردم جامعه خویش رابازگفت ونگاشت وپس ازسالها تجربهی خوشیهاوناخوشیها ودیدن وحس کردن خوبیهاو بدیهای زندگی بار سفر بست و به جهان دیگر کوچ کرد. او که خاطراتش باکوچ گره خورده بود، خود نیز به قانون ابدی کوچ، گردن نهاد و در این کوچ بزرگ روحش ازجهان خاکی وگذران آزاد و رهاگردید.
آن مرد عرصه فرهنگ وادب و جامعه، هرچندازمیان مارفت لیکن خاطرههای بسیاربرجای گذاشت ودلهای اهل ادب و فرهنگ وتوده مردم راسوگوار و اندوهناک کردوباخودبرد.
ادب، بزرگ منشی، مردم مداری، متانت وقار، آزاداندیشی، دانش دوستی ودانش افزایی، خردمندی، پیوند
بافرهنگ وجامعه ولایه های اجتماعی وسخن نغزوافکاربلند وانسانی میراث بزرگ ویادگارگرانبهای آن مردبزرگ بود. او هرگز به کهنگی و درجازدن و درجای ماندن تن در نداد و از اندیشه نو و همگامی با نوگرایی و پیشرفت زمانه بازن ایستاد و بازپس نماند. او علی رغم گذرسال و ماه، پیوسته بامنش و اندیشه بهاری و تازه زیست و از قافله دانش و تمدن و نواندیشی دور نشد. او تا بود همگام با دگرگونیهای زمانه پیش تاخت وجامهی کهنگی بر اندیشه خود نپوشید و بدین روی تا بود زنده و به روز بود و از تبار زنده دلان..
همان زنده دلانی که سعدی بزرگ، بزرگشان میدارد و به جان و بزرگیشان سوگند می خورد:
"به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود
نیرزدآن که دلی را زخودد بیازاری"
کی عطاء طاهری به همگان آموخت که زندگی عشق است ودیده گشودن وپیش رفتن و بادیگران پیوندداشتن وشمع محفل بودن و آموختن وآموختن و در عین حال خود بودن ورنگ محیط نپذیرفتن و جان و روان را به نیکی آراستن و به بدیهای زمانه دل و دست نیالودن.
کی عطاطاهری درمحیطی اجتماعی به پیشواز قلم وکتاب وفرهنگ شتافت که خشونت و تعصب و برادرکشی و ستیزه را از نیاکان خود به ارث برده بودند وب عضا جنگ و درگیری وجدال رابرسرملک وآب و ریاست وبرتری جویی برای خود افتخار می شمردند وکینه و دشمنی رابه نسلهای پس ازخود می آموختند و منتقل میکردند.
و نیک باید دانست که هرچندکی عطاء طاهری از میان مارفت، لیکن دفتر معرفت و درسهای پندآمیزش به روی جویندگان فرهنگ و نیک منشی و انسان دوستی گشوده است وهرکس می تواند به فراخور توان و دریافت خویش، ازاین دفتر راه جویدو بهره گیرد و هنر بهتر زیستن را بیاموزد.
"مرگ را در کوی خوبان راه نیست
جاودان شد آنکه در دلها بزیست"
یادش گرامی و زنده باد
محمودمنطقیان
بهار ۱۳۹۷
امروزبا همدم شدن دوباره درکتاب" کوچ کوچ"لحظاتی از این دنیایی که اهل سیاست وجاه وشهرت ومال ساختهاند و دودستی به آن چسبیدهاند، دور ماندم وفارغ شدم وبه بزرگی عطاطاهری وسرنوشت مردمی اندیشیدم که فقرفرهنگی واقتصادی و تعصب وخشونت وناپایبندی به آیین وقانون وحقوق یکدیگر، همواره برایشان دردسرها و سختیها آفریده وازآنچه برسرشان آمده چندان درس نگرفته اندودامن ازدست دشواریها و گرفتاریها و ناسازگاریها وهدر دادن زمانها و فرصتها هنوز رهانکرده اندو راه درازی تارسیدن به قانون مداری و رعایت حقوق یکدیگر و پای بندی به آزادی ودادگری برای همه انسانها، درپیش دارند.
کی عطاء طاهری انسانی بودکه درشرایط و محیطی که بیشتر دلبستگی شان به تفنگ واسب وییلاق و قشلاق وستیزه برسرآب،زمین، چراگاه و یورد و...بود و تعصب منطقهای وقومی گاهی آنهاراروی در روی هم وبه ستیزه وتازه کردن کینههای دیرین وانتقام وامی داشت زیست، لیکن به جای تعصب ورزیدن وتفنگ به دست گرفتن وکین خواهی، به سراغ قلم وکتاب وفرهنگ و سخن وگفتگوواندیشه واخلاق وانسانیت ومدارا رفت ودانش وخردونیک منشی را برگزیدوراهش را ولوتنهاویاباهمرهان اندک، ازدیگران جداکرده وچراغ دانش وخردرا دراین محیط پرآشوبِ اجتماعی برافروخت وآموزش وتربیت راکلیدگشایش درهای فروبسته و زیانبار و آزار دهنده دیدودریافت که چاره کارها وگرفتاریها، تنهاازراه دانش وفرهنگ واخلاق وانسانیت درمان پذیراست و روشهای احساسی وتعصب وخشونت وخودکامگی وسرکوب ودیگرآزاری هرگز راه حل مناسب و پاسخگو برای دردها وآلام بشری و انسانی نیست؛ بلکه باید از راههای خردمندانه وانسانی وفرهنگی نیازهای فردوجامعه رابرآورد وبه حقوق انسانی وجامعه سالم وآرام رسید. کوچ کوچ به درستی رنجنامه این دیار و آیینه تمام نمای ریشه سرنوشت ودردهای جامعه عشیرهای ومردمی است که برای زندگی خود در راههای نادرست ونامناسب گام نهادهاند و نه تنها درمانی برای دردهای خود نیافتهاند، بل همواره دراین راهها، دردی بردردهای پیشین خویش نیز افزودهاند. و مردمی که دست از تعصب و خشونت و کینه ورزی به گمان خود برای درمان دردهایشان برنمی داشتند ونمی دانستند که این درمان خود دردی است افزون بر دردهای دیگر.
او به ما آموخت که دیکتاتوری و زورمداری وخشونت، هرگز به آرامش وخرسندی وترقی وسلامت فردوجامعه نمی انجامدوراه به دیاردرستی وراستی نمیبرد. درسرزمین کهگیلویه وبویراحمدآموزگاران زیادی درروزگارنیاز
وفقر، چراغ دانش وآموزش را برافروختندو فرزندان این دیار را ازبی خبری وناآگاهی رهاندندومحیط را با دانش خود روشنایی بخشیدند، لیکن کی عطاء طاهری دراین میانه نقشی ممتازوبرجسته وکم مانندداشت وهنرها
وشایستگیهای فراوان ازاوسرزدوتجلی کردکه بایدبه نقشهای ماندگاراین مردِنیک بیشتراندیشیدوقدروجایگاه اورابیشترشناخت وپاس داشت وازافکاروکردارویادگارهای اوبهره بیشتر برد. امروز در دفترخاطرات این آموزگارِ فرهنگ، درد وعشق وآدمیت وپایداری واندیشه وهنرورازماندگاری رادیدم وبه یاد او اشکها ریختم واندوه خوردم و افسوس که در زمان حیاتش نتوانستم بیشتراورادریابم وازباردانش وتجربه هایش درس آموزم وبهره وافرگیرم.
. ونیک دانستم که مردان نیک همواره راهشان به روی انسانهاگشوده است وهمواره آموزگارندوزندگیشان مرز و پایان ندارد.
کی عطاء طاهری ازبزرگ مردانی بودکه نیک زیست وهمچنان که درروزگارحیاتش آموزگارومردعرصه فکروفرهنگ واخلاق وادب وسخن وفروتنی وشکیبایی ومردم نوازی وصلح ودوستی وخردمندی بود، بعدازاین نیزراهش، چراغ راه آیندگان وآنهایی خواهدبودکه درپی درستی وراستی ونیکی وآزادگی وانسانیت وفرهنگ وداد وخرد اند وحقوق انسانی راپاس می دارندوبه گفته حافظ:
"هرگزنمیردآنکه دلش زنده شدبه عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما"
کی عطاء طاهری نزدیک به یک قرن درمیان مازیست، زیروبم زندگی مارا آزمود و درک کرد، باخوشیها و نا خوشیهای ما انس داشت، حال و دردجامعه خویش رادریافت، شادی وغمهای مارا نظاره کرد و چشیدو درهرکجابا ماهمدل وهمراه وهمزبان وهمدردبودوباسخنش وقلمش دردهاوناکامیهای مردم جامعه خویش رابازگفت ونگاشت وپس ازسالها تجربهی خوشیهاوناخوشیها ودیدن وحس کردن خوبیهاو بدیهای زندگی بار سفر بست و به جهان دیگر کوچ کرد. او که خاطراتش باکوچ گره خورده بود، خود نیز به قانون ابدی کوچ، گردن نهاد و در این کوچ بزرگ روحش ازجهان خاکی وگذران آزاد و رهاگردید.
آن مرد عرصه فرهنگ وادب و جامعه، هرچندازمیان مارفت لیکن خاطرههای بسیاربرجای گذاشت ودلهای اهل ادب و فرهنگ وتوده مردم راسوگوار و اندوهناک کردوباخودبرد.
ادب، بزرگ منشی، مردم مداری، متانت وقار، آزاداندیشی، دانش دوستی ودانش افزایی، خردمندی، پیوند
بافرهنگ وجامعه ولایه های اجتماعی وسخن نغزوافکاربلند وانسانی میراث بزرگ ویادگارگرانبهای آن مردبزرگ بود. او هرگز به کهنگی و درجازدن و درجای ماندن تن در نداد و از اندیشه نو و همگامی با نوگرایی و پیشرفت زمانه بازن ایستاد و بازپس نماند. او علی رغم گذرسال و ماه، پیوسته بامنش و اندیشه بهاری و تازه زیست و از قافله دانش و تمدن و نواندیشی دور نشد. او تا بود همگام با دگرگونیهای زمانه پیش تاخت وجامهی کهنگی بر اندیشه خود نپوشید و بدین روی تا بود زنده و به روز بود و از تبار زنده دلان..
همان زنده دلانی که سعدی بزرگ، بزرگشان میدارد و به جان و بزرگیشان سوگند می خورد:
"به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود
نیرزدآن که دلی را زخودد بیازاری"
کی عطاء طاهری به همگان آموخت که زندگی عشق است ودیده گشودن وپیش رفتن و بادیگران پیوندداشتن وشمع محفل بودن و آموختن وآموختن و در عین حال خود بودن ورنگ محیط نپذیرفتن و جان و روان را به نیکی آراستن و به بدیهای زمانه دل و دست نیالودن.
کی عطاطاهری درمحیطی اجتماعی به پیشواز قلم وکتاب وفرهنگ شتافت که خشونت و تعصب و برادرکشی و ستیزه را از نیاکان خود به ارث برده بودند وب عضا جنگ و درگیری وجدال رابرسرملک وآب و ریاست وبرتری جویی برای خود افتخار می شمردند وکینه و دشمنی رابه نسلهای پس ازخود می آموختند و منتقل میکردند.
و نیک باید دانست که هرچندکی عطاء طاهری از میان مارفت، لیکن دفتر معرفت و درسهای پندآمیزش به روی جویندگان فرهنگ و نیک منشی و انسان دوستی گشوده است وهرکس می تواند به فراخور توان و دریافت خویش، ازاین دفتر راه جویدو بهره گیرد و هنر بهتر زیستن را بیاموزد.
"مرگ را در کوی خوبان راه نیست
جاودان شد آنکه در دلها بزیست"
یادش گرامی و زنده باد
محمودمنطقیان
بهار ۱۳۹۷