تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۹:۵۵
کد مطلب : ۴۲۱۹۳۸
یادداشت ارسالی:
غیظ و غضب اقتدار گرایان، غرور و غفلت غلام
سید عباس سجادی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشتی از سید عباس سجادی؛
چیزی حدود هشت سال پیش در اوان آغاز بکار دولت روحانی جمعی از نیروهای شناخته شده و سران جریان اصلاحات در استان کهگیلویه و بویراحمد برای مشورت و پیگیری انتصاب فردی در خور وشان جایگاه استانداری با تشکیل جلسات مکرر و با آماده کردن پروتکلی شفاف و اجماع بر سر چند گزینه مقتدر و با تجربه سیاسی به تهران رفتند تا با مشورت نیروهای سیاسی و اداری هم استانی ساکن تهران با اجماع بر یک بسته پیشنهادی (اعم از برنامه و مجری) دولت جدید را در استان پرقدرت و متناسب با مطالبات بحق مردم آغاز کنند اما رفتار نامناسب، ویژه و دور از آداب غلام تاجگردن قبل، در حین و بعد از ان جلسه کذایی و زمان ورود، طریقه نشستن و چرخش مکرر صندلی و گفتار و زبان بدن وی و تبختر و تکبر و تاختن بر انسانهای مظلومی که خواستی برای خویش نداشتند، نه تنها هزینهای برای گویندهاش در برنداشت بلکه موجد ستونی از ستونهای سنگر امنی بود که این سالها در پناهان قدرت را از آن خویش کرده بود.
در آن جمع البته کسان دیگری بودند که چنین میخاستند و همان حداقل جسارت را هم برای بیانش نداشتند آنان که فرصت خدمت در دولت و مجلس جدید را غنمیتی خداداد پنداشتند که از سوی مردم وکیل گشتند تا بطور کامل ببلعند. باری یاداوری ان لویی جرگه استانی نه از برای کنایه زدن است و نه کینه ورزیدن که بی جنمی است و ناجوانمردی بلکه درس گرفتن است و بس.
میشود سالها برای تصویر کردن ساختارها و خواستگاران قدرت در ایران آن مجلس و دیالوگها و مونو لوگهایش را در دانشگاههای بزرگ داخلی و خارجی تدریس کرد. گر چه در هشت سال گذشته با رعایت فاصله گذاری فکری وسیاسی دیگر آن رییس کمیسیون را ندیدهام لیک بارها آن تصویرها در ذهنم گذشتهاند و برآن همه خامی و بی تجربگی که البته با شیطنت و بدسگالی اطرافیانش شدت و حدت بیشتری یافته بود، بلند بلند خندیدهام. او تا آن زمان به هیچ وجه آدم سیاسی نبود، رشدش را با حمایت و رانت صاحب قدرتی دیگر در دستگاه دیوانسالاری آغاز کرده بود و یکی از خصلتهای بروکراسی و دیوانسالاری در کشور ما اطاعت محض و بله قربان گفتن به بالادست و ستم و زیرپاگذاشتن پایین دست است و ایشان تازه از دستگاه اداری به مجلس آمده بود و نمیدانست که گر چه کرنش به بالا و تحکم به پایین قانونی نانوشته و عام است ولی آن قانون مطلق دستگاه اجرایی و دولت است و در جاهای دیگر ظرایفی دیگر میطلبد و خدمت به شخص و گروهی هر چند به بزرگی و مادام العمری جنتی، خشم دیگر اشخاص و باندهای قدرت را بر میانگیزد و آنان نیز سهم خویش طلب میکنند. او همچون دیگر هم کیشان ملی و هم استانی، خام اندیشانه هر آدم با دانش و مستقلی را از استان تا تهران مخالف میشمرد و حذف میکند آنچه را از بالادستیهایش خوب فرا گرفته است.
اینک در میان فضای غبارآلود و هیاهو و لشکر کشیهای مخالفان و منتقدان برای حذف این نماینده مواردی را برای روشن شدن حقیقت بررسی مینماییم.
۱- آنچه باستناد کارنامه این منتقدین و مخالفین طی این سالها بر صحنه سیاست استان کهگیلویه و بویراحمد و ایران هویدا گشته اینکه بجز معدودی نمیتوانند بر ادعای خود صادق باشند. کسی بر رأس قوه مقننه نشسته است که به ادعای کاندیدای نخست وزیری و سرپرست نهاد ریاست جمهوری در زمان رهبر انقلاب جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و وزیر ارشاد دولت جمهوری اسلامی در دهه هفتاد و کاندیدای ریاست جمهوری در دهه نود و نماینده کنونی مجلس، فقط در یک فقره ۶۵ میلیارد تومان رشوه برای به محاق بردن طرح تحقیق و تفحص از دوران شهرداریش به یک رئیس کمیسیون مجلس پرداخته است و کسی بنام زاکانی اعتراض به اعتبارنامه را کلید زده است که به ادعای بخشی از اصولگرایان در زمان احمدی نژاد نه تنها مدرک دانشگاهی ایشان مورد سؤال قرار گرفت بلکه مدرک دیپلم ایشان را هم مورد ابهام قرار دادند ودر میان نیروها و رقبای استانی وشهرستانی نیز همگی کارنامهای تاریکتر، آلودهتر و پرابهام تر از تاجگردون و از گذشتهشان بر دوش مردم سنگینی میکند و چنین است که شعار مبارزه با فساد همچون دیگر آرمانها و شعارهای زیبا با دورویی و دروغ به مسلخ میرود.
۲-در این میان طیف دیگری از روزنامه نگاران و نشریه داران به ظاهر مستقل و یا اصلاح طلب آتش بیار معرکه گشتهاند و راست و ناراست بهم میبافند و دوغ و دوشاب بهم میریزند و در پشت شعار مبارزه با تبارگرایی و لر گرایی با هدف تأمین بخشی از رانت و قدرت و ثروت برای دیگر باندهای فساد به ذبح حقیقت مشغولند. «صبا» ی «ربیع» نه از برای تأمین هوای سالم بر این ملک میوزد بلکه دقیقاً ابرهای سیاه را بر این سرزمین میگستراند تا اربابانش غنیمتهای از دست رفته را از غیرخودیهای رقیب پس بگیرند. اینان بخشی از پوشش رسانهای خاص خوری ها و غارت گری ها را برعهده گرفتهاند و هم رسانه را آلوده ساختهاند و هم سیاست را.
۳-تاجگردون همچون تمام قدرت داران چند دهه گذشته خبط و خطای فراوان داشته است بخشی از این خطاها اخلاقی بوده است و تحت هیچ عنوان مجرمانهای از منظر قانون قرار نمیگرد و بخشی دیگر هم شایسته بررسیاند ولی در پیکره فسادی که در ساختار قدرت در منظر عام عیان است. تاجگردون نمیتواند در جایگاه سر و قلب دست و پا و دیگر اعضای حیاتی این پیکره باشد.
۴- درسی که میبایست تاجگردون و تاجگردونهای خواستار قدرت از این واقعه بگیرند اینست که علی رغم همه خوش خدمتیها به بخشهایی از دال مرکزی قدرت نمیتوانید خود را در حصار امن قرار دهند و هر آن مورد غضب دیگر بخشها و باندهای قدرت قرار خواهید گرفت زیرا آنان بر این باورند یا جای آنان را تنگ کردهاید و سهم آنان را خوردهاید و یا سهم آنان را نپرداختهاید، همانگونه که سعید مرتضوی و اکبر طبری و... زیر ضربه قرار گرفتند و چه بسا فرداهایی نوبت زاکانی هم برسد. و این جاهاست که پیچ و خمهای قدرت بر قویترینها هم میپیچد و آنان را خم میکند.
۵-بی شک مردم ما همچون ملل دیگر انتخاب هر نمایندهای را بدور از هرگونه اجبار و تحدید و دوپینگ برای وکالت خواستارند و به زیر کشیدن وی را نیز فقط با رأی خود و با یک انتخاب " آزاد" میطلبند نه با تسویه حسابهای برنامه ریزی شده.
چیزی حدود هشت سال پیش در اوان آغاز بکار دولت روحانی جمعی از نیروهای شناخته شده و سران جریان اصلاحات در استان کهگیلویه و بویراحمد برای مشورت و پیگیری انتصاب فردی در خور وشان جایگاه استانداری با تشکیل جلسات مکرر و با آماده کردن پروتکلی شفاف و اجماع بر سر چند گزینه مقتدر و با تجربه سیاسی به تهران رفتند تا با مشورت نیروهای سیاسی و اداری هم استانی ساکن تهران با اجماع بر یک بسته پیشنهادی (اعم از برنامه و مجری) دولت جدید را در استان پرقدرت و متناسب با مطالبات بحق مردم آغاز کنند اما رفتار نامناسب، ویژه و دور از آداب غلام تاجگردن قبل، در حین و بعد از ان جلسه کذایی و زمان ورود، طریقه نشستن و چرخش مکرر صندلی و گفتار و زبان بدن وی و تبختر و تکبر و تاختن بر انسانهای مظلومی که خواستی برای خویش نداشتند، نه تنها هزینهای برای گویندهاش در برنداشت بلکه موجد ستونی از ستونهای سنگر امنی بود که این سالها در پناهان قدرت را از آن خویش کرده بود.
در آن جمع البته کسان دیگری بودند که چنین میخاستند و همان حداقل جسارت را هم برای بیانش نداشتند آنان که فرصت خدمت در دولت و مجلس جدید را غنمیتی خداداد پنداشتند که از سوی مردم وکیل گشتند تا بطور کامل ببلعند. باری یاداوری ان لویی جرگه استانی نه از برای کنایه زدن است و نه کینه ورزیدن که بی جنمی است و ناجوانمردی بلکه درس گرفتن است و بس.
میشود سالها برای تصویر کردن ساختارها و خواستگاران قدرت در ایران آن مجلس و دیالوگها و مونو لوگهایش را در دانشگاههای بزرگ داخلی و خارجی تدریس کرد. گر چه در هشت سال گذشته با رعایت فاصله گذاری فکری وسیاسی دیگر آن رییس کمیسیون را ندیدهام لیک بارها آن تصویرها در ذهنم گذشتهاند و برآن همه خامی و بی تجربگی که البته با شیطنت و بدسگالی اطرافیانش شدت و حدت بیشتری یافته بود، بلند بلند خندیدهام. او تا آن زمان به هیچ وجه آدم سیاسی نبود، رشدش را با حمایت و رانت صاحب قدرتی دیگر در دستگاه دیوانسالاری آغاز کرده بود و یکی از خصلتهای بروکراسی و دیوانسالاری در کشور ما اطاعت محض و بله قربان گفتن به بالادست و ستم و زیرپاگذاشتن پایین دست است و ایشان تازه از دستگاه اداری به مجلس آمده بود و نمیدانست که گر چه کرنش به بالا و تحکم به پایین قانونی نانوشته و عام است ولی آن قانون مطلق دستگاه اجرایی و دولت است و در جاهای دیگر ظرایفی دیگر میطلبد و خدمت به شخص و گروهی هر چند به بزرگی و مادام العمری جنتی، خشم دیگر اشخاص و باندهای قدرت را بر میانگیزد و آنان نیز سهم خویش طلب میکنند. او همچون دیگر هم کیشان ملی و هم استانی، خام اندیشانه هر آدم با دانش و مستقلی را از استان تا تهران مخالف میشمرد و حذف میکند آنچه را از بالادستیهایش خوب فرا گرفته است.
اینک در میان فضای غبارآلود و هیاهو و لشکر کشیهای مخالفان و منتقدان برای حذف این نماینده مواردی را برای روشن شدن حقیقت بررسی مینماییم.
۱- آنچه باستناد کارنامه این منتقدین و مخالفین طی این سالها بر صحنه سیاست استان کهگیلویه و بویراحمد و ایران هویدا گشته اینکه بجز معدودی نمیتوانند بر ادعای خود صادق باشند. کسی بر رأس قوه مقننه نشسته است که به ادعای کاندیدای نخست وزیری و سرپرست نهاد ریاست جمهوری در زمان رهبر انقلاب جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ و وزیر ارشاد دولت جمهوری اسلامی در دهه هفتاد و کاندیدای ریاست جمهوری در دهه نود و نماینده کنونی مجلس، فقط در یک فقره ۶۵ میلیارد تومان رشوه برای به محاق بردن طرح تحقیق و تفحص از دوران شهرداریش به یک رئیس کمیسیون مجلس پرداخته است و کسی بنام زاکانی اعتراض به اعتبارنامه را کلید زده است که به ادعای بخشی از اصولگرایان در زمان احمدی نژاد نه تنها مدرک دانشگاهی ایشان مورد سؤال قرار گرفت بلکه مدرک دیپلم ایشان را هم مورد ابهام قرار دادند ودر میان نیروها و رقبای استانی وشهرستانی نیز همگی کارنامهای تاریکتر، آلودهتر و پرابهام تر از تاجگردون و از گذشتهشان بر دوش مردم سنگینی میکند و چنین است که شعار مبارزه با فساد همچون دیگر آرمانها و شعارهای زیبا با دورویی و دروغ به مسلخ میرود.
۲-در این میان طیف دیگری از روزنامه نگاران و نشریه داران به ظاهر مستقل و یا اصلاح طلب آتش بیار معرکه گشتهاند و راست و ناراست بهم میبافند و دوغ و دوشاب بهم میریزند و در پشت شعار مبارزه با تبارگرایی و لر گرایی با هدف تأمین بخشی از رانت و قدرت و ثروت برای دیگر باندهای فساد به ذبح حقیقت مشغولند. «صبا» ی «ربیع» نه از برای تأمین هوای سالم بر این ملک میوزد بلکه دقیقاً ابرهای سیاه را بر این سرزمین میگستراند تا اربابانش غنیمتهای از دست رفته را از غیرخودیهای رقیب پس بگیرند. اینان بخشی از پوشش رسانهای خاص خوری ها و غارت گری ها را برعهده گرفتهاند و هم رسانه را آلوده ساختهاند و هم سیاست را.
۳-تاجگردون همچون تمام قدرت داران چند دهه گذشته خبط و خطای فراوان داشته است بخشی از این خطاها اخلاقی بوده است و تحت هیچ عنوان مجرمانهای از منظر قانون قرار نمیگرد و بخشی دیگر هم شایسته بررسیاند ولی در پیکره فسادی که در ساختار قدرت در منظر عام عیان است. تاجگردون نمیتواند در جایگاه سر و قلب دست و پا و دیگر اعضای حیاتی این پیکره باشد.
۴- درسی که میبایست تاجگردون و تاجگردونهای خواستار قدرت از این واقعه بگیرند اینست که علی رغم همه خوش خدمتیها به بخشهایی از دال مرکزی قدرت نمیتوانید خود را در حصار امن قرار دهند و هر آن مورد غضب دیگر بخشها و باندهای قدرت قرار خواهید گرفت زیرا آنان بر این باورند یا جای آنان را تنگ کردهاید و سهم آنان را خوردهاید و یا سهم آنان را نپرداختهاید، همانگونه که سعید مرتضوی و اکبر طبری و... زیر ضربه قرار گرفتند و چه بسا فرداهایی نوبت زاکانی هم برسد. و این جاهاست که پیچ و خمهای قدرت بر قویترینها هم میپیچد و آنان را خم میکند.
۵-بی شک مردم ما همچون ملل دیگر انتخاب هر نمایندهای را بدور از هرگونه اجبار و تحدید و دوپینگ برای وکالت خواستارند و به زیر کشیدن وی را نیز فقط با رأی خود و با یک انتخاب " آزاد" میطلبند نه با تسویه حسابهای برنامه ریزی شده.