تاریخ انتشار
جمعه ۸ اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۹:۲۷
کد مطلب : ۴۳۱۳۶۳
یادداشت ارسالی؛
درد مردم و مردم بی درد
سیدعلی عباس محدث
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سیدعلی عباس محدث؛ ضمن ابراز همدردی با همشهریان عزیزم در شهرستان دنا و شهر سیسخت، از همه تلاشهای صورت گرفته در جهت کاهش آلام این عزیزان سپاس وافر دارم.
از آن سو نیز، درد مردم کهگیلویه بزرگ را نادیده گرفتن، موجب رنجش است. مرور فعالیت تقریباً یکسالهی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خاصه نمایندهی کهگیلویه بزرگ، و مطالعه آنچه باید مورد سنجش قرار گیرد، روایتگر مردم بی درد است. در ۸ سال گذشته که اوج ناتوانی دولت و بی تعهدی و اضمحلال مجریان و مدیران دولت در استان بود، برشمردن خدمات صورت گرفته در کهگیلویه بزرگ، یعنی که درد آشنایی بود آشنا به تعالی و مدیریت توسعهی همه جانبه در شهرستانهای کهگیلویهی بزرگ. یعنی مردم منطقه دارای وکیل متعهد و دردمند به دغدغههای جوانان نیکاندیش و کمال گرا بودند. یعنی مردم کهگیلویه بزرگ آگاه به توان علمی، روحیهی انقلابی و دل خداباور نمایندهی خود بودند.
پس چرا بیش از ۸۰ درصد مردم از جاده توریستی سرفاریاب و باغچه جلیل حتی در شبهای پر برف و باران و طوفان، در تردد هستند ولی یادشان نمیآید که بعد از سالها و دهههایی که جاده مال رو نامش نهاده بودند، معمار این شاه بیت زیر ساخت توسعه، حاج آقای بزرگواری بود؟
چرا لوله کشی آب از تنگ پیرزال تا منتهی علیه زیلایی و مندان و سورای نتوانست عامل این خدمت بزرگ را به یاد مردم بیاورد؟
مسیر گاز از حوالی شهر دهدشت تا قلعه رئیسی و دیشموک و کنتورهای رایگان و توسعه برق این مناطق نتوانست حاج آقای بزرگواری و سردار هاشمی پور را در ذهن مردم ثبت کند؟
چطور جاده حادثه خیز سوق - دهدشت و مسیر هموار لنده به ممبی و لیکک نتوانست نام بلند آوازهی مهندس هاشمی پور را در دلهای زجر کشیده مردم ماندگار نماید؟
آیا از امتیازات اخذ شده از سد کوثر و مارون در مدیریت هاشمی پور، خاطرهای در ذهن مردم مانده است؟
آیا سیکل ترکیبی برق و آب رسانی چند کیلومتری چرام به دهدشت و سوق یا تأمین حق آبهای کشاورزی در مناطق مختلف و ...، توانست که خاموشیهای خدمت را به نام مهندسی هاشمی پور روشن کند؟
و آیا .......
مگر نه این بود که دولت و استانداران نمیخواستند و یا نگذاشتند که همراه مهندس هاشمی پور باشند؟ مگر ظالمانهترین تحریمها در دوره ۴ ساله سردار هاشمی پور نبود؟
مگر نه این است که توسعه و پیشرفت نیازمند دانش تخصصی است؟
مگر نه این بود که تمامی مدیران استان و شهرستانهای کهگیلویه بزرگ، دربست در خدمت دولت شعار زده، پیر و بی تدبیر بودند؟
علت این همه شانتاژ بازیهای عوامل توسعه ستیز کهگیلویه بزرگ، علیه مهندی هاشمی پور چه میتواند باشد؟
مگر مهندس هاشمی پور نقشی در انتخاب غلط مردم داشت؟ مگر چشمها نظاره گر توسعه کهگیلویه بزرگ نبود؟ آیا جوانان ورزش دوست کهگیلویه بزرگ، ورزشگاههای با چمن مصنوعی را در مناطق مختلف نمیدیدند؟ مگر تحولات صورت گرفته و توسعه و بهره وری معدن سیلیستین چرام و پتروشیمی و سیمان سپو را نمیدیدند؟ مگر نظارگر توسعه خدمات بهداشتی و زیرساختهای مهندسی پزشکی نبودند؟ مگر خدمات صورت گرفته در تحولات زیرساختی نظام آموزشی در مناطق کمتر توسعه یافته کهکیلویه بزرگ را نمیدیدند؟
آیا باور کردن تمامی مصادیق عینی توسعه و پیشرفت کهگیلویه بزرگ، سختتر از شایعه سازیهای نابخردانه عوامل قومیت گرایی و نگاه تک سویه شهرستان است؟
آیا غیر از این بود که انتخاب فرمانداران و بخشداران و مدیران شهرستانی در ۸ سال قبل، بدون کمترین مشی منطقهای، از بچههای خوشفکر بویراحمد و ثلاث بود؟ آیا اکنون اینگونه است؟ آیا کمترین توجه را به بچههای مستعد و خردمند بویراحمد نشین در کهگیلویه بزرگ دارید؟ آیا مردم بیچاره فکر این منطقه که متأثر از شانتاژهای عدهای فرصت طلب، مسیر توسعه طلبی را منقطع و نمایندهای با سوابق روشن و نمکدون شکن برای حوزههای بویراحمدنشین را انتخاب نمودند، متوجه این شایعات هدفمند علیه فرزند خود، مهندس هاشمیپور هستند؟
یعنی تا این اندازه باید جادو شده ۲۰ ساله یک جریان باشیم؟ آیا دردی بالاتر از این که سابقهی مرگ عزیزان خود به پای آقای نماینده را در مسیر کاروانهای شبه افکن، در ذهن داریم؟ آیا دردی خاصتر از این که تجربه ممانعت آقای نماینده در توسعه مدارس، جاده، مراکز بهداشتی، توسعه رفاهی و حتی خدمات شهری در مناطق بویراحمدی نشین دهدشت را داریم؟
عرض با جناب نماینده این است، نمیخواهم مردم را قضاوت کنم، ولی یقین دارم که مردم ما «بی درد» هستند. درد منت کشیدن داشتند که آمدی. درد دسترسی پر طمطراق را داشتند که آمدی. درد کم محلی و کم توجهی را داشتند که حاجت رواشان کردی. درد التماس داشتند که آمدی. پس این درد شایعهسازی را کم داشتند که این را هم خوب آمدی.
اما لازم است محض یادآوری، یه جوالدوز به خودمان بزنیم. اگر تحریم و استیصال دولت کهنه فکران مانع خدمات مرد خستگی ناپذیر توسعه کشورمان در کهگیلویه بزرگ نشد، امروز هم کرونای پرخطر نمیتواند انگیزه و تلاش مهندس هاشمی پور را به حاشیه ببرد و خوشبختانه به تناسب دامنه مدیریت ایشان در سازمان اقتصادی کوثر، به دستور مقام معظم رهبری، شاهد حضور مستمرشان در استانهای مختلف و نقش بی بدیلشان در توسعه مراکز اقتصادی و به کمال رساندن خودکفایی ملت ایران هستیم.
و در کهگیلویه بزرگ این ما هستیم که راه توسعه را بر خود بستهایم. این ما هستیم که هم سنگی برای دولت پیر و زانو شکسته را به مجلس فرستادیم. این ما هستیم که نخواستیم اتحاد و جوانمردی مردم منطقه را محکم نگهداریم. این ما هستیم که مرزبندی بویراحمد و ثلاث را مجدداً پررنگ نمودیم. پس «مردمی بی درد» هستیم.
ما مقصریم که حافظهای کوتاه از یادآوری خاطرات طولانی از بی توجهی دورهی ۱۶ سالهی آقای نماینده داریم. ما مقصریم که هرگاه قدمی برای اتحاد مردم و شکست تابوی بویراحمدی و ثلاث برداشتیم، قلم پایمان را شکستند اما عبرت نگرفتیم. ما مقصریم که جامعهای عاری از تعارض و تضاد را نخواستیم ولی به ماهها رایزنی برای دیداری چند ثانیهای با نماینده خود خرسندیم. ما مقصریم که هنوز بداخلاقیهای نهادینه شده را درک نکردهایم.
در ۱۰ سال گذشته، هرگاه دردی داشتیم، نماینده خود را حی و حاضر در کنارمان شاهد بود. اگر آب نبود، اگر گاز نداشتیم، اگر مسیرهای ارتباطی نامناسب بود، اگر مسئولی پاسخگو نبود، که وزیری کاهلی داشت، اگر استانداری موضع سیاسی میگرفت و اگر و اگر و اگر.....، حاج آقای بزرگواری و مهندس هاشمی پور در کنار مردم حوزه انتخابیه خود بودند و مطالبه گر خواستههای مغفول ماندهی قبل از خود بودند. اما اینک به جز شایعه پراکنی و منت گذاری و آپارتاید قومیتی و نخبه کشی، چه عاید میشود؟
هر روز از خیل نادمین به انتخابات و فرصت مناسبی که از دست دادهاند، افزوده میشود، ولی چه حاصل!!!
هر روز غبار غفلت و فرصت سوزی برای توسعه کهگیلویه بزرگ از چشمها پاک میشود، ولی چه سود!!!
هر روز بی توجهی به منابع طبیعی و داشتههای نیروی انسانی بر مردم فاش میشود، ولی چه میشود کرد!!!
هر روز نگاهمان بر همان تعداد و میزان از خدمات رسانی مهندس هاشمی پور است و راکد بودن فعلیشان را نظاره گریم ولی باید کرد!!!
اکنون وظیفه نخبگان و مصلحان جامعه ما است که بخود آیند و خط الرأس این نگون بختی را پاک کنیم و هرچه زودتر آرمان اتحاد مردم، انتظار مردم و اعتبار مردم را ترسیم و نگذارند که «بی دردی مردم»، یک درد مزمن شود. چراکه در آن صورت، باز هم باید اعتراف کنیم که؛ ما «مردم بی دردی» هستیم.
از آن سو نیز، درد مردم کهگیلویه بزرگ را نادیده گرفتن، موجب رنجش است. مرور فعالیت تقریباً یکسالهی نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خاصه نمایندهی کهگیلویه بزرگ، و مطالعه آنچه باید مورد سنجش قرار گیرد، روایتگر مردم بی درد است. در ۸ سال گذشته که اوج ناتوانی دولت و بی تعهدی و اضمحلال مجریان و مدیران دولت در استان بود، برشمردن خدمات صورت گرفته در کهگیلویه بزرگ، یعنی که درد آشنایی بود آشنا به تعالی و مدیریت توسعهی همه جانبه در شهرستانهای کهگیلویهی بزرگ. یعنی مردم منطقه دارای وکیل متعهد و دردمند به دغدغههای جوانان نیکاندیش و کمال گرا بودند. یعنی مردم کهگیلویه بزرگ آگاه به توان علمی، روحیهی انقلابی و دل خداباور نمایندهی خود بودند.
پس چرا بیش از ۸۰ درصد مردم از جاده توریستی سرفاریاب و باغچه جلیل حتی در شبهای پر برف و باران و طوفان، در تردد هستند ولی یادشان نمیآید که بعد از سالها و دهههایی که جاده مال رو نامش نهاده بودند، معمار این شاه بیت زیر ساخت توسعه، حاج آقای بزرگواری بود؟
چرا لوله کشی آب از تنگ پیرزال تا منتهی علیه زیلایی و مندان و سورای نتوانست عامل این خدمت بزرگ را به یاد مردم بیاورد؟
مسیر گاز از حوالی شهر دهدشت تا قلعه رئیسی و دیشموک و کنتورهای رایگان و توسعه برق این مناطق نتوانست حاج آقای بزرگواری و سردار هاشمی پور را در ذهن مردم ثبت کند؟
چطور جاده حادثه خیز سوق - دهدشت و مسیر هموار لنده به ممبی و لیکک نتوانست نام بلند آوازهی مهندس هاشمی پور را در دلهای زجر کشیده مردم ماندگار نماید؟
آیا از امتیازات اخذ شده از سد کوثر و مارون در مدیریت هاشمی پور، خاطرهای در ذهن مردم مانده است؟
آیا سیکل ترکیبی برق و آب رسانی چند کیلومتری چرام به دهدشت و سوق یا تأمین حق آبهای کشاورزی در مناطق مختلف و ...، توانست که خاموشیهای خدمت را به نام مهندسی هاشمی پور روشن کند؟
و آیا .......
مگر نه این بود که دولت و استانداران نمیخواستند و یا نگذاشتند که همراه مهندس هاشمی پور باشند؟ مگر ظالمانهترین تحریمها در دوره ۴ ساله سردار هاشمی پور نبود؟
مگر نه این است که توسعه و پیشرفت نیازمند دانش تخصصی است؟
مگر نه این بود که تمامی مدیران استان و شهرستانهای کهگیلویه بزرگ، دربست در خدمت دولت شعار زده، پیر و بی تدبیر بودند؟
علت این همه شانتاژ بازیهای عوامل توسعه ستیز کهگیلویه بزرگ، علیه مهندی هاشمی پور چه میتواند باشد؟
مگر مهندس هاشمی پور نقشی در انتخاب غلط مردم داشت؟ مگر چشمها نظاره گر توسعه کهگیلویه بزرگ نبود؟ آیا جوانان ورزش دوست کهگیلویه بزرگ، ورزشگاههای با چمن مصنوعی را در مناطق مختلف نمیدیدند؟ مگر تحولات صورت گرفته و توسعه و بهره وری معدن سیلیستین چرام و پتروشیمی و سیمان سپو را نمیدیدند؟ مگر نظارگر توسعه خدمات بهداشتی و زیرساختهای مهندسی پزشکی نبودند؟ مگر خدمات صورت گرفته در تحولات زیرساختی نظام آموزشی در مناطق کمتر توسعه یافته کهکیلویه بزرگ را نمیدیدند؟
آیا باور کردن تمامی مصادیق عینی توسعه و پیشرفت کهگیلویه بزرگ، سختتر از شایعه سازیهای نابخردانه عوامل قومیت گرایی و نگاه تک سویه شهرستان است؟
آیا غیر از این بود که انتخاب فرمانداران و بخشداران و مدیران شهرستانی در ۸ سال قبل، بدون کمترین مشی منطقهای، از بچههای خوشفکر بویراحمد و ثلاث بود؟ آیا اکنون اینگونه است؟ آیا کمترین توجه را به بچههای مستعد و خردمند بویراحمد نشین در کهگیلویه بزرگ دارید؟ آیا مردم بیچاره فکر این منطقه که متأثر از شانتاژهای عدهای فرصت طلب، مسیر توسعه طلبی را منقطع و نمایندهای با سوابق روشن و نمکدون شکن برای حوزههای بویراحمدنشین را انتخاب نمودند، متوجه این شایعات هدفمند علیه فرزند خود، مهندس هاشمیپور هستند؟
یعنی تا این اندازه باید جادو شده ۲۰ ساله یک جریان باشیم؟ آیا دردی بالاتر از این که سابقهی مرگ عزیزان خود به پای آقای نماینده را در مسیر کاروانهای شبه افکن، در ذهن داریم؟ آیا دردی خاصتر از این که تجربه ممانعت آقای نماینده در توسعه مدارس، جاده، مراکز بهداشتی، توسعه رفاهی و حتی خدمات شهری در مناطق بویراحمدی نشین دهدشت را داریم؟
عرض با جناب نماینده این است، نمیخواهم مردم را قضاوت کنم، ولی یقین دارم که مردم ما «بی درد» هستند. درد منت کشیدن داشتند که آمدی. درد دسترسی پر طمطراق را داشتند که آمدی. درد کم محلی و کم توجهی را داشتند که حاجت رواشان کردی. درد التماس داشتند که آمدی. پس این درد شایعهسازی را کم داشتند که این را هم خوب آمدی.
اما لازم است محض یادآوری، یه جوالدوز به خودمان بزنیم. اگر تحریم و استیصال دولت کهنه فکران مانع خدمات مرد خستگی ناپذیر توسعه کشورمان در کهگیلویه بزرگ نشد، امروز هم کرونای پرخطر نمیتواند انگیزه و تلاش مهندس هاشمی پور را به حاشیه ببرد و خوشبختانه به تناسب دامنه مدیریت ایشان در سازمان اقتصادی کوثر، به دستور مقام معظم رهبری، شاهد حضور مستمرشان در استانهای مختلف و نقش بی بدیلشان در توسعه مراکز اقتصادی و به کمال رساندن خودکفایی ملت ایران هستیم.
و در کهگیلویه بزرگ این ما هستیم که راه توسعه را بر خود بستهایم. این ما هستیم که هم سنگی برای دولت پیر و زانو شکسته را به مجلس فرستادیم. این ما هستیم که نخواستیم اتحاد و جوانمردی مردم منطقه را محکم نگهداریم. این ما هستیم که مرزبندی بویراحمد و ثلاث را مجدداً پررنگ نمودیم. پس «مردمی بی درد» هستیم.
ما مقصریم که حافظهای کوتاه از یادآوری خاطرات طولانی از بی توجهی دورهی ۱۶ سالهی آقای نماینده داریم. ما مقصریم که هرگاه قدمی برای اتحاد مردم و شکست تابوی بویراحمدی و ثلاث برداشتیم، قلم پایمان را شکستند اما عبرت نگرفتیم. ما مقصریم که جامعهای عاری از تعارض و تضاد را نخواستیم ولی به ماهها رایزنی برای دیداری چند ثانیهای با نماینده خود خرسندیم. ما مقصریم که هنوز بداخلاقیهای نهادینه شده را درک نکردهایم.
در ۱۰ سال گذشته، هرگاه دردی داشتیم، نماینده خود را حی و حاضر در کنارمان شاهد بود. اگر آب نبود، اگر گاز نداشتیم، اگر مسیرهای ارتباطی نامناسب بود، اگر مسئولی پاسخگو نبود، که وزیری کاهلی داشت، اگر استانداری موضع سیاسی میگرفت و اگر و اگر و اگر.....، حاج آقای بزرگواری و مهندس هاشمی پور در کنار مردم حوزه انتخابیه خود بودند و مطالبه گر خواستههای مغفول ماندهی قبل از خود بودند. اما اینک به جز شایعه پراکنی و منت گذاری و آپارتاید قومیتی و نخبه کشی، چه عاید میشود؟
هر روز از خیل نادمین به انتخابات و فرصت مناسبی که از دست دادهاند، افزوده میشود، ولی چه حاصل!!!
هر روز غبار غفلت و فرصت سوزی برای توسعه کهگیلویه بزرگ از چشمها پاک میشود، ولی چه سود!!!
هر روز بی توجهی به منابع طبیعی و داشتههای نیروی انسانی بر مردم فاش میشود، ولی چه میشود کرد!!!
هر روز نگاهمان بر همان تعداد و میزان از خدمات رسانی مهندس هاشمی پور است و راکد بودن فعلیشان را نظاره گریم ولی باید کرد!!!
اکنون وظیفه نخبگان و مصلحان جامعه ما است که بخود آیند و خط الرأس این نگون بختی را پاک کنیم و هرچه زودتر آرمان اتحاد مردم، انتظار مردم و اعتبار مردم را ترسیم و نگذارند که «بی دردی مردم»، یک درد مزمن شود. چراکه در آن صورت، باز هم باید اعتراف کنیم که؛ ما «مردم بی دردی» هستیم.