تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۴ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۳۳
کد مطلب : ۴۳۳۰۰۱
سیدعلی عباس محدث در یادداشتی نوشت
فتاح اندیشههای کهگیلویه
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛سیدعلی عباس محدث در مطلبی به وفات سید فتاح شفیعی از معلمان پیشکسوت کهگیلویه اشاره کرد و نوشت: همه را اگر از دست دهی باز جایگزینشان را خواهی یافت. حتی مهربانیها. ولی معلم یعنی آفریدگار اندیشهها ماندگارترین است. نه اینکه نعوذبالله خدا یا شریکی برای احدیت باشد، ولی با نگاهی دیگر، خالق افکار و آموزههای بی بدیل است. خداوند که در قرآن خود را اولین معلم نامیده است به آدم علم اسماء را آموخته است. «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا».
آیا هر انسانی شایسته این مقام است؟ برگزیدههای الهی آنقدر خاص هستند که یا دینی را آوردند یا دنیای را به روی انسانها گشودند. یقیناً هرکه معلم دین بود، دنیای آدمها را زیبا و سرشار از مهر و عطوفت و انسانیت معنی کرد. و آنکه دنیای آدمها را بسیط و عظیم و کریم معرفی کرد، در واقع دینی بودن انسانها را آموخت.
صفت برجسته معلم، تنها سوختن برای ساختن نیست. او مرزها و نسلها را تسخیر میکند. معلم پیامبر لحظه لحظهی زندگی است. معلم دورهای کامل در زندگی بشر جاری است. معلم همان بهشت فکری انسانها است. همهی خوبیهای و رفتارهای حُسن آمیز بشر نتیجه آموزههای معلم است. پس بعد از پرودگار، این معلم است که جاودانهترین خواهد بود.
تجسم عینی این حقیقت که معلم، ماندگارترین موجود پس از خالق یکتا است، زنده یاد «سیدفتاح شفیعی» بود. همان که گلستان و بوستان و دیوان حافظ را نه تنها از بر بود بلکه نیکو نامترین حافظۀای برای سعدی و حافظ بود.
با تفسیرهای دلنشینش از دیوان مولانا، و تعبیرهای شکوهمندانه از شاهنامه فردوسی، گویی که خود مولای جلالدین بود و فردوس مثنویهای حکیم طوس. «سید فتاح»، مفتاح اندیشههای مستقل و آمیخته با رموز ادبیات فارسی بود. معلمی که لحظه لحظهی حضورش در کلاسهای درس، همراه با تبیین و تفسیر و تقریر ادبیات فاخر اندیشمندان پارسی گوی بود. بیاد داریم که تدریس ایشان، معنای اشعار نبود بلکه اشعار را برای معنا کردن زندگی، شخصیت سازی، استقلال طلبی، خودشناسی و همه را برای انسانیت محوری میسرود.
زنده یاد استاد «سیدفتاح شفیعی»، اسطورهای کم نظیر برای تفهیم و تعمیق زبان و ادبیات فارسی بود. بر این باورم که اوج ذوق و خلاقیت سعدی در تحسین «سیدفتاح» بود که به خود و انسانهای امروز اشاره کرده که؛
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»
و حافظ را چنین شایسته می دانم که در وصفش میگوید؛
«آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد»
و شهریار را به آیین نیک نامی میستایم که در وصف استادم «سیدفتاح» چنین میفرماید که؛
«چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود تا جهان باقی و آیین محبت باقی است»
و اکنون که ارتحال استاد بی همانند زبان و ادبیات فارسی و معلم فرزانهام ماتم و عزایی فراگیر را در استانم موجب شده است، لازم می دانم که از زبان ایرج میرزا، شعری را به روح ملکوتی کسی که نقشی عظیم و تأثیری چشمگیر در دانایی و آگاهیام داشته است تقدیم نمایم.
زنده یاد «سیدفتاح شفیعی»
گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که نا گفته نهاد:
قدر استاد نکو دانستن
حیف، استاد به من یاد نداد
روحش شاد و یادش گرامی
آیا هر انسانی شایسته این مقام است؟ برگزیدههای الهی آنقدر خاص هستند که یا دینی را آوردند یا دنیای را به روی انسانها گشودند. یقیناً هرکه معلم دین بود، دنیای آدمها را زیبا و سرشار از مهر و عطوفت و انسانیت معنی کرد. و آنکه دنیای آدمها را بسیط و عظیم و کریم معرفی کرد، در واقع دینی بودن انسانها را آموخت.
صفت برجسته معلم، تنها سوختن برای ساختن نیست. او مرزها و نسلها را تسخیر میکند. معلم پیامبر لحظه لحظهی زندگی است. معلم دورهای کامل در زندگی بشر جاری است. معلم همان بهشت فکری انسانها است. همهی خوبیهای و رفتارهای حُسن آمیز بشر نتیجه آموزههای معلم است. پس بعد از پرودگار، این معلم است که جاودانهترین خواهد بود.
تجسم عینی این حقیقت که معلم، ماندگارترین موجود پس از خالق یکتا است، زنده یاد «سیدفتاح شفیعی» بود. همان که گلستان و بوستان و دیوان حافظ را نه تنها از بر بود بلکه نیکو نامترین حافظۀای برای سعدی و حافظ بود.
با تفسیرهای دلنشینش از دیوان مولانا، و تعبیرهای شکوهمندانه از شاهنامه فردوسی، گویی که خود مولای جلالدین بود و فردوس مثنویهای حکیم طوس. «سید فتاح»، مفتاح اندیشههای مستقل و آمیخته با رموز ادبیات فارسی بود. معلمی که لحظه لحظهی حضورش در کلاسهای درس، همراه با تبیین و تفسیر و تقریر ادبیات فاخر اندیشمندان پارسی گوی بود. بیاد داریم که تدریس ایشان، معنای اشعار نبود بلکه اشعار را برای معنا کردن زندگی، شخصیت سازی، استقلال طلبی، خودشناسی و همه را برای انسانیت محوری میسرود.
زنده یاد استاد «سیدفتاح شفیعی»، اسطورهای کم نظیر برای تفهیم و تعمیق زبان و ادبیات فارسی بود. بر این باورم که اوج ذوق و خلاقیت سعدی در تحسین «سیدفتاح» بود که به خود و انسانهای امروز اشاره کرده که؛
«سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند»
و حافظ را چنین شایسته می دانم که در وصفش میگوید؛
«آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد»
و شهریار را به آیین نیک نامی میستایم که در وصف استادم «سیدفتاح» چنین میفرماید که؛
«چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود تا جهان باقی و آیین محبت باقی است»
و اکنون که ارتحال استاد بی همانند زبان و ادبیات فارسی و معلم فرزانهام ماتم و عزایی فراگیر را در استانم موجب شده است، لازم می دانم که از زبان ایرج میرزا، شعری را به روح ملکوتی کسی که نقشی عظیم و تأثیری چشمگیر در دانایی و آگاهیام داشته است تقدیم نمایم.
زنده یاد «سیدفتاح شفیعی»
گفت استاد: مبر درس از یاد
یاد باد آن چه مرا گفت استاد
یاد باد آن که مرا یاد آموخت
آدمی نان خورد از دولت یاد
هیچ یادم نرود این معنی
که مرا مادر من، نادان زاد
پدرم نیز چو استادم دید
گشت از تربیت من آزاد
پس مرا منت از استاد بود
که به تعلیم من اُستاد اِستاد
هر چه میدانست آموخت مرا
غیر یک اصل که نا گفته نهاد:
قدر استاد نکو دانستن
حیف، استاد به من یاد نداد
روحش شاد و یادش گرامی
ممنونم از لطف کم نظیر شما سیدجان