تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۲:۵۸
کد مطلب : ۴۵۱۳۰۱
غلامرضا بنیاسدی؛
دارد دیر میشود آقای رئیسی!
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛غلامرضا بنیاسدی در روزنامه جمهوری اسلامی ایران نوشت: آقای رئیسجمهور دارد دیر میشود. این جمله شش کلمهای، فشردهترین گزارشی است که میتوانم بنویسم از آنچه میبینم و از مردم میشنوم. آن هم برای آقای رئیسی که دوست داریم کارنامهاش با موفقیتهای بزرگ در خدمت به مردم، درخشان باشد. واقعیت را اگر بخواهیم از زبان مردم بیان کنیم، شهد در کاممان نخواهد نشست که به تلخی هم خواهد گرایید. مردمی که از آنان سخن میگویم کسانی نیستند که قهر کرده باشند با صندوق که از قضا، صفحه مهرهای انتخاباتی شناسنامهشان گواهی میدهد که یک انتخابشان هم قضا نشده است. من از خراسان جنوبی مینویسم که جناب رئیسی، قطعاً خوب میشناسندشان. بزرگواریشان را، نفس قانعشان را، صبوریشان را، کم توقعیشان را، سالهاست نمایندگیشان را در مجلس خبرگان به عهده دارند. آنان با اوصافی چنین، لب به شکایت باز میکنند آن هم بعد از روضههای تاسوعا و عاشورا که روحانی محل برای سلامت و موفقیت دولتها یکی در میان دعا میکند و برای جناب رئیسی، حساب مخصوص و دعای ویژه دارد. بعد از مراسم، جوانانی راه بر من بستند به اعتراض که قصه مسکن ملی به «رمان حسرت» تبدیل میشود با این جدول پرداخت که دولت محترم تعریف و ابلاغ کرده است. میگفتند خوش اقبالترین جوانان کسانی هستند که کاری پیدا میکنند حالا کارگری یا کارمندی چندان فرقی نمیکند. حقوقی که خود دولت تعریف کرده چیزی است حدود ۵ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان. حالا یک نفر چگونه باید طبق جدول پرداختی ۶۰ میلیون تومانی در هر سه ماه داشته باشد؟ یکی میگفت انگار این طرح مثل سنگ بزرگی است برای نزدن. اول گفتند ۲۰۰ و بعد شد ۳۲۰ و بعدتر ۵۱۰ میلیون تومان و حالا برخیها هم - غیر رسمی - از ۷۱۴ میلیون میگویند. واقعاً چه کسی میتواند این رقم را فراهم کند؟ اگر میتوانست که همین الان صاحب خانه بود. دیگری میگفت، صدای ما را به گوش دولت برسانید که با آن حقوق و این جدول پرداختی نه خانهدار شدن که رویای آن هم، خوابی بیتعبیرو نقشی بر آب است. پیرمردی هم از راه رسید و بازویم را محکم گرفت و تکان داد که احوال قناتها را هم برای دولت بگویید. اصلاً خوش نیست. میگفت اوضاع چنان است که گاه توان پرداختن سهم خود را نداریم. میگفت، همین باعث شده است تا کار به انجام نرسد و اندک آب باقی مانده - در این خشکسالی طولانی - هم هرز برود. دیگری میگفت در نگهداری فرزند معلولش درمانده است و دیگری شویش را نشان میداد که از پا افتاده است و توان کار ندارد و بعدی هم بازنشسته تأمین اجتماعی بود. از همانها که دولت رئیسی انگار قرار ندارد آنان را ببیند چه رسد که به رسمیت بشناسد. هرکس حرفی داشت که درد در آن موج میزد. دلخور بودند از شرایط. تنها نقطه روشن بعد از دعای آن سید روحانی در باره دولت، اقدام احترام برانگیز آبرسانی بود به چند روستا که در فقر آب، روزگار را به سختی میگذراندند. دولت داشت برای دو و سومین بار طرح آبرسانی را اجرایی میکرد، کار ارزشمندی که قرار است در دهه فجر به بهرهبرداری برسد. من هم - اگر عمر و توفیقی باشد - آن روز قلم به تقدیر خواهم زد اما تا آن روز، حرف امروز را صریح و صادقانه میگویم؛ وقت دارد میگذرد. حال مردم خوش نیست. ماجرا در روستاهای خراسان جنوبی خلاصه نمیشود که احوال همه مردم در چنبره مشکلات شبکه شده، هر روز ناخوشتر میشود. دویدن روی تردمیل - چنان که آن نماینده حامی دولت گفت – شبانهروزی هم که بشود، قدمی به پیش نمیرود. دستورات صد و نودگانه شدن هم فقط کاغذ را سیاه میکند، مردم عمل میخواهند آقای رئیسی! دویدن در میدان را علاج کار میدانند. تردمیل پیمایی و نهضت دستورات، دردی دوا نمیکند. ساعت شنی برای ما معکوس شده است. دریغ یک لحظه هم کفران فرصتهای طلایی انقلاب شهیدان است....