تاریخ انتشار
سه شنبه ۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۱۳
کد مطلب : ۴۶۱۸۳۵
یادداشتی از محسن خرامین؛
عزلدرمانی
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛محسن خرامین، دانشجوی دکتری علوم سیاسی - عزل چند مدیر استان خوزستان همزمان با سفر ابراهیم رئیسی به این استان و اظهارات محسن منصوری معاون اجرایی رئیس جمهوری در اهواز و استان کهگیلویه و بویراحمد مبنی بر تداوم این رویه بیانگر آن است که دولت قصد دارد چنین برنامهای را به عنوان بخشی از برنامههای سفر با جدیت دنبال کند. پرداختن به موضوع عزل مدیران چه از سوی معاونت اجرایی و چه بازتاب آن در رسانهها حالا سفرهایی که از اول هم نسبت به آنها بحثهایی مطرح بوده است را صرفا حول عزل و نصب متمرکز کرده است و گویی تعریف طرح جدید و یا افتتاح پروژههایی که سالهاست خاک میخورند از حیز انتفاع خارج شدهاند. با هر تعریف و نظریه در علم مدیریت به این قصد و برنامه نگاه شود؛ چنین رفتاری که بر ضربتی و ضربالاجلی بودن آن نیز تاکید وجود دارد، مورد تایید قرار نمیگیرد. جز اینکه نیت از اساس چیزی در حد همان مشغولیت افکارعمومی و انحراف اذهان از مطالبات واقعی باشد. البته بعید نیست برداشت دولت از مسائل کشور نیز محدود به همین طرز نگاه باشد که جابهجاییهای ساده و جزیی راهگشاست. با این وجود ابهامات و سوالات جدی در رابطه با این موضوع در افکار عمومی شکل گرفته است. از جمله چرا و چگونه باید همزمان با سفر هیئت دولت که از قبل و طبق سیاستهای اعلامی جدید فلسفه سفر چیز دیگری است همه چیز متمرکز بر عزل مدیران باشد. مگر این مدیران، مدیران منصوب خود دولت نیستند؟
مگر آنها با بهانه کنار گذاشتن «عاملین وضع موجود» و با کلیدواژههای «نیروهای تازه نفس»، «جوان» و «انقلابی» جایگزین نشدند که اینک در چرایی عزل آنها فقدان این ویژگیها عامل اصلی باشد؟ مگر در طول زمان و قبل از سفر، نظارتی بر مدیران و عملکرد آنها نبوده است که یکباره تصمیم به عزل جمعی گرفته میشود؟ جالب آن که گاهی در مواردی که مجلس قصد استیضاح داشته است، دولتیها بر ثبات و عمر مدیریتی تاکید داشتهاند، ولی خود حالا «عزل» را راهکاری موثر عنوان میکنند. مدیران جدید از کجا و با چه سازوکار متفاوتی نسبت به گذشته قرار است جایگزین شوند؟ و اگر قرار بر عزل این مدیران جدید در سفر بعدی باشد، این دور تا کجا ادامه خواهد داشت؟ نکته دیگر اینکه در شاخصهایی که در نظر گرفته شده است، از درون استانها و احتمالا از استانداران نیز برای این تغییرات مشورت گرفته میشود که این خود بر ابهامات میافزاید. بهطور نمونه اگر استاندار خود ایراد و ضعف داشته باشد، باید چگونه برخورد صورت گیرد؟ و مهمتر اینکه مسئول مستقیم هر کمکاری در استانها در وهله اول شخص استاندار است. اول بهخاطر اینکه در ابتدا بدون تایید استاندار هیچ مدیری معرفی نمیشود. دوم استاندار باید در طول دوره کار مدیران بر آنها نظارت و از آنها کار و گزارش واقعی عملکرد بخواهد و سوم اینکه چرا استاندار پیشتر گزارش ضعف چنین مدیری را نداده است که حالا در این مرحله چنین اتفاقی رخ دهد. اگر بنا بر نظرخواهی از استاندار و دخالت نظرات از درون استانها باشد قابل پیشبینی است که چه گروهی از مدیران بیش از بقیه در معرض خطر خواهند بود.
مدیران به جا مانده از قبل و مدیران مستقل از نمایندگان میتوانند اولویتهای عزل باشند. کسی با نفس تغییر مخالف نیست، بهویژه اگر تغییر در پی ضعف و ناکارآمدی واقعی باشد یک ضرورت است. هر چند ناگفته روشن است اگر بنا بر تغییرات باشد خیلیها باید از تهران تا شهرستانها اخراج و عزل شوند. دولت احتمالا با ابتناء بر ذائقه معترض جامعه نسبت به عملکردها و بهویژه در شهرستانها سعی دارد با چنین رفتاری خود را متفاوت و جدا از مجموعههای شهرستانی و مبرا از عیب و در کنار مردم نشان دهد و فضا را نیز مدتی به این موضوع مشغول نگه دارد؛ اما کیست که نداند تصمیمات و بودجه در مرکز متمرکز است و مدیران شهرستانی با لابیهای انتخاباتی و بعضا قومی آمدهاند و بهعبارت درستتر افق دید آنها و امکانشان بیش از روزمرگی نیست. همچنین اینگونه رفتارها در همیشه احوال سوژه خوبی برای رسانهها میباشد و همین خود نیز از تیزی تیغ انتقادات و فشارها بهطور مقطعی خواهد کاست.
عزل چندین مدیر در هر استانی که گویی یک دستورالعمل قطعی است و همزمان با ادعای تحقق تمام وعدههای سفر قبلی پارادوکسیکال است. چگونه است هم وعده ها تحقق پیدا کردهاند و هم مدیران بهخاطر عدم مدیریت و یحتمل عدم تحقق وعدهها عزل میشوند؟ عزلدرمانی را باید به مثابه شمشیر داموکلس دانست که کارکردش استرسزایی و ترس برای مدیرانی است که گاهی ممکن است هر اندازه وابستگی آنها کمتر باشد قربانیهای دمدستترِ لیستهایی باشند که در حال تنظیم و آماده شدن هستند. برنامهای که حاشیه و فشار را در آستانه سفر به اوج خواهد رساند و فرصتی برای گزارشنویسی و سهمخواهی و لابیهای عزل و نصب خواهد بود.
مگر آنها با بهانه کنار گذاشتن «عاملین وضع موجود» و با کلیدواژههای «نیروهای تازه نفس»، «جوان» و «انقلابی» جایگزین نشدند که اینک در چرایی عزل آنها فقدان این ویژگیها عامل اصلی باشد؟ مگر در طول زمان و قبل از سفر، نظارتی بر مدیران و عملکرد آنها نبوده است که یکباره تصمیم به عزل جمعی گرفته میشود؟ جالب آن که گاهی در مواردی که مجلس قصد استیضاح داشته است، دولتیها بر ثبات و عمر مدیریتی تاکید داشتهاند، ولی خود حالا «عزل» را راهکاری موثر عنوان میکنند. مدیران جدید از کجا و با چه سازوکار متفاوتی نسبت به گذشته قرار است جایگزین شوند؟ و اگر قرار بر عزل این مدیران جدید در سفر بعدی باشد، این دور تا کجا ادامه خواهد داشت؟ نکته دیگر اینکه در شاخصهایی که در نظر گرفته شده است، از درون استانها و احتمالا از استانداران نیز برای این تغییرات مشورت گرفته میشود که این خود بر ابهامات میافزاید. بهطور نمونه اگر استاندار خود ایراد و ضعف داشته باشد، باید چگونه برخورد صورت گیرد؟ و مهمتر اینکه مسئول مستقیم هر کمکاری در استانها در وهله اول شخص استاندار است. اول بهخاطر اینکه در ابتدا بدون تایید استاندار هیچ مدیری معرفی نمیشود. دوم استاندار باید در طول دوره کار مدیران بر آنها نظارت و از آنها کار و گزارش واقعی عملکرد بخواهد و سوم اینکه چرا استاندار پیشتر گزارش ضعف چنین مدیری را نداده است که حالا در این مرحله چنین اتفاقی رخ دهد. اگر بنا بر نظرخواهی از استاندار و دخالت نظرات از درون استانها باشد قابل پیشبینی است که چه گروهی از مدیران بیش از بقیه در معرض خطر خواهند بود.
مدیران به جا مانده از قبل و مدیران مستقل از نمایندگان میتوانند اولویتهای عزل باشند. کسی با نفس تغییر مخالف نیست، بهویژه اگر تغییر در پی ضعف و ناکارآمدی واقعی باشد یک ضرورت است. هر چند ناگفته روشن است اگر بنا بر تغییرات باشد خیلیها باید از تهران تا شهرستانها اخراج و عزل شوند. دولت احتمالا با ابتناء بر ذائقه معترض جامعه نسبت به عملکردها و بهویژه در شهرستانها سعی دارد با چنین رفتاری خود را متفاوت و جدا از مجموعههای شهرستانی و مبرا از عیب و در کنار مردم نشان دهد و فضا را نیز مدتی به این موضوع مشغول نگه دارد؛ اما کیست که نداند تصمیمات و بودجه در مرکز متمرکز است و مدیران شهرستانی با لابیهای انتخاباتی و بعضا قومی آمدهاند و بهعبارت درستتر افق دید آنها و امکانشان بیش از روزمرگی نیست. همچنین اینگونه رفتارها در همیشه احوال سوژه خوبی برای رسانهها میباشد و همین خود نیز از تیزی تیغ انتقادات و فشارها بهطور مقطعی خواهد کاست.
عزل چندین مدیر در هر استانی که گویی یک دستورالعمل قطعی است و همزمان با ادعای تحقق تمام وعدههای سفر قبلی پارادوکسیکال است. چگونه است هم وعده ها تحقق پیدا کردهاند و هم مدیران بهخاطر عدم مدیریت و یحتمل عدم تحقق وعدهها عزل میشوند؟ عزلدرمانی را باید به مثابه شمشیر داموکلس دانست که کارکردش استرسزایی و ترس برای مدیرانی است که گاهی ممکن است هر اندازه وابستگی آنها کمتر باشد قربانیهای دمدستترِ لیستهایی باشند که در حال تنظیم و آماده شدن هستند. برنامهای که حاشیه و فشار را در آستانه سفر به اوج خواهد رساند و فرصتی برای گزارشنویسی و سهمخواهی و لابیهای عزل و نصب خواهد بود.