تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۸ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۴۴
کد مطلب : ۴۹۵۷۴۷
یادداشت؛
برندگان و بازندگان پتروشیمی گچساران
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛مهدی میرزایی - کارشناس آب و توسعه - امروزه دیگر دغدغههای زیستمحیطی یک گفتار فانتزی برای مجامع خواص و روشنفکری نمیباشد، چراکه عدم اعتنای مزمن به همان دغدغههای بهظاهر فانتزی در دهههای گذشته، منجر به این شده که امروزه امکان زیست را در برخی نواحی کشورمان با مخاطره مواجه کرده است. امروزه فشار مطالبهگری زیستمحیطی باعث شده تا دستگاه قضایی به تضییع حقوق عمومی توجه بیشتر نشان دهد و قوه اجرایی در تعامل با عوامل ثروت و قدرت، محافظهکار گردد. وقتیکه گفته میشود که امکان زیست با مخاطره مواجه شده، یعنی اینکه اقدامات توسعهای بدون توجه به پیامدها و احصای اثرات زیستمحیطی و حقوق اجتماعی باعث آسیب به کیفیت زندگی جوامع، حیاتوحش و کلاً منابع زیستی گردیده است.
اجرای طرحهای توسعه برای بهبود شرایط اقتصادی در هر منطقهای نا گریز است، ولی بسیاری از تأسیسات و پروژههای زیربنایی که در دهههای اخیر در کشورهای توسعهنیافته و به طور اخص ایران احداث شدهاند، با پیامدهای منفی قابلتوجهی همراه شدهاند. در این نوع کشورها، سرمایهگذاریها عمدتاً با گروههایی که انحصار ثروت و قدرت را در دست دارند و همچنین با اهداف صرفاً مالی و نه با ارزیابیهای جامع و پیشبینی اثرات آینده آنها انجام میگیرد. نامبردن از این نوع تأسیسات کار چندان دشواری نیست، چراکه اثرات منفی اجتماعی، اقتصادی و محیطی در اکثر آنها ناگفته پیداست. برای نمونه باید متذکر شد که چه کسی بهترین چشمانداز و لطیفترین هوای جنوب کشور در بویراحمد را با کارخانه سیمان میآلاید؟ چه کسی کانون توسعه صنایع را در نواحی کویری کشورمان بنیان میگذارد؟ چه کسی سدی احداث میکند که میتواند جلگه خوزستان را معرض شوری قرار دهد؟ از این نمونه «چه کسیها» در کشورمان را میتوان بهاندازه تعداد روزهای با هوای آلوده، به میزان فرونشست، به کشندگی سیلابها، به خشکی متوالی تالابها و به تعداد اختلافات مردمی در انتقال آبِ یک حوضه به حوضه آبریز دیگر و برشمرد.
مجتمع پتروشیمی گچساران هم یکی از این نمونه طرحهای توسعه هست که شوربختانه مماس بر آخرین نقطه سکونتگاهی غرب شهر گچساران بنا گردیده است و پساب ناشی از آن در رودخانهای با نام شمس عرب تخلیه میگردد که شش روستا در حاشیه آن و یک محوطه گردشگری (آبشار کیوان) از آن متأثر میگردد. هدف از این نوشتار این نیست که به دلیل دستنخوردن طبیعت، هیچ کارخانهای، تأسیساتی یا سدی نبایستی احداث شود، بلکه بر این مهم تأکید دارد که ازآنجاییکه این زیرساختها برای رفاه و بهبود زندگی انسانها بنا گذاشته میشوند، بایست همان هدف را تأمین نمایند. نه اینکه پس از چند سال آمار بیماران صعبالعلاج، نازایی، امراض تنفسی و غیره برای مردم بومی بهازای تولید چند شغل بماند و کسی دستش به جایی برای اینکه جوابی بیابد، بند نباشد. معمولاً عواملی که انحصار ثروت را بر عهده دارند، قدرت تصمیمگیری را هم با خود همراه مینمایند و نه اینکه ندانند با این کارشان دارند آسیب به جوامع و محیط اطرافشان وارد مینمایند، بلکه دغدغه مکانیابی گزینهی جایگزین ندارند.
بنابراین، تقویت جامعه مدنی در نواحی کمتر برخوردار برای مطالبهگری سرمایهگذاریهای بیشتر در بخش آب، نفت، پتروشیمی، مسکن، ترابری، گردشگری و امثالهم همراه با ملاحظات پایداری و نداشتن اثرات سوء بر زیست انسانها و دیگر جانداران از ضروریات است تا تنها بهخاطر ایجاد چندین شغل، کیفیت زندگی همگانی در خطر نیفتد.
اجرای طرحهای توسعه برای بهبود شرایط اقتصادی در هر منطقهای نا گریز است، ولی بسیاری از تأسیسات و پروژههای زیربنایی که در دهههای اخیر در کشورهای توسعهنیافته و به طور اخص ایران احداث شدهاند، با پیامدهای منفی قابلتوجهی همراه شدهاند. در این نوع کشورها، سرمایهگذاریها عمدتاً با گروههایی که انحصار ثروت و قدرت را در دست دارند و همچنین با اهداف صرفاً مالی و نه با ارزیابیهای جامع و پیشبینی اثرات آینده آنها انجام میگیرد. نامبردن از این نوع تأسیسات کار چندان دشواری نیست، چراکه اثرات منفی اجتماعی، اقتصادی و محیطی در اکثر آنها ناگفته پیداست. برای نمونه باید متذکر شد که چه کسی بهترین چشمانداز و لطیفترین هوای جنوب کشور در بویراحمد را با کارخانه سیمان میآلاید؟ چه کسی کانون توسعه صنایع را در نواحی کویری کشورمان بنیان میگذارد؟ چه کسی سدی احداث میکند که میتواند جلگه خوزستان را معرض شوری قرار دهد؟ از این نمونه «چه کسیها» در کشورمان را میتوان بهاندازه تعداد روزهای با هوای آلوده، به میزان فرونشست، به کشندگی سیلابها، به خشکی متوالی تالابها و به تعداد اختلافات مردمی در انتقال آبِ یک حوضه به حوضه آبریز دیگر و برشمرد.
مجتمع پتروشیمی گچساران هم یکی از این نمونه طرحهای توسعه هست که شوربختانه مماس بر آخرین نقطه سکونتگاهی غرب شهر گچساران بنا گردیده است و پساب ناشی از آن در رودخانهای با نام شمس عرب تخلیه میگردد که شش روستا در حاشیه آن و یک محوطه گردشگری (آبشار کیوان) از آن متأثر میگردد. هدف از این نوشتار این نیست که به دلیل دستنخوردن طبیعت، هیچ کارخانهای، تأسیساتی یا سدی نبایستی احداث شود، بلکه بر این مهم تأکید دارد که ازآنجاییکه این زیرساختها برای رفاه و بهبود زندگی انسانها بنا گذاشته میشوند، بایست همان هدف را تأمین نمایند. نه اینکه پس از چند سال آمار بیماران صعبالعلاج، نازایی، امراض تنفسی و غیره برای مردم بومی بهازای تولید چند شغل بماند و کسی دستش به جایی برای اینکه جوابی بیابد، بند نباشد. معمولاً عواملی که انحصار ثروت را بر عهده دارند، قدرت تصمیمگیری را هم با خود همراه مینمایند و نه اینکه ندانند با این کارشان دارند آسیب به جوامع و محیط اطرافشان وارد مینمایند، بلکه دغدغه مکانیابی گزینهی جایگزین ندارند.
بنابراین، تقویت جامعه مدنی در نواحی کمتر برخوردار برای مطالبهگری سرمایهگذاریهای بیشتر در بخش آب، نفت، پتروشیمی، مسکن، ترابری، گردشگری و امثالهم همراه با ملاحظات پایداری و نداشتن اثرات سوء بر زیست انسانها و دیگر جانداران از ضروریات است تا تنها بهخاطر ایجاد چندین شغل، کیفیت زندگی همگانی در خطر نیفتد.