تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۰۹:۱۷
کد مطلب : ۴۰۵۴۱۰
وضعیت اشتغال بانوان دانشگاهی بررسی شد
تحصیلکردهها بیکارند، زنان بیکارتر
۰
کبنا ؛گروه اجتماعی: ناتوانی بازار کار در جذب فارغالتحصیلان آموزش عالی معضلی است که در همه گروههای اجتماعی در ایران نمود دارد، اما آمار ها نشان میدهد زنان در این میان بیشتر گرفتار بیکاری شدهاند. اشتغال زنان در ایران همواره و در طول تاریخ موضوعی جنجالی و مناقشه برانگیز بوده است. نگاه جنسیتی به اشتغال زنان که گاه حتی آنان را در حد یک ابزار برای پیشبرد کار تنزل میدهد، در کنار محدودیتهای همیشگی اشتغال زنان مانند: تبعیض وحقوقهای نابرابر، نادیده گرفتن زنان و باور نداشتن به توانایی آنان، عدم مناسب سازی زیر ساختها در بخشی از مشاغل برای فعالیت بانوان و ... از موضوعاتی است که زنان را از داشتن فرصتهای برابر شغلی محروم کرده است.
نگاه جنسیتی به اشتغال زنان در ایران سابقه تاریخی دارد. رد این نگاه در ادبیات، ضرب المثلها و حتی اشعار ایرانیان به چشم میخورد. ضربالمثل قدیمی «کار، جوهر مرد است» که با نگاهی جنسیتی کار را صرفا مختص به مرد قلمداد میکند، نشان دهنده قدمت و سابقه تاریخی تقسیم کار جنسیتی و نادیده گرفتن توانمندیهای زنان در جامعه مردسالار ایران است.
این ضربالمثل شاید در دورهای از تاریخ که زنان ایرانی باید در پستوی خانهها و اندرونیها پنهان میشدند و خانهنشینی زنان از هنجارهای پذیرفته شده جامعه بود، قابل توجیه بود، اما اکنون که زنان ایرانی از اندرونیها خارج شده و با آگاهی از حق و حقوق طبیعی و قانونی خود به سهمخواهی پرداخته و بخش زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را به خود اختصاص داده و همچنین در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... در سطح جامعه دوش به دوش مردان و حتی گاهی بهتر و تاثیرگذارتر از آنان ظاهر میشوند، تبعیض و نگاه جنسیتی به اشتغال و مشارکت آنان به ویژه زنان با مدارک تحصیلی عالی پذیرفتنی نیست.
زنان در دهههای اخیر اغلب کرسیهای آموزش عالی در ایران را تسخیر کردند و حتی در دهه 80 خورشیدی در این زمینه از مردان پیشی گرفتند. اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، افزایش قابل توجه سهم زنان بیکار تحصیلکرده است. به عبارت سادهتر در حالی که به نظر میرسد زنان تحصیلکرده باید شرایط مناسبتری را برای ورود به بازار کار کشور داشته باشند، اما آمارها میگویند چنین نیست و هجوم زنان دهههای اخیر به دانشگاهها و دریافت مدارک گوناگون تحصیلی نتوانسته است کمک چندانی به آنها در ورود به عرصه بازار کار کشور داشته باشد که البته این مسئله مربوط به همه زنان تحصیلکرده نیست و افراد محدودی از زنان با استفاده از مدارج عالی توانستهاند در جایگاه مناسب شغلی قرار بگیرند.
براساس آماری که از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده است ده سال پیش (در سال ۱۳۸۷)، سه میلیون و ۴۷۸ هزار زن فارغ التحصیل دانشگاهی وجود داشتند که از میان تنها حدود ۳۰ درصد دارای شغل بودند و ۶۰ درصد بقیه غیرفعال یا بیکار بودند.
حالا براساس آماری که مرکز آمار ایران منتشر کرده است، طی ۹ سال از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵، جمعیت زنان دارای مدرک دانشگاهی و تحصیلات تکمیلی از سه میلیون و ۴۷۸ هزار نفر در سال ۱۳۸۷ به ۵ میلیون و ۷۴۰ هزار نفر رسیده است. رشد قابل توجهی که همزمان با آن بیکاری زنان نیز رشد کرده است. به طوری که در سال ۱۳۸۷، تنها ۹۲۶ هزار نفر دارای شغل بودند و باقی ( حدود ۲ میلیون نفر) یا بیکار و یا غیرفعال بودند.
در سال ۹۵ اما تنها ۱ میلیون و ۷۲۴ هزار نفر دارای شغل بودند و باقی حدود ۴ میلیون نفر، بیکار یا غیر فعال بودند. به عبارت دیگر به همان میزانی که زنان تحصیلکرده در ایران طی یک دهه اخیر افزایش داشته است، همزمان بیکاری زنان نیز افزایش داشته است.
این آمار اما تنها یک روی ماجراست. چرا که براساس آمارهای رسمی مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری زنان دارای مدرک فوق لیسانس، دکترا و بالاتر بیشتر از نرخ کلی بیکاری در میان زنان است. براساس آمارهای سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر با سرعت زیادی از ۱۲ درصد به ۲۶ درصد طی ۹ سال افزایش داشته است. نتایج نشان میدهد، که نرخ بیکاری زنان کل کشور ده سال پیش (1387) ۱۶.۶۸ بوده که بیش تر از نرخ بیکاری زنان فارغ التحصیل و در حال تحصیل فوق لیسانس و بالاتر بوده اما در سال ۱۳۹۰ و بعد از آن در سال ۱۳۹۵ این روند برعکس شده و نرخ بیکاری زنان به صورت کلی به ۲۰ درصد رسیده و در آن طرف نرخ بیکاری زنان دارای مدرک فوق لیسانس و دکترا به ۲۶ درصد رسیده است.
این آمار در شرایطی است که اشتغال زنان و ایجاد فرصتهای برابر شغلی برای آنان، همواره یکی از دغدغههای فعالان اجتماعی و جامعه زنان ایران بوده است، همچنین این موضوع پاشنه آشیل دولتهای مختلف در طول چند دهه اخیر بوده و نیز هست. مرتفع کردن این نیاز که دغدغه نیمی از جمعیت کشور است، از چنان اهمیتی برخوردار است که همواره دولتهای مختلف برای همراه کردن اقبال عمومی و کسب آرای این بخش از جامعه در این مورد سخن سر داده و از رفع آن به عنوان شعار انتخاباتی بهره گرفتهاند. اما شاخص سنجش برای عمل به وعدههایی که در این خصوص داده شده است، تنها آمار و ارقامی است که هرازگاهی مسئولان مرتبط با این حوزه اعلام میکنند؛ آماری که گرچه در برخی شاخصها افزایش داشته اما وقتی با آمار اشتغال مردان مقایسه شود بیشتر مسیر سخت و طولانی پیش روی زنان را نشان میدهد.
علل بیکاری بهخصوص بیکاری زنان را باید با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و بهویژه فرهنگ حاکم بر هر جامعهای بررسی کرد. در کشورمان ناامن بودن برخی از محیطهای کاری بهخصوص در بخش خصوصی که گاه نگاهی ابزاری به زنان دارند، ساعات کاری طولانی، شرایط کاری نامناسب با روحیات زنان؛ نارضایتی از شغل، دستمزدهای پایین، عدم امنیت شغلی و عدم پذیرفتن توانمندیهای زنان از سوی جامعه، را میتوان از علل مهم بیکاری زنان دانست. ضمن اینکه نقش ساختار پدرسالارانه خانواده، جامعه و ساختار سیاسی کشور که با نگاه جنسیتی درصدد حذف زنان هستند نباید از نظر دور داشت.
البته تمام ماجرا اشتغال زنان تنها به نگاههای جنسیتی، ساختار مردانه محیطهای کاری و تبعیض ختم نمیشود. عدم تطابق آموزشهای تئوریک دانشگاهی با نیازهای بازار کار، بی توجهی به رشتههای مورد نیاز جامعه، تربیت صرف دانشجو بدون ظرفیت سنجی، و همچنین فقدان مهارت انجام کار از سوی فارغ التحصیلان دانشگاهی، میتوان به عنوان مهمترین دلایل بیکار ماندن هزاران فارغ التحصیل دانشگاهی کشور نام برده میشود.
از راهکارهای موثر برای جلوگیری از بیکاری زنان و حضور پررنگ آنان در اقتصاد، میتوان به مواردی همچون برابر دانستن حقوق مساوی زن و مرد در جامعه (بهطور اعم) و محیط کار (بهطور اخص)، تلاش در پاکسازی و سلامت محیطهای کاری با توجه به روحیات بانوان و توجه به استعدادها و تواناییهای فرد بهدور از در نظر گرفتن جنسیت، قرار دادن شیفتهای کاری و ساعات کاری کوتاهتر برای بانوان با توجه به نقشهای چندگانه آنان، باور جامعه به توانمندیهای زنان در عرصههای مختلف، اجرای سیاستهای بیمهای زنان در محیط کار، سیاستگذاری در حوزه اشتغال زنان با در نظر گرفتن ذهنیت، فعالیت، گرایشها و تحولات اجتماعی حوزه زنان و افزایش مرخصی زایمان زنان با توجه به تاکید جامعه برای فرزنددار شدن اشاره کرد.
در دهههای پیش، بین آموزش دانشگاهی و داشتن شغل بیشتر زنان تمایل بیشتری به کسب مدارج دانشگاهی داشتند. در آن سالها شکستن غول کنکور و به دست آوردن کرسیهای دانشگاه و همچنین کسب مدارج عالی دانشگاهی برای زنان ایران بیشتر در اولویت بود تا جذب شدن در بازار کار. اما به نظر میرسد اکنون جامعه زنان در مقطعی قرار گرفته که بین مدرک و شغل این بار شغل را انتخاب کند.
این ضربالمثل شاید در دورهای از تاریخ که زنان ایرانی باید در پستوی خانهها و اندرونیها پنهان میشدند و خانهنشینی زنان از هنجارهای پذیرفته شده جامعه بود، قابل توجیه بود، اما اکنون که زنان ایرانی از اندرونیها خارج شده و با آگاهی از حق و حقوق طبیعی و قانونی خود به سهمخواهی پرداخته و بخش زیادی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را به خود اختصاص داده و همچنین در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و... در سطح جامعه دوش به دوش مردان و حتی گاهی بهتر و تاثیرگذارتر از آنان ظاهر میشوند، تبعیض و نگاه جنسیتی به اشتغال و مشارکت آنان به ویژه زنان با مدارک تحصیلی عالی پذیرفتنی نیست.
زنان در دهههای اخیر اغلب کرسیهای آموزش عالی در ایران را تسخیر کردند و حتی در دهه 80 خورشیدی در این زمینه از مردان پیشی گرفتند. اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، افزایش قابل توجه سهم زنان بیکار تحصیلکرده است. به عبارت سادهتر در حالی که به نظر میرسد زنان تحصیلکرده باید شرایط مناسبتری را برای ورود به بازار کار کشور داشته باشند، اما آمارها میگویند چنین نیست و هجوم زنان دهههای اخیر به دانشگاهها و دریافت مدارک گوناگون تحصیلی نتوانسته است کمک چندانی به آنها در ورود به عرصه بازار کار کشور داشته باشد که البته این مسئله مربوط به همه زنان تحصیلکرده نیست و افراد محدودی از زنان با استفاده از مدارج عالی توانستهاند در جایگاه مناسب شغلی قرار بگیرند.
براساس آماری که از سوی مرکز آمار ایران منتشر شده است ده سال پیش (در سال ۱۳۸۷)، سه میلیون و ۴۷۸ هزار زن فارغ التحصیل دانشگاهی وجود داشتند که از میان تنها حدود ۳۰ درصد دارای شغل بودند و ۶۰ درصد بقیه غیرفعال یا بیکار بودند.
حالا براساس آماری که مرکز آمار ایران منتشر کرده است، طی ۹ سال از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵، جمعیت زنان دارای مدرک دانشگاهی و تحصیلات تکمیلی از سه میلیون و ۴۷۸ هزار نفر در سال ۱۳۸۷ به ۵ میلیون و ۷۴۰ هزار نفر رسیده است. رشد قابل توجهی که همزمان با آن بیکاری زنان نیز رشد کرده است. به طوری که در سال ۱۳۸۷، تنها ۹۲۶ هزار نفر دارای شغل بودند و باقی ( حدود ۲ میلیون نفر) یا بیکار و یا غیرفعال بودند.
در سال ۹۵ اما تنها ۱ میلیون و ۷۲۴ هزار نفر دارای شغل بودند و باقی حدود ۴ میلیون نفر، بیکار یا غیر فعال بودند. به عبارت دیگر به همان میزانی که زنان تحصیلکرده در ایران طی یک دهه اخیر افزایش داشته است، همزمان بیکاری زنان نیز افزایش داشته است.
این آمار اما تنها یک روی ماجراست. چرا که براساس آمارهای رسمی مرکز آمار ایران، نرخ بیکاری زنان دارای مدرک فوق لیسانس، دکترا و بالاتر بیشتر از نرخ کلی بیکاری در میان زنان است. براساس آمارهای سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۵ نرخ بیکاری زنان دارای تحصیلات فوق لیسانس و بالاتر با سرعت زیادی از ۱۲ درصد به ۲۶ درصد طی ۹ سال افزایش داشته است. نتایج نشان میدهد، که نرخ بیکاری زنان کل کشور ده سال پیش (1387) ۱۶.۶۸ بوده که بیش تر از نرخ بیکاری زنان فارغ التحصیل و در حال تحصیل فوق لیسانس و بالاتر بوده اما در سال ۱۳۹۰ و بعد از آن در سال ۱۳۹۵ این روند برعکس شده و نرخ بیکاری زنان به صورت کلی به ۲۰ درصد رسیده و در آن طرف نرخ بیکاری زنان دارای مدرک فوق لیسانس و دکترا به ۲۶ درصد رسیده است.
این آمار در شرایطی است که اشتغال زنان و ایجاد فرصتهای برابر شغلی برای آنان، همواره یکی از دغدغههای فعالان اجتماعی و جامعه زنان ایران بوده است، همچنین این موضوع پاشنه آشیل دولتهای مختلف در طول چند دهه اخیر بوده و نیز هست. مرتفع کردن این نیاز که دغدغه نیمی از جمعیت کشور است، از چنان اهمیتی برخوردار است که همواره دولتهای مختلف برای همراه کردن اقبال عمومی و کسب آرای این بخش از جامعه در این مورد سخن سر داده و از رفع آن به عنوان شعار انتخاباتی بهره گرفتهاند. اما شاخص سنجش برای عمل به وعدههایی که در این خصوص داده شده است، تنها آمار و ارقامی است که هرازگاهی مسئولان مرتبط با این حوزه اعلام میکنند؛ آماری که گرچه در برخی شاخصها افزایش داشته اما وقتی با آمار اشتغال مردان مقایسه شود بیشتر مسیر سخت و طولانی پیش روی زنان را نشان میدهد.
علل بیکاری بهخصوص بیکاری زنان را باید با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و بهویژه فرهنگ حاکم بر هر جامعهای بررسی کرد. در کشورمان ناامن بودن برخی از محیطهای کاری بهخصوص در بخش خصوصی که گاه نگاهی ابزاری به زنان دارند، ساعات کاری طولانی، شرایط کاری نامناسب با روحیات زنان؛ نارضایتی از شغل، دستمزدهای پایین، عدم امنیت شغلی و عدم پذیرفتن توانمندیهای زنان از سوی جامعه، را میتوان از علل مهم بیکاری زنان دانست. ضمن اینکه نقش ساختار پدرسالارانه خانواده، جامعه و ساختار سیاسی کشور که با نگاه جنسیتی درصدد حذف زنان هستند نباید از نظر دور داشت.
البته تمام ماجرا اشتغال زنان تنها به نگاههای جنسیتی، ساختار مردانه محیطهای کاری و تبعیض ختم نمیشود. عدم تطابق آموزشهای تئوریک دانشگاهی با نیازهای بازار کار، بی توجهی به رشتههای مورد نیاز جامعه، تربیت صرف دانشجو بدون ظرفیت سنجی، و همچنین فقدان مهارت انجام کار از سوی فارغ التحصیلان دانشگاهی، میتوان به عنوان مهمترین دلایل بیکار ماندن هزاران فارغ التحصیل دانشگاهی کشور نام برده میشود.
از راهکارهای موثر برای جلوگیری از بیکاری زنان و حضور پررنگ آنان در اقتصاد، میتوان به مواردی همچون برابر دانستن حقوق مساوی زن و مرد در جامعه (بهطور اعم) و محیط کار (بهطور اخص)، تلاش در پاکسازی و سلامت محیطهای کاری با توجه به روحیات بانوان و توجه به استعدادها و تواناییهای فرد بهدور از در نظر گرفتن جنسیت، قرار دادن شیفتهای کاری و ساعات کاری کوتاهتر برای بانوان با توجه به نقشهای چندگانه آنان، باور جامعه به توانمندیهای زنان در عرصههای مختلف، اجرای سیاستهای بیمهای زنان در محیط کار، سیاستگذاری در حوزه اشتغال زنان با در نظر گرفتن ذهنیت، فعالیت، گرایشها و تحولات اجتماعی حوزه زنان و افزایش مرخصی زایمان زنان با توجه به تاکید جامعه برای فرزنددار شدن اشاره کرد.
در دهههای پیش، بین آموزش دانشگاهی و داشتن شغل بیشتر زنان تمایل بیشتری به کسب مدارج دانشگاهی داشتند. در آن سالها شکستن غول کنکور و به دست آوردن کرسیهای دانشگاه و همچنین کسب مدارج عالی دانشگاهی برای زنان ایران بیشتر در اولویت بود تا جذب شدن در بازار کار. اما به نظر میرسد اکنون جامعه زنان در مقطعی قرار گرفته که بین مدرک و شغل این بار شغل را انتخاب کند.