تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۰۸:۴۴
کد مطلب : ۴۱۱۳۰۵
چرا صدا و سیما در حفظ منابع انسانی خود موفق عمل نمیکند؟
رسانه ملی یا بنگاه سرمایهسوزی؟
۰
کبنا ؛
«مزدک میرزایی به شبکه ایران اینترنشنال پیوست»؛ این خبری است که برخی از رسانههای ورزشی روز دوشنبه منتشر کردند و بلافاصله به یکی از موضوعات داغ فضای مجازی تبدیل شد. بعد از کنار گذاشتن عادل فردوسیپور از شبکه 3 و تعطیلی برنامه «90» این خبر شوک دیگری به علاقهمندان ورزش بود. البته تا لحظه تنظیم این گزارش هنوز این خبر تایید یا تکذیب نشده اما شایعههایی حتی درباره دیده شدن او در ساختمان ایران اینترنشنال وجود دارد. گرچه دیشب تکذیبیهای از سوی صفحهای منتسب به مزدک میرزایی مبنی بر صحت نداشتن مهاجرتش منتشر شد اما بلافاصله این تکذیبیه هم تکذیب شد. فارغ از اینکه چنین تصمیمی چقدر شخصی بوده یا از شرایط ناشی شده است، باید به این پرسش مهم پاسخ داد که صداوسیما چقدر برای حفظ منابع انسانی خود که سالها برای پرورششان هزینه صرف کرده، میکوشد؟
از کنار گذاشتن عادل تا رفتن مزدک
شب دوشنبه خبری در فضای مجازی غوغا کرد و باعث حیرت بسیاری شد. بنا بر ادعای یک روزنامه ورزشی، مزدک میرزایی از ایران کوچ کرد. البته هنوز این خبر در حد شایعه است اما شایعهای که هر لحظه بیشتر قوت میگیرد! حتی گفته میشود او چند ساعتی هم در ساختمان این شبکه دیده شده است. گرچه تلاشهایی برای تکذیب این خبر صورت گرفت اما توئیتهای افراد نزدیک به مزدک بر احتمال صحت این خبر افزود. کاربران شبکههای اجتماعی نیز نسبت به این خبر واکنش نشان دادند. پرتو جغتایی خبرنگار ورزشی نوشت: «همه منتظر رفتن عادل فردوسىپور بودن، اما مزدک میرزایى مهاجرت کرد و رفت!» هدیه خطیبی، خبرنگار روزنامه «گل» اما معتقد بود سیاستهای صداوسیما عامل این تصمیم بوده. او در توئیتر خود نوشت: «مزدک میرزایی بعد از اینکه ماهها در صداوسیما بدون آنتن و برنامه مانده بود، به شبکه اینترنشنال رفت! او در چند وقت اخیر با مدیران سازمان به مشکل جدی خورده بود که نمونهاش با مدیر شبکه مستند سر مستندی درباره تیم ملی بود! آخرین کار مزدک هم جهان فوتبال در شبکه آپارات بود.»
در این میان نیز برخی کاربران، سیاستهای علی فروغی، مدیر شبکه 3 را عامل این تصمیم دانستند و این اتفاق را نتیجه ادامه رفتار او با کسانی چون عادل فردوسیپور، مزدک میرزایی و پیمان یوسفی تلقی کردند.
دقیقا در آخرین روزهای سال 97 بود که لجبازی فروغی با عادل فردوسیپور، برنامه 90 را به تعطیلی کشاند. او حتی به دکور این برنامه هم رحم نکرد و پس از مدتی میز عادل سر از یک هندوانه فروشی کنار خیابان در آورد! به دلیل همین اقدامات، این مدیر جوان ماهها است که در سیبل انتقادات قرار دارد. حالا پس از حذف عادل فردوسیپور، رفتن جواد خیابانی به شبکه ورزش و پیمان یوسفی به شبکه یک و حالا کوچ همیشگی مزدک میرزایی، میتوان گفت که تقریبا غیر از محمدحسین میثاقی و محمدرضا احمدی، مجری ورزشی دیگری در شبکه سه باقی نمانده است.
پشت پرده رفت مزدک
هرچند باید گفت پیوست به یک شبکه ماهوارهای کار تایید شدهای نیست و تجربه کوچ هنرمندان به شبکههای ترکیهای از جمله این تجربههای ناخوشایند است اما سوال اینجاست چرا مزدک به یکباره از ایران رفت؟ محمدرضا منصوریان، کارشناس و مجری باسابقه برنامههای ورزشی در گفتوگویی که با ایسنا داشته گفته که شاید مزدک به دلیل استیصال چنین تصمیمی گرفته است. او گفت: «جوانان ما به فضا و کار نیاز دارند. وقتی فضا بسته و این موارد فقط برای یک عده خاصی میشود، طبیعی است که این نارواییها هم ایجاد میشود». او همچنین معتقد است، پشت ماجرای رفتن یا نرفتن مزدک هیچ جریان سیاسیای وجود نداشته است.
جهانگیر کوثری، تهیهکننده، مجری، فوتبالیست، گزارشگر فوتبال و روزنامهنگار ایرانی نیز میگوید: رفتن مزدک یک تصمیم شخصی بوده است. او دراینباره به «ابتکار» میگوید: درصورتی که این خبر صحیح باشد هم این یک تصمیم شخصی بوده. برخی اهدافی دارند و به دلایل مختلف دوست دارند مهاجرت کنند. به نظرم مزدک میرزایی که گزارشگر بسیار خوب و کاربلدی است، با صداوسیما مشکلی نداشته و بازیهای خوبی را هم گزارش میکرد. البته این را باید بدانیم که رفتار صداوسیما چندان ربطی به اینکه من کجا را برای زندگی انتخاب کنم ندارد. مزدک میرزایی هم انتخاب کرده که برود.
آفت مدیریت سلیقهای
صداوسیما نهادی است که بخش بزرگی از بودجه آن از محل تخصیصهای عمومی دولتی تامین میشود. به همین دلیل شاید بتوانیم منابع انسانی این سازمان را به نوعی سرمایههای عمومی و ملی بدانیم. در این میان این پرسش مهم مطرح میشود که چرا برخی مدیران صداوسیما با منابع انسانی خود که هزینه بسیاری برای آنها صرف کردهاند چنین بیرحمانه برخورد میکنند؟ جهانگیری میگوید: متاسفانه به دلیل تصمیمهای مدیریتی اشتباهی که گاهی در این سازمان گرفته میشود، منابع انسانی که به نوعی میتوانیم آنها را سرمایههای ملی بدانیم، از دست میروند. سیاستهای کلی صداوسیما باید بر اساس حفظ کردن سرمایههای انسانی خود باشد که برای آنها هم هزینه کرده است. نمیشود بر اساس سلیقه یک یا چند نفر، سرمایههای سازمان کنار گذاشته شوند. این افراد تجربههای بسیار زیادی دارند. در این زمینه تحصیل کردهاند و صاحب دانش هستند و این موارد میتواند به پدیدهای به نام ورزش در تلویزیون کمک کند. متاسفانه صداوسیما این کار را نکرده است و به همین دلیل بسیاری از نیروهای اساسی خود را در این چهار دهه از دست داده است. من یکی از قربانیان این جریان هستم که هنوز هم نمیدانم چرا نمیتوانم کار کنم. من میدانم که هیچ مشکلی ندارم و کوچکترین اشتباهی در کارهایم نداشتهام. عادل فردوسیپور و بیشتر از همه زندهیاد محمد اینانلو هم مشکلی نداشتند اما نتوانستند کار کنند. اما این نمیتواند دلیلی باشد که من کلیت جامعه را رها کنم. من برای این مملکتم، من اینجا تحصیل کردهام و اینجا تجربه کسب کردهام و اینجا با مردم ارتباط دارم و اینجا میمانم.
او ادامه میدهد: صداوسیما هر سیاستی که داشته باشد و در قبال ما پیاده کند، من پایبند اصولی هستم که به آن اعتقاد دارم و برای آنچه به نفع جامعه و مردم باشد، ایستادگی میکنم.
باید انحصار شکسته شود
سالها است که صداوسیما انحصار برنامهسازی را ازآن خود کرده است و فضای رقابتی چندانی وجود ندارد. گرچه در سالهای اخیر با گسترده شدن فضای مجازی و راهاندازی شبکههای اینترنتی و شبکه نمایش خانگی کمی فضا برای کسانی که از صداوسیما طرد شدهاند، باز شده اما باز هم رقابت با نهادی با درآمد و بودجه کلان کاری بس مشکل است که منتهی به بیکاری افراد خبرهای میشود که صداوسیما به دلایلی (که گاهی چندان مشخص و منطقی هم نیستند) آنها را کنار گذاشته است. کوثری در این رابطه میگوید: متاسفانه در بیشتر ارگانهای جامعه ما هیچ شغلی پایدار نیست و آن قدر تزلزل در این زمینه وجود دارد که همه کسانی که در حوزه برنامهسازی در صداوسیما کار میکنند به این نتیجه رسیدهاند که باید شغل دوم دیگری داشته باشند. متاسفانه اداره این سیستم غلط است و به همین دلیل افراد قربانی این ماجرا شده و اخراج میشوند. مشخص است کسی که شغلش کارگردانی تلویزیونی است، نمیتواند جای دیگری کار کند. البته خوشبختانه در سالهای اخیر شبکههای اینترنتی و ویدئویی شکل گرفته و آلترناتیوی بهوجود آمده که اگر در صداوسیما نتوانستند کار کنند، بیکار نمانند. کسی که رشته تلویزیون خوانده و از مدرسه عالی صداوسیما فارغالتحصیل شده وقتی نتواند کار کند، ضربه خواهد خورد و تبدیل به یک عامل ناراضی خواهد شد.
او با اشاره به نبودن نهادی برای رسیدگی به شکایات درمورد رفتار صداوسیما میگوید: باید ارگانی وجود داشته باشد که افراد بتوانند به آنجا مراجعه کنند و بپرسند که چرا نمیتوانند کار کنند درصورتی که تجربه و دانش دارند؟ چرا نمیتوانند آنچه را آموختهاند به نسلهای بعدی منتقل کنند؟ صداوسیما در حال حاضر به دلیل همین سیاستها مقبولیت خودش را در جامعه از دست میدهد. صداوسیما میتواند نظرات مردم را پوشش دهد و خواستههای مردم را مطرح کند. وقتی چنین نمیکند و از سوی دیگر نیروهای فعال خود را هم از دست میدهد، به این نتیجه میرسیم که ممکن است سیستم اداره این سازمان دچار اشکال شده باشد.
در طول چند دهه گذشته بارها و بارها شاهد هدررفت نیروهای متخصص بودهایم، مجریانی که از شبکهای تبعید میشدند یا به طور کلی برای مدتی نمیتوانستند در این سازمان فعالیت کنند. برخی مدتی صبر کردند تا مدیری عوض شود و باز بتوانند به کار خود بازگردند اما بعضی هم عطای کار در صداوسیما را به لقایش بخشیدند. با این اوصاف آیا راهی برای حفظ این سرمایههای ملی در سازمان بزرگی چون صداوسیما و هدررفت آن وجود ندارد؟ کوثری میگوید: ما باید مسئولان بلندپایه را توجیه کنیم که نوع برخورد با نیروهای فعال جامعه غلط است، نباید این نیروها منفعل شوند و به این راحتی کنار بروند. ما باید زورمان به این مسئولان برسد چون اگر نرسد هیچ اتفاقی نمیافتد، حتی دولت هم نمیتواند کاری در این زمینه بکند.
رفتن مزدک چه صحت داشته باشد و چه نه، چه تصمیم شخصی باشد و چه ناشی از شرایط، آنچه که مشهود است، ناتوانی مدیران صداوسیما در نگهداری از سرمایههایی است که به راحتی قابل جبران نیستند. ( منبع ابتکار)
از کنار گذاشتن عادل تا رفتن مزدک
شب دوشنبه خبری در فضای مجازی غوغا کرد و باعث حیرت بسیاری شد. بنا بر ادعای یک روزنامه ورزشی، مزدک میرزایی از ایران کوچ کرد. البته هنوز این خبر در حد شایعه است اما شایعهای که هر لحظه بیشتر قوت میگیرد! حتی گفته میشود او چند ساعتی هم در ساختمان این شبکه دیده شده است. گرچه تلاشهایی برای تکذیب این خبر صورت گرفت اما توئیتهای افراد نزدیک به مزدک بر احتمال صحت این خبر افزود. کاربران شبکههای اجتماعی نیز نسبت به این خبر واکنش نشان دادند. پرتو جغتایی خبرنگار ورزشی نوشت: «همه منتظر رفتن عادل فردوسىپور بودن، اما مزدک میرزایى مهاجرت کرد و رفت!» هدیه خطیبی، خبرنگار روزنامه «گل» اما معتقد بود سیاستهای صداوسیما عامل این تصمیم بوده. او در توئیتر خود نوشت: «مزدک میرزایی بعد از اینکه ماهها در صداوسیما بدون آنتن و برنامه مانده بود، به شبکه اینترنشنال رفت! او در چند وقت اخیر با مدیران سازمان به مشکل جدی خورده بود که نمونهاش با مدیر شبکه مستند سر مستندی درباره تیم ملی بود! آخرین کار مزدک هم جهان فوتبال در شبکه آپارات بود.»
در این میان نیز برخی کاربران، سیاستهای علی فروغی، مدیر شبکه 3 را عامل این تصمیم دانستند و این اتفاق را نتیجه ادامه رفتار او با کسانی چون عادل فردوسیپور، مزدک میرزایی و پیمان یوسفی تلقی کردند.
دقیقا در آخرین روزهای سال 97 بود که لجبازی فروغی با عادل فردوسیپور، برنامه 90 را به تعطیلی کشاند. او حتی به دکور این برنامه هم رحم نکرد و پس از مدتی میز عادل سر از یک هندوانه فروشی کنار خیابان در آورد! به دلیل همین اقدامات، این مدیر جوان ماهها است که در سیبل انتقادات قرار دارد. حالا پس از حذف عادل فردوسیپور، رفتن جواد خیابانی به شبکه ورزش و پیمان یوسفی به شبکه یک و حالا کوچ همیشگی مزدک میرزایی، میتوان گفت که تقریبا غیر از محمدحسین میثاقی و محمدرضا احمدی، مجری ورزشی دیگری در شبکه سه باقی نمانده است.
پشت پرده رفت مزدک
هرچند باید گفت پیوست به یک شبکه ماهوارهای کار تایید شدهای نیست و تجربه کوچ هنرمندان به شبکههای ترکیهای از جمله این تجربههای ناخوشایند است اما سوال اینجاست چرا مزدک به یکباره از ایران رفت؟ محمدرضا منصوریان، کارشناس و مجری باسابقه برنامههای ورزشی در گفتوگویی که با ایسنا داشته گفته که شاید مزدک به دلیل استیصال چنین تصمیمی گرفته است. او گفت: «جوانان ما به فضا و کار نیاز دارند. وقتی فضا بسته و این موارد فقط برای یک عده خاصی میشود، طبیعی است که این نارواییها هم ایجاد میشود». او همچنین معتقد است، پشت ماجرای رفتن یا نرفتن مزدک هیچ جریان سیاسیای وجود نداشته است.
جهانگیر کوثری، تهیهکننده، مجری، فوتبالیست، گزارشگر فوتبال و روزنامهنگار ایرانی نیز میگوید: رفتن مزدک یک تصمیم شخصی بوده است. او دراینباره به «ابتکار» میگوید: درصورتی که این خبر صحیح باشد هم این یک تصمیم شخصی بوده. برخی اهدافی دارند و به دلایل مختلف دوست دارند مهاجرت کنند. به نظرم مزدک میرزایی که گزارشگر بسیار خوب و کاربلدی است، با صداوسیما مشکلی نداشته و بازیهای خوبی را هم گزارش میکرد. البته این را باید بدانیم که رفتار صداوسیما چندان ربطی به اینکه من کجا را برای زندگی انتخاب کنم ندارد. مزدک میرزایی هم انتخاب کرده که برود.
آفت مدیریت سلیقهای
صداوسیما نهادی است که بخش بزرگی از بودجه آن از محل تخصیصهای عمومی دولتی تامین میشود. به همین دلیل شاید بتوانیم منابع انسانی این سازمان را به نوعی سرمایههای عمومی و ملی بدانیم. در این میان این پرسش مهم مطرح میشود که چرا برخی مدیران صداوسیما با منابع انسانی خود که هزینه بسیاری برای آنها صرف کردهاند چنین بیرحمانه برخورد میکنند؟ جهانگیری میگوید: متاسفانه به دلیل تصمیمهای مدیریتی اشتباهی که گاهی در این سازمان گرفته میشود، منابع انسانی که به نوعی میتوانیم آنها را سرمایههای ملی بدانیم، از دست میروند. سیاستهای کلی صداوسیما باید بر اساس حفظ کردن سرمایههای انسانی خود باشد که برای آنها هم هزینه کرده است. نمیشود بر اساس سلیقه یک یا چند نفر، سرمایههای سازمان کنار گذاشته شوند. این افراد تجربههای بسیار زیادی دارند. در این زمینه تحصیل کردهاند و صاحب دانش هستند و این موارد میتواند به پدیدهای به نام ورزش در تلویزیون کمک کند. متاسفانه صداوسیما این کار را نکرده است و به همین دلیل بسیاری از نیروهای اساسی خود را در این چهار دهه از دست داده است. من یکی از قربانیان این جریان هستم که هنوز هم نمیدانم چرا نمیتوانم کار کنم. من میدانم که هیچ مشکلی ندارم و کوچکترین اشتباهی در کارهایم نداشتهام. عادل فردوسیپور و بیشتر از همه زندهیاد محمد اینانلو هم مشکلی نداشتند اما نتوانستند کار کنند. اما این نمیتواند دلیلی باشد که من کلیت جامعه را رها کنم. من برای این مملکتم، من اینجا تحصیل کردهام و اینجا تجربه کسب کردهام و اینجا با مردم ارتباط دارم و اینجا میمانم.
او ادامه میدهد: صداوسیما هر سیاستی که داشته باشد و در قبال ما پیاده کند، من پایبند اصولی هستم که به آن اعتقاد دارم و برای آنچه به نفع جامعه و مردم باشد، ایستادگی میکنم.
باید انحصار شکسته شود
سالها است که صداوسیما انحصار برنامهسازی را ازآن خود کرده است و فضای رقابتی چندانی وجود ندارد. گرچه در سالهای اخیر با گسترده شدن فضای مجازی و راهاندازی شبکههای اینترنتی و شبکه نمایش خانگی کمی فضا برای کسانی که از صداوسیما طرد شدهاند، باز شده اما باز هم رقابت با نهادی با درآمد و بودجه کلان کاری بس مشکل است که منتهی به بیکاری افراد خبرهای میشود که صداوسیما به دلایلی (که گاهی چندان مشخص و منطقی هم نیستند) آنها را کنار گذاشته است. کوثری در این رابطه میگوید: متاسفانه در بیشتر ارگانهای جامعه ما هیچ شغلی پایدار نیست و آن قدر تزلزل در این زمینه وجود دارد که همه کسانی که در حوزه برنامهسازی در صداوسیما کار میکنند به این نتیجه رسیدهاند که باید شغل دوم دیگری داشته باشند. متاسفانه اداره این سیستم غلط است و به همین دلیل افراد قربانی این ماجرا شده و اخراج میشوند. مشخص است کسی که شغلش کارگردانی تلویزیونی است، نمیتواند جای دیگری کار کند. البته خوشبختانه در سالهای اخیر شبکههای اینترنتی و ویدئویی شکل گرفته و آلترناتیوی بهوجود آمده که اگر در صداوسیما نتوانستند کار کنند، بیکار نمانند. کسی که رشته تلویزیون خوانده و از مدرسه عالی صداوسیما فارغالتحصیل شده وقتی نتواند کار کند، ضربه خواهد خورد و تبدیل به یک عامل ناراضی خواهد شد.
او با اشاره به نبودن نهادی برای رسیدگی به شکایات درمورد رفتار صداوسیما میگوید: باید ارگانی وجود داشته باشد که افراد بتوانند به آنجا مراجعه کنند و بپرسند که چرا نمیتوانند کار کنند درصورتی که تجربه و دانش دارند؟ چرا نمیتوانند آنچه را آموختهاند به نسلهای بعدی منتقل کنند؟ صداوسیما در حال حاضر به دلیل همین سیاستها مقبولیت خودش را در جامعه از دست میدهد. صداوسیما میتواند نظرات مردم را پوشش دهد و خواستههای مردم را مطرح کند. وقتی چنین نمیکند و از سوی دیگر نیروهای فعال خود را هم از دست میدهد، به این نتیجه میرسیم که ممکن است سیستم اداره این سازمان دچار اشکال شده باشد.
در طول چند دهه گذشته بارها و بارها شاهد هدررفت نیروهای متخصص بودهایم، مجریانی که از شبکهای تبعید میشدند یا به طور کلی برای مدتی نمیتوانستند در این سازمان فعالیت کنند. برخی مدتی صبر کردند تا مدیری عوض شود و باز بتوانند به کار خود بازگردند اما بعضی هم عطای کار در صداوسیما را به لقایش بخشیدند. با این اوصاف آیا راهی برای حفظ این سرمایههای ملی در سازمان بزرگی چون صداوسیما و هدررفت آن وجود ندارد؟ کوثری میگوید: ما باید مسئولان بلندپایه را توجیه کنیم که نوع برخورد با نیروهای فعال جامعه غلط است، نباید این نیروها منفعل شوند و به این راحتی کنار بروند. ما باید زورمان به این مسئولان برسد چون اگر نرسد هیچ اتفاقی نمیافتد، حتی دولت هم نمیتواند کاری در این زمینه بکند.
رفتن مزدک چه صحت داشته باشد و چه نه، چه تصمیم شخصی باشد و چه ناشی از شرایط، آنچه که مشهود است، ناتوانی مدیران صداوسیما در نگهداری از سرمایههایی است که به راحتی قابل جبران نیستند. ( منبع ابتکار)
دلیلی نداره که مدیران صدا و سیما کنارش گذاشته باشن
کبنا چرا جو میدی