تاریخ انتشار
سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۴:۳۹
کد مطلب : ۴۱۴۲۹۸
توماس فریدمن: داستان ابوبکر بغدادی اینجا تمام نمیشود
مرگ ابوبکر بغدادی و شکست استراتژی "کینگ پین" آمریکا
۰
کبنا ؛ برای نزدیک به دو دهه، رهبران آمریکا بر نیاز به رسیدگی به علل ریشهای تروریسم تاکید کرده اند. اگرچه اغلب آنها بر چیز دیگری تمرکز میکنند: «کشتن تروریست ها.»
کتی گیلسینان در آتلانتیک نوشت: دونالد ترامپ وقتی اعلام کرد ابوبکر بغدادی، رهبر داعش و تروریست تحت تعقیب مرده است، دقیقا همین کار را آنهم با ذوق خاصی انجام داد. او گفت ابوبکر بغدادی در حالی که در حال فریاد کشیدن و گریه کردن بود در عملیات ویژه در آخر هفته به دام افتاد. رئیس جمهور که بخشی از برنامه "بمباران جهنم" را علیه داعش آغاز کرده بود، سریعتر از همتایان قبلی خود پیروزی را در پیروزی نظامی تعریف کرد. در ماه مارس بعد از سقوط آخرین منطقه تحت کنترل داعش، ترامپ اعلام کرد این گروه صد در صد شکست خورده است؛ در حالی که حملات و ترورهایی به نام این گروه ادامه داشت و رهبر داعش پیدا نشده بود.
امروز ترامپ گفت: همیشه به این مرد مشهور توجه میکرده است: «دستگیری یا کشتن بغدادی بالاترین اولویت امنیت ملی دولت من شده است.» در طول نزدیک به سه سال ریاست جمهوری ترامپ، او میگفت مقامات دولت او مرگ سایر عاملان و رهبران داعش را گزارش میدهند. او گفت هرگز نام برخی از آنها را نشنیده بود.
با وجود اینکه مرگهای گسترده در میان مقامات رده بالا و رده میانی داعش عملکرد این سازمان را با مشکل مواجه کرده است (همان تاکتیکی که باراک اوباما هم برای زمین گیر کردن شبکههای تروریستی بر آن تاکید میکرد) هیچ پیروزی نمادینی مانند مرگ رهبر ارشد داعش وجود نداشت؛ و البته مرگ بغدادی نقطه تحولی در جنگ با تروریسم است همانطور که کشته شدن عثامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ این چنین بود. اما مشخص نیست پس از این نقطه جنگ به سمتی خواهد رفت.
جنگ با تروریسم بعد از مرگ بغدادی
دقیقا مشابه پایان خلافت سرزمینی، مرگ بغدادی داعش یا تهدید آن را به طور کلی از بین نمیبرد. استراتژی به اصطلاح "کینگ پین" مبنی بر تعقیب رهبران تروریست برای شکست دادن این نوع گروه ها، از نظر تاریخی نتایج متفاوتی داشته است. در بعضی موارد آن گروه به سادگی با یک جانشین مشخص به کار خود ادامه داده است؛ مانند القاعده تحت فرماندهی ایمن الظواهری بعد از مگر بن لادن.
در سایر موارد مرگ رهبر میتواند یک گروه تروریستی را به جناحهای رقیب خشن تقسیم کند؛ مانند مواردی که در مورد برخی کارتلهای مواد مخدر مکزیک دیده میشود. به نوشته آدری کورث کرونین وقتی استراتژی کینگ پین کار میکند که در مورد گروههایی اعمال شود که «از نظر ساختاری سلسله مراتبی باشند، جوان باشند، مشخصه آنها "کیش شخصیت" رهبر باشد و جانشین مناسبی برای رهبر وجود نداشته باشد.»
داعش جوان است، اما به ساختار سست خود معروف است؛ تا جاییکه بغدادی که از کیش شخصیت بهره میبرد ممکن بود با از دست دادن سرزمین خلافت محو شود، چون بخش زیادی از جذبه پروپاگاندای گروه از تصرف یک سرزمین به دست میآید. وقتی بغدادی مرد، خلیفهای بود که خلافتی نداشت.
علاوه بر این، نقش واقعی او نامشخص است. بن لادن که در عملیات مشابهی در سال ۲۰۱۱ در پاکستان کشته شد، القاعده را مخفیانه هدایت میکرد. مستنداتی که پس از مرگ او کشف شد این مساله را نشان میدهد. اما در مورد ابوبکر بغدادی پیش از اعلام رسمی کشته شدن او، بارها شایعه کشته شدن یا مجروح شدنش پخش شد. سالها در حال فرار به سر برد و با افراد کمی ارتباط داشت. او از فناوری ارتباطی مدرن اجتناب میکرد تا موقعیت او افشاء نشود.
او گاهی سخنرانیهای ضبط شدهای منتشر میکرد تا غرب و متحدینش را تهدید کند. آخرین مورد در ماه آوریل بود. اما سخنگوی ائتلاف ضد داعش در سال ۲۰۱۷ گفت ارتباط بغدادی مدت هاست که قطع شده است. اوایل سال جاری یکی از سخنگویان ائتلاف در ایمیلی برای من نوشت: حضور یا غیبت بغدادی در داعش در وضعیت فعلی آنها اهمیتی ندارد.»
پس چرا ایالات متحده آمریکا این همه منابع را صرف چنین اهدافی میکند که پایان مشخصی ندارند و جانهای بسیاری را برای این هدف تلف میکند؟
استراتژی کینگ پین خشنودی لحظهای به وجود میآورد و البته رسیدگی به علل ریشهای چیزی است که اگر دههها زمان نبرد، حتما سالها طول میکشد. بروس هافمن، پژوهشگر شورای روابط خارجی به من گفت: سرمایه گذاری بلند مدت در اصلاح سیاسی در منطقه "ساحل" نتایج تبلیغاتی ندارد. عبارات " ابوبکر بغدادی مرده است" دستاورد ملموس و فوری دارد؛ مانند سخن گفتن از عدالت.
مشکل دیگر این است که تنها یک علت ریشهای برای تروریسم وجود ندارد و سیاستگذاران تنها بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر به برخی از آنها اشاره کردند. تحقیقات نشان میدهد مواردی مثل فقر اصلا محرکهای نیرومندی برای تروریسم نیستند. حتی وقتی یک علت ریشهای احتمالی شناسایی شود (مثلا جنگ داخلی با تروریسم مرتبط است) "رسیدگی" به آن به چه معنی است؟
آشوب عراق و جنگ داخلی سوریه به ظهور داعش کمک کرد. برقراری صلح در چنین بافتهایی دشوارتر و زمانبرتر از خطرناکترین و پیچیدهترین عملیات ویژه برای نابودی یک هدف رده بالاست.
حداقل در کلام، خنده دار این است که یک استراتژی ترامپ میتواند از پس یکی از ریشههای تروریسم بر بیاید: «حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه.» بن لادن در سال ۱۹۹۶ یکی از دلایل اعلام جنگ علیه آمریکا را حضور نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی اعلام کرد. ترامپ مکررا گفته است که قصد دارد به کلی از منطقه خارج شود. در حال حاضر خواست رئیس جمهور به حضور کمتر نیروهای آمریکایی در خاورمیانه منجر نشده است. آمریکا از ماه می ۱۴ هزار نیروی اضافی به منطقه فرستاده است که برای اولین بار بعد از سال ۲۰۰۳ شامل عربستان هم میشود.»
با وجود ادامه مشکلات طولانی مدت ایالات متحده پیروزیهای کوتاه مدت را جشن میگیرد. مبارزه با تروریسم در زمان انتخابات آمریکا اتفاق نمیافتد. هافمن میگوید: «هیچ کس انتظار نداشت که ما در سه سال پیروز جنگ سرد شویم. اما در ۱۸ سال گذشته هرسال انتظار داشتیم به سمت پیروزی در جنگ با تروریسم برویم.»
توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به شکست دادن داعش افتخار میکند. ترامپ با این برخورد تنها نشان میدهد چقدر نادان است!
کشتن بنیانگذار و رهبر داعش در عملیات کماندوهای ایالات متحده آمریکا در سوریه مطمئنا باید شرورترین و کشندهترین جنبش بنیادگرایی اسلامی که در دوران مدرن در خاورمیانه به وجود آمده است را تضعیف کند.
یقینا جهانی که در آن ابوبکر بغدادی مرده است جای بهتری خواهد بود. جهان با اجرای عدالت برای زنانی که مورد تجاوز داعش قرار گرفته اند، روزنامه نگارانی که توسط داعش سرشان بریده شد و دهها هزار سوری و عراقی که مورد سوء استفاده داعش قرار گرفتند جای بهتری است.
محل اختفای ابوبکر بغدادی پس از حمله نیروهای ویژه آمریکا
اما این قصه سر دراز دارد و میتواند پیامدهای غیر قابل انتظاری داشته باشد. بیایید از خانه شروع کنیم.
دونالد ترامپ در ستایش سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا که ابوبکر بغدادی را پیدا کردند، بسیار هیجان زده بود. ماموران، ابوبکر بغدادی را تا مخفیگاهی در سوریه که برای فرار از به دام افتادن در آن مخفی شده بود تعقیب کرده بودند. ترامپ در کنفرانس خبری مدام در این مورد صحبت کرد که مردان و زنانی که در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا کار میکنند چقدر خوب هستند.
خب آقای رئیس جمهور، آنها همان کسانی هستند که به شما گفتند روسیه در آخرین انتخابات ما دخالت کرده است تا رای شما از هیلاری کلینتون بیشتر شود. (هنوز هم در حال دخالت است.) وقتی سازمانهای اطلاعاتی ما آن واقعیت را افشاء کردند شما صداقت و ورزیدگی آنها را زیر سوال بردید.
علاوه بر این، همان سازمانهای جاسوسی که رد ابوبکر بغدادی را پیدا کردند همان کسانی هستند که دو نفر را در کاخ سفید پیدا کردند که علیه شما دست به افشاگری بزنند. دو نفری که از شما، آقای ترامپ! شکایت دارند که از قدرت رسمی خود سوء استفاده کردید تا اوکراین در مورد جو بایدن تحقیق کند؛ تحقیقات استیضاح شما در این زمینه در جریان است.
همچنین همان سازمانهای اطلاعاتی که شما برای شکار ابوبکر بغدادی از آنها مانند قهرمان استقبال کردید همان "دولت پنهان"، همان سازمان های اطلاعاتی و افشاگرانی هستند که استفان گریشام، مشاور مطبوعاتی شما به آنها برچسب «نیروهای اداری غیر منتخب تندرو که به جنگ قانون اساسی میروند» را چسباند.
پس آقای ترامپ برای رفع این سردرگمی از شما متشکرم. ما حالا میدانیم که همان سرویسهای اطلاعاتی که در محافظت از ما در برابر کسانی که میخواهند به دموکراسی مشروطه ما از خارج حمله کنند قهرمان شده اند، همان کسانی هستند که گام برداشته اند تا از حمله به دمکراسی مشروطه ما از داخل هم محافظت کنند. آقای ترامپ برخلاف شما آنها سوگند خورده اند که هر دو را انجام دهند.
سیاست آمریکا و آینده خاورمیانه
اما در مورد آینده خاورمیانه بیایید فراموش نکنیم که داعش سازمان جهادی مسلمان سنی بود که بعد از اینکه دولت باراک اوباما، عثامه بن لادن، مدافع عنوان "بدترین آدم جهان" را حذف کرد به وجود آمد. اما مرگ ابوبکر بغدادی که به خودی خود اتفاق بسیار خوبی است، پایان دردسرهای داخل خاورمیانه و از سوی خاورمیانه نیست.
تلاش ترامپ برای بی اهمیت جلوه دادن کشتن بن لادن توسط دولت اوباما در حالی که تلاش میکند کشتن ابوبکر بغدادی را کلید ایجاد صلح همه صلحها نشان دهد، تنها نشان میدهد او چقدر در مورد منطقه نامطلع است.
داعش در سال ۲۰۱۴ به عنوان محصول سه جناح یا جنبش ضعیف به وجود آمد که در سال ۲۰۱۵ به آن اشاره کردم.
یک جناح شامل داوطلبان خارجی میشد. برخی جهادگرایان تندرو بودند، اما بسیاری از آنها افراد بازنده، بزهکار، افراد ماجراجو و مردان جوانی بودند که هرگز طعم قدرت، داشتن شغل یا دست یک دختر را نچشیده بودند و به داعش پیوستند تا هر سه را به دست آورند. داعش به مردان و زنانی که از جامعه یا فرهنگ بستهای میآمدند که هیچ کدام از آن سه را نداشتند، حقوق، قدرت و آزادی جنسی میداد.
بخش دوم داعش، مغز متفکر و استخوان بندی آن، از افسران سابق ارتش سنی حزب بعث و سنیهای عراقی محلی تشکیل میشد که به حمایت منفعلانه داعش میپرداختند. سنیهای عراق حدود یک سوم جمعیت عراق را تشکیل میدهند. آنها برای نسلها بر عراق حکومت کرده اند و بسیاری از سنیها در ارتش عراق آنگونه که حمله آمریکا به عراق نظم را به هم زد و اکثریت شیعه عراق را به قدرت رساند، تحقیر، سرکوب و ناامید شدند.
داعش همچنین بعد از نخست وزیری نوری المالکی در بغداد، حمایتهای منفعلانهای از سنیهای عراقی عادی دریافت کرد. همجناحهای نوری مالکی که به شکل تراژیکی توسط دولت بوش به قدرت رسید از قدرتشان برای سوء استفاده بیشتر از سنیهای عراق و دور نگه داشتن آنها از مشاغل و نیروهای نظامی استفاده کردند.
برای بسیاری از روستائیان سنی عراقی که تحت کنترل عراق بودند داعش از بی رحمی و تبعیضی که آنها در دولت عراق تجربه میکردند بدتر نبود.
خوشبختانه ما و عراقیها سرانجام این مساله را فهمیدیم و عراق امروز دولت بسیار بهتری دارد. اما ایالات متحده آمریکا دوباره در حال تکرار همان اشتباه در خاورمیانه است: دست کم گرفتن قدرت ایدئولوژی مذهبی و اهمیت ندادن به تاثیر حکمرانی بد.
همانطور که سارا چایز، کسی که مدتها در افغانستان فعالیت کرده است و کتاب مهم «دزدان دولت: چرا فساد امنیت جهانی را تهدید میکند؟» میگوید: «هیچ چیزی بیش از فساد آشکار و بی عدالتی، افراط گرایی را تغذیه نمیکند.» همان کاری که نزدیکترین متحدین خاورمیانهای آمریکا هر روز با مردم خود انجام میدهند.
بخش سوم داعش از ایدئولوژی مذهبی تحت رهبری ابوبکر بغدادی تشکیل شده بود. آنها نسخه آخرالزمانی مخصوص به خود از اسلام را دارند. اما این بخش تا کنون چندان تکثیر نشده است و به اندازه دو بخش قبلی که در بالا اشاره شد گسترده نیست.
این مساله ما را به بازهم به ترامپ و سیاست خارجی او ارجاع میدهد. ترامپ هرگز با دیکتاتوری که او را دوست ندارد دیدار نکرده است. او نسبت به این واقعیت که ابوبکر بغدادی جدید امروز در برخی زندانهای مصر در حال زاده شدن است، نابیناست. در جایی که عبدالفتاح السیسی که ترامپ یک بار او را "دیکتاتور مورد علاقه من" نامید نه تنها جهادگرایان خشن بلکه روزنامه نگاران بی آزار، فعالان سیاسی و مدنی و سیاستمداران را زندانی میکند. تنها جرم آنها این است که میخواهند حرفشان در آینده کشور موثر باشد و به ساختن محیطی که بتوانند به ظرفیت هایشان دست یابند، کمک کنند. در این صورت است که آنها مجبور نیستند برای رسیدن به احترام، قدرت، شغل و دست یافتن به یک دختر به گروههای افراطی مثل داعش بپیوندند.
وقتی ترامپ ابوبکر بغدادی را به عنوان قربانی مورد علاقه اش و السیسی را به عنوان دیکتاتور مورد علاقه اش ستایش میکند، همه کارهایی که انجام میدهد درجازدن است و ما واقعا به جایی نمیرسیم؛ و این مساله توجه من را دوباره به سوریه جلب میکند. سنیهای سوری به همان دلیل سنیهای عراق از داعش حمایت کردند.
در نهایت ترامپ در کنفرانس خبری خود در مورد اینکه چگونه با هوش سرشار خود نیروهای آمریکایی را در سوریه نگه داشت تا از میادین نفتی محافظت کنند تا شاید شرکتهای نفتی آمریکا از آنها بهره برداری کنند صحبت کرد. او حتی افتخار کرد که با اینکه مخالف جنگ عراق بود میگوید ما باید برای جبران هزینه آن جنگ همه میادین نفتی عراق را تحت کنترل در آوریم.
این حرف منزجر کنندهای است و نسخه دیگری برای دردسر در آینده. اگر آمریکا امروز نقشی در خاورمیانه داشته باشد، آن نقش محافظت از چاههای نفتی نیست بلکه محافظت و ارتقاء چیزی است که من "جزایر فضیلت" مینامم.
این مناطق، جاهایی مثل مناطق کردنشین عراق و سوریه، اردن، امارات، لبنان، لبنان و دمکراسیهای شکننده در تونس و بغداد است. هیچ کدام از اینها دمکراسی توسعه یافتهای نیستند. عمان، اردن و امارات حکومت پادشاهی دارند. اما در حال حاضر گزینه کاملی در خاورمیانه وجود ندارد و این کشورها نسخههای معتدل تری از اسلام و تساهل مذهبی را ترویج میکنند. آنها زنان را توانمند میکنند و از تحصیلات مدرن حمایت میکنند.
اینها پادزهرهای لازم برای مبارزه داعش هستند، اما کافی نیستند. اینها ارزش محافظت و ارتقا دارند؛ با این امید که که روزی بتوانند توسعه پیدا کنند و به چیزی بهتر برای تمام مردمشان تبدیل شوند. فقط به تظاهرات لبنان نگاه کنید، میتوانید ببینید جوانان میخواهند به کجا بروند.
تنها ترامپ است که به شکست دادن داعش افتخار میکند و گمان میکند که تمام کاری که الان باید انجام شود این است که از دیکتاتورهای محبوب آمریکا و چاههای نفت خاورمیانه (نه چاههای فضیلت آن) محافظت شود.
کتی گیلسینان در آتلانتیک نوشت: دونالد ترامپ وقتی اعلام کرد ابوبکر بغدادی، رهبر داعش و تروریست تحت تعقیب مرده است، دقیقا همین کار را آنهم با ذوق خاصی انجام داد. او گفت ابوبکر بغدادی در حالی که در حال فریاد کشیدن و گریه کردن بود در عملیات ویژه در آخر هفته به دام افتاد. رئیس جمهور که بخشی از برنامه "بمباران جهنم" را علیه داعش آغاز کرده بود، سریعتر از همتایان قبلی خود پیروزی را در پیروزی نظامی تعریف کرد. در ماه مارس بعد از سقوط آخرین منطقه تحت کنترل داعش، ترامپ اعلام کرد این گروه صد در صد شکست خورده است؛ در حالی که حملات و ترورهایی به نام این گروه ادامه داشت و رهبر داعش پیدا نشده بود.
امروز ترامپ گفت: همیشه به این مرد مشهور توجه میکرده است: «دستگیری یا کشتن بغدادی بالاترین اولویت امنیت ملی دولت من شده است.» در طول نزدیک به سه سال ریاست جمهوری ترامپ، او میگفت مقامات دولت او مرگ سایر عاملان و رهبران داعش را گزارش میدهند. او گفت هرگز نام برخی از آنها را نشنیده بود.
با وجود اینکه مرگهای گسترده در میان مقامات رده بالا و رده میانی داعش عملکرد این سازمان را با مشکل مواجه کرده است (همان تاکتیکی که باراک اوباما هم برای زمین گیر کردن شبکههای تروریستی بر آن تاکید میکرد) هیچ پیروزی نمادینی مانند مرگ رهبر ارشد داعش وجود نداشت؛ و البته مرگ بغدادی نقطه تحولی در جنگ با تروریسم است همانطور که کشته شدن عثامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ این چنین بود. اما مشخص نیست پس از این نقطه جنگ به سمتی خواهد رفت.
جنگ با تروریسم بعد از مرگ بغدادی
دقیقا مشابه پایان خلافت سرزمینی، مرگ بغدادی داعش یا تهدید آن را به طور کلی از بین نمیبرد. استراتژی به اصطلاح "کینگ پین" مبنی بر تعقیب رهبران تروریست برای شکست دادن این نوع گروه ها، از نظر تاریخی نتایج متفاوتی داشته است. در بعضی موارد آن گروه به سادگی با یک جانشین مشخص به کار خود ادامه داده است؛ مانند القاعده تحت فرماندهی ایمن الظواهری بعد از مگر بن لادن.
در سایر موارد مرگ رهبر میتواند یک گروه تروریستی را به جناحهای رقیب خشن تقسیم کند؛ مانند مواردی که در مورد برخی کارتلهای مواد مخدر مکزیک دیده میشود. به نوشته آدری کورث کرونین وقتی استراتژی کینگ پین کار میکند که در مورد گروههایی اعمال شود که «از نظر ساختاری سلسله مراتبی باشند، جوان باشند، مشخصه آنها "کیش شخصیت" رهبر باشد و جانشین مناسبی برای رهبر وجود نداشته باشد.»
داعش جوان است، اما به ساختار سست خود معروف است؛ تا جاییکه بغدادی که از کیش شخصیت بهره میبرد ممکن بود با از دست دادن سرزمین خلافت محو شود، چون بخش زیادی از جذبه پروپاگاندای گروه از تصرف یک سرزمین به دست میآید. وقتی بغدادی مرد، خلیفهای بود که خلافتی نداشت.
علاوه بر این، نقش واقعی او نامشخص است. بن لادن که در عملیات مشابهی در سال ۲۰۱۱ در پاکستان کشته شد، القاعده را مخفیانه هدایت میکرد. مستنداتی که پس از مرگ او کشف شد این مساله را نشان میدهد. اما در مورد ابوبکر بغدادی پیش از اعلام رسمی کشته شدن او، بارها شایعه کشته شدن یا مجروح شدنش پخش شد. سالها در حال فرار به سر برد و با افراد کمی ارتباط داشت. او از فناوری ارتباطی مدرن اجتناب میکرد تا موقعیت او افشاء نشود.
او گاهی سخنرانیهای ضبط شدهای منتشر میکرد تا غرب و متحدینش را تهدید کند. آخرین مورد در ماه آوریل بود. اما سخنگوی ائتلاف ضد داعش در سال ۲۰۱۷ گفت ارتباط بغدادی مدت هاست که قطع شده است. اوایل سال جاری یکی از سخنگویان ائتلاف در ایمیلی برای من نوشت: حضور یا غیبت بغدادی در داعش در وضعیت فعلی آنها اهمیتی ندارد.»
پس چرا ایالات متحده آمریکا این همه منابع را صرف چنین اهدافی میکند که پایان مشخصی ندارند و جانهای بسیاری را برای این هدف تلف میکند؟
استراتژی کینگ پین خشنودی لحظهای به وجود میآورد و البته رسیدگی به علل ریشهای چیزی است که اگر دههها زمان نبرد، حتما سالها طول میکشد. بروس هافمن، پژوهشگر شورای روابط خارجی به من گفت: سرمایه گذاری بلند مدت در اصلاح سیاسی در منطقه "ساحل" نتایج تبلیغاتی ندارد. عبارات " ابوبکر بغدادی مرده است" دستاورد ملموس و فوری دارد؛ مانند سخن گفتن از عدالت.
مشکل دیگر این است که تنها یک علت ریشهای برای تروریسم وجود ندارد و سیاستگذاران تنها بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر به برخی از آنها اشاره کردند. تحقیقات نشان میدهد مواردی مثل فقر اصلا محرکهای نیرومندی برای تروریسم نیستند. حتی وقتی یک علت ریشهای احتمالی شناسایی شود (مثلا جنگ داخلی با تروریسم مرتبط است) "رسیدگی" به آن به چه معنی است؟
آشوب عراق و جنگ داخلی سوریه به ظهور داعش کمک کرد. برقراری صلح در چنین بافتهایی دشوارتر و زمانبرتر از خطرناکترین و پیچیدهترین عملیات ویژه برای نابودی یک هدف رده بالاست.
حداقل در کلام، خنده دار این است که یک استراتژی ترامپ میتواند از پس یکی از ریشههای تروریسم بر بیاید: «حضور نظامی ایالات متحده در خاورمیانه.» بن لادن در سال ۱۹۹۶ یکی از دلایل اعلام جنگ علیه آمریکا را حضور نیروهای آمریکایی در عربستان سعودی اعلام کرد. ترامپ مکررا گفته است که قصد دارد به کلی از منطقه خارج شود. در حال حاضر خواست رئیس جمهور به حضور کمتر نیروهای آمریکایی در خاورمیانه منجر نشده است. آمریکا از ماه می ۱۴ هزار نیروی اضافی به منطقه فرستاده است که برای اولین بار بعد از سال ۲۰۰۳ شامل عربستان هم میشود.»
با وجود ادامه مشکلات طولانی مدت ایالات متحده پیروزیهای کوتاه مدت را جشن میگیرد. مبارزه با تروریسم در زمان انتخابات آمریکا اتفاق نمیافتد. هافمن میگوید: «هیچ کس انتظار نداشت که ما در سه سال پیروز جنگ سرد شویم. اما در ۱۸ سال گذشته هرسال انتظار داشتیم به سمت پیروزی در جنگ با تروریسم برویم.»
توماس فریدمن در نیویورک تایمز نوشت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا به شکست دادن داعش افتخار میکند. ترامپ با این برخورد تنها نشان میدهد چقدر نادان است!
کشتن بنیانگذار و رهبر داعش در عملیات کماندوهای ایالات متحده آمریکا در سوریه مطمئنا باید شرورترین و کشندهترین جنبش بنیادگرایی اسلامی که در دوران مدرن در خاورمیانه به وجود آمده است را تضعیف کند.
یقینا جهانی که در آن ابوبکر بغدادی مرده است جای بهتری خواهد بود. جهان با اجرای عدالت برای زنانی که مورد تجاوز داعش قرار گرفته اند، روزنامه نگارانی که توسط داعش سرشان بریده شد و دهها هزار سوری و عراقی که مورد سوء استفاده داعش قرار گرفتند جای بهتری است.
محل اختفای ابوبکر بغدادی پس از حمله نیروهای ویژه آمریکا
اما این قصه سر دراز دارد و میتواند پیامدهای غیر قابل انتظاری داشته باشد. بیایید از خانه شروع کنیم.
دونالد ترامپ در ستایش سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده آمریکا که ابوبکر بغدادی را پیدا کردند، بسیار هیجان زده بود. ماموران، ابوبکر بغدادی را تا مخفیگاهی در سوریه که برای فرار از به دام افتادن در آن مخفی شده بود تعقیب کرده بودند. ترامپ در کنفرانس خبری مدام در این مورد صحبت کرد که مردان و زنانی که در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا کار میکنند چقدر خوب هستند.
خب آقای رئیس جمهور، آنها همان کسانی هستند که به شما گفتند روسیه در آخرین انتخابات ما دخالت کرده است تا رای شما از هیلاری کلینتون بیشتر شود. (هنوز هم در حال دخالت است.) وقتی سازمانهای اطلاعاتی ما آن واقعیت را افشاء کردند شما صداقت و ورزیدگی آنها را زیر سوال بردید.
علاوه بر این، همان سازمانهای جاسوسی که رد ابوبکر بغدادی را پیدا کردند همان کسانی هستند که دو نفر را در کاخ سفید پیدا کردند که علیه شما دست به افشاگری بزنند. دو نفری که از شما، آقای ترامپ! شکایت دارند که از قدرت رسمی خود سوء استفاده کردید تا اوکراین در مورد جو بایدن تحقیق کند؛ تحقیقات استیضاح شما در این زمینه در جریان است.
همچنین همان سازمانهای اطلاعاتی که شما برای شکار ابوبکر بغدادی از آنها مانند قهرمان استقبال کردید همان "دولت پنهان"، همان سازمان های اطلاعاتی و افشاگرانی هستند که استفان گریشام، مشاور مطبوعاتی شما به آنها برچسب «نیروهای اداری غیر منتخب تندرو که به جنگ قانون اساسی میروند» را چسباند.
پس آقای ترامپ برای رفع این سردرگمی از شما متشکرم. ما حالا میدانیم که همان سرویسهای اطلاعاتی که در محافظت از ما در برابر کسانی که میخواهند به دموکراسی مشروطه ما از خارج حمله کنند قهرمان شده اند، همان کسانی هستند که گام برداشته اند تا از حمله به دمکراسی مشروطه ما از داخل هم محافظت کنند. آقای ترامپ برخلاف شما آنها سوگند خورده اند که هر دو را انجام دهند.
سیاست آمریکا و آینده خاورمیانه
اما در مورد آینده خاورمیانه بیایید فراموش نکنیم که داعش سازمان جهادی مسلمان سنی بود که بعد از اینکه دولت باراک اوباما، عثامه بن لادن، مدافع عنوان "بدترین آدم جهان" را حذف کرد به وجود آمد. اما مرگ ابوبکر بغدادی که به خودی خود اتفاق بسیار خوبی است، پایان دردسرهای داخل خاورمیانه و از سوی خاورمیانه نیست.
تلاش ترامپ برای بی اهمیت جلوه دادن کشتن بن لادن توسط دولت اوباما در حالی که تلاش میکند کشتن ابوبکر بغدادی را کلید ایجاد صلح همه صلحها نشان دهد، تنها نشان میدهد او چقدر در مورد منطقه نامطلع است.
داعش در سال ۲۰۱۴ به عنوان محصول سه جناح یا جنبش ضعیف به وجود آمد که در سال ۲۰۱۵ به آن اشاره کردم.
یک جناح شامل داوطلبان خارجی میشد. برخی جهادگرایان تندرو بودند، اما بسیاری از آنها افراد بازنده، بزهکار، افراد ماجراجو و مردان جوانی بودند که هرگز طعم قدرت، داشتن شغل یا دست یک دختر را نچشیده بودند و به داعش پیوستند تا هر سه را به دست آورند. داعش به مردان و زنانی که از جامعه یا فرهنگ بستهای میآمدند که هیچ کدام از آن سه را نداشتند، حقوق، قدرت و آزادی جنسی میداد.
بخش دوم داعش، مغز متفکر و استخوان بندی آن، از افسران سابق ارتش سنی حزب بعث و سنیهای عراقی محلی تشکیل میشد که به حمایت منفعلانه داعش میپرداختند. سنیهای عراق حدود یک سوم جمعیت عراق را تشکیل میدهند. آنها برای نسلها بر عراق حکومت کرده اند و بسیاری از سنیها در ارتش عراق آنگونه که حمله آمریکا به عراق نظم را به هم زد و اکثریت شیعه عراق را به قدرت رساند، تحقیر، سرکوب و ناامید شدند.
داعش همچنین بعد از نخست وزیری نوری المالکی در بغداد، حمایتهای منفعلانهای از سنیهای عراقی عادی دریافت کرد. همجناحهای نوری مالکی که به شکل تراژیکی توسط دولت بوش به قدرت رسید از قدرتشان برای سوء استفاده بیشتر از سنیهای عراق و دور نگه داشتن آنها از مشاغل و نیروهای نظامی استفاده کردند.
برای بسیاری از روستائیان سنی عراقی که تحت کنترل عراق بودند داعش از بی رحمی و تبعیضی که آنها در دولت عراق تجربه میکردند بدتر نبود.
خوشبختانه ما و عراقیها سرانجام این مساله را فهمیدیم و عراق امروز دولت بسیار بهتری دارد. اما ایالات متحده آمریکا دوباره در حال تکرار همان اشتباه در خاورمیانه است: دست کم گرفتن قدرت ایدئولوژی مذهبی و اهمیت ندادن به تاثیر حکمرانی بد.
همانطور که سارا چایز، کسی که مدتها در افغانستان فعالیت کرده است و کتاب مهم «دزدان دولت: چرا فساد امنیت جهانی را تهدید میکند؟» میگوید: «هیچ چیزی بیش از فساد آشکار و بی عدالتی، افراط گرایی را تغذیه نمیکند.» همان کاری که نزدیکترین متحدین خاورمیانهای آمریکا هر روز با مردم خود انجام میدهند.
بخش سوم داعش از ایدئولوژی مذهبی تحت رهبری ابوبکر بغدادی تشکیل شده بود. آنها نسخه آخرالزمانی مخصوص به خود از اسلام را دارند. اما این بخش تا کنون چندان تکثیر نشده است و به اندازه دو بخش قبلی که در بالا اشاره شد گسترده نیست.
این مساله ما را به بازهم به ترامپ و سیاست خارجی او ارجاع میدهد. ترامپ هرگز با دیکتاتوری که او را دوست ندارد دیدار نکرده است. او نسبت به این واقعیت که ابوبکر بغدادی جدید امروز در برخی زندانهای مصر در حال زاده شدن است، نابیناست. در جایی که عبدالفتاح السیسی که ترامپ یک بار او را "دیکتاتور مورد علاقه من" نامید نه تنها جهادگرایان خشن بلکه روزنامه نگاران بی آزار، فعالان سیاسی و مدنی و سیاستمداران را زندانی میکند. تنها جرم آنها این است که میخواهند حرفشان در آینده کشور موثر باشد و به ساختن محیطی که بتوانند به ظرفیت هایشان دست یابند، کمک کنند. در این صورت است که آنها مجبور نیستند برای رسیدن به احترام، قدرت، شغل و دست یافتن به یک دختر به گروههای افراطی مثل داعش بپیوندند.
وقتی ترامپ ابوبکر بغدادی را به عنوان قربانی مورد علاقه اش و السیسی را به عنوان دیکتاتور مورد علاقه اش ستایش میکند، همه کارهایی که انجام میدهد درجازدن است و ما واقعا به جایی نمیرسیم؛ و این مساله توجه من را دوباره به سوریه جلب میکند. سنیهای سوری به همان دلیل سنیهای عراق از داعش حمایت کردند.
در نهایت ترامپ در کنفرانس خبری خود در مورد اینکه چگونه با هوش سرشار خود نیروهای آمریکایی را در سوریه نگه داشت تا از میادین نفتی محافظت کنند تا شاید شرکتهای نفتی آمریکا از آنها بهره برداری کنند صحبت کرد. او حتی افتخار کرد که با اینکه مخالف جنگ عراق بود میگوید ما باید برای جبران هزینه آن جنگ همه میادین نفتی عراق را تحت کنترل در آوریم.
این حرف منزجر کنندهای است و نسخه دیگری برای دردسر در آینده. اگر آمریکا امروز نقشی در خاورمیانه داشته باشد، آن نقش محافظت از چاههای نفتی نیست بلکه محافظت و ارتقاء چیزی است که من "جزایر فضیلت" مینامم.
این مناطق، جاهایی مثل مناطق کردنشین عراق و سوریه، اردن، امارات، لبنان، لبنان و دمکراسیهای شکننده در تونس و بغداد است. هیچ کدام از اینها دمکراسی توسعه یافتهای نیستند. عمان، اردن و امارات حکومت پادشاهی دارند. اما در حال حاضر گزینه کاملی در خاورمیانه وجود ندارد و این کشورها نسخههای معتدل تری از اسلام و تساهل مذهبی را ترویج میکنند. آنها زنان را توانمند میکنند و از تحصیلات مدرن حمایت میکنند.
اینها پادزهرهای لازم برای مبارزه داعش هستند، اما کافی نیستند. اینها ارزش محافظت و ارتقا دارند؛ با این امید که که روزی بتوانند توسعه پیدا کنند و به چیزی بهتر برای تمام مردمشان تبدیل شوند. فقط به تظاهرات لبنان نگاه کنید، میتوانید ببینید جوانان میخواهند به کجا بروند.
تنها ترامپ است که به شکست دادن داعش افتخار میکند و گمان میکند که تمام کاری که الان باید انجام شود این است که از دیکتاتورهای محبوب آمریکا و چاههای نفت خاورمیانه (نه چاههای فضیلت آن) محافظت شود.