تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۰۰:۱۸
کد مطلب : ۴۱۴۶۰۸
مروری بر تاریخ کهگیلویه و بویراحمد؛
انتخابات مجلس شورای ملی کهگیلویه و بویراحمد در دوره پهلوی دوم + عکس و اسناد
۸
کبنا ؛ سید ابوالحسن حسینی نیک - هنگامی که محمدرضاشاه پهلوی در 25 شهریور 1320 به سلطنت رسید، دوازدهمین دورهی مجلس شورای ملی آخرین روزهای عمر خود را سپری میکرد. انتخابات سیزدهمین دورهی مجلس در تابستان 1320 و در روزهای پایانی حکومت رضاشاه در زمان نخست وزیری علی منصور برگزار شد و نمایندگان به شیوهی رایج دورهی رضاشاه یعنی به صورت تقریباً انتصابی تعیین شدند.
در حوزهی انتخابیه بهبهان و کهگیلویه سلطانعلی سلطانی بهبهانی که از دورهی نهم همواره به عنوان نمایندهی مجلس بود تا دورهی شانزدهم همچنان به عنوان نمایندهی مجلس از این حوزهی انتخابیه تعیین میشد. انتخابات دورهی هفدهم در نیمه دوم سال 1330 در دورهی حکومت دکتر مصدق برگزار شد. از آنجا که تعارضات میان نهضت ملی شدن نفت و دربار به تمام ایالات کشور سرایت کرده بود و موجب گردید که تودههای مردم حضور جدی تر در عرصه سیاست یافته و به دو گروه هواداران حکومت مصدق و هواداران دربار تقسیم بشوند، این تقسیم بندی در ایلات کهگیلویه هم به وجود آمد و علاوه بر سران ایلات و کدخدایان به دورن تودههای مردم نیز راه یافت.
از این رو، نمود عینی این جبهه گیریهای سیاسی در انتخابات دورهی هفدهم ظاهر شد. در این دوره سلطانعلی سلطانی از سوی هواداران دربار و سید جعفر غروی از سوی هواداران حکومت مصدق نامزد نمایندگی شدند. بدین ترتیب برای نخستین بار تودههای مردم در انتخابات نماینده مشارکت کردند زیرا تا این تاریخ معمولاً سران ایلات و طوایف، شناسنامه افراد زیر مجموعهی خود را گرفته و به نامزد مورد نظر خود رای میدادند و نماینده در واقع منتخب متنفذان بهبهان و سران ایلات کهگیلویه بود نه منتخب مردم.
اما در این دوره تودههای مردم از فضای عمومی کشور متاثر شده و آمادهی مشارکت مستقیم در انتخاب نماینده شدند. این انتخابات همان گونه که در سراسر کشور انتخاباتی مهیج و پر تنش بود در کهگیلویه نیز این چنین بود. در این هنگام ناحیه بویراحمد علیا جزء حوزه انتخابیه فارس بود و سران این ایل با نامزدهای شیراز هماهنگی میکردند. اما سایر بخشها و ایلات کهگیلویه و بهبهان یک حوزهی انتخابیه محسوب شده و نامزد نمایندگی مستقلی داشتند. در این دوره که رقابت میان سلطانی و غروی حالت جدی به خود گرفت، بویر احمد سفلی، دشمن زیاری، بخشهایی از طیبی سردسیر وگرمسیر، چرام، بابویی، بهمئی و قنواتیهای شهر بهبهان که با سلطانی خصومت دیرینه داشتند از غروی حمایت کردند و بویر احمد گرمسیر، بخشهایی از طیبی، بهمئی، بابوئی، چرام و بهبهانیهای شهر بهبهان از سلطانی حمایت کردند.[1]
سرانجام غروی برای تبلیغات انتخاباتی وارد بهبهان شد و مورد استقبال هواداران خود قرار گرفت و «خسرو خان بویراحمدی»[2] به نمایندگی از حضار، خطاب به غروی مطالبی به شرح زیر بیان داشت:
جناب آیت الله، فدوی افتخار آن را یافتهام که به نمایندگی از طرف ایلات کهگیلویه و بویراحمد به شرف پیشوازی آن رهبر و ناجی معظم تشرف حاصل نموده و ترجمان احساسات آنان در قبال آن همه رنج و سفری که برای آزادی این ملت از چنگال بیگانه پرستان موسوی و سلطانی بر خود هموار نموده اید عرضه بنمایم. ایلات بلا کشیده و رنج دیده ما که فعلا اکثرا از روسا و سرپرستان آن در این جمع حضور دارند از صدها فرسنگ راه بدین مکان شتافته که نجات دهنده خود را زیارت نموده و خود را قدوم مبارکتان انداخته و جان نثار نمایند. زیرا زندگی زیر یوغ استعمارچیان و زندگی در زندان ابدی به نام اجتماع برای ما در این مدت 20 ساله سلطانیها به وجود آوردهاند مرگ ارجح و شرافتمندانه تر از آن بوده و می باشد. از توده جمعیت ایلات و وطن پرست شما جز عدهای تراخمی و بیسواد و مالاریایی علیل باقی نگذارده اند. عده ای را که با سواد تربیت شده ملاحظه فرمایید عموماً در تبعید گاههایی که موسوی ها برای ما ایجاد نمودهاند تعلیم یافتهاند و از خاک پهناور کهگیلویه و بویراحمد که مسافتی است به مساحت سویس اروپا، کوچک ترین آثاری از شئون یک انسانیت متمدن وجود ندارد. واضحاً بگویم، گرچه خیلی دردناک است، سیصد هزار نفر ایرانی حتی فاقد یک قرص و دارو و یا یک معین پزشک و یا یک خط شوسه و یا یک معلم و مدرسه می باشد. جناب آیتالله آیا از این هولناکتر هم چیز دیگری متصور هست، ما آمدهایم تا به گرد شما مردان با فروغ اجتماع و قهرمانان آزادیبخش ایران عزیز حلقه زده و برای باقیماندگان روای وطن فروش درس جانبازی را بیاموزیم. ما دوشادوش صفوف مبارزین دلیر جبهه ملی به پیش تاختهایم و افتخار انهدام و ماموریت کوبیدن آخرین سنگرهای قره نوکران را به دست آوردهایم. چه افتخار بزرگ و چه نصیبی در نشان. گرچه علی الاصول دشمن در آخرین سنگر با کمال یاس و با روحیه پریشان، ولی از همان گذشته دفاع خواهد کرد و صدماتی هم ممکن است وارد بیاید. ولی بعون الله تعالی و به همت مردان دلیر جبهه ملی و عشایر از جان گذشته و تشنه آزادی، چنان تار و مار و گریخته باشند که رد پایی هم از او به جای نبینید. جناب آیت الله، مطمئناً به استحضار عالی میرساند که ملت ایران عموماً مردانی هستند حق شناس و فداکاریهای شما را در این چند سال اخیر که برای احراز آزادی ابراز نمودهاید فراموش نخواهند کرد. شئون دینی ما را که بر هم زدند و غریزه وطن پرستی را که داغدار نمودند همه را بازیافته از شما میدانیم و با شما عهد و وفاداری بسته، پشت سر شما این صفوف متشکله بوده و می باشد.[3]
برای این دوره کهگیلویه از بهبهان منفک شده و خود به عنوان یک حوزهی مستقل باید نماینده به مجلس می فرستاد. یکی از امرای ارتش به نام حسین هاشمی حائری که غیر بومی نیز بود خود را نامزد نمایندگی این حوزه کرد. از سوی دیگر برای نخستین بار در تاریخ انتخابات مجلس، از میان افراد بومی، منصورخان باشتی[7] کلانتر ایل بابویی آمادگی خود
را برای نامزدی مجلس اعلان کرد. منصور خان باشتی علاوه بر درآمدهای مرسوم ارباب و رعیتی، چون چاههای نفتی در یکی از مناطق تحت تملک او حفر گردید از این راه نیز درآمد سرشاری کسب کرد و در مجموع به ثروتمندترین فرد منطقه کهگیلویه تبدیل گردید.
سران ایلات کهگیلویه که از نمایندگی سلطانیها دل خوشی نداشتند و همواره در انتخابات نماینده، خود را در برابر تصمیم مقامهای دولتی و متنفذان بهبهان در حالت انفعالی میدیدند، در این دوره مصمم شدند که ابتکار عمل را در دست گرفته و منصورخان باشتی را به نمایندگی مجلس برگزینند. این بار نیز همانند دورهی هفدهم، انتخابات در میان تودههای مردم مطرح شد و آمادگی عمومی برای اعزام نمایندهای بومی به مجلس به وجود آمد.[8]
تبلیغات ملک منصورخان باشتی در دوره بیستم مجلس شورای ملی (1339) در روستای بی بی جان آباد گچساران
سران کلیهی ایلات کهگیلویه از قبیل: سران ایل بویراحمد گرمسیر[9]، ایل بابوئی[10]، ایل طیبی[11]، ایل دشمن زیاری[12] طی نامههایی به رئیس سازمان امنیت منطقه (ساواک) تقاضا کردند که آنان را در انتخابات نمایندهی مورد نظرشان (منصورخان باشتی) یاری کند. البته به معنای ضمنی تقاضای آنها این بود که دولت در انتخاب آنها مانع و اختلال ایجاد نکند و فرد دیگری بر آنان تحمیل نشود. اما غافل از اینکه حکومت پهلوی با توجه به سوابق رابطه میان عشایر دولت به هیچ وجه تن به چنین امری نمیداد و فرد مورد نظر خود را به مجلس میبرد. از این رو به رغم همه تلاشهای سران عشایر سرانجام دولت موفق شد که منصور خان را با تهدید یا تطمیع از نامزدی منصرف سازد و حسین هاشمی حائری را به عنوان نماینده مردم به مجلس ببرد. البته سران عشایر منصورخان باشتی را به علت این انعطاف نابجای او مورد ملامت قرار داده و شدیداً از وی خشمگین شدند.
در حوزهی انتخابیه بهبهان و کهگیلویه سلطانعلی سلطانی بهبهانی که از دورهی نهم همواره به عنوان نمایندهی مجلس بود تا دورهی شانزدهم همچنان به عنوان نمایندهی مجلس از این حوزهی انتخابیه تعیین میشد. انتخابات دورهی هفدهم در نیمه دوم سال 1330 در دورهی حکومت دکتر مصدق برگزار شد. از آنجا که تعارضات میان نهضت ملی شدن نفت و دربار به تمام ایالات کشور سرایت کرده بود و موجب گردید که تودههای مردم حضور جدی تر در عرصه سیاست یافته و به دو گروه هواداران حکومت مصدق و هواداران دربار تقسیم بشوند، این تقسیم بندی در ایلات کهگیلویه هم به وجود آمد و علاوه بر سران ایلات و کدخدایان به دورن تودههای مردم نیز راه یافت.
از این رو، نمود عینی این جبهه گیریهای سیاسی در انتخابات دورهی هفدهم ظاهر شد. در این دوره سلطانعلی سلطانی از سوی هواداران دربار و سید جعفر غروی از سوی هواداران حکومت مصدق نامزد نمایندگی شدند. بدین ترتیب برای نخستین بار تودههای مردم در انتخابات نماینده مشارکت کردند زیرا تا این تاریخ معمولاً سران ایلات و طوایف، شناسنامه افراد زیر مجموعهی خود را گرفته و به نامزد مورد نظر خود رای میدادند و نماینده در واقع منتخب متنفذان بهبهان و سران ایلات کهگیلویه بود نه منتخب مردم.
اما در این دوره تودههای مردم از فضای عمومی کشور متاثر شده و آمادهی مشارکت مستقیم در انتخاب نماینده شدند. این انتخابات همان گونه که در سراسر کشور انتخاباتی مهیج و پر تنش بود در کهگیلویه نیز این چنین بود. در این هنگام ناحیه بویراحمد علیا جزء حوزه انتخابیه فارس بود و سران این ایل با نامزدهای شیراز هماهنگی میکردند. اما سایر بخشها و ایلات کهگیلویه و بهبهان یک حوزهی انتخابیه محسوب شده و نامزد نمایندگی مستقلی داشتند. در این دوره که رقابت میان سلطانی و غروی حالت جدی به خود گرفت، بویر احمد سفلی، دشمن زیاری، بخشهایی از طیبی سردسیر وگرمسیر، چرام، بابویی، بهمئی و قنواتیهای شهر بهبهان که با سلطانی خصومت دیرینه داشتند از غروی حمایت کردند و بویر احمد گرمسیر، بخشهایی از طیبی، بهمئی، بابوئی، چرام و بهبهانیهای شهر بهبهان از سلطانی حمایت کردند.[1]
سرانجام غروی برای تبلیغات انتخاباتی وارد بهبهان شد و مورد استقبال هواداران خود قرار گرفت و «خسرو خان بویراحمدی»[2] به نمایندگی از حضار، خطاب به غروی مطالبی به شرح زیر بیان داشت:
جناب آیت الله، فدوی افتخار آن را یافتهام که به نمایندگی از طرف ایلات کهگیلویه و بویراحمد به شرف پیشوازی آن رهبر و ناجی معظم تشرف حاصل نموده و ترجمان احساسات آنان در قبال آن همه رنج و سفری که برای آزادی این ملت از چنگال بیگانه پرستان موسوی و سلطانی بر خود هموار نموده اید عرضه بنمایم. ایلات بلا کشیده و رنج دیده ما که فعلا اکثرا از روسا و سرپرستان آن در این جمع حضور دارند از صدها فرسنگ راه بدین مکان شتافته که نجات دهنده خود را زیارت نموده و خود را قدوم مبارکتان انداخته و جان نثار نمایند. زیرا زندگی زیر یوغ استعمارچیان و زندگی در زندان ابدی به نام اجتماع برای ما در این مدت 20 ساله سلطانیها به وجود آوردهاند مرگ ارجح و شرافتمندانه تر از آن بوده و می باشد. از توده جمعیت ایلات و وطن پرست شما جز عدهای تراخمی و بیسواد و مالاریایی علیل باقی نگذارده اند. عده ای را که با سواد تربیت شده ملاحظه فرمایید عموماً در تبعید گاههایی که موسوی ها برای ما ایجاد نمودهاند تعلیم یافتهاند و از خاک پهناور کهگیلویه و بویراحمد که مسافتی است به مساحت سویس اروپا، کوچک ترین آثاری از شئون یک انسانیت متمدن وجود ندارد. واضحاً بگویم، گرچه خیلی دردناک است، سیصد هزار نفر ایرانی حتی فاقد یک قرص و دارو و یا یک معین پزشک و یا یک خط شوسه و یا یک معلم و مدرسه می باشد. جناب آیتالله آیا از این هولناکتر هم چیز دیگری متصور هست، ما آمدهایم تا به گرد شما مردان با فروغ اجتماع و قهرمانان آزادیبخش ایران عزیز حلقه زده و برای باقیماندگان روای وطن فروش درس جانبازی را بیاموزیم. ما دوشادوش صفوف مبارزین دلیر جبهه ملی به پیش تاختهایم و افتخار انهدام و ماموریت کوبیدن آخرین سنگرهای قره نوکران را به دست آوردهایم. چه افتخار بزرگ و چه نصیبی در نشان. گرچه علی الاصول دشمن در آخرین سنگر با کمال یاس و با روحیه پریشان، ولی از همان گذشته دفاع خواهد کرد و صدماتی هم ممکن است وارد بیاید. ولی بعون الله تعالی و به همت مردان دلیر جبهه ملی و عشایر از جان گذشته و تشنه آزادی، چنان تار و مار و گریخته باشند که رد پایی هم از او به جای نبینید. جناب آیت الله، مطمئناً به استحضار عالی میرساند که ملت ایران عموماً مردانی هستند حق شناس و فداکاریهای شما را در این چند سال اخیر که برای احراز آزادی ابراز نمودهاید فراموش نخواهند کرد. شئون دینی ما را که بر هم زدند و غریزه وطن پرستی را که داغدار نمودند همه را بازیافته از شما میدانیم و با شما عهد و وفاداری بسته، پشت سر شما این صفوف متشکله بوده و می باشد.[3]
به هرحال به رغم آن همه شور و هیجان مردم برای تعیین نماینده و آمادگی آنها برای مشارکت در انتخابات، انتخاباتی برگزار نشد. بدین ترتیب، این حوزهی انتخابیه در دورهی هفدهم نمایندهای در مجلس شورای ملی نداشت.[4]
انتخابات دورهی هجدهم پس از کودتای 28 مرداد 1332 و در زمان نخست وزیری زاهدی و به شیوهی انتخابات دورهی رضاشاه یعنی به صورت تقریباً انتصابی برگزار شد. در این دوره دوباره سلطانی از حوزهی بهبهان و کهگیلویه به مجلس برده شد.[5] برای دوره نوزدهم سلطان محمد سلطانی فرزند سلطانی نمایندهی سابق به عنوان نماینده این حوزه تعیین و به مجلس برده شد. در انتخابات دورههای هیجدهم و نوزدهم به همان شیوه سابق، صرفاً سران ایلات کهگیلویه و متنفذان حضور داشته و از حضور مردم اثری نبود.
انتخابات دورهی هجدهم پس از کودتای 28 مرداد 1332 و در زمان نخست وزیری زاهدی و به شیوهی انتخابات دورهی رضاشاه یعنی به صورت تقریباً انتصابی برگزار شد. در این دوره دوباره سلطانی از حوزهی بهبهان و کهگیلویه به مجلس برده شد.[5] برای دوره نوزدهم سلطان محمد سلطانی فرزند سلطانی نمایندهی سابق به عنوان نماینده این حوزه تعیین و به مجلس برده شد. در انتخابات دورههای هیجدهم و نوزدهم به همان شیوه سابق، صرفاً سران ایلات کهگیلویه و متنفذان حضور داشته و از حضور مردم اثری نبود.
به هر حال سلطانعلی سلطانی در دوره چهاردهم با 91 درصد آراء، در دوره پانزدهم نیز باهمان 91 درصد آراء، در دوره شانزدهم با 67 درصد آراء، در دوره هجدهم با 90 درصد آراء و در دوره بیستم با 82 درصد آراء وارد مجلس شورای ملی شد و فرزندش سلطان محمد سلطانی نیز با 79 درصد آراء در دوره نوزدهم عهده دار وکالت مردم بهبهان و کهگیلویه در مجلس شورای ملی گردید.[6]
براین اساس، با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان گفت: بعد از کناره گیری رضاشاه از سلطنت و به قدرت رسیدن محمدرضاشاه در فاصله سال های 1320 تا 1332 که دوره چهاردهم تا هجدهم قانونگذاری را در بر میگرفت، به دلیل اوضاع بینالمللی، جوان و کم تجربه بودن شاه، از فشارهای دربار و شخص شاه بر مجلس کاسته شد اما در عین حال، مجلس از ثبات چندانی برای بهره گیری از این وضعیت برخوردار نبود.
انتخابات دورهی بیستم یکی از مفتضحترین انتخابات دورهی پهلوی است. در سال 1338 در دورهی نخست وزیری دکتر اقبال این انتخابات برگزار شد اما به دلیل گستردگی تخلفات انتخاباتی و برملا شدن مداخلات دولت در این امر، ناگزیر انتخابات ابطال شد و اقبال هم به دلیل رسوائی ناشی از این موضوع پس از مدتی از نخست وزیری به کنار رفت. انتخابات دورهی بیستم مجدداً در سال 1339 در زمان نخست وزیری شریف امامی برگزار شد.
براین اساس، با توجه به مطالب فوقالذکر میتوان گفت: بعد از کناره گیری رضاشاه از سلطنت و به قدرت رسیدن محمدرضاشاه در فاصله سال های 1320 تا 1332 که دوره چهاردهم تا هجدهم قانونگذاری را در بر میگرفت، به دلیل اوضاع بینالمللی، جوان و کم تجربه بودن شاه، از فشارهای دربار و شخص شاه بر مجلس کاسته شد اما در عین حال، مجلس از ثبات چندانی برای بهره گیری از این وضعیت برخوردار نبود.
را برای نامزدی مجلس اعلان کرد. منصور خان باشتی علاوه بر درآمدهای مرسوم ارباب و رعیتی، چون چاههای نفتی در یکی از مناطق تحت تملک او حفر گردید از این راه نیز درآمد سرشاری کسب کرد و در مجموع به ثروتمندترین فرد منطقه کهگیلویه تبدیل گردید.
سران ایلات کهگیلویه که از نمایندگی سلطانیها دل خوشی نداشتند و همواره در انتخابات نماینده، خود را در برابر تصمیم مقامهای دولتی و متنفذان بهبهان در حالت انفعالی میدیدند، در این دوره مصمم شدند که ابتکار عمل را در دست گرفته و منصورخان باشتی را به نمایندگی مجلس برگزینند. این بار نیز همانند دورهی هفدهم، انتخابات در میان تودههای مردم مطرح شد و آمادگی عمومی برای اعزام نمایندهای بومی به مجلس به وجود آمد.[8]
تبلیغات ملک منصورخان باشتی در دوره بیستم مجلس شورای ملی (1339) در روستای بی بی جان آباد گچساران
سران کلیهی ایلات کهگیلویه از قبیل: سران ایل بویراحمد گرمسیر[9]، ایل بابوئی[10]، ایل طیبی[11]، ایل دشمن زیاری[12] طی نامههایی به رئیس سازمان امنیت منطقه (ساواک) تقاضا کردند که آنان را در انتخابات نمایندهی مورد نظرشان (منصورخان باشتی) یاری کند. البته به معنای ضمنی تقاضای آنها این بود که دولت در انتخاب آنها مانع و اختلال ایجاد نکند و فرد دیگری بر آنان تحمیل نشود. اما غافل از اینکه حکومت پهلوی با توجه به سوابق رابطه میان عشایر دولت به هیچ وجه تن به چنین امری نمیداد و فرد مورد نظر خود را به مجلس میبرد. از این رو به رغم همه تلاشهای سران عشایر سرانجام دولت موفق شد که منصور خان را با تهدید یا تطمیع از نامزدی منصرف سازد و حسین هاشمی حائری را به عنوان نماینده مردم به مجلس ببرد. البته سران عشایر منصورخان باشتی را به علت این انعطاف نابجای او مورد ملامت قرار داده و شدیداً از وی خشمگین شدند.
در دورههای بیست و یکم (سال 1342) و بیست و دوم (سال 1346) تیمسار حکیمیان تنها نامزد نمایندگی بود و به مجلس برده شد. ساواک درباره او چنین نظر میدهد:
در انتخاب اخیر تیمسار سرتیپ مصیب حکیمیان با اینکه بین اعضای کمیته و سایر اعضای حزب ایران نوین همچنین اهالی به جهت آنکه در دوره قبل اقدام قابل توجهی در جهت بهبود وضع منطقه و رفاه اهالی انجام نداده بود وجهه ای نداشت، به نمایندگی انتخاب گردید. نامبرده از بدو شروع کار مجلسین تا به حال هیچ گونه سرکشی به حوزه انتخابیه خود نکرده است.[13]
انتخابات دوره بیست و سوم درتیر 1350 برگزار شد این اولین انتخاباتی بود که در آن رقابتهای صورت احزاب پایتخت در کهگیلویه و بویراحمد هم نمود پیدا کرد.
ویژگی دیگر این انتخابات در کهگیلویه آن بود که کهگیلویه و بویر احمد به دو حوزه انتخابی تقسیم شد و هر حوزه یک نماینده به خود اختصاص داد. ویژگی سوم این انتخابات آن بود که در هر حوزه یک نفر بومی در مقابل افراد غیر بومی نامزدی نمایندگی مجلس شدند. بدین ترتیب در حوزه کهگیلویه منصورخان باشتی (بومی) از طرف حزب مردم و حبیب الله نصر (غیر بومی) از طرف حزب ایران نوین نامزد نمایندگی مجلس شدند. و در حوزه بویراحمد کی عطا طاهری بویراحمدی (بومی) از طرف حزب ایران نوین و ناصر قلی فرهادپور (غیر بومی) از طرف حزب مردم نامزد نمایندگی شدند.
به هر حال با آنکه طاهری این تقاضا را نپذیرفت اما فرهادپور به مجلس برده شد ظاهراً بویراحمدیها به فرهاد پور رای نداد و به همین علت هنگامی که روزنامهها نتایج انتخابات و تعداد آراء افراد منتخب را اعلام کردند در برابر اسم ناصر قلی فرهادپور هیچ عددی ذکر نکرده و جای تعداد آراء او را خالی گذاشتند.[15]
انتخابات دوره بیست وچهارم مجلس شورای ملی که آخرین انتخابات مجالس دوران مشروطیت نیز بود در سال 1354 برگزار شد. دراین ایام شاه همه احزاب را منحل کرده و حزب رستاخیز را تشکیل داد و اعلام کرد که فقط این حزب در سراسر کشور رسمیت دارد. افرادی که این حزب را نمیپذیرفتند تهدید به اخراج از کشور میشدند. در منطقه کهگیلویه و بویراحمد نیز همه افراد تحت عنوان حزب رستاخیر به فعالیت سیاسی میپرداختند.
اصل مقاله را اینجا بخوانید؛
برای دوره بیست وچهارم در کهگیلویه ابوالحسن عاملی (غیر بومی) و اسکندرخان چرامی[16] و در حوزه بویراحمد صدرالله رئیسی (غیر بومی) و دکتر منوچهر وفایی نامزد نمایندگی شدند. در این انتخابات هم بر پایه سیاست رایج حکومت ابوالحسن عاملی و صدرالله رئیسی به مجلس برده شدند.
از این رو، به طور کلی میتوان گفت که از دوره بیستم که شهرستان بهبهان از کهگیلویه منتزع گردید تا پایان دوره بیست و چهارم، در حوزه انتخابیه بهبهان مظفر زعفرانلو در دوره های بیست و یکم (96 در صد آراء)، بیست و دوم (96 درصد آراء) و بیست سوم (75/99 درصد آراء) و طاهر جوکار در دوره بیست چهارم (62 در صد آراء) به مجلس را یافتند.
در حوزه کهگیلویه نیز آقایان حسین هاشمی حائری با 97 درصد آراء در دوره بیستم، مصیب حکیمیان در دوره بیست و یکم و بیست دوم با 96 درصد و 77 درصد آراءماخوذه، حبیب الله نصر در دوره بیست و سوم با 66/99 کل آراء و ابوالحسن عاملی در دوره بیست و چهارم با کسب 48 درصد آراء ماخوذه، وارد مجلس شورای ملی شدند. همچنین در حوزه بویراحمد که از دوره بیست و سوم دارای نماینده مستقل گردید نیز آقایان ناصر قلی فرهاد پور با کسب 59 درصد آراء ماخوذه و صدرالله رئیس اردکانی با کسب 50 درصد کل آراء شمارش شده، به نمایندگی مردم این شهر در مجلس شورای ملی انتخاب گردید.[17]
بدین ترتیب در سراسر دوران مشروطیت و حکومت پهلوی اول و دوم هیچ یک از افراد عشایر کهگیلویه و بویراحمد نتوانستند به عنوان نماینده مردم خود به مجلس شورای ملی راه یابند. با وجود این حکومت پهلوی از سال 1342 به بعد در جذب نخبگان سنتی وجدید (کلانتران، کدخدایان و تحصیلکرده های جدید) و مشغول کردن آنان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برای تحکیم پایههای خود، موفقیت زیادی کسب کرد.[18]
می توان گفت انتخاباتی که در این ادوار در این حوزه ها برگزار میگردید بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. انتخاب نمایندگانی که اکثرا ساکن این مناطق بودند و از سوی دولت برای این حوزهها در نظر گرفته میشدند و آراء نزدیک به صدر صد، آن هم در مناطقی که جنبه ایلی و عشیره ای دارد و مسائل قومیتی در انتخابات افراد، دخیل است، چیزی فراتر از انتخابات فرمایشی را در این مناطق به ذهن متبادر نمی کند.
نتیجه گیری
با روی کار آمدن نظام پهلوی و تبدیل شدن سیستم حکومتی به سلطنت مطلقه، رضاخان به تدریج عنان مجلس و نمایندگان آن را در دست گرفت و نمایندگانی انتصابی و از قبل انتخاب شده را روانه مجلس نمود که در اغلب موارد همان نمایندگان ثابت ادوار قبل بودند. حوزه انتخابیه کهگیلویه و بویراحمد نیز از این امر مستثنی نماند و دو نفر در این هشت دوره انتخابات، وارد مجلس شورای ملی گردید.
با روی کار آمدن محمدرضاشاه نیز تغییراتی چندانی در ترکیب نمایندگان به وجود نیامد و اغلب از همان نمایندگان دوره های قبل در مجلس استفاده شد. همچنین انتصاب نمایندگانی که تحت هیچ شرایطی در حوزه انتخابیه خود حضور نداشتند و ساکن منطقه دیگری بودند نیز از دیگر شیوههای انتخاب نماینده برای اغلب شهرهای ایران در این زمان از سوی دولت بود.
از اینرو، با نگاهی به آمار و ارقام جدول فوق، انتخابات این مناطق در دوره پهلوی دوم به انتصابی و غیر آزاد بودن این انتخابات بیشتر پی میبریم. آمارهایی نزدیک به 100 درصد آراء و به طور میانگین 80 درصد آراء چیزی جز فرمایشی بودن این انتخابات را در ذهن متبادر نمیکند؛ نمایندگانی که خود اغلب ساکن این مناطق نبودهاند و به طور انتصابی برای این مناطق انتخاب شده اند. به طوری که روند ثابت سلطانی را تا دوره بیستم به جز یک دوره که فرزندش به نیابت او عهده دار این مهم میگردید مشاهده میکنیم. همچنین اسناد زیادی از شکایات و اظهارات نارضایتی مردم منطقه بهبهان و کهگیلویه در دست است که به فرمایشی و انتصابی بودن ایشان و بعضی دیگر از نمایندگان اشاره دارد.
به عنوان مثال در دوره پهلوی شناسنامه افراد جهت شرکت درانتخابات یا تحویل کوپنهای ارزاق نزد خوانین نگهداری میشد. یا کسانیکه در دورههای متعدد از مجریان برگزاری انتخابات مقطع نامبرده بودهاند ذکر کردند؛ گاهی اتفاق می افتاد در صبح انتخابات منزل خوانین مشغول نوشتن آراء بودند که از طریق رادیو اعلام میشد سلطانی با چند هزار رای بعنوان نماینده بهبهان وکهگیلویه انتخاب شدند.
به هر حال شاید بتوان تا حدودی دوره بیست و چهارم انتخابات مجلس را نسبت به دیگر ادوار سالم تر به حساب آورد. آماری که در این دوره مشاهده میشود همچنین انحلال حزب رستاخیز و روند رو به گسترش تظاهرات های انقلاب ایران در بیداری و تا حدودی آزاد بودن این انتخابات تاثیر گذار بود به طوریکه با ادامه تظاهرات و فعالیتهای انقلابی مردم در کشور و منطقه کهگیلویه و بویراحمد تا (22 بهمن 1357)، حکومت پهلوی سرنگون و بساط نظام شاهنشاهی برچیده و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و کشور ایران دوران جدیدی از حیات سیاسی خود را آغاز کرد و استان کهگیلویه و بویراحمد نیز با پیروزی انقلاب اسلامی وارد عصر نوینی از حیات سیاسی خود شد.
تصاویر ضمیمه؛
منابع:
در انتخاب اخیر تیمسار سرتیپ مصیب حکیمیان با اینکه بین اعضای کمیته و سایر اعضای حزب ایران نوین همچنین اهالی به جهت آنکه در دوره قبل اقدام قابل توجهی در جهت بهبود وضع منطقه و رفاه اهالی انجام نداده بود وجهه ای نداشت، به نمایندگی انتخاب گردید. نامبرده از بدو شروع کار مجلسین تا به حال هیچ گونه سرکشی به حوزه انتخابیه خود نکرده است.[13]
انتخابات دوره بیست و سوم درتیر 1350 برگزار شد این اولین انتخاباتی بود که در آن رقابتهای صورت احزاب پایتخت در کهگیلویه و بویراحمد هم نمود پیدا کرد.
ویژگی دیگر این انتخابات در کهگیلویه آن بود که کهگیلویه و بویر احمد به دو حوزه انتخابی تقسیم شد و هر حوزه یک نماینده به خود اختصاص داد. ویژگی سوم این انتخابات آن بود که در هر حوزه یک نفر بومی در مقابل افراد غیر بومی نامزدی نمایندگی مجلس شدند. بدین ترتیب در حوزه کهگیلویه منصورخان باشتی (بومی) از طرف حزب مردم و حبیب الله نصر (غیر بومی) از طرف حزب ایران نوین نامزد نمایندگی مجلس شدند. و در حوزه بویراحمد کی عطا طاهری بویراحمدی (بومی) از طرف حزب ایران نوین و ناصر قلی فرهادپور (غیر بومی) از طرف حزب مردم نامزد نمایندگی شدند.
به رغم آنکه عرق محلی موجب گردید که اکثریت قاطع افراد عشایر به نامزدهای بومی رای بدهند اما با توجه به سیاست ویژه دولت در مورد عشایر کهگیلویه و بویراحمد حبیب الله نصر و ناصر قلی فرهاد پور به مجلس راه یافتند به طوریکه در مورد انتخابات حوزه بویراحمد آقای طاهری مطالبی را بیان کردند که برای نشان دادن ماهیت انتخابات حائز اهمیت است.
ایشان اظهار داشتند که من اصلاً برای نمایندگی مجلس ثبت نام نکرده بودم ولی شنیدم که رادیو اسم مرا به عنوان نامزد نمایندگی مجلس از طرف حزب ایران نوین اعلام کرد. پس از آن من فعالیت تبلیغاتی خود را شروع کردم و با استقبال فراوان بویراحمدیها مواجه شدم به گونهای که اخلاقاً هیچ گونه انصراف و بازگشتی برایم مقدور نبود. متقابلاً فرهادپور که اصولاً غیر بومی بود و هیچ آشنایی با منطقه و مردم آن نداشت نه تنها مورد کم ترین استقبال ممکن قرار گرفت بلکه مورد خشم و تنفر آنان نیز واقع شد به گونه ای که حضور در حوزه انتخابیه را بی فایده دید. او حتی هنگامی که می خواست عازم یاسوج شود به علت ناآشنا بودن به منطقه راه ورود به یاسوج را نمی دانست و ماشین آنها مدتی در بیابانها سرگردان بود با وجود این همین فرد به مجلس راه یافت. آقای طاهری در پاسخ این سوال که با توجه به اینکه دولت از قبل مصمم بود که فرهاد پور را به مجلس ببرد، چرا شما را بدون ثبت نام به عنوان رقیب او اعلام کرد؛ اظهار داشت، هدف دولت این بود که از یک سو وجهه مردمی به انتخابات بدهد و از سوی دیگر افرادی مانند ما را هم ابتدا به این امر دلخوش کند که حتماً مورد عنایت دولت هستیم و اسم مان از رادیو خوانده شد و سپس همانند منصورخان باشتی در دوره بیستم، با تهدید یا تطمیع وادار به انصراف کند. اما من با توجه به استقبال فوق العاده مردم قادر به انصراف نبودم و تصمیم گرفتم تا حصول نتیجه نهایی در صحنه باقی بمانم. در وسط کار سرلشکر علیزاده فرماندار کل کهگیلویه و بویراحمد از من خواست که منصرف شوم ولی من نپذیرفتم. سرانجام او اظهار داشت که نماینده حوزه بویراحمد سهم اسدالله علم (وزیر دربار) است و شاه و خانواده او و وزیر دربار و سایر مقامهای سهیم در قدرت هر کدام نمایندگان سهمیه خود را تعیین کرده و در مورد آن به توافق رسیدند و فهرست نام نمایندگانی که باید به مجلس راه یابند به تصویب شاه رسیده است. بنابراین تغییر آن ممکن نیست. آقای نخست وزیر (هویدا) حاضر است نظر شما (طاهری) را تامین کرده و به ازاء نمایندگانی مجلس شما را به مقام مناسبی منصوب کنند. [14]
ایشان اظهار داشتند که من اصلاً برای نمایندگی مجلس ثبت نام نکرده بودم ولی شنیدم که رادیو اسم مرا به عنوان نامزد نمایندگی مجلس از طرف حزب ایران نوین اعلام کرد. پس از آن من فعالیت تبلیغاتی خود را شروع کردم و با استقبال فراوان بویراحمدیها مواجه شدم به گونهای که اخلاقاً هیچ گونه انصراف و بازگشتی برایم مقدور نبود. متقابلاً فرهادپور که اصولاً غیر بومی بود و هیچ آشنایی با منطقه و مردم آن نداشت نه تنها مورد کم ترین استقبال ممکن قرار گرفت بلکه مورد خشم و تنفر آنان نیز واقع شد به گونه ای که حضور در حوزه انتخابیه را بی فایده دید. او حتی هنگامی که می خواست عازم یاسوج شود به علت ناآشنا بودن به منطقه راه ورود به یاسوج را نمی دانست و ماشین آنها مدتی در بیابانها سرگردان بود با وجود این همین فرد به مجلس راه یافت. آقای طاهری در پاسخ این سوال که با توجه به اینکه دولت از قبل مصمم بود که فرهاد پور را به مجلس ببرد، چرا شما را بدون ثبت نام به عنوان رقیب او اعلام کرد؛ اظهار داشت، هدف دولت این بود که از یک سو وجهه مردمی به انتخابات بدهد و از سوی دیگر افرادی مانند ما را هم ابتدا به این امر دلخوش کند که حتماً مورد عنایت دولت هستیم و اسم مان از رادیو خوانده شد و سپس همانند منصورخان باشتی در دوره بیستم، با تهدید یا تطمیع وادار به انصراف کند. اما من با توجه به استقبال فوق العاده مردم قادر به انصراف نبودم و تصمیم گرفتم تا حصول نتیجه نهایی در صحنه باقی بمانم. در وسط کار سرلشکر علیزاده فرماندار کل کهگیلویه و بویراحمد از من خواست که منصرف شوم ولی من نپذیرفتم. سرانجام او اظهار داشت که نماینده حوزه بویراحمد سهم اسدالله علم (وزیر دربار) است و شاه و خانواده او و وزیر دربار و سایر مقامهای سهیم در قدرت هر کدام نمایندگان سهمیه خود را تعیین کرده و در مورد آن به توافق رسیدند و فهرست نام نمایندگانی که باید به مجلس راه یابند به تصویب شاه رسیده است. بنابراین تغییر آن ممکن نیست. آقای نخست وزیر (هویدا) حاضر است نظر شما (طاهری) را تامین کرده و به ازاء نمایندگانی مجلس شما را به مقام مناسبی منصوب کنند. [14]
به هر حال با آنکه طاهری این تقاضا را نپذیرفت اما فرهادپور به مجلس برده شد ظاهراً بویراحمدیها به فرهاد پور رای نداد و به همین علت هنگامی که روزنامهها نتایج انتخابات و تعداد آراء افراد منتخب را اعلام کردند در برابر اسم ناصر قلی فرهادپور هیچ عددی ذکر نکرده و جای تعداد آراء او را خالی گذاشتند.[15]
انتخابات دوره بیست وچهارم مجلس شورای ملی که آخرین انتخابات مجالس دوران مشروطیت نیز بود در سال 1354 برگزار شد. دراین ایام شاه همه احزاب را منحل کرده و حزب رستاخیز را تشکیل داد و اعلام کرد که فقط این حزب در سراسر کشور رسمیت دارد. افرادی که این حزب را نمیپذیرفتند تهدید به اخراج از کشور میشدند. در منطقه کهگیلویه و بویراحمد نیز همه افراد تحت عنوان حزب رستاخیر به فعالیت سیاسی میپرداختند.
اصل مقاله را اینجا بخوانید؛
برای دوره بیست وچهارم در کهگیلویه ابوالحسن عاملی (غیر بومی) و اسکندرخان چرامی[16] و در حوزه بویراحمد صدرالله رئیسی (غیر بومی) و دکتر منوچهر وفایی نامزد نمایندگی شدند. در این انتخابات هم بر پایه سیاست رایج حکومت ابوالحسن عاملی و صدرالله رئیسی به مجلس برده شدند.
از این رو، به طور کلی میتوان گفت که از دوره بیستم که شهرستان بهبهان از کهگیلویه منتزع گردید تا پایان دوره بیست و چهارم، در حوزه انتخابیه بهبهان مظفر زعفرانلو در دوره های بیست و یکم (96 در صد آراء)، بیست و دوم (96 درصد آراء) و بیست سوم (75/99 درصد آراء) و طاهر جوکار در دوره بیست چهارم (62 در صد آراء) به مجلس را یافتند.
در حوزه کهگیلویه نیز آقایان حسین هاشمی حائری با 97 درصد آراء در دوره بیستم، مصیب حکیمیان در دوره بیست و یکم و بیست دوم با 96 درصد و 77 درصد آراءماخوذه، حبیب الله نصر در دوره بیست و سوم با 66/99 کل آراء و ابوالحسن عاملی در دوره بیست و چهارم با کسب 48 درصد آراء ماخوذه، وارد مجلس شورای ملی شدند. همچنین در حوزه بویراحمد که از دوره بیست و سوم دارای نماینده مستقل گردید نیز آقایان ناصر قلی فرهاد پور با کسب 59 درصد آراء ماخوذه و صدرالله رئیس اردکانی با کسب 50 درصد کل آراء شمارش شده، به نمایندگی مردم این شهر در مجلس شورای ملی انتخاب گردید.[17]
بدین ترتیب در سراسر دوران مشروطیت و حکومت پهلوی اول و دوم هیچ یک از افراد عشایر کهگیلویه و بویراحمد نتوانستند به عنوان نماینده مردم خود به مجلس شورای ملی راه یابند. با وجود این حکومت پهلوی از سال 1342 به بعد در جذب نخبگان سنتی وجدید (کلانتران، کدخدایان و تحصیلکرده های جدید) و مشغول کردن آنان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی برای تحکیم پایههای خود، موفقیت زیادی کسب کرد.[18]
می توان گفت انتخاباتی که در این ادوار در این حوزه ها برگزار میگردید بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. انتخاب نمایندگانی که اکثرا ساکن این مناطق بودند و از سوی دولت برای این حوزهها در نظر گرفته میشدند و آراء نزدیک به صدر صد، آن هم در مناطقی که جنبه ایلی و عشیره ای دارد و مسائل قومیتی در انتخابات افراد، دخیل است، چیزی فراتر از انتخابات فرمایشی را در این مناطق به ذهن متبادر نمی کند.
نتیجه گیری
با روی کار آمدن نظام پهلوی و تبدیل شدن سیستم حکومتی به سلطنت مطلقه، رضاخان به تدریج عنان مجلس و نمایندگان آن را در دست گرفت و نمایندگانی انتصابی و از قبل انتخاب شده را روانه مجلس نمود که در اغلب موارد همان نمایندگان ثابت ادوار قبل بودند. حوزه انتخابیه کهگیلویه و بویراحمد نیز از این امر مستثنی نماند و دو نفر در این هشت دوره انتخابات، وارد مجلس شورای ملی گردید.
با روی کار آمدن محمدرضاشاه نیز تغییراتی چندانی در ترکیب نمایندگان به وجود نیامد و اغلب از همان نمایندگان دوره های قبل در مجلس استفاده شد. همچنین انتصاب نمایندگانی که تحت هیچ شرایطی در حوزه انتخابیه خود حضور نداشتند و ساکن منطقه دیگری بودند نیز از دیگر شیوههای انتخاب نماینده برای اغلب شهرهای ایران در این زمان از سوی دولت بود.
از اینرو، با نگاهی به آمار و ارقام جدول فوق، انتخابات این مناطق در دوره پهلوی دوم به انتصابی و غیر آزاد بودن این انتخابات بیشتر پی میبریم. آمارهایی نزدیک به 100 درصد آراء و به طور میانگین 80 درصد آراء چیزی جز فرمایشی بودن این انتخابات را در ذهن متبادر نمیکند؛ نمایندگانی که خود اغلب ساکن این مناطق نبودهاند و به طور انتصابی برای این مناطق انتخاب شده اند. به طوری که روند ثابت سلطانی را تا دوره بیستم به جز یک دوره که فرزندش به نیابت او عهده دار این مهم میگردید مشاهده میکنیم. همچنین اسناد زیادی از شکایات و اظهارات نارضایتی مردم منطقه بهبهان و کهگیلویه در دست است که به فرمایشی و انتصابی بودن ایشان و بعضی دیگر از نمایندگان اشاره دارد.
به عنوان مثال در دوره پهلوی شناسنامه افراد جهت شرکت درانتخابات یا تحویل کوپنهای ارزاق نزد خوانین نگهداری میشد. یا کسانیکه در دورههای متعدد از مجریان برگزاری انتخابات مقطع نامبرده بودهاند ذکر کردند؛ گاهی اتفاق می افتاد در صبح انتخابات منزل خوانین مشغول نوشتن آراء بودند که از طریق رادیو اعلام میشد سلطانی با چند هزار رای بعنوان نماینده بهبهان وکهگیلویه انتخاب شدند.
به هر حال شاید بتوان تا حدودی دوره بیست و چهارم انتخابات مجلس را نسبت به دیگر ادوار سالم تر به حساب آورد. آماری که در این دوره مشاهده میشود همچنین انحلال حزب رستاخیز و روند رو به گسترش تظاهرات های انقلاب ایران در بیداری و تا حدودی آزاد بودن این انتخابات تاثیر گذار بود به طوریکه با ادامه تظاهرات و فعالیتهای انقلابی مردم در کشور و منطقه کهگیلویه و بویراحمد تا (22 بهمن 1357)، حکومت پهلوی سرنگون و بساط نظام شاهنشاهی برچیده و انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی رسید و کشور ایران دوران جدیدی از حیات سیاسی خود را آغاز کرد و استان کهگیلویه و بویراحمد نیز با پیروزی انقلاب اسلامی وارد عصر نوینی از حیات سیاسی خود شد.
تصاویر ضمیمه؛
منابع:
[1]. تقوی، سید مصطفی، همان، ص 527-526.
[2]. خسروخان بویراحمدی نیز که در تهران به حالت تعبید به سر میبرد موفق شد در این مدت در مدارس این شهر به کسب دانش بپردازد. مقارن شهریور 1320 وی در تشکیلاتی زیر زمینی (مخفی) که در تهران و برای مبارزه با بیگانگان ایجاد شده بود شرکت کرد. او به نوعی به ناصر نجمی یکی از اعضای آن تشکیلات پیشنهاد کرد که اولا هر چه زودتر وسایل بازگشت وی به درون ایل بویراحمد را فراهم نماید تا به سازماندهی ایل بویراحمد برای مقابله با بیگانگان (متفقین) بپردازد و ثانیا در جهت ائتلاف میان ایل بویراحمد و قشقایی برای نیل به هدف مذکور تلاش کند. نجمی می نویسد: بالاخره خسروخان و طاهری را که شوق زاید الوصفی برای رفتن به میان ایل خود داشتند راه انداختیم و وسایل مسافرتشان را فراهم کردیم. (ناصر نجمی. با دکتر مصدق و دکتر فاطمی، تهران، معاصر 1368، ص 6-7. تاریخ سیاسی کهگیلویه، تقوی مقدم، ص 425). خسروخان بویراحمدی که به نظر می رسید سیاستمداری آرمان گرا بود، بر مبارزه مسلحانه با دولت کودتا اصرار داشت. او علاوه بر آرمانگرایی، معتقد بود که چون در آغاز در مقابل شاه موضع تندی اتخاذ کردند، اکنون بازگشت و سازش با شاه امری غیر ممکن است و بنابراین باید به هر ترتیب باشد به مبارزه ادامه داد. این سر سختی خسروخان در حمایت از نهضت ملی نفت و مصدق، بر شاه و مقامهای دولتی و ارتشی بسیار گران تمام شد. (تقوی مقدم، همان، ص 460)
[3]. حسینی، همان ص 133. و تقوی مقدم ص 528-529.
[3]. حسینی، همان ص 133. و تقوی مقدم ص 528-529.
4- همان، ص 527.
[7]. منصور خان باشتی همچنین علاوه بر درآمدهای مرسوم ارباب و رعیتی، چون چاه نفتی در یکی از مناطق تحت تملک او حفر گردید از این راه نیز درآمد سرشاری کسب کرد و در مجموع به ثروتمندترین فرد منطقه کهگیلویه تبدیل گردید. منصورخان اگر چه به دلیل موقعیت سیاسی و اقتصادیش خواهان تداوم نظام ارباب رعیتی اما همواره سیاست سازش با حکومت مرکزی او را درتحکیم موقعیت منطقه ایش یاری میداد به طوریکه قانون اصلاحات ارضی شامل ایشان نگردید.
5- نشریه شماره 5 دفتر انتخابات وزارت کشور (زمستان 1368)، در صفحه 286 خود علت نداشتن نماینده مجلس در این حوزه انتخابیه را عدم برگزاری انتخابات می داند و نامی از غروی در فهرست نمایندگان دوره هفدهم مشاهده نمی شود. اگر چه مجیدی در صفحه 307 کتاب خود نوشته است که غروی به مجلس راه یافت. اما آقای تقوی مقدم در پاورقی کتاب خود در صفحه 529 نوشته درست آن است که حوزه انتخابیه مذکور در دوره هفدهم فاقد نماینده بود.
[6]. جمشیدی، همان، ص 75.
[8]-جواد تات مدیر روزنامه تات و مدیر اتحادیه بهبهانیها و بوشهریهای مقیم مرکز در این دوره رقیب سلطانی بود. پس از آنکه سلطانی به مجلس را یافت، تات طی نامههای متعددی به مقامهای مختلف کشور از تقلب در انتخابات سخن گفت. رک: سازمان اسناد ملی ایران، پوشه شماره 00370023-293، اسناد شماره 18 تا 22. البته این موضوع در پاورقی صفحه 530 کتاب آقای تقوی مقدم به آن اشاره شده است.
[9]. محمد آریائی، ضرغام آریایی، مسعود آریایی، محمود آریایی، علیشاه حبیبی و طوفانی مظفر.
[10]، ملا حسین احمدی چهار راه گشین، ملا ابوالفتح رضوانی، سرخاب شرافتی، خانی غضنفری، سرتیپ غضنفری، جمشید صالحی، سرمست ملک زاده، جعفر بخشایی، سرمست جمشیدی و ملا ایمور خلیلی.
[11]. محمدحسین ضرغامی، اسکندر پورمحمدی، الماس ضرغامی، حیدر قلی پورمحمدی، مصطفی فتحی، ولی قیصری، محمود داورپناه، ملا عبدالله باولی، شمشیر بیژنی، مجید بیژنی، حاج محمد شفیع بادلی، ملا محمد حسن باولی، محمد حسن کرمی و فتح الله شهبازی.
[12]. حیاتقلی رستمی، نصرت رستمی، محمدحسن جهانبخش و محمد مراد ده سازی دشمن زیاری.
[13]. تصویر این سند در موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی موجود است.
[14]. تقوی مقدم، همان، ص 532.
[15]- روزنامه کیهان، 19/4/1350، ص 15
[15]- روزنامه کیهان، 19/4/1350، ص 15
[16]. اسکندرخان همواره نسبت به حکام دولتی سیاست مسالمت آمیزی در پیش میگرفت و از سال 1342 نیز پس از اندکی اصطحکاک و فراز و فرود در برخورد با حکام دولتی بر سر مسئله اصلاحات ارضی، خود را با شرایط جدید وفق داد و توانست به تدریج به مهم ترین شخصیت سیاسی منطقه تبدیل شد. او سالها در مقام رئیس انجمن شهرستان کهگیلویه، با مقامهای دولتی روابط حسنه داشت و تقریبا به طور بیرقیبی در عرصه سیاست منطقه جلوه میکرد.
[17]. جمشیدی، همان، ص 75.
[18]- تقوی، سید مصطفی، همان ص 533.