تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۴
کد مطلب : ۴۴۴۲۵۵
روحانی و جهانگیری با خاتمی، ناطقنوری باهنر و لاریجانی جلساتی داشتهاند
اصلاحطلبان در آستانه تشکیل دولت در سایه
۰
کبنا ؛چندی پیش که خبر دیدار سیدمحمد خاتمی، علیاکبر ناطقنوری، حسن روحانی و سیدحسن خمینی به گوش رسید، همه گمانهزنیها به این سمت رفت که آیا این جمع و البته دیگر اصلاحطلبان بنای ترمیم تشکیلاتی خود و احیانا برنامهریزی برای انتخاباتهای آینده را دارند یا خیر که جواد امام، از نزدیکان خاتمی، گفت این دیدارها صرفا دیدوبازدید است و نباید آنها را انتخاباتی دانست و حتی گفت ناطقنوری اصلاحطلب نیست و او «یک اصولگرای باسابقه و میانهرو» است. حالا اما سیدمحمود علیزادهطباطبایی، از اعضای حزب کارگزاران سازندگی، خبر داده است روحانی در روزهای اخیر با شخصیتهایی مانند ناطقنوری، خاتمی، باهنر و لاریجانی جلساتی داشته است و آنکه او میگوید قرار است این جلسات به تشکیل دولت در سایه ختم شود: «آقای روحانی در روزهای اخیر با آقایان ناطقنوری، خاتمی، باهنر و لاریجانی جلساتی داشته است. سران اصلاحات میخواهند جمهوریت نظام را احیا کنند. اسحاق جهانگیری هم در جلسات روحانی با سران اصلاحات حضور دارد و همفکری میکند. همتی و اسحاق جهانگیری با کارگزاران در ارتباط هستند و موضوعاتی را در زمینههای مختلف مورد بحث و بررسی قرار میدهند». او همچنین خبر از دیدارهای اخیر محسن هاشمیرفسنجانی با روحانی و لاریجانی داده و گفته است که بهزودی سیدحسین مرعشی نیز جلسهای را با آقای روحانی خواهد داشت و احزاب همگی دولت در سایه هستند. جلسات مشترکی را درخصوص تشکیل دولت در سایه داشتهایم و صحبتهایی شده است. این فعال سیاسی درباره تشکیل دولت در سایه از سوی اصلاحطلبان گفته است: «احزاب اصلاحطلب درصدد تشکیل دولت در سایه هستند. احزاب برنامهریزی میکنند تا دولت را از دست گروهی که بر مسند کار هستند، بگیرند. ماهیت و شاکله احزاب، ایجاد دولت در سایه است تا بتوانند بهصورت قانونی قدرت را در اختیار بگیرند. احزاب اصلاحطلب درحال بازسازی خود و بررسی علت عدم تمایل مردم به حضور پای صندوقهای رأی هستند. احزاب اصلاحطلب اعم از حزب کارگزاران سازندگی و حزب اتحاد ملت، کنگرههای خود را برگزار کردهاند و دبیران کل انتخاب شده و در حال برنامهریزی و سیاستگذاری برای مسائل روز هستند. فعالیت احزاب اصلاحطلب آغاز شده و تمام کمیتهها در زمینههای مختلف اعم از اقتصادی شروع به کار کردهاند. کمیته اقتصادی احزاب اصلاحطلب، مسائل اقتصادی را مورد بررسی قرار داده تا با شناخت نقاط ضعف دولت سیزدهم، پیشنهادهای خود را به دولت ارائه دهند». از این دیدارها چند نتیجه مهم میتوان دریافت؛ نخست آنکه رسما علیاکبر ناطقنوری از کنج عزلت بیرون آمده است و بنای حضور جدی در سیاست دارد؛ اویی که پیش از این و در جریان انتخابات مجلس یازدهم که اصلاحطلبان بهطور جدی از او درخواست حضور داشتند، ادامه کنارهگیری را بر فعالیت سیاسی ترجیح داد و حالا گویا قصد دارد در کنار دیگرانی مانند خاتمی و روحانی تأثیرگذار باشد. دومین موضوع آن است که دیدارها و نشستهای اخیر، حکایت از نوعی همگرایی میان اصلاحطلبان و اصولگرایان کهنهکارِ میانهرو دارد. از یکسو خاتمی در رأس اصلاحات دیده میشود و از سوی دیگر ناطق است که روزگاری قطب اصولگرایی بود و دیگر سو شخصیتهایی که در سالهای اخیر مواضعی معتدل داشتهاند؛ مانند لاریجانی و باهنر و البته حسن روحانی هم بهعنوان رئیس دولت یازدهم و دوازدهم، انگار پیشقدم شده است و خود به دیدار شخصیتها میرود. با این وصف، گویا فقط شاهد تحرک سیاسی اصلاحطلبان نیستیم و این همگرایی از حالا که دو سال تا انتخابات مجلس و چهار سال تا انتخابات ریاستجمهوری زمان داریم، به وجود آمده است. سومین مسئله، هماهنگی ضمنی احزاب اصلاحطلب با جلسات اخیر است و احتمال میرود نتیجه جلسات در روند فعالیت احزاب بیتأثیر نباشد. نکته دیگر و بسیار حائز اهمیت، آن بخش از سخنان علیزاده است که میگوید قرار است دولت در سایه تشکیل شود؛ دولت در سایهای که اگر محور بحث شخصیتهای مذکور باشد و البته احزاب هم با آن همراهی کنند، بیتردید جدیترین دولت در سایه در چهار دهه اخیر خواهد بود. البته مشخص نیست آیا اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو صرف همین جلسات هماندیشی را بهمثابه دولت در سایه در نظر میگیرند یا آنکه بنا دارند بهصورت تشکیلاتی و بر اساس اصول دولت در سایه که نیاز به کارگروههای تخصصی در هر زمینهای دارد، فعالیت کنند. طبیعتا اگر قرار باشد صرف همین جلسات دولت در سایه قلمداد شود، احیانا با نسخهای فراتر از آن چیزی که برای مثال سعید جلیلی در هشت سال دولت روحانی مدعیاش بود، مواجه نخواهیم شد؛ اما اگر کارکرد دولت در سایه اصلاحطلبان و میانهروهای اصولگرا، کارکردی تشکیلاتی بوده و بر اساس اصول مدون دولت در سایه باشد، حتما تأثیرگذار خواهد بود. البته این نکته هم گفتنی است که سازوکارهای اجرائی آن در ایران نیز محل بحث و تردید است. برای مثال چندی پیش محمدرضا خباز، فعال سیاسی اصلاحطلب گفته بود: «آیا دولت در سایه وجاهت دارد، از نظر بینالمللی و داخلی و همچنین علم سیاست معنا دارد یا خیر؟ اگر سؤال به این صورت مطرح شود، میتوان درباره اصل خود دولت سایه صحبت کرد؛ اما درباره اینکه آیا در ایران چنین کاری قرار است صورت بگیرد یا خیر، واقعا مطلع نیستم و هرچه بگویم نوعی گمانهزنی و اظهارنظر بیپشتوانه است که مبنایی ندارد».
یا آنکه هدایتالله آقایی درباره نسبت میان شرایط سیاسی موجود و تشکیل دولت در سایه گفته بود: «طرحهایی که مطرح میشود، در جبهه اصولگرایان نیز مطرح بود و آقای جلیلی زمانی اعلام کرد دولت در سایه تشکیل میدهد. این بحثها در بین اصلاحطلبان هم مطرح است. دولت در سایه زمانی مطرح میشود که تحزب و چارچوبی دموکراتیک در جامعه حاکم باشد؛ یعنی قدرت احزاب به رسمیت شناخته شود و احزاب آزاد باشند و چون به مردم پاسخگو میشوند، باید خودشان را برای دوران انتقال و دوران حاکمیت آماده کنند؛ در غیر این صورت اگر جبههای برای مدتی خارج از قدرت قرار بگیرد، در آن مدت بین افرادش تقسیم کار میکند... دولت در سایه با روح وضعیت فعلی کشور همخوانی ندارد و بیشتر یک مشغولیت داخلی است تا کاری که بتواند تأثیر خود را بگذارد. ما زیاد دیدهایم که تشکیل کابینه یک رئیسجمهور خارج از کسانی است که او را حمایت میکردند و از اینرو پاسخگویی حزب به مردم وجود ندارد». البته برخی هم نسبت به تشکیل دولت در سایه از سوی اصلاحطلبان ابراز خوشبینی میکنند. برای مثال محمود میرلوحی چندی پیش گفته بود: «اکنون بنیاد باران، آقای خاتمی و دولت او هستند و مجلسششمیها هر ماهه جلسات بسیار مؤثر و خوبی پیش از شیوع کرونا داشتند و عملا کنار قضایا هستند و الان هم باز دولت آقای روحانی و به قول بعضی از دوستان حلقه نیاوران از قبل حزب اعتدال و توسعه را داشتند و میتوانند با دوستانشان باشند و اطرافیان مرحوم آقای هاشمی و حزب کارگزاران و عملا نیروهای اطراف آقای کروبی و حزب اعتماد ملی نیروهای فعالی در کشور هستند، پس چرا نشود؟ باید بشود و میشود. مگر میشود نسبت به مسائل بیتفاوت بود؟ بالاخره منطق دنیا و روش و شاخصهایی که در دموکراسی در کشورهایی که مردمسالاری و دموکراسی مطرح است، اساسا تکصدایی امکان ندارد و یک مفهوم غریبه و خیلی عجیبی است ولی در کشور ما همه شعار مردمسالاری میدهیم و در کنار آن متأسفانه نظارت استصوابی را میگوییم و نظارت استصوابی هم تا جایی دامنهاش را گسترش میدهد که آقای لاریجانی هم در آن قرار نمیگیرد و آقای جهانگیری و دهها چهره دیگر مثل آقای پزشکیان در مجلس و آقای شریعتمداری و... را رد میکنند».
پیشتر هم گویا طرح تشکیل دولت در سایه در شورای مرکزی حزب کارگزاران مطرح شده و گفته شده بود که این طرح بر اساس مصوبه کمیته سیاسی برای نقد عملکرد قوا در دستور کار این حزب قرار گرفته است. حالا و با خبر تازهای که علیزادهطباطبایی داده است، باید دید دولت در سایه اصلاحطلبان با چه شیوهای و در چه سطحی و با حضور رسمی چه شخصیتهایی شکل خواهد گرفت و احیانا اگر چنین سازوکاری به وجود آید، مرز انتقاد و پرسشگری را تا چه میزانی پیش میبرد؟
یا آنکه هدایتالله آقایی درباره نسبت میان شرایط سیاسی موجود و تشکیل دولت در سایه گفته بود: «طرحهایی که مطرح میشود، در جبهه اصولگرایان نیز مطرح بود و آقای جلیلی زمانی اعلام کرد دولت در سایه تشکیل میدهد. این بحثها در بین اصلاحطلبان هم مطرح است. دولت در سایه زمانی مطرح میشود که تحزب و چارچوبی دموکراتیک در جامعه حاکم باشد؛ یعنی قدرت احزاب به رسمیت شناخته شود و احزاب آزاد باشند و چون به مردم پاسخگو میشوند، باید خودشان را برای دوران انتقال و دوران حاکمیت آماده کنند؛ در غیر این صورت اگر جبههای برای مدتی خارج از قدرت قرار بگیرد، در آن مدت بین افرادش تقسیم کار میکند... دولت در سایه با روح وضعیت فعلی کشور همخوانی ندارد و بیشتر یک مشغولیت داخلی است تا کاری که بتواند تأثیر خود را بگذارد. ما زیاد دیدهایم که تشکیل کابینه یک رئیسجمهور خارج از کسانی است که او را حمایت میکردند و از اینرو پاسخگویی حزب به مردم وجود ندارد». البته برخی هم نسبت به تشکیل دولت در سایه از سوی اصلاحطلبان ابراز خوشبینی میکنند. برای مثال محمود میرلوحی چندی پیش گفته بود: «اکنون بنیاد باران، آقای خاتمی و دولت او هستند و مجلسششمیها هر ماهه جلسات بسیار مؤثر و خوبی پیش از شیوع کرونا داشتند و عملا کنار قضایا هستند و الان هم باز دولت آقای روحانی و به قول بعضی از دوستان حلقه نیاوران از قبل حزب اعتدال و توسعه را داشتند و میتوانند با دوستانشان باشند و اطرافیان مرحوم آقای هاشمی و حزب کارگزاران و عملا نیروهای اطراف آقای کروبی و حزب اعتماد ملی نیروهای فعالی در کشور هستند، پس چرا نشود؟ باید بشود و میشود. مگر میشود نسبت به مسائل بیتفاوت بود؟ بالاخره منطق دنیا و روش و شاخصهایی که در دموکراسی در کشورهایی که مردمسالاری و دموکراسی مطرح است، اساسا تکصدایی امکان ندارد و یک مفهوم غریبه و خیلی عجیبی است ولی در کشور ما همه شعار مردمسالاری میدهیم و در کنار آن متأسفانه نظارت استصوابی را میگوییم و نظارت استصوابی هم تا جایی دامنهاش را گسترش میدهد که آقای لاریجانی هم در آن قرار نمیگیرد و آقای جهانگیری و دهها چهره دیگر مثل آقای پزشکیان در مجلس و آقای شریعتمداری و... را رد میکنند».
پیشتر هم گویا طرح تشکیل دولت در سایه در شورای مرکزی حزب کارگزاران مطرح شده و گفته شده بود که این طرح بر اساس مصوبه کمیته سیاسی برای نقد عملکرد قوا در دستور کار این حزب قرار گرفته است. حالا و با خبر تازهای که علیزادهطباطبایی داده است، باید دید دولت در سایه اصلاحطلبان با چه شیوهای و در چه سطحی و با حضور رسمی چه شخصیتهایی شکل خواهد گرفت و احیانا اگر چنین سازوکاری به وجود آید، مرز انتقاد و پرسشگری را تا چه میزانی پیش میبرد؟