تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۲ فروردين ۱۴۰۱ ساعت ۱۱:۴۵
کد مطلب : ۴۴۶۸۰۱
سید وحید کریمی؛ دکترای روابط بین الملل و کارشناس اروپا توضیح می‌دهد

پیام‌ «پیاده‌روی زلنسکی و جانسون در کی‌یف» برای پوتین چه بود؟

۰
پیام‌ «پیاده‌روی زلنسکی و جانسون در کی‌یف» برای پوتین چه بود؟
کبنا ؛همزمان با وقوع تحولات میدانیِ جدید در چهارچوب "جنگ اوکراین" و به طور خاص، عقب نشینیِ نیرو‌های روسی از مناطق پیرامونی کیِف پایتخت اوکراین و متمرکز شدن توان روس‌ها بر مناطق شرقی اوکراین، "بوریس جانسون" نخست وزیر بریتانیا در سفری به اوکراین، ضمن دیدار با "ولادیمیر زلِنسکی" رئیس جمهور این کشور، در اقدامی که بسیاری آن را حامل پیام‌هایی جدی برای روسیه و شخص "ولادیمیر پوتین" رئیس جمهوری این کشور ارزیابی می‌کنند، در خیابان‌های کیِف پایتخت اوکراین به همراه رئیس جمهور این کشور قدم زد.
مساله‌ای که در رسانه‌های بین المللی بازتاب‌های مختلفی پیدا کرد و بسیاری از ناظران و تحلیلگران سعی کردند تا ابعاد مختلف این اقدام بوریس جانسون در اوکراین را مورد واکاوی قرار دهند. باید توجه داشت که این اقدام در شرایطی انجام گرفته که به نظر می‌رسد روسیه طرح و نقشه خود در چهارچوب جنگ اوکراین را با توجه به فرسایشی شدنِ نسبی این جنگ، تا حد زیادی تغییر داده است. مساله‌ای که نمود عینی آن را می‌توان در همان عقب‌نشینی نیرو‌های روسی از مناطق پیرامونی کیِف مشاهده کرد.
پیام‌های پیاده‌روی زیلنسکی-جانسون در خیابان‌های کیِف برای پوتین چه بود؟در این راستا،سید وحید کریمی، دکترای روابط بین‌الملل و کارشناس مسائل اروپا، به واکاوی پیام‌های پیاده‌روی نمادین جانسون-زیلِنسکی در خیابان‌های کیف پایتخت اوکراین، برای ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه پرداخته است.
به گزارش کبنا، مشروح گفتگوی فرارو با سید وحید کریمی را در ادامه مطالعه فرمایید.
اخیرا "بوریس جانسون" نخست وزیر بریتانیا در اقدامی جنجالی در سفر به اوکراین، ضمن گفتگو و رایزنی با رئیس جمهور این کشور "ولادیمیر زلنسکی"، همراه با وی در خیابان‌های کیِف پایتخت اوکراین قدم زد و از این شهر بازدید کرد. مساله‌ای که توجه رسانه‌های بین المللی را تا حد زیادی به خود جلب کرد. پیام‌های اصلی این اقدام بوریس جانسون در بحبوحه جنگ روسیه و اوکراین را چه می‌دانید؟
به عقیده من هدف اصلی آنچه اخیرا در اوکراین در قالب پیاده‌روی بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا و ولادیمیر زیلنسکی رئیس جمهور اوکراین در خیابان‌های کیِف مشاهده کریم، به طور خاص معطوف به رئیس جمهور روسیه "ولادیمیر پوتین" بود. در واقع، جانسون با این اقدام خود سعی داشت تا پوتین را تحقیر کند. نباید فراموش کنیم که روس‌ها سنتا اوکراین را بخشی از خاک خود قلمداد می‌کردند و حتی هنوز هم ولادیمیر پوتین معتقد است که سرنوشت اوکراین باید به نحوی تعیین شود که به مثابه یک سرزمینِ متعلق به روسیه، ارزیابی و تصور شود. از این رو، بوریس جانسون به نوعی سعی داشته تا این تعریفی که روس‌ها و به طور خاص پوتین در مورد اوکراین دارند را مخدوش کند و درست به همین دلیل است که پا به سرزمین اوکراین، در بحبوحه جنگ این کشور با روسیه گذاشت.
وابستگی انرژی اروپا به روسیه غیر قابل انکار است. به نظر شما، هزینه‌های رویکرد‌های ضدروسی از سوی اروپا علیه روسیه سنگین نیست؟ اساسا چه چیزی باعث شده تا آن‌ها این هزینه‌ها را به جان بخرند؟
سوال جالبی است. برای پاسخ دادن به آن باید یک مقدمه را ابتدا داشته باشیم. من بحران اوکراین را به نوعی بخشی از تبعات خروج انگلستان از اتحادیه اروپا (در قالب "برگزیت") ارزیابی می‌کنم. این بدان معناست که انگلیس از اتحادیه اروپا خارج شد و پس از آن، یک سیاست خارجیِ لجام گسیخته‌ای را در پیش گرفت. آن‌ها حتی بار‌ها اعلام کرده بودند که تا وقتی در اتحادیه اروپا بوده اند، دست هایشان بسته بوده و محدود شده اند و اکنون با خروج از این اتحادیه، احساس آزادی می‌کنند. از این رو، آن‌ها بار دیگر استراتژی خود در قالب و با محوریتِ "بریتانیای کبیر در عرصه روابط بین الملل" را تدوین کردند و به طور خاص از این رهگذر، چند هدف اساسی را دنبال می‌کردند.
آن‌ها به دنبال تضعیف اتحادیه اروپایی بودند، در عین حال سعی در تثبیت ناتو و البته اغفال آمریکا نیز داشتند. انگلیسی‌ها این سیاست را به نحوی متبحرانه و هنرمندانه به پیش بردند و اکنون نیز شاهدیم که بواسطه بحران اوکراین، به دنبال چندین نتیجه و دستاورد هستند. این سوال که شما می‌پرسید که اروپا به انرژی روسیه وابسته است، کاملا درست می‌باشد. با این حال، انگلیس برای اینکه آلمان را در خط آنگلوساکسون (انگلستان) وارد کند و مانع از روابط دوستانه آن با روسیه (بویژه در بحث توسعه روابط دو کشور در قالب مناسبات انرژی بویژه با توجه به خط لوله نورد استریم دو که میان دو طرف است) شود، عملا به بحران جاری در اوکراین دامن زده و کشوری نظیر آلمان نیز عملا مجبور شده تا خط مشی خود را مشخص کند (در حمایت از اوکراین و مقابله با روسیه)، در بحث تحریم انرژی روسیه، بدون تردید اروپا و غرب به زمان نیاز دارند تا خود را با شرایط وفق دهند. با این حال، خط مشی اصلی این است که وابستگی به انرژی روسیه به کل قطع شود. باید توجه داشت که خط لوله "نورد استریم ۲" که مستقیما انرژی را از روسیه به آلمان منتقل می‌کرد (این طرح حتی تمام شده بود)، به هیچ عنوان خوشایند لندن نبود. در این چهارچوب شاهدیم که اکنون به نوعی همه در اروپا در راستای سیاست انگلستان به خط شده اند و می‌بینیم که روسیه نیز به نوعی حالت انزوا وارد شده است.
آیا اساسا قطع وابستگی اروپا به گاز روسیه و منابع انرژی این کشور، ولو با در نظر گرفتن اینکه زمان‌بر باشد، واقع‌بینانه و مقرون به صرفه است؟ جانسون اندکی قبل نیز به عربستان سعودی سفر کرد با این حال سعودی‌ها پاسخ دلگرم کننده‌ای را به وی مبنی با همکاری با لندن جهت تامین نیاز‌های انرژی این کشور و به طور کلی اروپا در خلا منابع انرژی روسیه ندادند.
یکی از مختصات سیاسی اروپا این است که هیچ چیز را "غیرممکن"، تفسیر و ارزیابی نمی‌کند و در برابر آن گارد نمی‌گیرد. بله اکنون وابستگی اروپا به انرژی روسیه حدودا ۴۰ درصد است با این حال، اروپا جلوی این مساله زانو نخواهد زد. البته که در این رابطه تلاش‌های زیادی نیز انجام می‌دهد. به عنوان مثال من اخیرا در خبری خواندم که اروپایی‌ها لوله کشی و انتقال گاز نیجر و نیجریه به اروپا را از طریق اسپانیا و ایتالیا بررسی می‌کنند و چون سرمایه و فناوری کافی در این زمینه را دارند، چرا که نه؟ بله می‌توانند از میزان وابستگی انرژی خود به روسیه تا حد زیادی بکاهند. اکنون شهری به بزرگی شیکاگو به صورت ال ان جی/LNG تامین گاز می‌شود. در این راستا، یک کشتی، گاز به شهر وارد می‌کند و کشتی دیگر، گاز از نیجریه دریافت می‌کند و کشتی دیگری نیز در مسیر رفت و آمد است. حتی اخیرا در اخبار شاهد بودیم که ژاپنی‌ها اعلام کردند که جهت تامین نیا‌های انرژی غرب حاضرند که کشتی‌های گاز ال ان جی که عازم ژاپن هستند را به سمت اروپا هدایت کنند. تمامی این مسائل نشان می‌دهند که اروپا می‌تواند وابستگی انرژی خود به گاز روسیه را به تدریج کاهش دهد و این ایده عملی است. با این حال، همانطور که پیشتر گفتم، اروپا جهت تحقق این مساله نیاز به اندکی زمان دارد و به صورت فوری نمی‌تواند وارد این حیطه و عرصه شود.
با توجه به تحولاتی که در مدت اخیر و بویژه با تمرکز بر تحولات جنگ اوکراین شاهد بوده ایم، آینده روابط روسیه با اتحادیه اروپا را چگونه می‌بینید؟
من معتقدم که روسیه متاسفانه ماهیت وجودی خود به عنوان یک کشور را از دست داده و اکنون آن را بیش از همه به مثابه "روسیه یِ پوتین" می‌شناسند و تحلیل می‌کنند. این بدان معناست که روسیه مصادف شده با یک فرد که همان ولادیمیر پوتین است و غرب هم به نظر من نسخه پوتین را پیچیده است. البته غربی‌ها عجله‌ای هم جهت پیشبرد این دستور کارِ خود ندارند، زیرا در بحبوحه جنگ اوکراین پوتین خود فهمید که ایده اصلی غرب در قالب جنگ اوکراین، نابودی و شکست شخصِ اوست. این حقیقتا پدیده‌ای جدید در روابط بین الملل است. نباید فراموش کرد که راهبرد کلان غرب، دسترسی سریع و ارزان به منابع انرژی روسیه است و حتی اگر ابزار‌های لازم جهت تجزیه روسیه را هم داشته باشند، آماده انجام این کار هستند. در این راستا، آن‌ها ایمان دارند که باید پوتین را شکست دهند.
پیشتر شاهد بودیم که در مورد قدرت روسیه، مباحث زیادی مطرح می‌شد با این حال جنگ اوکراین نشان داد که روسیه به کشوری تبدیل شده که صرفا برای همسایه‌های خود ایجاد چالش می‌کند و قدرتی فراتر از آن ندارد. بسیاری در ابتدایِ جنگ اوکراین این انتظار را داشتند که ارتش روسیه با آن تصوری که در مورد قدرت این کشور وجود داشت، در همان ابتدای جنگ بتواند خیلی زود اوکراین را تصرف کند. با این حال، روس‌ها نتوانستند و اکنون شاهدیم که بوریس جانسون خیلی آزادانه (همانطور که در ویدئویی که به تازگی منتشر شده، مشخص بود) در خیابان‌های کیِف با رئیس جمهور این کشور قدم می‌زند و این پیام را به پوتین می‌رساند که اوکراین یک سرزمین غربی، با آینده‌ای غربی است. باید توجه داشت که تاکنون غرب، از قدرت نرم خود در مواجهه با قدرت سخت روسیه در معادله اوکراین بهره برده است. این بدان معناست که عملا با برخی اقدامات خود، پوتین را تحریک به حمله به اوکراین کردند و در این رابطه شاهدیم که روس‌ها حداقل نیم میلیون سرباز خود را در قالب جنگ اوکراین فعال کردند، اما علی رغم پرداخت بهایی گزاف (چه مادی و چه انسانی)، هنوز نتوانسته اند به دستاورد‌های چندانی برسند.
تحلیل و ارزیابی شما از آینده سیاسی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه چیست؟
من آینده پوتین را تا حد زیادی تمام شده می‌پندارم. غرب دیگر با پوتین کار نمی‌کند البته همانطور که گفتم عجله‌ای هم برای نابودی وی ندارد با این حال، پوتین دیگر اعتباری در غرب نخواهد داشت. شما می‌دانید که پوتین و روسیه را از گروه ۸ اخراج کردند و این گروه به گروه ۷ تغییر نام داده است. در این راستا، غربی‌ها به انحا مختلف سعی خواهند کرد که پوتین را منزوی‌تر کنند. با این همه، ولادیمیر پوتین رئیس یک کشور بسیار بزرگ با توان نظامی و اقتصادیِ درخور توجه است (البته که مثلا در غرب، بنیه اقتصادی روسیه را معادل هلند و ایتالیا و اسپانیا می‌دانند و نباید در این رابطه چندان هم غلو کرد). ولی این مساله در این حقیقت که غرب نسخه پوتین را پیچیده، تغییری ایجاد نمی‌کند.
چند سال قبل، نیرو‌های اطلاعاتی وابسته به دولت روسیه در انگلستان اقدام به انجام عملیات ترور "سرگی اسکریپال" (مامور اطلاعاتی اسبق روسیه) با استفاده از سلاح‌های ممنوعه کردند و در همان دوران انگلیسی‌ها به این جمع بندی رسیدند که دیگر نمی‌توانند با روسیه و پوتین کار کنند و اساسا پوتین باید از قدرت حذف شود. در این راستا پس از گذشت چند سال، آن‌ها از طریق گزاره عضویت اوکراین در ناتو و تحریک روسیه، پوتین را وادار به حمله به اوکراین کردند (البته پوتین گزینه دیگری هم نداشت، زیرا ناتو تا حد زیادی به مسکو نزدیک شده بود) و در نهایت انگلیسی‌ها و به طور کلی غرب، با موفقیت توانستند تا حد زیادی موقعیت پوتین و روسیه در عرصه معادلات بین‌المللی را تضعیف کنند. اکنون نیز پوتین در موقعیت بسیار خطرناکی است. تردیدی نیست که اگر قرار باشد سطح تنش‌ها میان روسیه و غرب افزایش پیدا کند، اروپا می‌تواند با قدرت نرمِ خود در محیط پیرامونی روسیه کارزار قابل توجهی را علیه روسیه به راه بیندازد و عملا با قدرت نرم، به جنگ قدرت سختِ روسی برود. این پدیده‌ای جدید در روابط بین الملل است که بایستی به صورت دقیق مطالعه شود. متاسفانه در این رابطه نیز، برتری با غرب بوده است. قدرت‌های شرقی اکنون تا حد زیادی احساس خطر کرده‌اند.
زمانی مرز بین شرق و غرب جهان، آلمان تصور می‌شد با این حال اکنون در حال صحبت از اوکراین هستیم. این یک پیشروی واضح غربی‌ها به سمت شرق و سیبری (میادین انرژی روسیه) بوده و عملا سیگنال‌های جدی و خطرناکی را به قدرت‌های شرقی مخابره می‌کند. مساله‌ای که باید به صورت جدی و اساسی از سوی شرق مورد مطالعه قرار گیرد. جدای از این ها، باید توجه داشت که مجموعه اتحادیه اروپا و غرب، علی رغم اختلافات گوناگون، تا حد زیادی در بسیاری از موضوعات با یکدیگر متحد هستند، اما روسیه به غیر از روابط راهبردی که با چین دارد، اساسا در چهارچوب مجموعه‌ای از اتحاد‌ها با کشور‌های مختلف شرقی نمی‌گنجد و این مساله را در مورد روسیه شاهد نیستیم. این یک نقطه ضعف جدی برای قدرت‌هایی نظیر روسیه در عرصه روابط بین الملل است.
از این رو، تحلیل من این است که شرقِ جهان در آینده با توجه به شرایط جاری، چشم‌انداز روشنی را پیش رو ندارد. نباید فراموش کرد که اگر غرب بتواند به روسیه و پوتین ضربات جدی وارد کند، این پایان ماجرا نخواهد بود و آن‌ها به سراغ دیگر قدرت‌های شرقی بویژه چین و "شی جین پینگ" رئیس جمهور این کشور نیز حرکت خواهد کرد. البته که این مساله مبهمی نیست کما اینکه بسیاری از قدرت‌های غربی در راهبرد‌های امنیت ملی خود، قدرت‌های شرقی نظیر روسیه، چین و ایران را به مثابه دشمن و چالش‌های جدی علیه خود ارزیابی می‌کنند و اگر فرصت پیدا کنند، یک به یک سراغ آن‌ها خواهند رفت. البته در این رابطه عجله‌ای هم ندارند و منتظر بزنگاه‌های مهم تاریخی هستند.
نام شما

آدرس ايميل شما

نماینده تبریز: مردم با قاشق روغن تهیه می‌کنند و نان قسطی می‌خرند

نماینده تبریز: مردم با قاشق روغن تهیه می‌کنند و نان قسطی می‌خرند

نماینده مردم تبریز در مجلس گفت: فقر در حاشیه‌های تبریز بی‌داد می‌کند بطوریکه امروز برخی ...
(ویدئو) جشن ازدواج دو عضو نیروهای داوطلب اوکراینی

(ویدئو) جشن ازدواج دو عضو نیروهای داوطلب اوکراینی

آناستازیا و ویاچسلاو در یک پارک در کی‌یف اوکراین با یکدیگر ازدواج کردند. این زوج از اعضای ...
سناریوهایی مهیب برای پایان جنگ اوکراین

سناریوهایی مهیب برای پایان جنگ اوکراین

تهاجم گسترده نظامی روسیه و خسارات مادی و تلفات انسانی ناشی از آن برای بسیاری از تحلیل‌گرانی ...
فایل های مرتبط
1