تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ساعت ۱۴:۱۹
کد مطلب : ۴۴۷۶۲۴
نگاهی مختصر به فعل و انفعالات نماینده گچساران و باشت؛
سید ناصر حسینیپور و اعتراض برادران / انتخابات 1402 گچساران و باشت بر کدام پاشنه میچرخد؟
۱
کبنا ؛
سید ناصر حسینیپور که در جوانی وارد جبهه جنگ شد، یکی از جوانان خوشصدای باشت بود که در جبهه اسیر میشود و سپس با یادداشتهایی که بعدها عنوان «پایی که جا ماند» بر آنها میگذارد، در سطح کشور معروف و مطرح میشود. البته علاوه بر اشتهاری که به سبب این کتاب به دست میآورد، پیشینه خانوادگی او نیز در برجستگی او بیاثر نبوده است.
اولین ورود جدی او به عرصه سیاست، با نمایندگی میاندورهای مجلس یازدهم بود. البته پیش از این نیز به دلیل همراهیای که با سعید جلیلی در ایام انتخابات ریاست جمهوری داشت، اندکی تجربه در سیاست اندوخته بود. اما هیچکدام از این موارد دلیلی بر پختگی سیاسی او نیستند. در واقع اوج ظهور و بروز او در عرصه سیاسی کشور، همین حضور در انتخابات و پیروزی در آن بود و تنها اقدام مهم او در این عرصه نیز تقلایی بود که برای انتصاب ریاست دانشگاه علوم پزشکی یاسوج انجام داد.
پیروزی در این رقابتها نیز در غیاب رقبای قدرتمندی همچون تاجگردون رخ داد. در واقع چون رقبای قدرتمند از صحنه بیرون بودند، در نهایت از صندوقهای رأی، سید ناصر حسینی بیرون آمد.
سید قدرت برادر سید ناصر در هتل لاکچری ستاره شهر گفته بود ما استخاره کردیم که سید ناصر در حوزه انتخابیه تهران ثبت نام کند. اما در نهایت دیدیم که او بخت خود را در گچساران و باشت به آزمون گذاشت. سید ناصر محصول شرایط حاکم بر گچساران و باشت در سال 1400 بود؛ آن هم شرایطی که بر این حوزه انتخاباتی تحمیل شده بود.
اما عملکرد او در این دوره به وضوح نشان داد که سید ناصر شاید در عرصه های دیگر موفق باشد، اما مرد سیاست و سیاستمدار نیست. نه در حوزههای عمرانی و زیرساختی و نه در سایر حوزهها تاکنون نتیجه ملموسی از عملکرد او دیده نشده است. همانطور که گفته شد تنها اقدامی که به او منتسب میکنند، تلاشی بود که در جهت انتصاب غلامنژاد به خرج داد.
از سوی دیگر، افزون بر نارضایتی عمومی شهروندان از عملکرد او، حتی نزدیکان و خانوادهاش گویی دل از او بریدهاند. چندی پیش برادرش سید قدرت حسینی در نامهای حدود 10 هزار کلمهای موارد مهمی در خصوصش مطرح کرد که در فضای رسانهای استان منتشر شد و حرفوحدیثهای زیادی نیز به دنبال داشت. از نامه برادر بزرگترِ او سید قدرت، این مضمون طرح شده بود که حتی خانواده او نیز از عملکرد او رضایت ندارند.
در این نامه آمده است که «آزردن دوستان خلاف راه صواب است». «توقع اکثر جماعت پاسخ دادن به تلفن آنهاست ولو کارشان انجام نشود». «مردم غرق در مضایق خود هستند و به دنبال مَفَرَّی برای نجات خود میباشند و اعتماد مردم به شما و اینجانب و خانواده کم شده است». «اگرچه بعضی از گلایهها منطقی و عقلایی نیست ولی به هر حال مردم آنچه را وظیفه خود میدانستند به موقع انجام دادند اما ما به وظیفه خود، خوب و شایسته عمل نکردیم». «یک واقعیتی است که ما به شأن نمایندگی که توقع مردم است، عمل نکردهایم که عین بیتدبیری است و جفا به مردم به ویژه کسانی که با عشق و علاقه حماسه بیست و هشتم خرداد را خلق نمودند».
سید قدرت در ادامه خطاب به سید ناصر نوشته بود: «حل مشکلات جامعه نیاز به پشتکار دارد. برای ورود به بعضی مسائل مهم و کارگشا بارها خدمتتان اصرار نمودم ولی گرههایی را که با دست باز میشدند باز نَنِمودید، تا الان مجبور هستی برای گشودن آنها به زور دندان متوسّل شوید».
وی با بیان اینکه «تمام میزها و پستها جایگاههای نوکری برای مردم هست»؛ گفته بود: «ما کاری کردهایم که در شرایط فعلی عملاً نیازی نیست که رقبا علیه ما جوسازی کنند، بلکه خود بستر را برای ابراز لاطائلات آنها فراهم کردهایم».
علاوه بر نامه برادر بزرگتر، گویی برادر کوچکتر نیز از او ناامید شده است. ماشاالله حسینی اخیراً در یکی از صفحات خود در شبکههای اجتماعی، با اشاره به دسیسههایی که برای جدا کردن او از برادرش انجام شده، نوشته بود: «بعد از خلوت کردن و تأمل تصمیم گرفتم برای آرام کردن قلب کثیف و کریه و پلیدشان، رسماً از شما برادر عزیزتر از جانم خداحافظی کنم و کنارتان نباشم».
هر چند برادر کوچکتر، متنش را با «خداحافظ فرمانده» به اتمام رسانده است، اما نَفسِ همین نامه نشان میدهد که او نیز دل از برادر خود کنده و راه خود را از او جدا کرده است.
علاوه بر این، سید ناصر افرادی را برای ریاست دفتر خود انتخاب کرده که پختگی لازم را ندارند و به نظر میرسد نمیتوانند خلأ عدم حضور سید ناصر در مناسبتهای سیاسی و اجتماعی را پر کنند.
پیامد این نامهها که از سوی برادران سید ناصر نوشته شده، در جامعه و حوزه انتخابیه این است که وقتی خانواده سید ناصر از او جدا شدهاند، پس شهروندان نیز نمیتوانند دل در گروی سید ناصر برای انتخابات مجلس دوازدهم داشته باشند. فرکانسهایی که پس از انتشار این نامه در گچساران و باشت منتشر میشود این است که رضایت عمومی از عملکرد سید ناصر در این حوزه انتخابیه کم میشود.
گویی عواملی پشت پرده نیز در این میدان وجود دارند که در میدان سیاست، سید ناصر توانایی مقابله با آنها را ندارد. البته روشن است که در میدان سیاست، اصلیترین سرمایه برای فرد، قدرت است که سید ناصر میزان زیادی از آن را برخوردار نیست و همین پاشنهی آشیل او است که باعث شده برادران از او جدا شوند.
سید ناصر منهای خانواده، یعنی عدم موفقیت او در انتخابات 1402. عدم موفقیتی که میتواند عدم پختگی سیاسیِ لازمِ سید ناصر را تأیید کند.
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس دوازدهم، فضای رقابتی کمکم در حال شروع شدن است و با وضعیت موجود سید ناصر حسینی شانس چندانی برای پیروزی مجدد ندارد؛ چرا که هم عملکرد او رضایتبخش نبوده و هم شرایط و مناسبات حاکم بر گچساران و باشت تغییر کرده است. در غیاب عواملی که سید ناصر را پیروز کرده بود، شکست او دور از انتظار نیست. در این صورت، بعدها در تاریخ از نمایندهای یاد خواهد شد که تنها توانست بخت یک دوره دو ساله را در مجلس داشته باشد. به هر حال باید دید چه اتفاقات دیگری در روزهای نزدیک به انتخابات رخ میدهد.
اولین ورود جدی او به عرصه سیاست، با نمایندگی میاندورهای مجلس یازدهم بود. البته پیش از این نیز به دلیل همراهیای که با سعید جلیلی در ایام انتخابات ریاست جمهوری داشت، اندکی تجربه در سیاست اندوخته بود. اما هیچکدام از این موارد دلیلی بر پختگی سیاسی او نیستند. در واقع اوج ظهور و بروز او در عرصه سیاسی کشور، همین حضور در انتخابات و پیروزی در آن بود و تنها اقدام مهم او در این عرصه نیز تقلایی بود که برای انتصاب ریاست دانشگاه علوم پزشکی یاسوج انجام داد.
پیروزی در این رقابتها نیز در غیاب رقبای قدرتمندی همچون تاجگردون رخ داد. در واقع چون رقبای قدرتمند از صحنه بیرون بودند، در نهایت از صندوقهای رأی، سید ناصر حسینی بیرون آمد.
سید قدرت برادر سید ناصر در هتل لاکچری ستاره شهر گفته بود ما استخاره کردیم که سید ناصر در حوزه انتخابیه تهران ثبت نام کند. اما در نهایت دیدیم که او بخت خود را در گچساران و باشت به آزمون گذاشت. سید ناصر محصول شرایط حاکم بر گچساران و باشت در سال 1400 بود؛ آن هم شرایطی که بر این حوزه انتخاباتی تحمیل شده بود.
اما عملکرد او در این دوره به وضوح نشان داد که سید ناصر شاید در عرصه های دیگر موفق باشد، اما مرد سیاست و سیاستمدار نیست. نه در حوزههای عمرانی و زیرساختی و نه در سایر حوزهها تاکنون نتیجه ملموسی از عملکرد او دیده نشده است. همانطور که گفته شد تنها اقدامی که به او منتسب میکنند، تلاشی بود که در جهت انتصاب غلامنژاد به خرج داد.
از سوی دیگر، افزون بر نارضایتی عمومی شهروندان از عملکرد او، حتی نزدیکان و خانوادهاش گویی دل از او بریدهاند. چندی پیش برادرش سید قدرت حسینی در نامهای حدود 10 هزار کلمهای موارد مهمی در خصوصش مطرح کرد که در فضای رسانهای استان منتشر شد و حرفوحدیثهای زیادی نیز به دنبال داشت. از نامه برادر بزرگترِ او سید قدرت، این مضمون طرح شده بود که حتی خانواده او نیز از عملکرد او رضایت ندارند.
در این نامه آمده است که «آزردن دوستان خلاف راه صواب است». «توقع اکثر جماعت پاسخ دادن به تلفن آنهاست ولو کارشان انجام نشود». «مردم غرق در مضایق خود هستند و به دنبال مَفَرَّی برای نجات خود میباشند و اعتماد مردم به شما و اینجانب و خانواده کم شده است». «اگرچه بعضی از گلایهها منطقی و عقلایی نیست ولی به هر حال مردم آنچه را وظیفه خود میدانستند به موقع انجام دادند اما ما به وظیفه خود، خوب و شایسته عمل نکردیم». «یک واقعیتی است که ما به شأن نمایندگی که توقع مردم است، عمل نکردهایم که عین بیتدبیری است و جفا به مردم به ویژه کسانی که با عشق و علاقه حماسه بیست و هشتم خرداد را خلق نمودند».
سید قدرت در ادامه خطاب به سید ناصر نوشته بود: «حل مشکلات جامعه نیاز به پشتکار دارد. برای ورود به بعضی مسائل مهم و کارگشا بارها خدمتتان اصرار نمودم ولی گرههایی را که با دست باز میشدند باز نَنِمودید، تا الان مجبور هستی برای گشودن آنها به زور دندان متوسّل شوید».
وی با بیان اینکه «تمام میزها و پستها جایگاههای نوکری برای مردم هست»؛ گفته بود: «ما کاری کردهایم که در شرایط فعلی عملاً نیازی نیست که رقبا علیه ما جوسازی کنند، بلکه خود بستر را برای ابراز لاطائلات آنها فراهم کردهایم».
علاوه بر نامه برادر بزرگتر، گویی برادر کوچکتر نیز از او ناامید شده است. ماشاالله حسینی اخیراً در یکی از صفحات خود در شبکههای اجتماعی، با اشاره به دسیسههایی که برای جدا کردن او از برادرش انجام شده، نوشته بود: «بعد از خلوت کردن و تأمل تصمیم گرفتم برای آرام کردن قلب کثیف و کریه و پلیدشان، رسماً از شما برادر عزیزتر از جانم خداحافظی کنم و کنارتان نباشم».
هر چند برادر کوچکتر، متنش را با «خداحافظ فرمانده» به اتمام رسانده است، اما نَفسِ همین نامه نشان میدهد که او نیز دل از برادر خود کنده و راه خود را از او جدا کرده است.
علاوه بر این، سید ناصر افرادی را برای ریاست دفتر خود انتخاب کرده که پختگی لازم را ندارند و به نظر میرسد نمیتوانند خلأ عدم حضور سید ناصر در مناسبتهای سیاسی و اجتماعی را پر کنند.
پیامد این نامهها که از سوی برادران سید ناصر نوشته شده، در جامعه و حوزه انتخابیه این است که وقتی خانواده سید ناصر از او جدا شدهاند، پس شهروندان نیز نمیتوانند دل در گروی سید ناصر برای انتخابات مجلس دوازدهم داشته باشند. فرکانسهایی که پس از انتشار این نامه در گچساران و باشت منتشر میشود این است که رضایت عمومی از عملکرد سید ناصر در این حوزه انتخابیه کم میشود.
گویی عواملی پشت پرده نیز در این میدان وجود دارند که در میدان سیاست، سید ناصر توانایی مقابله با آنها را ندارد. البته روشن است که در میدان سیاست، اصلیترین سرمایه برای فرد، قدرت است که سید ناصر میزان زیادی از آن را برخوردار نیست و همین پاشنهی آشیل او است که باعث شده برادران از او جدا شوند.
سید ناصر منهای خانواده، یعنی عدم موفقیت او در انتخابات 1402. عدم موفقیتی که میتواند عدم پختگی سیاسیِ لازمِ سید ناصر را تأیید کند.
با نزدیک شدن به انتخابات مجلس دوازدهم، فضای رقابتی کمکم در حال شروع شدن است و با وضعیت موجود سید ناصر حسینی شانس چندانی برای پیروزی مجدد ندارد؛ چرا که هم عملکرد او رضایتبخش نبوده و هم شرایط و مناسبات حاکم بر گچساران و باشت تغییر کرده است. در غیاب عواملی که سید ناصر را پیروز کرده بود، شکست او دور از انتظار نیست. در این صورت، بعدها در تاریخ از نمایندهای یاد خواهد شد که تنها توانست بخت یک دوره دو ساله را در مجلس داشته باشد. به هر حال باید دید چه اتفاقات دیگری در روزهای نزدیک به انتخابات رخ میدهد.