تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۴ تير ۱۴۰۲ ساعت ۰۱:۲۷
کد مطلب : ۴۶۴۳۴۱
یادداشتی از سیدعلی عباس محدث؛
به مناسبت روز قلم؛ برای آزادگی مینویسد
۱
کبنا ؛سیدعلی عباس محدث در یادداشتی نوشت: وقتی قسم میخورد که«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ... »، نون سوگند به قلم و آنچه مى نویسد... »، حجتی است بر آنانی که ارزش قلم را نمیدانند و پای خشم و خشونت خود بر قلم و اهلش میگذارند و یا شایستۀ بدست گرفتن قلم هستند و راه نوشتن را میدانند ولی شجاعت به دست گرفتنش را ندارند. برهانی برای اهلیت و رهبریت قلم و صاحبان قلم در تجلیاندیشهها، جهتگیری گفتمانها و جهت دهی به افکارهای تعالی نگر و انسانیت محور است. براستی قلم چه مینویسد که جانش عزیز است؟ چه مینویسد که هویتها را به چالش میکشاند و مرزها را بر میدارد و پیوندها را به ریسمان انسانیت، مستحکم میکند؟ براستی قلمی که از انور کمالات نشأت میگیرد، چون در مسیر استقلال و عدم وابستگی باشد، پیامبرِ جامعه و جانها میشود و سزاوار سوگند است. قلم بیانگر شعور و تجلی نهاد انسان است. حرمتش به نوشتن و اجابتش به داناییِ نویسنده است. همانگونه که وزنش به میزان تفکر و معلومات صاحب قلم است، چرخش او در میان واژهها و لغات، مبیین جهشی فردی یا اجتماعی است. از کردارها و گفتارها و مقایسهها تا توانایی و ناتواناییها میگوید. برای اذهانِ نزدیکِ به حقیقت، تا آنهایی که مدهوش در ناحقیقتها شدهاند، سخن میگوید. تراوشات ذهن و توانمندیهای عقلی نویسنده را به رشتۀ تحلیل و تفسیر و تبیین در میآورد. آنگونه که، خواننده میتواند در امتداد قلم، همراه واقعیتی بشود و خود را به محک، و نویسنده را به قضاوت بنشیند. آنچه قلم بیان میکند، روشنگری است. به ذاتش، آن را یا نقد میخوانیم، یا تحلیل و یا شرحی از واقعیتی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در حال گذر است و یا بعداً میآید، تفسیر و تحقیق و تقریر میکنیم. پس دنیای قلم از گذشته شروع میشود و تا آیندهای که باید تبیین کنیم و جامعۀ گرفتارِ جهل را از تاریکیها دربیاوریم، پیوستگی دارد.
قداست قلم به روشنگری است. به هدایتگری است. به رسالتی است که در جامعه ایفا میکند. به حق گویی و حقنویسی و حق ستانی است. پس قلم اسیر نمیشود. اسیر زمان نمیشود. شیفتۀ سیاست و پول، مقهورِ تهدید و ارعاب، ملتمسِ به صاحبان قدرت و زور، نمیشود.
هدایتش به هدفِ منفعت طلبی نیست. همانگونه که جوهرش در گرو مِکنت خواهی نیست. برای آزادگی مینویسد، برای آزاد شدن چاره جویی میکند و برای آزادیخواهان مسیر تعیین میکند. گاهی تاریخ را به روزرسانی میکند، فرهنگ را به سوی عقلانیت میکشاند، ذات سیاست را از دورویی و خدعه، منفک مینماید و هرآنچه در جامعه به میل افرادِ ناکارآمد تغییر مییابد، یا برای به منفعت رسیدنِ نااهلان، هدفگذاری میشود را تبیین و تفسیر میکند.
اینگونه قلمی است که قداست دارد و شایسته سوگند میباشد. این قلم است که به نرخ روز نمینویسد. به فاصله زمانی اندک، تغییرِ جهت نمیدهد و برای نرسیدن به مطامع یا برای بهره نبردن از منافع، عزتش را به صلابه نمیکشد. این قلم است که ماهیتی به بزرگی فهم و درک و تعهد نویسنده دارد و وابستگی به حقیقت و فطرت پاک صاحبش را نمایش میدهد. این قلم نه به زنجیر میرود و نه تطمیع در او اثر دارد و نه در تاریخ گم میشود. پس بنویس قلم که سوگند به تو و هر آنچه مینویسی، که بیتردید نجات بخش است. بیان کن قلم که قسم به نام تو و هر آنچه به نیکی سیاهه میکنی، که لاجرم سرنوشت ساز است. بنویس که آسیبِ بزرگِ متکبرانِ به ظاهر دین دار، دین زدایی از جامعه است. بنویس که جهالت در نیرنگ بازی چاپلوسان است. بنویس که وارونه جلوه دادن حقیقت، عینِ وابستگی بهامیال و اوهام درونی سودجویان است.
قلم، تو را شوری باید تا شرأفت از انسانها نگیرند، عزت از مردم نربایند و زیبایی انسجام و همدلی را برای چپاولگری و مفسدهسازی، محو نکنند. قلم، معلم جامعه باش تا ملتی سختکوش تربیت کنی برای آبادانی ایران از جهل و دروغ و تزویر. قلم، مدیریت کن تا فرهنگ نوع دوستی، مشقِ هر روز ملت، و جان بخشیدن برای تعالی ایران، ژست سیاست مداران باشد. قلم، فریاد بزن تا مسئولانی انتخاب شود که در دعاهامون برای هدایت شون دعا نکنیم، بلکه به خادم بودنشان مطمئن باشیم. قلم بنویس که دیگر طاقت آزمون و خطا را نداریم، قدرت هزینه کردن افراد بیسواد را برای مردم نیست، تحمل شقاوتهای ناشی از سیاسی کاری و جناح بازی و انتخابهای بد را نداریم. قلم، بنویس که«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»، ادعا نیست، منطق است. منطقی که آزادانه زندگی کردن میآموزد و خط بطلان بر جهل و جبر و جفا میکشد تا وابسته به پُست و میز و مدیر و وزیر نشویم و ذلیلانه بر بیعدالتیها و مفسدهها، سکوت نکنیم.
باشد که زادروزت، تحولی دراندیشهها و تیشهای بر بیشۀ نادانیها باشد.
قداست قلم به روشنگری است. به هدایتگری است. به رسالتی است که در جامعه ایفا میکند. به حق گویی و حقنویسی و حق ستانی است. پس قلم اسیر نمیشود. اسیر زمان نمیشود. شیفتۀ سیاست و پول، مقهورِ تهدید و ارعاب، ملتمسِ به صاحبان قدرت و زور، نمیشود.
هدایتش به هدفِ منفعت طلبی نیست. همانگونه که جوهرش در گرو مِکنت خواهی نیست. برای آزادگی مینویسد، برای آزاد شدن چاره جویی میکند و برای آزادیخواهان مسیر تعیین میکند. گاهی تاریخ را به روزرسانی میکند، فرهنگ را به سوی عقلانیت میکشاند، ذات سیاست را از دورویی و خدعه، منفک مینماید و هرآنچه در جامعه به میل افرادِ ناکارآمد تغییر مییابد، یا برای به منفعت رسیدنِ نااهلان، هدفگذاری میشود را تبیین و تفسیر میکند.
اینگونه قلمی است که قداست دارد و شایسته سوگند میباشد. این قلم است که به نرخ روز نمینویسد. به فاصله زمانی اندک، تغییرِ جهت نمیدهد و برای نرسیدن به مطامع یا برای بهره نبردن از منافع، عزتش را به صلابه نمیکشد. این قلم است که ماهیتی به بزرگی فهم و درک و تعهد نویسنده دارد و وابستگی به حقیقت و فطرت پاک صاحبش را نمایش میدهد. این قلم نه به زنجیر میرود و نه تطمیع در او اثر دارد و نه در تاریخ گم میشود. پس بنویس قلم که سوگند به تو و هر آنچه مینویسی، که بیتردید نجات بخش است. بیان کن قلم که قسم به نام تو و هر آنچه به نیکی سیاهه میکنی، که لاجرم سرنوشت ساز است. بنویس که آسیبِ بزرگِ متکبرانِ به ظاهر دین دار، دین زدایی از جامعه است. بنویس که جهالت در نیرنگ بازی چاپلوسان است. بنویس که وارونه جلوه دادن حقیقت، عینِ وابستگی بهامیال و اوهام درونی سودجویان است.
قلم، تو را شوری باید تا شرأفت از انسانها نگیرند، عزت از مردم نربایند و زیبایی انسجام و همدلی را برای چپاولگری و مفسدهسازی، محو نکنند. قلم، معلم جامعه باش تا ملتی سختکوش تربیت کنی برای آبادانی ایران از جهل و دروغ و تزویر. قلم، مدیریت کن تا فرهنگ نوع دوستی، مشقِ هر روز ملت، و جان بخشیدن برای تعالی ایران، ژست سیاست مداران باشد. قلم، فریاد بزن تا مسئولانی انتخاب شود که در دعاهامون برای هدایت شون دعا نکنیم، بلکه به خادم بودنشان مطمئن باشیم. قلم بنویس که دیگر طاقت آزمون و خطا را نداریم، قدرت هزینه کردن افراد بیسواد را برای مردم نیست، تحمل شقاوتهای ناشی از سیاسی کاری و جناح بازی و انتخابهای بد را نداریم. قلم، بنویس که«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»، ادعا نیست، منطق است. منطقی که آزادانه زندگی کردن میآموزد و خط بطلان بر جهل و جبر و جفا میکشد تا وابسته به پُست و میز و مدیر و وزیر نشویم و ذلیلانه بر بیعدالتیها و مفسدهها، سکوت نکنیم.
باشد که زادروزت، تحولی دراندیشهها و تیشهای بر بیشۀ نادانیها باشد.