تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۱۸
کد مطلب : ۴۹۳۰۲۴
یادداشتی از احسان خانمحمدی

داستان یک قتل؛ از واقعیت تا بازنمایی

۰
داستان یک قتل؛ از واقعیت تا بازنمایی
کبنا ؛یادداشتی از احسان خانمحمدی؛ اخیراً قتل یک پزشک در شهر یاسوج، یکی از پربازدیدترین اخبار در رسانه‌های کشور بود. با وجود این‌که در همین چند روز، خبر قتل یکی از خبرنگاران ایرنا و خودکشی یک جوان نیز در صدر اخبار بود، اما باز هم از اهمیت خبر قتل این پزشک کاسته نشد. سؤال اینجاست که مگر چه چیزی در مورد این قتل وجود داشت که آن را این‌چنین خاص و ویژه کرده است؟
دکتر مسعود داوودی پزشکی شاهرودی که در شهر یاسوج طبابت می‌کرد در اثر ضربات چاقو و ضرب گلوله‌ی برادرِ کسی کشته می‌شود که پیش از این در یکی از مراکز درمانی شهر یاسوج به علت مشکل قلبی فوت کرده بود. حالا برادر با ادعای خون‌خواهی و انتقام، پزشکی را که پس از شکایت و پیگیری قضایی نیز تبرئه شده بود به قتل می‌رساند و از این اقدام، تصویربرداری کرده و آن را در صفحه شخصی خود در اینستاگرام منتشر می‌کند. همین کافی بود تا روایتی سینمایی از این قتل در رسانه‌ها شکل بگیرد و با وجود اخبار فراوان و مشابه، از اهمیت این خبر کاسته نشود.
این اتفاق را در دو سطح می‌توان بررسی کرد که هر چند نمی‌توان خط تمایز دقیقی بین آنها کشید، اما به هر حال می‌توان از نظر تحلیلی این دو سطح را از هم جدا کرد. سطح نخست، سطح واقعی قتل و سطح دوم، بازنمایی رسانه‌ای آن است. ابتدا به سطح واقعی می‌پردازیم. یک پزشک به قتل می‌رسد و قاتل باافتخار از صحنه قتل عکس می‌گیرد و منتشر می‌کند.
نگاهی به تاریخچه برخی از قتل‌ها نشان می‌دهد عکس‌برداری از صحنه جرم محدود به همین یک قتل نبوده و پیش از این نیز سابقه داشته است. کافیست اندک جست‌وجویی در اینترنت انجام داد تا متوجه این موضوع شد. این موضوع مختص به ایران نیست و تقریباً در همه کشورهای دنیا نمونه‌های مشابه دارد. از سوی دیگر، این قتل، چندان نیز منحصربه‌فرد نیست. این که یک قتلِ موردی است، در مقابل آن، قتل‌های زنجیره‌ای متعددی در کشور رخ داده که این قتل در کنار آن اصلاً به چشم نیز نمی‌آید. اشاره به برخی از نمونه‌های آن می‌تواند میزان خشونت‌شان را نشان دهد؛ هوشنگ امینی، یکی از قاتلان زنجیره‌ای است که بین سال‌های 1333 تا 1341، ۶۷ کودک و مرد و زن جوان را به قتل رساند. حسین اورنگی 62 قتل را در سالهای 1324 تا 1330 انجام داد. محمد بسیجه به جرم قتل ۵۴ نفر که همه ی آنها پسر بچه بودند، محاکمه شد. اصغر قاتل یکی از قاتلان زنجیره‌ای در نوجوانی با خانواده‌اش به عراق مهاجرت کرد و در آن‌جا ۲۵ کودک و نوجوان پسر را پس از تجاوز جنسی به قتل رساند و سر از بدنشان جدا می‌کرد. مجید سالک محمودی در سال‌های 1359 تا 1364 متهم به 49 قتل بود که 21 مورد آن اثبات شد. غلامرضا خوشرو به دلیل 9 مورد قتل در 1371 تا 1376 محاکمه شد. یکی از معروف‌ترین نمونه‌های این قتل‌ها مربوط به سعید حنایی بود که 16 نفر را در بین سال‌های 1379 تا 1380 در مشهد به قتل رساند. منصور میرلوحی از سال 1379 تا 1391، 10 نفر را به قتل رساند. این قتل‌ها محدود به مردان نیست و زنان نیز قتل‌های زنجیره‌ای انجام داده‌اند؛ مهین قدیری بین سال‌های 1387 تا 1388، 6 نفر را به قتل رساند. جدیدترین مورد نیز کلثوم اکبری است که در طول سال‌های 1392 تا 1402، متهم به 13 قتل است که 11 مورد آن اثبات شده است.
بنابراین آن دسته از روایت‌هایی که در صدد آن هستند که این قتل را بسیار وحشتناک نشان دهند، به‌راحتی شکست می‌خورند. از سوی دیگر برخی در پی آن هستند که بین این قتل و قومیت نسبتی ایجاد کنند، همگی آنها نیز شکست می‌خورند؛ چرا که هیچ تحقیقی ارتباط بین قومیت و میزان ارتکاب جرم را مشخص نکرده است و تمام این ادعاها صرفاً در حد همان ادعا هستند و به هیچ وجه قابلیت اتکا ندارند. اگر فردی چنین ادعایی می‌کند باید با استناد به تحقیقات انجام شده آن را نشان دهد. این شکل از قتل‌ها موارد مشابه زیادی در اقصی نقاط کشور دارد و در تاریخ همین استان کهگیلویه و بویراحمد نیز موارد مشابهی مشاهده می‌شود. اما برای پاسخ به این سؤال که چرا این قتل اینچنین خاص و ویژه شد، باید سطح تحلیل را عوض کرد و به سطح بازنمایی آن رجوع نمود.
قاتل پس از ارتکاب جرم، از صحنه قتل و خودش عکس می‌گیرد. همین اقدام، نخستین بازنمایی قتل را به وجود آورد. در سریع‌ترین زمان رسانه‌های داخلی و خارجی این اتفاق را هر کدام به نحوی که مطابق بلا گفتمانشان باشد پوشش دادند. برخی رسانه‌ها سعی داشتند آن را همچون یک حادثه وحشتناک نشان دهند و آن را در بخش حوادث پوشش دادند. این نوع پوشش خبری، بیشتر در پی آن بود که نوعی هیجان و ترس را در جامعه به وجود بیاورد. گفتمان حاکم بر این شکل از خبر معمولاً بر حادثه‌ای بودن (به معنای خاص و استثنایی بودن) تأکید دارد. معمولا صفحه حوادث اخبار می‌خواهند نشان دهند یک حادثه خاص و غیرمنتظره رخ داده که نسبت به پیش و پس از آن منحصر به فرد است؛ یعنی پیش از آن سابقه نداشته و در آینده هم احتمال رخ دادن آن کم است. بنابراین این‌گونه اخبار اگر تنها در همین گفتمان پوشش داده شوند، خیلی زود فراموش می‌شوند. کافیست نگاهی به صفحه حوادث روزنامه‌ها انداخت تا متوجه شد چه قتل‌ها و تجاوزهای فجیعی در گوشه و کنار کشور رخ می‌دهد که اغلبِ شهروندان از آن بی‌اطلاع هستند؛ حتی ممکن است آن را نیز خوانده باشند.
اما در کنار پوشش حادثه‌محور این اتفاق، به صورت‌های دیگری نیز بازنمایی شد. برخی از رسانه‌های منتقد سعی داشتند نسبت به عملکرد نظام پزشکی کشور انتقاد کنند و یکی از دلایل این اتفاق را ناکارآمدی در نظام پزشکی و سلامت و درمان معرفی معرفی کردند. یکی از پرتکرارترین بازنمایی‌ها در این گفتمان، آن است که باید نظام سلامت و درمان، قاتل را مجاب می‌کرد که حق با او نبوده است. چنانچه قاتل کاملاً تفهیم می‌شد که تقصیر از سمت دکتر نبوده شاید چنین کاری را نمی‌کرد. برخی از رسانه‌ها نیز در پی آن بودند که نوعی همدلی اجتماعی ایجاد کنند تا احساسات و عواطف نوع‌دوستانه در بین مردم نسبت به این حادثه برانگیخته شوند.
علاوه بر این شیوه‌های بازنمایی، برخی از رسانه‌ها که عمدتاً خارج از کشور هستند در گفتمانی براندازانه و انقلابی، این اتفاق را در میدان انتقاد به نظام  سیاسی کشور پوشش دادند. معمولاً این اخبار در کنار زنجیره‌ای از اخبار اعتراضات پرستاران و پزشکان، هزینه بالای درمان در کشور، عدم پاسخگویی به شهروندان و حتی قتل به مثابه یک کنش اعتراضی پخش می‌شد. در واقع این رسانه‌ها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در پی آن بودند که از این قتل، یک بستر برای انتقاد به نظام سیاسی کشور ایجاد کنند.
یکی از نکات قابل توجه در اغلب این بازنمایی‌ها، استفاده از واژه «یاسوجی» در کنار واژه قاتل بود. گویا به صورت عامدانه و شاید هم غیرعامدانه در پی آن بودند قتل را به این شهر نسبت دهند. اما همان‌طور که در بالا نشان داده شد، هیچ دلیل مستندی برای تأیید ارتباط بین قومیت و آسیب‌های اجتماعی همچون قتل وجود ندارد. بنابراین استفاده از چنین واژه‌هایی حتی اگر به صورت نادانسته باشد نیز مطلوب نیست و نباید از سوی رسانه‌ها استفاده شود. چرا که این ذهنیت را در افکار عمومی به وجود می‌آورد که قتل در یک منطقه خاص، فراوانی بیشتری دارد.  
ابن بازنمایی‌ها از یک حادثه که هر کدام در قالب یک گفتمان خاص صورت گرفت، در کنار شکل خاص قتل که تصویربرداری از صحنه قتل و انتشار آن بود باعث شد این حادثه شکل خاصی به خود بگیرد. البته در کنار آن، پزشک بودن مقتول نیز بسیار پراهمیت بود؛ البته پزشکی که نه در محل زندگی خود، بلکه در یک استان دیگر مهمان بود. بااین‌حال ما در این یادداشت، تأکید بیشتری بر بازنمایی رسانه‌ای آن داشتیم؛ روشن است که ده‌ها جنبه دیگر برای بررسی این موضوع وجود دارد که در این یادداشت به هیچ‌کدام از آنها اشاره نشده است. 
نام شما

آدرس ايميل شما

ماموریت سخت آقای دبیرکل؛ گروسی در تهران به دنبال چیست؟

ماموریت سخت آقای دبیرکل؛ گروسی در تهران به دنبال چیست؟

«رافائل گروسی مدتی قبل در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس به صراحت این نکته را مطرح کرد ...
خشونت خانگی؛ باید سکوت زنان شکسته شود

خشونت خانگی؛ باید سکوت زنان شکسته شود

خشونت علیه زنان مشکلی عمومی و فراگیر است. سکوت زنان و بردباری آنها در برابر خشونت نه ...
ترامپ و مسئله ایران

ترامپ و مسئله ایران

سابقه دولت ترامپ نشان‌دهنده رویکردی تهاجمی و حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل است؛ اما تحولات ...
1