تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۵۷
کد مطلب : ۴۹۶۷۰۷
یادداشت|
«کاسه بهره»؛ یادداشتی از سید کاظم فاضل
۰
کبنا ؛یادداشتی از سید کاظم فاضل، دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی؛
اُو نهاتِرل، کاسه بهره رسمِ خوبی بی وَلا. (شاعر هماستانی)
ندای انسان امروزی به گذشته و آرزویِ بازگشت به گذشته، یادآورِ دورانِ شادی بود که اکنون جز حسرت و ندامت ندارد و هماینک اَژدهایِ دنیایِ مدرن و پستمدرن، ذهنهای آسوده و مرفهِ سنتی را با زهرِ مدرنیته، زهرآگین نموده است و حاصلی جز پراکندگی، آشوبندگی و سرکشتگی ندارد.
دنیایِ مدرنیته و مدرنیزه،دشتهایِ وسیع و گسترده مهر و محبتها را در فضایِ زندگیِ آپارتمانی و زندگیهایِ آسانسوری و مایکروویوی، محدود و محبوس کرده است و عیسیِ مهر و محبت بیدریغِ انسانِ سنتی را در آسمانِ تنگِ آسانسوری، عیسیوار به صلیب کشانده است و مهر و محبتها به آسمانِ چهارم رفتهاند.
عصرِ زیستبوم دیجیتال و مدرنیته،مهر و محبتهایِ اصیلِ در زیستبومِ عشایری را به مهر و محبتهایِ مصنوعی مبدل کرده است.
تجارت نابرابرِ دلهایِ معصوم و زندگیهایِ ساده با عصرِ صنعت و مدرنیزهِ، ناترازترین معامله قرن است که دزدِ قهارِ دنیایِ صنعت به ما پیشکش کرده است و این هیولایِ روانفرسایِ صنعت و مدرنیسم،مهر و محبتها را عتیقه و گرانبها و نایاب کرده است.
هماینک با رجعت و نوستالژی به گذشتههای شاد، کبوترِ صلح طلبِ دل در سینه میتپد و مویهکنان میسراید:
دلم دل واپسِ روزل قشنگه / دلم سی روزلِ خوبو چقه تنگه.
هماینک گرانبهاترین دُرِ وجودیِ زیستبوم عشایری،سنتِ حسنه کاسه بهره بود،مهر میآورد،مهرآفرین بود، با محبت و مهر عقدی دیرینه بسته بود که حاصلش، فرزندِ صفا و صمیمیتهای همسایگی بود و شیربهایش، زندگی بود و هر آن گاه که فقدانش در جنگهای خونینِ ایلی و تعصبات ایلی احساس میشد، مَهرش را در قحطیِ مِهر و محبت به اجرا میگذاشت و ایل و تباری در قحطی رابطه و قساوت قلب به سر میبردند.
آری، کاسه بهره صلح بود و صفا و صمیمیت، مهربانی و ترحم و ریشه در بینشهای اساطیری ما دارد و امروزه زندگی چیزی نیست، جز همان بینشهای اساطیری که دین مقدس و اولیه انسانها بوده است.
برکت، حاصلخیزی،رونقِ کاسه بهره برخاسته از عصر دو هزارساله پیش از ورود آریاییها به فلات ایران میباشد که مربوط به همان عصر سنگی، پارینهسنگی و کشاورزی بوده است که در عصر کشاورزی، زمین دچار قحطی و خشکسالی میگردد و گذشتگان به امید روزهای ترسالی و برکت قربانی میکردند و هر آنچه از اقلام خوراکی داشتند، حس چشایی و کاهدان همسایه را از آن بیبهره نمیکردند و در این وسط، طبیعت بیکار نمینشست و به ندایِ درونی آنها لبیک میگفت و ترسالی و برکت را پیشکش مینمود.
زندگی امروزی تشنه کاسه بهره ی مهر ،محبت و ترحمِ همنوعان به همدیگر است، باید با این رسم حسنه دیرینه آشتی کنیم تا راههای آسمان گشوده گردد و از آن فضایِ تکگویی و مونولوگیِ درونی با آسمان و طبیعت دیالوگ برقرار کنیم تا دلهایِ خشکسال از مهر و محبت، ترسالِ برکت گردند.
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید / گفت با این همه از سابقه نومید مشو.
سید کاظم فاضل
چله گاه سردِ زمستان ۱۴۰۳
اُو نهاتِرل، کاسه بهره رسمِ خوبی بی وَلا. (شاعر هماستانی)
ندای انسان امروزی به گذشته و آرزویِ بازگشت به گذشته، یادآورِ دورانِ شادی بود که اکنون جز حسرت و ندامت ندارد و هماینک اَژدهایِ دنیایِ مدرن و پستمدرن، ذهنهای آسوده و مرفهِ سنتی را با زهرِ مدرنیته، زهرآگین نموده است و حاصلی جز پراکندگی، آشوبندگی و سرکشتگی ندارد.
دنیایِ مدرنیته و مدرنیزه،دشتهایِ وسیع و گسترده مهر و محبتها را در فضایِ زندگیِ آپارتمانی و زندگیهایِ آسانسوری و مایکروویوی، محدود و محبوس کرده است و عیسیِ مهر و محبت بیدریغِ انسانِ سنتی را در آسمانِ تنگِ آسانسوری، عیسیوار به صلیب کشانده است و مهر و محبتها به آسمانِ چهارم رفتهاند.
عصرِ زیستبوم دیجیتال و مدرنیته،مهر و محبتهایِ اصیلِ در زیستبومِ عشایری را به مهر و محبتهایِ مصنوعی مبدل کرده است.
تجارت نابرابرِ دلهایِ معصوم و زندگیهایِ ساده با عصرِ صنعت و مدرنیزهِ، ناترازترین معامله قرن است که دزدِ قهارِ دنیایِ صنعت به ما پیشکش کرده است و این هیولایِ روانفرسایِ صنعت و مدرنیسم،مهر و محبتها را عتیقه و گرانبها و نایاب کرده است.
هماینک با رجعت و نوستالژی به گذشتههای شاد، کبوترِ صلح طلبِ دل در سینه میتپد و مویهکنان میسراید:
دلم دل واپسِ روزل قشنگه / دلم سی روزلِ خوبو چقه تنگه.
هماینک گرانبهاترین دُرِ وجودیِ زیستبوم عشایری،سنتِ حسنه کاسه بهره بود،مهر میآورد،مهرآفرین بود، با محبت و مهر عقدی دیرینه بسته بود که حاصلش، فرزندِ صفا و صمیمیتهای همسایگی بود و شیربهایش، زندگی بود و هر آن گاه که فقدانش در جنگهای خونینِ ایلی و تعصبات ایلی احساس میشد، مَهرش را در قحطیِ مِهر و محبت به اجرا میگذاشت و ایل و تباری در قحطی رابطه و قساوت قلب به سر میبردند.
آری، کاسه بهره صلح بود و صفا و صمیمیت، مهربانی و ترحم و ریشه در بینشهای اساطیری ما دارد و امروزه زندگی چیزی نیست، جز همان بینشهای اساطیری که دین مقدس و اولیه انسانها بوده است.
برکت، حاصلخیزی،رونقِ کاسه بهره برخاسته از عصر دو هزارساله پیش از ورود آریاییها به فلات ایران میباشد که مربوط به همان عصر سنگی، پارینهسنگی و کشاورزی بوده است که در عصر کشاورزی، زمین دچار قحطی و خشکسالی میگردد و گذشتگان به امید روزهای ترسالی و برکت قربانی میکردند و هر آنچه از اقلام خوراکی داشتند، حس چشایی و کاهدان همسایه را از آن بیبهره نمیکردند و در این وسط، طبیعت بیکار نمینشست و به ندایِ درونی آنها لبیک میگفت و ترسالی و برکت را پیشکش مینمود.
زندگی امروزی تشنه کاسه بهره ی مهر ،محبت و ترحمِ همنوعان به همدیگر است، باید با این رسم حسنه دیرینه آشتی کنیم تا راههای آسمان گشوده گردد و از آن فضایِ تکگویی و مونولوگیِ درونی با آسمان و طبیعت دیالوگ برقرار کنیم تا دلهایِ خشکسال از مهر و محبت، ترسالِ برکت گردند.
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید / گفت با این همه از سابقه نومید مشو.
سید کاظم فاضل
چله گاه سردِ زمستان ۱۴۰۳