تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ ساعت ۱۸:۳۹
کد مطلب : ۴۶۴۹۲۱
کبنا گزارش میدهد:
در حاشیه سفر؛ اگر میخواهید برای خدا کاری انجام دهید؛ به حرفهای من گوش دهید
۰
کبنا ؛در حاشیه میز خدمت اداره امور اقتصادی و دارایی که از تاریخ 25تیرماه تا 27تیرماه 1402 واقع در میدان امام حسین(ع)، خیابان شهید دستجردی، اداره امور اقتصادی و دارایی برپاشده بود؛ خبرنگار کبنا به میان مردمی که در حال نوشتن درخواستهای خود به نماینده تامالاختیار وزیر بودند رفت و پای صحبت آنها نشست.
یکی از مردم، یک پلاکارد در دست که با خط درشت در خواستش را روی آن نوشته بود؛
مدام به خبرنگاران میگفت: اگر میخواهید برای خدا کاری انجام دهید؛ به حرفهای من گوش دهید و حرفهای مرا بشنوید و انتشار دهید تا به گوش رئیس جمهور برسد و حق مرا به من بدهند.
یک خانم میانسال که چندین برگه در دست داشت گفت: پسرم یک ماشین داشت که با آن مسافرکشی میکرد، فریب بورس را خورد ماشینش را فروخت و حالا بیکار شده است. زنش او را ترک کرده است و هیچ کاری ندارد، افسرده شده است میترسم کاری دست خودش بدهد. خودم یک زن بیسرپرست هستم. هیچ منبع درآمدی جز کمیته و یارانه ندارم و حالا آمدم تا ببینم چه کمکی به من میشود.
بعد چادرش را محکمتر گرفت و گفت: شما خبرنگارید؛ حتماٌ آقای رئیسی را میبینید حرفهای ما را به او برسانید؛ بگویید بیکاری در یاسوج بیداد میکند، بگویید تمام فساد و فحشاها از سر فقر و نداری است. بگویید ما ناراحتیم که جوانهایمان از سر بیکاری ولگرد میشوند، معتاد میشوند و خودکشی میکنند.
از زبان ما مردم محروم به مسوولین به رئیس جمهور به هر کسی که صدای شما را میشنود بگویید؛ تمام جنایاتی که اتفاقات میافتد از فقر و بیکاری است، بگویید کار آدم را میسازد، به آدم شخصیت میدهد، کار آدم را بزرگ میکند. اگر آدم کار داشته باشد مشغول کارش است؛ صبح میرود سرکار بعداز ظهر میآید خانهاش استراحت میکند؛ اما آدم کار که نداشته باشد از سر بیکاری ممکن است دست به هر کاری بزنید. از زبان ما مردم محروم به مسوولین بگویید بیکاری مردم را بی فرهنگ میکند اگر میخواهید جامعه را نجات دهید به جوانان کار بدهید.
یک دختر جوانی گفت: من ترم آخر دکتری هستم، هرچه میگردم کار مناسبی پیدا نمیکنم. سرمایهای برای ایجاد اشتغال ندارم، آمدم اینجا شاید حرفم به گوش کسی برسد و بتوانم کاری برای خودم و خانوادهام بکنم.
یک خانم میانسال گفت: 4فرزند تحصیل کرده بیکار دارم، خودشان خجالت میکشیدند بیایند اینجا نامه بنویسند خودم آمدم در نامه به رئیس جمهور بنویسم جوانهای کشورمان را دریابد و امیدوارم که راهی برای بچههای من نیز باز شود.
یک مرد میان سال گفت: نمیدانم این نامهها به کجا میرسد؛ اما میدانم رئیس جمهور مردمی کشورمان میداند که ما در ظهر گرمای تیرماه آمدیم تا برای آینده فرزندان و کشورمان تلاش کنیم و حقشان را بخواهیم پس حقمان را میدهند. هرچه از دوست رسد نیکوست. یک وام 50میلیونی هم اگر به من بدهند به برکت قدوم رئیس جمهور اشتغالی راهاندازی میکنیم؛ 5 درخت گردو میکاریم 5 سال بعد ثمر میدهد. حتماٌ که نباید یک شبه میلیاردر شویم.
یک خانم جوان گفت: بچهام را در خانه تنها گذاشتهام. شوهرم با مدرک لیسانس کارگری میکند آمدم وضع زندگیام را بنویسم امیدوارم که کسی درد دل ما را بشنودو جواب دهد.
یک مرد جوان گفت: نمیخواستم نامه بنویسم؛ اما پدرم از من خواست و گفتم به احترام پدرم بیایم شاید در حق من دعا کرد و فرجی شد. حرفی ندارم، ایدهای ندارم؛ اما امیدوارم برای آبادی ایران عزیزمان و استان کم بهره ما گامهای استواری برداشته شود.
یکی از مردم، یک پلاکارد در دست که با خط درشت در خواستش را روی آن نوشته بود؛
مدام به خبرنگاران میگفت: اگر میخواهید برای خدا کاری انجام دهید؛ به حرفهای من گوش دهید و حرفهای مرا بشنوید و انتشار دهید تا به گوش رئیس جمهور برسد و حق مرا به من بدهند.
یک خانم میانسال که چندین برگه در دست داشت گفت: پسرم یک ماشین داشت که با آن مسافرکشی میکرد، فریب بورس را خورد ماشینش را فروخت و حالا بیکار شده است. زنش او را ترک کرده است و هیچ کاری ندارد، افسرده شده است میترسم کاری دست خودش بدهد. خودم یک زن بیسرپرست هستم. هیچ منبع درآمدی جز کمیته و یارانه ندارم و حالا آمدم تا ببینم چه کمکی به من میشود.
بعد چادرش را محکمتر گرفت و گفت: شما خبرنگارید؛ حتماٌ آقای رئیسی را میبینید حرفهای ما را به او برسانید؛ بگویید بیکاری در یاسوج بیداد میکند، بگویید تمام فساد و فحشاها از سر فقر و نداری است. بگویید ما ناراحتیم که جوانهایمان از سر بیکاری ولگرد میشوند، معتاد میشوند و خودکشی میکنند.
از زبان ما مردم محروم به مسوولین به رئیس جمهور به هر کسی که صدای شما را میشنود بگویید؛ تمام جنایاتی که اتفاقات میافتد از فقر و بیکاری است، بگویید کار آدم را میسازد، به آدم شخصیت میدهد، کار آدم را بزرگ میکند. اگر آدم کار داشته باشد مشغول کارش است؛ صبح میرود سرکار بعداز ظهر میآید خانهاش استراحت میکند؛ اما آدم کار که نداشته باشد از سر بیکاری ممکن است دست به هر کاری بزنید. از زبان ما مردم محروم به مسوولین بگویید بیکاری مردم را بی فرهنگ میکند اگر میخواهید جامعه را نجات دهید به جوانان کار بدهید.
یک دختر جوانی گفت: من ترم آخر دکتری هستم، هرچه میگردم کار مناسبی پیدا نمیکنم. سرمایهای برای ایجاد اشتغال ندارم، آمدم اینجا شاید حرفم به گوش کسی برسد و بتوانم کاری برای خودم و خانوادهام بکنم.
یک خانم میانسال گفت: 4فرزند تحصیل کرده بیکار دارم، خودشان خجالت میکشیدند بیایند اینجا نامه بنویسند خودم آمدم در نامه به رئیس جمهور بنویسم جوانهای کشورمان را دریابد و امیدوارم که راهی برای بچههای من نیز باز شود.
یک مرد میان سال گفت: نمیدانم این نامهها به کجا میرسد؛ اما میدانم رئیس جمهور مردمی کشورمان میداند که ما در ظهر گرمای تیرماه آمدیم تا برای آینده فرزندان و کشورمان تلاش کنیم و حقشان را بخواهیم پس حقمان را میدهند. هرچه از دوست رسد نیکوست. یک وام 50میلیونی هم اگر به من بدهند به برکت قدوم رئیس جمهور اشتغالی راهاندازی میکنیم؛ 5 درخت گردو میکاریم 5 سال بعد ثمر میدهد. حتماٌ که نباید یک شبه میلیاردر شویم.
یک خانم جوان گفت: بچهام را در خانه تنها گذاشتهام. شوهرم با مدرک لیسانس کارگری میکند آمدم وضع زندگیام را بنویسم امیدوارم که کسی درد دل ما را بشنودو جواب دهد.
یک مرد جوان گفت: نمیخواستم نامه بنویسم؛ اما پدرم از من خواست و گفتم به احترام پدرم بیایم شاید در حق من دعا کرد و فرجی شد. حرفی ندارم، ایدهای ندارم؛ اما امیدوارم برای آبادی ایران عزیزمان و استان کم بهره ما گامهای استواری برداشته شود.