تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ ساعت ۰۰:۲۱
کد مطلب : ۴۹۵۹۳۰
یادداشتی از سید علی عباس محدث؛
پاسخی به مطلب «کهگیلویه بزرگ در 1406 با موحد یا بدون موحد»
۰
کبنا ؛
یادداشتی از سیدعلی عباس محدث، جامعهشناس و روزنامهنگار در پاسخ به مطلب کبنا نیوز «کهگیلویه بزرگ در 1406 با موحد یا بدون موحد؟» نوشت؛
چرا؟
ضمن تبریک ایامالله دهۀ پرفروغ فجر و درود و رضوان الهی به روح مطهر بزرگ آزاداندیش قرن حضرت امام خمینی رحمهالله علیه و شهدای راه حق و عدالت، از حماسۀ پشیمانکنندة ملتی که سرتاپای وجودش را در راه اعتلای دین و انقلاب و آرمانهایش نهاده است، به سهم خودم، تشکر و امتنان دارم.
در آستانه برگزاری جشن بزرگ 46 سالگی انقلاب، تغییر دکترین سیاسی دنیا متأثر از روی کارآمدن دونالد ترامپ، جنگهای وحشیانه و نسل کشی اسرائیل علیه مسلمانان غزه و لبنان، کودتا و مصادره کشور سوریه به نام گروههای مخالف دولت بشار اسد ولی به کام ترکیه و اسرائیل و البته آمریکا و همچنین حضور چهرهای متفاوت با شعاری متفاوت «دکتر پزشکیان» به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران و نمایشی روی کاغذ از همدلی مسئولان برای حل بحرانهای مهم اقتصادی و سیاسی و البته فرهنگی کشور، زندگی و فکر مردم دنیا بویژه ملت ایران را فراگرفته است، برای بخشی از جامعه ما مهم این است که در سه سال آینده، انسانی که مرگ و زندگیش دست پروردگار است و الان باید به عنوان مسئول بخشی از مدیریت این نظام، پاسخگوی مطالبات مردم و حوزه انتخابیهاش باشد، دوباره میتواند در صحنه رقابت باشد یا خیر، عجیب نیست؟ اصلاً منطقی است؟ چرا این موضوع در این برهه مطرح میشود؟
علت طرح این سؤال چیه؟
قطعاً و ضرورتاً ترس و ضعف و بیاطلاعی از دانش روز سیاسی و کینه و نفرت از مردم است.
وقتی قرار نیست که گذشتۀ افرادی که همین مسئولیت را داشتند و یا کسانی که فی الحال در رأس امور هستند را به چکشِ نقد بکشیم و وادارشان به پاسخگویی رفتارهای خودشان بکنیم، از سر گشاد شیپور میزنیم. صدا چی در میاد؟ ملت دارن رقص دوپا میرن، نوازنده داره عربی میزنه.
تحلیل؛
هفت دورۀ نمایندگی در کنار دولتهایی با نگاههای سیاسی متعادل، دمکراتیک، دگماتیسم، متوهم و مردمی، یعنی قریب 28 سال (بعلاوۀ سه سال آینده)، حرکت از یک جهش به یک مکتب. سوابق قضایی هم به کنار. یعنی نزدیک 28 سال تحمل انواع تهمتها، فحاشیها و سوءبرداشتها و البته، کسب تجربۀ مفید برای ادامه زندگی و حیات سیاسی. یعنی ماندن بر یک پیمان در مقابل پیمان شکنانی که گاهی با هم هستند، گاهی علیه هم هستند، گاهی دست در گردن دارند و گاهی گردن در زیرپای هم مینهند، گاهی اصول در اصلاح میشوند و گاهی چنگال بر چهره هم میکشند و البته، در پایان ماجرا تازه خودشان میفهمند که به مردم دروغ گفتهاند.
برای نمونه، تکتک کسانی که همراه دولتهای بعد از جنگ تا الان یقه دریدند و سنگشان را به سینه زدند و حتی مسئولیت خرد و کلان داشتند، در زمان حضور دولتمردان در منطقه، از ناکارآمدی و عدم همراهی دولتها در توسعه کهگیلویه بزرگ، آنگونه که از موحد میخواهند، سخن نگفتند.
برای نمونه، تکتک کسانی که در این دولتها مسئولیت داشتند و مدیریتها را غصب نمودند، از مردم گریزی و بیتوجهی به مطالبات مردم و دوریشان از مردم، آنگونه که موحد را در میان مردم میبینند و او را فقط مردمی میبینند، سخن نگفتند.
برای نمونه، قبل از این انتخابات، رسانههای بسیاری را در استان کهگیلویه و بویزاحمد جهت همکاری در بخشی از فعالیت سیاسی همراه کرده بودم؛ ولی در این ایامِ دهۀ فجر که اینهمه پروژه و افتتاح و کلنگزنی و برنامه را با حضور موحد در کهگیلویه بزرگ داشتیم، به غیر یکی دو رسانه، اطلاعرسانی نکردند. پس رسالت شما چه میشود؟
و برای مثال و مهم، درحالیکه رئیس سازمان برنامهوبودجه کشور، علناً و بر خلاف عرف دیپلماتیک و نظام مدیریتی در هر جامعهای و صدالبته در اقدامی توهینآمیز به مردم شهرستانهای کهگیلویه بزرگ و مرکز استان، مستقیماً به گچساران میرود و جلسۀ شورای اداری استان را بدون حضور تمامی نمایندگان، برگزار میکند، در کهگیلویه بزرگ، منطقِ با مردم بودن با آن تجمعات بیشمار و پیگیری امور زیرساختی دیگر دستگاههای دولتی با حضور خستگیناپذیر موحد، بی حاشیه و مقتدرانه انجام میگیرد.
پس چرا اینگونه مطالب منتشر و تحلیل نمیشوند؟
چون همیشه درک مطلب از فهم جواب مهمتر بوده است. یعنی وقتی کلیت موحد قابلفهم نباشد، سؤال اشتباه برای گمراهی مردم پرسیده میشود. اما همچنان نمرۀ مردم بیست میشود.
پاسخ به شما رسانه؛
همینهایی که نوشتهاید اگر بودند، موفق میشدند و اگر دقت میکردند پیروز بودند، در مقابل این مردم مسئول هستید اگر دو نمونه از راهکارهایی را که در تمام میتینگها و جلساتی مردمیشان برای توسعه و پیشرفت منطقه، بیان کرده بودند را ذکر نفرمایید. آیا در همین جایگاه نمایندگی نبودند؟ آیا با همین مردم سخن نگفته بودند؟ آیا ذهنیت و عاملیت و قابلیت آنها برای مردم ناشناخته بود؟ نه برادر! مردم بودند، شنیدند و دیدند که؛
چون قافیه تنگ آمد/ شاعر به جفنگ آمد
در تمام دوران انتخابات گذشته، بهغیراز سنگپرانی و تهمتزنی و فحاشی علیه موحد و آخرش هم بداخلاقیهای غیرانسانی علیه همدیگر، سخنی برای مردمی که باور موحد بر پختگی و نخبگی و فرزانگی آنها است، نداشتند. چطور میفرمایید که اگر این بود، پیروز میشد یا اگر آن یکی اسبابش جور بود، پیروز میشد؟ مگر مردم در تمامی صحنهها نبودند؟ مگر مردم تجربۀ حضورشان را نداشتند؟ مگر مردم قدرت تحلیل ندارند؟ مگر مکاریها و دروغها و نعرهها و دوئیتها و پلشتیهای اخلاقیشان را ندیدند؟ چگونه است که از هفت دورۀ موفق در میان تمام شانتاژهای سیاسی و اتحادهای کذایی که خودشان هم تجمیع خودشان را باور نداشتند، نتیجه میگیرید که در آینده هیئت اجرایی نمیگذارد که موحد بهراحتی تأیید شود؟
به خدا آقای موحد هم قابلنقد است، صد برابر دیگران. صد برابر دیگران باید پاسخگو باشد. صد برابر دیگران باید تحلیل شود و بررسی شود و ذرهذرة وجودش را برای توسعه کهگیلویه باید به چالش کشید. اما اینگونه رفتارهای غیرعاقلانهای که سه سال آینده چه خواهد شد و دستش از مجلس کوتاه میشود، نه حرفهای است، نه از سواد رسانهای است و در جایی که همه از همگرایی ملت و مسئولان، دولت و مجلس، مردم و گروههای سیاسی و حتی در نتیجۀ فحاشی و بیسواد همین خدایگان خودخوانده، پیوند بین سیاسیون و مذهبیون را الزامی میدانند، نه ضرورت انتشار دارد و نه منفعتی برای مردم.
اگر سه سال آینده موحد و افرادی که مورد وثوق شما است زنده بودند، اگر تورم و گرانی و طلا و دلار و سکه و نگرانی مردم به حد مطلوب و مقبول رسید، اگر موضوع موحدِ مردممحور و یا موحد ساختارگرا، برای شما قابلهضم شد، باز هم باید به مسئولان نظارتی نظام اعتماد کنیم، به رأی مردم تمکین کنیم و قطعاً پای سخنرانیها مینشینیم و به قول قرآن، «فَیَتَّبِعُونَ أَحسَن» را انتخاب میکنیم. یا قول شریف را یا فحش سخیف را!
تذکر؛
قطعاً مدیرانی هستند که به واسطه نمایندگان در جایگاههایی مدیریت گرفتهاند. لَا رَیَبَ فِیه. آیا آن دسته از افرادی که آبروی نمایندگان و در کهگیلویه بزرگ از اعتبار و نام موحد برای خود کیسۀ مدیریت دوختهاند، این هجمهها را میخوانند؟ آیا میدانند که باید پاسخگویی بخش عظیمی از مطالبات مردم باشند؟ آیا میدانند که پشت نام موحد و دیگر نمایندگان پنهانشدن و برای چند صباحی حق مسئولیت و اضافهکار و چند روزی همنامی پر طمطراق دستوپا کردن، جز دامنزدن به عرضگی و بیکفایتیشان نتیجهای برای دنیا و آخرتشان نخواهد داشت؟ «تُعِزُ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُ مَن تَشَاءُ».
والعاقبه للمتقین
![](/images/docs/000495/495930/images/Picture1(2).jpg)
چرا؟
ضمن تبریک ایامالله دهۀ پرفروغ فجر و درود و رضوان الهی به روح مطهر بزرگ آزاداندیش قرن حضرت امام خمینی رحمهالله علیه و شهدای راه حق و عدالت، از حماسۀ پشیمانکنندة ملتی که سرتاپای وجودش را در راه اعتلای دین و انقلاب و آرمانهایش نهاده است، به سهم خودم، تشکر و امتنان دارم.
در آستانه برگزاری جشن بزرگ 46 سالگی انقلاب، تغییر دکترین سیاسی دنیا متأثر از روی کارآمدن دونالد ترامپ، جنگهای وحشیانه و نسل کشی اسرائیل علیه مسلمانان غزه و لبنان، کودتا و مصادره کشور سوریه به نام گروههای مخالف دولت بشار اسد ولی به کام ترکیه و اسرائیل و البته آمریکا و همچنین حضور چهرهای متفاوت با شعاری متفاوت «دکتر پزشکیان» به عنوان رئیس جمهور اسلامی ایران و نمایشی روی کاغذ از همدلی مسئولان برای حل بحرانهای مهم اقتصادی و سیاسی و البته فرهنگی کشور، زندگی و فکر مردم دنیا بویژه ملت ایران را فراگرفته است، برای بخشی از جامعه ما مهم این است که در سه سال آینده، انسانی که مرگ و زندگیش دست پروردگار است و الان باید به عنوان مسئول بخشی از مدیریت این نظام، پاسخگوی مطالبات مردم و حوزه انتخابیهاش باشد، دوباره میتواند در صحنه رقابت باشد یا خیر، عجیب نیست؟ اصلاً منطقی است؟ چرا این موضوع در این برهه مطرح میشود؟
علت طرح این سؤال چیه؟
قطعاً و ضرورتاً ترس و ضعف و بیاطلاعی از دانش روز سیاسی و کینه و نفرت از مردم است.
وقتی قرار نیست که گذشتۀ افرادی که همین مسئولیت را داشتند و یا کسانی که فی الحال در رأس امور هستند را به چکشِ نقد بکشیم و وادارشان به پاسخگویی رفتارهای خودشان بکنیم، از سر گشاد شیپور میزنیم. صدا چی در میاد؟ ملت دارن رقص دوپا میرن، نوازنده داره عربی میزنه.
تحلیل؛
هفت دورۀ نمایندگی در کنار دولتهایی با نگاههای سیاسی متعادل، دمکراتیک، دگماتیسم، متوهم و مردمی، یعنی قریب 28 سال (بعلاوۀ سه سال آینده)، حرکت از یک جهش به یک مکتب. سوابق قضایی هم به کنار. یعنی نزدیک 28 سال تحمل انواع تهمتها، فحاشیها و سوءبرداشتها و البته، کسب تجربۀ مفید برای ادامه زندگی و حیات سیاسی. یعنی ماندن بر یک پیمان در مقابل پیمان شکنانی که گاهی با هم هستند، گاهی علیه هم هستند، گاهی دست در گردن دارند و گاهی گردن در زیرپای هم مینهند، گاهی اصول در اصلاح میشوند و گاهی چنگال بر چهره هم میکشند و البته، در پایان ماجرا تازه خودشان میفهمند که به مردم دروغ گفتهاند.
برای نمونه، تکتک کسانی که همراه دولتهای بعد از جنگ تا الان یقه دریدند و سنگشان را به سینه زدند و حتی مسئولیت خرد و کلان داشتند، در زمان حضور دولتمردان در منطقه، از ناکارآمدی و عدم همراهی دولتها در توسعه کهگیلویه بزرگ، آنگونه که از موحد میخواهند، سخن نگفتند.
برای نمونه، تکتک کسانی که در این دولتها مسئولیت داشتند و مدیریتها را غصب نمودند، از مردم گریزی و بیتوجهی به مطالبات مردم و دوریشان از مردم، آنگونه که موحد را در میان مردم میبینند و او را فقط مردمی میبینند، سخن نگفتند.
برای نمونه، قبل از این انتخابات، رسانههای بسیاری را در استان کهگیلویه و بویزاحمد جهت همکاری در بخشی از فعالیت سیاسی همراه کرده بودم؛ ولی در این ایامِ دهۀ فجر که اینهمه پروژه و افتتاح و کلنگزنی و برنامه را با حضور موحد در کهگیلویه بزرگ داشتیم، به غیر یکی دو رسانه، اطلاعرسانی نکردند. پس رسالت شما چه میشود؟
و برای مثال و مهم، درحالیکه رئیس سازمان برنامهوبودجه کشور، علناً و بر خلاف عرف دیپلماتیک و نظام مدیریتی در هر جامعهای و صدالبته در اقدامی توهینآمیز به مردم شهرستانهای کهگیلویه بزرگ و مرکز استان، مستقیماً به گچساران میرود و جلسۀ شورای اداری استان را بدون حضور تمامی نمایندگان، برگزار میکند، در کهگیلویه بزرگ، منطقِ با مردم بودن با آن تجمعات بیشمار و پیگیری امور زیرساختی دیگر دستگاههای دولتی با حضور خستگیناپذیر موحد، بی حاشیه و مقتدرانه انجام میگیرد.
پس چرا اینگونه مطالب منتشر و تحلیل نمیشوند؟
چون همیشه درک مطلب از فهم جواب مهمتر بوده است. یعنی وقتی کلیت موحد قابلفهم نباشد، سؤال اشتباه برای گمراهی مردم پرسیده میشود. اما همچنان نمرۀ مردم بیست میشود.
پاسخ به شما رسانه؛
همینهایی که نوشتهاید اگر بودند، موفق میشدند و اگر دقت میکردند پیروز بودند، در مقابل این مردم مسئول هستید اگر دو نمونه از راهکارهایی را که در تمام میتینگها و جلساتی مردمیشان برای توسعه و پیشرفت منطقه، بیان کرده بودند را ذکر نفرمایید. آیا در همین جایگاه نمایندگی نبودند؟ آیا با همین مردم سخن نگفته بودند؟ آیا ذهنیت و عاملیت و قابلیت آنها برای مردم ناشناخته بود؟ نه برادر! مردم بودند، شنیدند و دیدند که؛
چون قافیه تنگ آمد/ شاعر به جفنگ آمد
در تمام دوران انتخابات گذشته، بهغیراز سنگپرانی و تهمتزنی و فحاشی علیه موحد و آخرش هم بداخلاقیهای غیرانسانی علیه همدیگر، سخنی برای مردمی که باور موحد بر پختگی و نخبگی و فرزانگی آنها است، نداشتند. چطور میفرمایید که اگر این بود، پیروز میشد یا اگر آن یکی اسبابش جور بود، پیروز میشد؟ مگر مردم در تمامی صحنهها نبودند؟ مگر مردم تجربۀ حضورشان را نداشتند؟ مگر مردم قدرت تحلیل ندارند؟ مگر مکاریها و دروغها و نعرهها و دوئیتها و پلشتیهای اخلاقیشان را ندیدند؟ چگونه است که از هفت دورۀ موفق در میان تمام شانتاژهای سیاسی و اتحادهای کذایی که خودشان هم تجمیع خودشان را باور نداشتند، نتیجه میگیرید که در آینده هیئت اجرایی نمیگذارد که موحد بهراحتی تأیید شود؟
به خدا آقای موحد هم قابلنقد است، صد برابر دیگران. صد برابر دیگران باید پاسخگو باشد. صد برابر دیگران باید تحلیل شود و بررسی شود و ذرهذرة وجودش را برای توسعه کهگیلویه باید به چالش کشید. اما اینگونه رفتارهای غیرعاقلانهای که سه سال آینده چه خواهد شد و دستش از مجلس کوتاه میشود، نه حرفهای است، نه از سواد رسانهای است و در جایی که همه از همگرایی ملت و مسئولان، دولت و مجلس، مردم و گروههای سیاسی و حتی در نتیجۀ فحاشی و بیسواد همین خدایگان خودخوانده، پیوند بین سیاسیون و مذهبیون را الزامی میدانند، نه ضرورت انتشار دارد و نه منفعتی برای مردم.
اگر سه سال آینده موحد و افرادی که مورد وثوق شما است زنده بودند، اگر تورم و گرانی و طلا و دلار و سکه و نگرانی مردم به حد مطلوب و مقبول رسید، اگر موضوع موحدِ مردممحور و یا موحد ساختارگرا، برای شما قابلهضم شد، باز هم باید به مسئولان نظارتی نظام اعتماد کنیم، به رأی مردم تمکین کنیم و قطعاً پای سخنرانیها مینشینیم و به قول قرآن، «فَیَتَّبِعُونَ أَحسَن» را انتخاب میکنیم. یا قول شریف را یا فحش سخیف را!
تذکر؛
قطعاً مدیرانی هستند که به واسطه نمایندگان در جایگاههایی مدیریت گرفتهاند. لَا رَیَبَ فِیه. آیا آن دسته از افرادی که آبروی نمایندگان و در کهگیلویه بزرگ از اعتبار و نام موحد برای خود کیسۀ مدیریت دوختهاند، این هجمهها را میخوانند؟ آیا میدانند که باید پاسخگویی بخش عظیمی از مطالبات مردم باشند؟ آیا میدانند که پشت نام موحد و دیگر نمایندگان پنهانشدن و برای چند صباحی حق مسئولیت و اضافهکار و چند روزی همنامی پر طمطراق دستوپا کردن، جز دامنزدن به عرضگی و بیکفایتیشان نتیجهای برای دنیا و آخرتشان نخواهد داشت؟ «تُعِزُ مَن تَشَاءُ وَ تُذِلُ مَن تَشَاءُ».
والعاقبه للمتقین