تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۴۲
کد مطلب : ۴۱۳۲۶۳
یادداشت ارسالی:
آقای دکتر یزدانپناه کدام دانشگاه؟ کدام نمره قبولی؟
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛متن ارسالی؛ این روزها بحث ورود برخی نمایندگان و سیاسیون به پستوی ادارات استان کهگیلویه و بویراحمد و به خصوص ادارات خدمات رسان مانند؛ دانشگاه علوم پزشکی استان کهگیلویه و بویراحمد پر واضح است. تا آنجا که شاید برای یک کارگر شرکتی یا خدماتی یا جابجایی کارمندی برخی نمایندهها یا روسای دفاتر یا رابطین آنها و یا سیاسیون وارد و کار را مخدوش میکنند تا چه برسد به تغییر معاونین یا مدیران ستادی دانشگاه. اما از چه زمانی دانشگاه هم رده ادارات سطح دو و سه استانی گردید. بی شک در هیچ دورهای کسی به یاد ندارد که مانند این دو دوره اخیر دانشگاه به حیات خلوت نمایندگان و برخی سیاسیون گردد.
درست زمانیکه مرد مدعی تئوریهای بهداشتی! و کسی که دیر زمانی بود که دستش از دانشگاه کوتاه شده بود و در پی انتقام از کسانی بود که روزی مانع از هیأت علمی شدنش با مدرک پزشکی عمومی شده بودند، اکنون فرصت را غنیمت شمرد تا با تعامل و تحقق بعضی خواستههای نمایندگان و سیاسیون استان به هر قیمتی دانشگاه این نهاد علمی پژوهشی و خدماتی استان را به مانند گوشت قربانی بین نمایندگان تقسیم نماید و هر قسمت دانشگاه را به کسی واگذار نماید. برآیند این کار استفاده از برخی معاونین غیر آموزشی، غیر درمانی، غیر بهداشتی و غیر هیأت علمی و غیر... بود که چهره دانشگاه را خراشیدند و او هم به یمن پولهای باد آورده طرح تحول سلامت یار یار!! میخواند و پز کلنگهای بر زمین مانده و طرحهای برگل نشسته را میداد. او پای نمایندگان وسیاسیون را به دانشگاه باز نمود و برای بقای خویش تا جایی تن به درخواستهای برخی نمایندهها وسیاسیون داد که دیگر برای تئوریسین بهداشت فقط چیزی شبیه سقوط تصور میشد. ولی ایشان که دیگر نظاره گر سقوط خویش بود دوپای خویش پشت سنگ گذاشت و در زمانیکه دیگر فرصتی نمانده بود، به خود آمد که دیگر سیل همه جا را گرفته بود و دیگر دیر شده بود ولی بازهم توجیه کرد که مدیریت اصولی کار دستش داد ولی همچنان پشت پرده تحولات دانشگاه در کنار فرزند مدیریتی خلفش در سایه نظاره گر و مداخله گر قرار دارد. دوران مدیریت ایلامی دوران ماه عسل سیاسیون و ذی نفوذان بود و هر کسی سهمش را از سفره دانشگاه به حد وسعش برداشت ولی با روابط اجتماعی بالایش توانست پروژههایی افتتاح و طرحهایی پیاده کند و در آخر هم دلسرد شد و در یک جو سرد زمستانی در بهار رفت. هر دو رئیس به شیراز رفتند! تا شاید بخشی از مجازاتشان را در همین دنیا تحمل کنند.
باز هم دانشگاه ماند و زندان بانانی که نه پای رفتن دارند و نه دیگر توان ماندن.
این بار کسی آمد که نه زبان یاریارخوانی آن یکی راداشت ونه سیاست وکیاست این یکی.
هرکجاهم رفت فریاد برآورد که من آنم که رستم بود پهلوان......و من نماینده و سیاسیون را نمیشناسم. اولویت برای وی حذف مخالفان فکری و تشکیلاتی بود. او که دم از قانونگرایی میزد دراولین روزهای حضور یکی از معاونین خویش را که نه هیات علمی ونه کارمند ونه آموزشی ونه بهداشتی ونه درمانی بود ابقا کرد وبه زعم خویش نمرهاش را گرفت. درصورتیکه چهار عضو هیات علمی داروسازی در دانشگاه وجود دارد و نیازی هم نبود که توجیه شود که ساختمان!! یا همان دانشکده داروسازی نداریم واینچنین بود که منویات وزیر محترم هم در تغییرات در آن معاونت درسطح وزارت، در دانشگاه موثر نبود. یک معاونت همیشه در اختیار یک شهرستان، مثل قبل دنبال شد و این حالت برای رفاه حال سیاسیون و نماینده ها کاملاً مراعات شد. در یک بی قانونی دگر، دو مربی که خود دانشجوی دکتری هستند و این خلاف نص صریح قانون است، به عنوان همراز سکان معاونتها را به دست گرفتند. هرجا قانون لازم بود برای حذف یک نفر قانون ساختند مانند هیات علمی نبودن، یا سابقه هیات علمی کمتر از پنج سال و..... و برای جذب یک نفر هم از قانون چشم پوشی شد. مثل آن معاونی که تشکیلات گفتند اگر نباشد ما هم میرویم پیش آقای دولت!!!! و او هم ترجیح داد که نروند.
مگر نیروی انسانی کارمند دانشگاه در سه شهرستان بزرگ مساویست که سهم آنها از مدیریت هم مساوی باشد؟
شهرستانهای تازه تاسیس آیا سهمی دارند؟ یا فقط نمایندهها سهم دارند؟
او هم مانند سلف خویش برای اجرای اوامر نمایندگان کم نگذاشت وحتی مدیران میانی و روسای بیمارستان و شبکه ها را بر اساس نیم نگاه افراد در سایه منصوب کرد تا شاید برای فردا گوشه چشمی هم به او کنند و در جایی هم که نماینده ای فریاد برآورد، او این روزها همراه دولت نبود و توانی نداشت.
امروز حتی مدیران میانی ستادی دانشگاه بین سیاسیون تقسیم شدهاند وقدرت تغییر برخی مدیران میانی درجه دو وسه از ایشان ساخته نیست.
با تعویض برخی و انتصاب برخی افراد که حتی یک روز مدیر یک مرکز بهداشتی درمانی هم نبودهاند و هیچ سابقه مدیریتی را تجربه نکردهاند فقط اتلاف وقت این نهاد علمی و پیشانی استان، برای کار آموزی است.
دانشگاه حیات خلوت برخی سیاسیون و محل تبادل آرا شده است و در کوچکترین امور دانشگاه دخالت سیاسیون واضح است و تاکنون چنین دورههایی دانشگاه به چشم ندیده بود.
دانشگاه محل تولید علم، تحقیقات، درمان وبهداشت مناسب بود ولی الان دانشگاه علوم پزشکی درکجای رنکینگ جهانی که نه بلکه کشوری قرار دارد؟
بیایید به دور از سوگرایی قضاوت کنیم که دانشگاه حال خوشی ندارد و اصلا به فرض همه میراث پیشینیان بود، ولی آنهایی که امروز از قانونمداری حرف میزنند برای دانشگاه چه کردهاند. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نخواهد شد. آقای رییس از کدام دانشگاه صحبت میکنید و از کدام قانون قانونگذاران تمامیت خواه.
ما شما را نیک میشناسیم، شما هم بگذارید ماهمان مالاریاچی های قدیمی باشیم وما را چه به مدیریت علمی وقانونمند!!!! وقابل تکثیر شما؟!
و برای ما ادای قانون و قد علم کردن در برابر نمایندگان و استقلال نبافید که ما خسته این کارزاریم.
بوریاباف اگرچه بافنده هست
نبرندش به کارگاه حریر
درست زمانیکه مرد مدعی تئوریهای بهداشتی! و کسی که دیر زمانی بود که دستش از دانشگاه کوتاه شده بود و در پی انتقام از کسانی بود که روزی مانع از هیأت علمی شدنش با مدرک پزشکی عمومی شده بودند، اکنون فرصت را غنیمت شمرد تا با تعامل و تحقق بعضی خواستههای نمایندگان و سیاسیون استان به هر قیمتی دانشگاه این نهاد علمی پژوهشی و خدماتی استان را به مانند گوشت قربانی بین نمایندگان تقسیم نماید و هر قسمت دانشگاه را به کسی واگذار نماید. برآیند این کار استفاده از برخی معاونین غیر آموزشی، غیر درمانی، غیر بهداشتی و غیر هیأت علمی و غیر... بود که چهره دانشگاه را خراشیدند و او هم به یمن پولهای باد آورده طرح تحول سلامت یار یار!! میخواند و پز کلنگهای بر زمین مانده و طرحهای برگل نشسته را میداد. او پای نمایندگان وسیاسیون را به دانشگاه باز نمود و برای بقای خویش تا جایی تن به درخواستهای برخی نمایندهها وسیاسیون داد که دیگر برای تئوریسین بهداشت فقط چیزی شبیه سقوط تصور میشد. ولی ایشان که دیگر نظاره گر سقوط خویش بود دوپای خویش پشت سنگ گذاشت و در زمانیکه دیگر فرصتی نمانده بود، به خود آمد که دیگر سیل همه جا را گرفته بود و دیگر دیر شده بود ولی بازهم توجیه کرد که مدیریت اصولی کار دستش داد ولی همچنان پشت پرده تحولات دانشگاه در کنار فرزند مدیریتی خلفش در سایه نظاره گر و مداخله گر قرار دارد. دوران مدیریت ایلامی دوران ماه عسل سیاسیون و ذی نفوذان بود و هر کسی سهمش را از سفره دانشگاه به حد وسعش برداشت ولی با روابط اجتماعی بالایش توانست پروژههایی افتتاح و طرحهایی پیاده کند و در آخر هم دلسرد شد و در یک جو سرد زمستانی در بهار رفت. هر دو رئیس به شیراز رفتند! تا شاید بخشی از مجازاتشان را در همین دنیا تحمل کنند.
باز هم دانشگاه ماند و زندان بانانی که نه پای رفتن دارند و نه دیگر توان ماندن.
این بار کسی آمد که نه زبان یاریارخوانی آن یکی راداشت ونه سیاست وکیاست این یکی.
هرکجاهم رفت فریاد برآورد که من آنم که رستم بود پهلوان......و من نماینده و سیاسیون را نمیشناسم. اولویت برای وی حذف مخالفان فکری و تشکیلاتی بود. او که دم از قانونگرایی میزد دراولین روزهای حضور یکی از معاونین خویش را که نه هیات علمی ونه کارمند ونه آموزشی ونه بهداشتی ونه درمانی بود ابقا کرد وبه زعم خویش نمرهاش را گرفت. درصورتیکه چهار عضو هیات علمی داروسازی در دانشگاه وجود دارد و نیازی هم نبود که توجیه شود که ساختمان!! یا همان دانشکده داروسازی نداریم واینچنین بود که منویات وزیر محترم هم در تغییرات در آن معاونت درسطح وزارت، در دانشگاه موثر نبود. یک معاونت همیشه در اختیار یک شهرستان، مثل قبل دنبال شد و این حالت برای رفاه حال سیاسیون و نماینده ها کاملاً مراعات شد. در یک بی قانونی دگر، دو مربی که خود دانشجوی دکتری هستند و این خلاف نص صریح قانون است، به عنوان همراز سکان معاونتها را به دست گرفتند. هرجا قانون لازم بود برای حذف یک نفر قانون ساختند مانند هیات علمی نبودن، یا سابقه هیات علمی کمتر از پنج سال و..... و برای جذب یک نفر هم از قانون چشم پوشی شد. مثل آن معاونی که تشکیلات گفتند اگر نباشد ما هم میرویم پیش آقای دولت!!!! و او هم ترجیح داد که نروند.
مگر نیروی انسانی کارمند دانشگاه در سه شهرستان بزرگ مساویست که سهم آنها از مدیریت هم مساوی باشد؟
شهرستانهای تازه تاسیس آیا سهمی دارند؟ یا فقط نمایندهها سهم دارند؟
او هم مانند سلف خویش برای اجرای اوامر نمایندگان کم نگذاشت وحتی مدیران میانی و روسای بیمارستان و شبکه ها را بر اساس نیم نگاه افراد در سایه منصوب کرد تا شاید برای فردا گوشه چشمی هم به او کنند و در جایی هم که نماینده ای فریاد برآورد، او این روزها همراه دولت نبود و توانی نداشت.
امروز حتی مدیران میانی ستادی دانشگاه بین سیاسیون تقسیم شدهاند وقدرت تغییر برخی مدیران میانی درجه دو وسه از ایشان ساخته نیست.
با تعویض برخی و انتصاب برخی افراد که حتی یک روز مدیر یک مرکز بهداشتی درمانی هم نبودهاند و هیچ سابقه مدیریتی را تجربه نکردهاند فقط اتلاف وقت این نهاد علمی و پیشانی استان، برای کار آموزی است.
دانشگاه حیات خلوت برخی سیاسیون و محل تبادل آرا شده است و در کوچکترین امور دانشگاه دخالت سیاسیون واضح است و تاکنون چنین دورههایی دانشگاه به چشم ندیده بود.
دانشگاه محل تولید علم، تحقیقات، درمان وبهداشت مناسب بود ولی الان دانشگاه علوم پزشکی درکجای رنکینگ جهانی که نه بلکه کشوری قرار دارد؟
بیایید به دور از سوگرایی قضاوت کنیم که دانشگاه حال خوشی ندارد و اصلا به فرض همه میراث پیشینیان بود، ولی آنهایی که امروز از قانونمداری حرف میزنند برای دانشگاه چه کردهاند. با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نخواهد شد. آقای رییس از کدام دانشگاه صحبت میکنید و از کدام قانون قانونگذاران تمامیت خواه.
ما شما را نیک میشناسیم، شما هم بگذارید ماهمان مالاریاچی های قدیمی باشیم وما را چه به مدیریت علمی وقانونمند!!!! وقابل تکثیر شما؟!
و برای ما ادای قانون و قد علم کردن در برابر نمایندگان و استقلال نبافید که ما خسته این کارزاریم.
بوریاباف اگرچه بافنده هست
نبرندش به کارگاه حریر