تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۰ ساعت ۲۰:۴۳
کد مطلب : ۴۴۰۱۲۶
یادداشت ارسالی؛
نقد سیاست خارجی
هاشم پورانفرد
۳
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛مبارزه با ظلم و تقابل با خوی امپریالیسم به خصوص وقتی از موضع دفاع باشد، به حکم ذات و فطرت انسان امری پسندیده و احسن است و البته رسولان دین، انبیاء بشر را ارشاد تا در این مسیر گام نهند.
این امر عقلی و دینی به مانند سایر احکام، ضوابط و قواعدی را داراست و هرگز نمیتوان با غمض عین از آن ضوابط و راهکارها و همه واقعیتها به آن پرداخت.
از آغاز نظام جمهوری اسلامی، درخصوص ظلم ستیزی و مبارزه با ظالم به نوعی مبتلا به بد درکی و کج فهمی شدیم و مرتب شعار محو مستکبران و حل همه مسائل و مشکلات مظلومین جهان را سر دادیم و در هر جای جهان به خصوص در جهان اسلام نشانهای از مبارزه خصوصاً مبارزه مسلحانه بود به یاری و مساعدت آنها شتافتیم و مهمتر اینکه مبارزه با استکبار را محدود و منحصر به استکبار غربی خصوصاً آمریکا کردیم و بعضاً با استکبار و استعمار شرقی کنار آمدیم و نرد دوستی باختیم. استکبار ستیزی را با مذهب تشیع و عدل خداوندی محکم گره زدیم و بعضاً با کج فهمیهایی از مذهب تشیع و نیز بدفهمیهای سیره عملی و تقدیر اهل بیت عصمت و طهارت به خودمان قبولاندیم که در هر شرایط و زمان و مکانی و بدون لحاظ هزینه – فایده و همچنین بدون در نظر گرفتن دستاوردها با استکبار جهانی مبارزه کنیم. باور کردیم که باید با ابرقدرتها درگیر شویم اگر چه از جهت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در ضعف و انحطاط و عقب ماندگی قراربگیریم و در این خصوص حتی نتوانستیم بدواً بخش عظیمی از جامعه را در این مبارزه همراه نماییم و به همین علت کثیری از افراد اعم از روشنفکرانی را که دراین موضوع با ما همراه و هم عقیده نبودند، به اشتباه عمله استکبار و استعمار زده بشناسیم و عملاً بجای مبارزه با استکبار واقعی خارج از مرزهای جغرافیایی به مبارزه با بخشی از جامعه داخل که با ایده ما ملازمه نداشتند، پرداختیم و به راستی جبهه استکبارستیزی را به داخل هدایت کردیم و مشتهای گره زده را متوجه شهروندان مستکبر خود نمودیم و سپس توان اندک باقی مانده را هزینه مستکبران بیرونی کردیم. حاصل این کار چه بوده است؟
در خارج از حرائم مرزی، مستکبران همچون گذشته بر جای خویش قرص و محکم ایستاده و ماننده گذشتههای دور در ممالک اسلامی نفوذ و اقتدار خویش را حفظ کردهاند. بهار عربی هم که ما را بسیار مسرور نمود و گمان بردیم که جهان عرب به روال گذشته معیوب خویش پی برده و با ما هم عقیده شده، دست یاری و بیعت دراز خواهد کرد وام القرایی مورد ادعای ما را تایید و تسجیل مینماید و به آن رسمیت میبخشد. اما دریغ و افسوس که چنین نشد و همه آمال و آرزوهای ما به واقعیت نپیوست و همچنان در روال معهود باز و بسته و منافع مستکبران مستحکمتر از گذشته ابقاء و تدام دارد.
در داخل کشور پس از گذشت ۴۲ سال اوضاعی مملو از بحران و ابربحران داریم. با اقتصادی ناتوان، جامعهای ناشاد، خیل عظیمی بیکار جوبای شغل و مدیرانی فاسد و رانت خوار و چاپلوس و چاپلوسپرور روبرو هستیم و با اکثریتی از ملت فاصله گرفتهایم، این فاصله آنقدر زیاد است که این اکثریت حتی حاضر به مشارکت سیاسی نیست به نحوی که با توصیهها و ارشادات و رهنمودهای رهبران دینی و سیاسی هم حاضر به مشارکت نشدند و فقط منتظرند دستی از غیب آنها را یاری کند و ناگفته نماند که بخشی از این اکثریت هم در انتظار انفجار و فروپاشی از درون هستند. آیا این روند و رویه غیرعلمی و غیرعقلی قابل استمرار است؟ البته که چنین نخواهد ماند و تداوم آن برخلاف عقل سلیم و نیز برخلاف سنتهای الهی و تاریخی و تجارب عینی است. با این همه از توجه مسئولان و مدیران جمهوری اسلامی اقدام واقعبینانه و شجاعانه برای تجدیدنظر و بازنگری در روند موجود و با توجه به واقعیتهای تلخ و هدایت نظام به مسیر معقول و متعارف سیاستورزی در دنیای کنونی برای حفظ ایران و ایرانی مایوس نیستیم و یقین دارم از مسیر فعلی رویگردان و ایران را از رفتن به آیندهای مبهم و ترسناک نجات خواهند داد، ولی ای کاش قبل از پرداختن تمامی هزینهها و همجنین قبل از ائتلاف همه منابع مالی و انسانی این تجدیدنظر در سیاستورزی صورت گیرد. این چنین تصمیماتی است که اسباب حفظ نظام و حرمت مردم را فراهم میکند. بستهتر و یک دست کردن بیشتر فضای سیاسی و حکمرانی نتیجهای جزء شکست و زوال در پی نخواهد داشت. دوست دارم از تجربه سایر ملل استفاده بهینه شود در غیراینصورت مجبور به تجربهای هستیم که پرداخت بهای آن برای همه گذشتگان و آیندگان تاریخ این مرز و بوم سنگین خواهد بود.
این امر عقلی و دینی به مانند سایر احکام، ضوابط و قواعدی را داراست و هرگز نمیتوان با غمض عین از آن ضوابط و راهکارها و همه واقعیتها به آن پرداخت.
از آغاز نظام جمهوری اسلامی، درخصوص ظلم ستیزی و مبارزه با ظالم به نوعی مبتلا به بد درکی و کج فهمی شدیم و مرتب شعار محو مستکبران و حل همه مسائل و مشکلات مظلومین جهان را سر دادیم و در هر جای جهان به خصوص در جهان اسلام نشانهای از مبارزه خصوصاً مبارزه مسلحانه بود به یاری و مساعدت آنها شتافتیم و مهمتر اینکه مبارزه با استکبار را محدود و منحصر به استکبار غربی خصوصاً آمریکا کردیم و بعضاً با استکبار و استعمار شرقی کنار آمدیم و نرد دوستی باختیم. استکبار ستیزی را با مذهب تشیع و عدل خداوندی محکم گره زدیم و بعضاً با کج فهمیهایی از مذهب تشیع و نیز بدفهمیهای سیره عملی و تقدیر اهل بیت عصمت و طهارت به خودمان قبولاندیم که در هر شرایط و زمان و مکانی و بدون لحاظ هزینه – فایده و همچنین بدون در نظر گرفتن دستاوردها با استکبار جهانی مبارزه کنیم. باور کردیم که باید با ابرقدرتها درگیر شویم اگر چه از جهت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در ضعف و انحطاط و عقب ماندگی قراربگیریم و در این خصوص حتی نتوانستیم بدواً بخش عظیمی از جامعه را در این مبارزه همراه نماییم و به همین علت کثیری از افراد اعم از روشنفکرانی را که دراین موضوع با ما همراه و هم عقیده نبودند، به اشتباه عمله استکبار و استعمار زده بشناسیم و عملاً بجای مبارزه با استکبار واقعی خارج از مرزهای جغرافیایی به مبارزه با بخشی از جامعه داخل که با ایده ما ملازمه نداشتند، پرداختیم و به راستی جبهه استکبارستیزی را به داخل هدایت کردیم و مشتهای گره زده را متوجه شهروندان مستکبر خود نمودیم و سپس توان اندک باقی مانده را هزینه مستکبران بیرونی کردیم. حاصل این کار چه بوده است؟
در خارج از حرائم مرزی، مستکبران همچون گذشته بر جای خویش قرص و محکم ایستاده و ماننده گذشتههای دور در ممالک اسلامی نفوذ و اقتدار خویش را حفظ کردهاند. بهار عربی هم که ما را بسیار مسرور نمود و گمان بردیم که جهان عرب به روال گذشته معیوب خویش پی برده و با ما هم عقیده شده، دست یاری و بیعت دراز خواهد کرد وام القرایی مورد ادعای ما را تایید و تسجیل مینماید و به آن رسمیت میبخشد. اما دریغ و افسوس که چنین نشد و همه آمال و آرزوهای ما به واقعیت نپیوست و همچنان در روال معهود باز و بسته و منافع مستکبران مستحکمتر از گذشته ابقاء و تدام دارد.
در داخل کشور پس از گذشت ۴۲ سال اوضاعی مملو از بحران و ابربحران داریم. با اقتصادی ناتوان، جامعهای ناشاد، خیل عظیمی بیکار جوبای شغل و مدیرانی فاسد و رانت خوار و چاپلوس و چاپلوسپرور روبرو هستیم و با اکثریتی از ملت فاصله گرفتهایم، این فاصله آنقدر زیاد است که این اکثریت حتی حاضر به مشارکت سیاسی نیست به نحوی که با توصیهها و ارشادات و رهنمودهای رهبران دینی و سیاسی هم حاضر به مشارکت نشدند و فقط منتظرند دستی از غیب آنها را یاری کند و ناگفته نماند که بخشی از این اکثریت هم در انتظار انفجار و فروپاشی از درون هستند. آیا این روند و رویه غیرعلمی و غیرعقلی قابل استمرار است؟ البته که چنین نخواهد ماند و تداوم آن برخلاف عقل سلیم و نیز برخلاف سنتهای الهی و تاریخی و تجارب عینی است. با این همه از توجه مسئولان و مدیران جمهوری اسلامی اقدام واقعبینانه و شجاعانه برای تجدیدنظر و بازنگری در روند موجود و با توجه به واقعیتهای تلخ و هدایت نظام به مسیر معقول و متعارف سیاستورزی در دنیای کنونی برای حفظ ایران و ایرانی مایوس نیستیم و یقین دارم از مسیر فعلی رویگردان و ایران را از رفتن به آیندهای مبهم و ترسناک نجات خواهند داد، ولی ای کاش قبل از پرداختن تمامی هزینهها و همجنین قبل از ائتلاف همه منابع مالی و انسانی این تجدیدنظر در سیاستورزی صورت گیرد. این چنین تصمیماتی است که اسباب حفظ نظام و حرمت مردم را فراهم میکند. بستهتر و یک دست کردن بیشتر فضای سیاسی و حکمرانی نتیجهای جزء شکست و زوال در پی نخواهد داشت. دوست دارم از تجربه سایر ملل استفاده بهینه شود در غیراینصورت مجبور به تجربهای هستیم که پرداخت بهای آن برای همه گذشتگان و آیندگان تاریخ این مرز و بوم سنگین خواهد بود.