تاریخ انتشار
شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۳۹
کد مطلب : ۴۴۲۲۳۱
یادداشت ارسالی؛
چارچوبهای امنیتی سیاست خارجه دولت بایدن
ابراهیم قنبری
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛ ابراهیم قنبری: چندی قبل دولت چین در اقدامی بی سابقه به شهروندان خود اعلام کرد که نسبت به ذخیره سازی مایحتاج روزانه خود اقدام نمایند، هر چند حاکمان پکن بعداً هیچ گونه توضیحی برای این کار ارائه ندادند اما تصاویر ارسالی از شهرهای چین حکایت از هجوم مردمی به سوپرمارکتها برای تهیه و ذخیره مواد غذایی داشت که در فرهنگ خود هرگز بیش از دو وعده غذای شام و نهار را در طول روز ذخیره نکرده بودند.
هر چند تحلیل گران عوامل بسیاری را در توجیه این استراتژی از سوی دولت چین قلمداد نمودند که از آن میان بیم حکومت مرکزی از دور جدید پاندومی کرونا و لزوم اعلام قرنطینههای سراسری، ایجاد شوک در بازار مواد غذایی و تحریک تولید کنندگان به تولید بیشتر، جمع آوری نقدینگی در اختیار مردم و هدایت آن به بخشهای تولیدی با هدف کنترل تورم خزنده را میتوان برشمرد.
اما در این میان وجه مشترک همه تحلیلها بر موضوع تایوان استوار بود از آنجا که دولت امریکا اخیراً اعلام نموده هر گونه تعرض به تایوان را بدون پاسخ نخواهد گذاشت، دور از ذهن نخواهد بود که با توجه به شرایط ناپایدار و شکننده تنگه تایوان این گونه تاکتیکهای دولت چین را در همین راستا ارزبابی نمود.
از زمان دولت اوباما و اعلام سیاست چرخش به شرق منطقه ایندو پاسیفیک در کانون توجه سیاست خارجه دولتهای بعدی آمریکا بوده است، لزوم مهار نفوذ روزافزون سیاسی و اقتصادی چین در دنیا و خطری که از این راه متوجه آمریکا مینماید دولتهای ترامپ و بایدن را ملزم به بازبینی در ترتیبات امنیتی ایالات متحده نمود که در رأس آن چرخش نگاه آمریکا از غرب آسیا و اروپا به سوی شرق بود، نارضایتی سیاست گذاران امریکا از پرداخت هزینههای گزاف دفاع از امنیت دولتهای غرب آسیا علی الخصوص منطقه خاور میانه از سوی آمریکا که در دوران ترامپ زمزمههایش آغاز شده در نهایت منجر به خروج ارتش امریکا از افغانستان و عراق و وانهادن امنیت به خود کشورهای منطقه شد، شاید از سکه افتادن نفت خلیج فارس و رشد روزافزون اهمیت نفت شیل در اقتصاد امریکا از دیگر دلایل اتخاذ چنین تصمیمی بوده اما واقعیت اینجاست که امریکا دیگر تمایلی به ایفای نقش تأمین کننده امنیت در این منطقه پر تنش از دنیا و حتی اروپا را دیگر ندارد شاید چشم بستن امریکا و نهاد امنیتی دست پروردهاش ناتو در جریان تصرف شبه جزیره کریمه از سوی روسیه دلیل محکمی بر این مدعا در منطقه اروپا باشد.
دنیا هیچ گاه این جمله ترامپ را فراموش نخواهد کرد که هنگام ورود هواپیمایش به پایگاه نظامی عین الاسد عراق گفت بعد از صرف بیلیونها دلار و هزاران کشته ارتش امریکا حال هواپیمای رییس جمهور باید با چراغ خاموش وارد عراق شود یا انتقادهایش از مخارج سنگین ناتو و پرداخت 90 درصد از سوی امریکا در قبال پرداختیهای ناچیز فرانسه و آلمان به عنوان سران اروپا.
اکنون مهار چین تبدیل به اولویت اول سیاست خارجه آمریکا در قالب چرخش به سوی شرق عنوان شده اما امریکا نمیخواهد تنها به این آوردگاه وارد شود و به همین دلیل بود که استرالیا و انگلیس را در قالب محوری انگلیسی زبان در 15 سپتامبر گذشته وارد پیمان امنیتیاوکوس کرد پیمانی که در آن ضمن تسلیح استرالیا به 8 فروند زیر دریایی اتمی از نوع کلاس استیوت و رشد فناوریهای کوانتومی در منطقه ایندو پاسیفیک، محوری عملیاتی در مقابل بلندپروازیهای روزافزون پکن ایجاد نماید علی الخصوص آنکه حاکمان پکن هیچ گاه به فکر کپی برداری از اقدام روسیه در تصرف شبه جزیره کریمه و اشغال ناگهانی تایوان با توجه به اشتغال امریکا در غرب آسیا و اروپا نیفتند.
اکنون دیگر ترتیبات امنیتی سیاست خارجه دولت فعلی امریکا تا حدود بسیاری روشن است:
-تمرکز بر منطقه اقیانوس آرام و دریای چین به عنوان مناطق چالش برانگیز آینده
- تکیه بر دولتهای انگلیسی زبان در پیمانها و ترتیبات امنیتی، همانگونه که در پیمان اوکوس دیدیم امریکا استرالیا را مجبور به فسخ قرارداد خرید 12 فروند زیردریایی از نوع کلاس باراکودا از فرانسه به ارزش 56 میلیارد یورو نمود عملی که وزیر امور خارجه فرانسه از آن به خنجر از پشت توسط دوستان تعبیر کرد.
- بازسازی نیروهای دریایی هم پیمانها از سوی امریکا به داشتن تواناییهای اتمی جهت استفاده حداکثری در اقیانوس آرام علی الخصوص تسلیح به زیر دریاییهای اتمی
- واگذاری امنیت منطقه خلیج فارس به دولتهای منطقه و تنها اقدام به ارائه کمکهای تسلیحاتی
- تنها گذاشتن اروپا در مقابل روسیه با توجه به خروج انگلیس از این اتحادیه (به عنوان هم پیمانی ابدی) از طریق کاهش کمکهای خود به ناتو تا مرحله ایجاد ارتشی اروپایی و انحلال ناتو
-تاکید دوباره امریکا بر نقش نیروهای دریایی به عنوان عامل برتری قوا
هر چند تحلیل گران عوامل بسیاری را در توجیه این استراتژی از سوی دولت چین قلمداد نمودند که از آن میان بیم حکومت مرکزی از دور جدید پاندومی کرونا و لزوم اعلام قرنطینههای سراسری، ایجاد شوک در بازار مواد غذایی و تحریک تولید کنندگان به تولید بیشتر، جمع آوری نقدینگی در اختیار مردم و هدایت آن به بخشهای تولیدی با هدف کنترل تورم خزنده را میتوان برشمرد.
اما در این میان وجه مشترک همه تحلیلها بر موضوع تایوان استوار بود از آنجا که دولت امریکا اخیراً اعلام نموده هر گونه تعرض به تایوان را بدون پاسخ نخواهد گذاشت، دور از ذهن نخواهد بود که با توجه به شرایط ناپایدار و شکننده تنگه تایوان این گونه تاکتیکهای دولت چین را در همین راستا ارزبابی نمود.
از زمان دولت اوباما و اعلام سیاست چرخش به شرق منطقه ایندو پاسیفیک در کانون توجه سیاست خارجه دولتهای بعدی آمریکا بوده است، لزوم مهار نفوذ روزافزون سیاسی و اقتصادی چین در دنیا و خطری که از این راه متوجه آمریکا مینماید دولتهای ترامپ و بایدن را ملزم به بازبینی در ترتیبات امنیتی ایالات متحده نمود که در رأس آن چرخش نگاه آمریکا از غرب آسیا و اروپا به سوی شرق بود، نارضایتی سیاست گذاران امریکا از پرداخت هزینههای گزاف دفاع از امنیت دولتهای غرب آسیا علی الخصوص منطقه خاور میانه از سوی آمریکا که در دوران ترامپ زمزمههایش آغاز شده در نهایت منجر به خروج ارتش امریکا از افغانستان و عراق و وانهادن امنیت به خود کشورهای منطقه شد، شاید از سکه افتادن نفت خلیج فارس و رشد روزافزون اهمیت نفت شیل در اقتصاد امریکا از دیگر دلایل اتخاذ چنین تصمیمی بوده اما واقعیت اینجاست که امریکا دیگر تمایلی به ایفای نقش تأمین کننده امنیت در این منطقه پر تنش از دنیا و حتی اروپا را دیگر ندارد شاید چشم بستن امریکا و نهاد امنیتی دست پروردهاش ناتو در جریان تصرف شبه جزیره کریمه از سوی روسیه دلیل محکمی بر این مدعا در منطقه اروپا باشد.
دنیا هیچ گاه این جمله ترامپ را فراموش نخواهد کرد که هنگام ورود هواپیمایش به پایگاه نظامی عین الاسد عراق گفت بعد از صرف بیلیونها دلار و هزاران کشته ارتش امریکا حال هواپیمای رییس جمهور باید با چراغ خاموش وارد عراق شود یا انتقادهایش از مخارج سنگین ناتو و پرداخت 90 درصد از سوی امریکا در قبال پرداختیهای ناچیز فرانسه و آلمان به عنوان سران اروپا.
اکنون مهار چین تبدیل به اولویت اول سیاست خارجه آمریکا در قالب چرخش به سوی شرق عنوان شده اما امریکا نمیخواهد تنها به این آوردگاه وارد شود و به همین دلیل بود که استرالیا و انگلیس را در قالب محوری انگلیسی زبان در 15 سپتامبر گذشته وارد پیمان امنیتیاوکوس کرد پیمانی که در آن ضمن تسلیح استرالیا به 8 فروند زیر دریایی اتمی از نوع کلاس استیوت و رشد فناوریهای کوانتومی در منطقه ایندو پاسیفیک، محوری عملیاتی در مقابل بلندپروازیهای روزافزون پکن ایجاد نماید علی الخصوص آنکه حاکمان پکن هیچ گاه به فکر کپی برداری از اقدام روسیه در تصرف شبه جزیره کریمه و اشغال ناگهانی تایوان با توجه به اشتغال امریکا در غرب آسیا و اروپا نیفتند.
اکنون دیگر ترتیبات امنیتی سیاست خارجه دولت فعلی امریکا تا حدود بسیاری روشن است:
-تمرکز بر منطقه اقیانوس آرام و دریای چین به عنوان مناطق چالش برانگیز آینده
- تکیه بر دولتهای انگلیسی زبان در پیمانها و ترتیبات امنیتی، همانگونه که در پیمان اوکوس دیدیم امریکا استرالیا را مجبور به فسخ قرارداد خرید 12 فروند زیردریایی از نوع کلاس باراکودا از فرانسه به ارزش 56 میلیارد یورو نمود عملی که وزیر امور خارجه فرانسه از آن به خنجر از پشت توسط دوستان تعبیر کرد.
- بازسازی نیروهای دریایی هم پیمانها از سوی امریکا به داشتن تواناییهای اتمی جهت استفاده حداکثری در اقیانوس آرام علی الخصوص تسلیح به زیر دریاییهای اتمی
- واگذاری امنیت منطقه خلیج فارس به دولتهای منطقه و تنها اقدام به ارائه کمکهای تسلیحاتی
- تنها گذاشتن اروپا در مقابل روسیه با توجه به خروج انگلیس از این اتحادیه (به عنوان هم پیمانی ابدی) از طریق کاهش کمکهای خود به ناتو تا مرحله ایجاد ارتشی اروپایی و انحلال ناتو
-تاکید دوباره امریکا بر نقش نیروهای دریایی به عنوان عامل برتری قوا