تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۰۰:۴۳
کد مطلب : ۴۴۶۰۰۷
یادداشت ارسالی؛
نوروز ایرانی
سروش درست
۱
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛اسفند، ماه پایانی سال است. سرآغاز اسفند، با سرانجام چلهی بزرگ، آغاز میشود. نیمی از اسفند که به فرجام میرسد، تغییر در طبیعت حس میشود. پرندگان به جنب و جوش در میآیند، درختان دیگر احساس سرما نمیکنند و آدم ها، با خانه تکانی، نخست تکانهای به کاشانه و سامانهی خویش میدهند. لباسهای نو، روحنوازی دیدهها و دلنوازی جان ها، همه حکایت از آمدن ”نوروز" است. نوروز، جشنگاه سرآغاز سال جدید است و ایرانیان و کشورهای تاجیکستات، آذربایجان، افغانستان، قرقیزستان و در بخشی دگر از سرزمین ها، آن را به جشن و پایکوبی مینشینند.
نوروز، اسم مرکب و روز نخست ماه فروردین است. در غیاث اللغات، رسیدن آفتاب است به نقطهی اول حمل.
روز ابتدایی بهار است و این را نوروز کوچک، نوروز عامه و نوروز صغیر گویند. ششم فروردین ماه، روز خرداد است که آن روز را نوروز بزرگ و نوروز خاصه گویند (رشیدی) (از جهانگیری).
نوروز عامه، روز اول فروردین ماه است که آمدن آفتاب به نقطهی اول حمل باشد و رسیدن او به نقطهی اول بهار است.
گویند خدای یکتا، در این روز، عالم را آفرید. در روزی که هر هفت کوکب، در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطهی اول حمل بود، در این روز، حکم شد که به سیر و دور درآیند.
حضرت آدم ”علیه السلام" را نیز خداوند متعال، در این روز خلق کرد. بنابراین این روز را نوروز گویند. پس روز پدرام و مبارکی ست؛ روزی که پدر و جّد ما انسانها خلق شد.
نام نخست جمشید، ”جم" بود و به زبان عربی، او را ”منوشلخق" مینامند. جم، سیر و سیاحت عالم میکرد. وقتی به آذربایجان رسید، فرمود تخت مرصعی، بر جای بلندی، رو به جانب مشرق گذارند. خود تاج مرصعی بر سر نهاده، بر آن تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد. مردمان از آن شاد شدند و گفتند: ”این روز، نو است. "
به زبان پهلوی، شعاع را شید میگویند. این لفظ را بر جم افزودند و او را جمشید خواندند؛ جشن بزرگی گرفتند و از آن روز، این رسم، رسم رسامی شد. پس رسام جشن نوروز، جمشید پادشاه ایرانی ست.
نوروز، مخصوصِ روزی است که نام آن، ”خردادروز" است و آن، ششم فروردین ماه باشد. در آن روز، هم جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و هم رسمهای نیکو گذاشت و گفت: ” خدای تعالی شما را خلق کرده است، باید که به آبهای پاکیزه تن را بشویید، غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید. هر سال در این روز، به همین دستور عمل نمایید و این روز را، بنابر این، نوروز خاصه خوانند (برهان قاطع) (از رشیدی) (از جهانگیری) (آنندراج)
گویند اکاسره، هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد؛ حاجتهای مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی، و معرب آن نیروز است (برهان قاطع) (از جهانگیری) (آنندراج).
این روز را در نزد پادشاهان عجم و یزدانیان ایران، شرف هاست. گویند در آن روز، ایجاد و انشاء خلق شده و سعدتر از ساعات آن روز، ساعت تحویل خورشید است.
به حمل و سبب حرمت، این روز را به وجه زیر گفته اند: یکی آن است که در عهد تهمورس، آیین و مذهب صابئیه رواج و رونق تمام داشت. وقتی که شاهنشاهی به جمشید رسید، تجدید آئین ایزدپرستی کرده و این روز را نوروز نامید و عید گرفت. عید در اصل، واژهای عربی ست و از ” عِود" گرفته شده است. گویند در روز نوروز، نیشکر به دست جمشید شکسته شد، از آن خورده شد و آبش معروف و مشهور گردیده و شکر از آن ساختند. بنابراین در روز نوروز، خوردن شکر رسم شده و از آن حلویات ساختند، خوردند و هنوز آن رسم برقرار است (انجمن آرا). پس خوردن شیرینی، آجیل، حلوا، گز، نقل و نبات و قطاب و دم و دود و عود و کباب، که امروزه متداول است؛ از جمشید به ایرانیان رسیده است.
جشن نوروز معروف به عید نوروز یا جشن فروردین یا جشن بهار یا بهار جشن، بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که از نخستین روز فروردین، ماه اول سال خورشیدی، آغاز شود.
جشن نوروز و مهرگان، دو جشنگاه بزرگ آریائیان بوده است (۱)، ایرانیان قدیم (پیش از عهد ساسانی و به هنگام تدوین بخش اول اوستا) جشن نوروز را ظاهراً در اول بهار هر سال و آغاز برج حمل برپا میداشتند. در دورهی ساسانیان، موسم این جشن با گردش سال تغییر میکرد و در آغازِ فروردینِ هر سال نبود، بلکه مانند عید قربان و عید فطرِ مسلمانان، در فصول مختلف سال گردش میکرد.
در نخستین سال تاریخ یزدگردی، مبدأ جلوس یزدگرد، واپسین شاه ساسانی جشن نوروز مصادف با شانزدهم حزیران رومی (ماه ژوئن فرنگی) و تقریباً در اوائل تابستان بود. از آن پس، هر چهار سال یک روز، این جشن عقبتر ماند و در حدود سال ۳۹۲ه. ق نوبت جشن نوروزی به اول حمل رسید و در سال ۴۶۷ه. ق، نوروز به بیست وسوم برج حوت افتاد؛ یعنی ۱۷ روز مانده به پایان زمستان.
در این سال، به فرمان سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی، ترتیب تقویم جلالی نهاده شد- گویا با تلاش خیام- و بر اساس آن موقع جشن نوروزی در بهار هر سال مقارن تحویل آفتاب به برج حمل تثبیت شد. بدین منظور مقرر شد که هر چهار سال، یک روز بر تعداد ایام سال بیفزایند و سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب کنند. پس از هر ۲۸ سال - یعنی گذشتن هفت دورهی چهارساله - چون دوره چهارسالهی هشتم فرارسد، به جای آنکه به آخرین سال این دوره یک روز بیفزایند، این روز را به نخستین سال دورهی بعد، یعنی دورهی نهم اضافه کنند.
بدین ترتیب، سال جلالی، نزدیکترین سالهای جهان شد به سال شمسی حقیقی که ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است. این از افتخارات خیام و ایرانیان ست. گویا چون تقویم را به سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی هدیه کرد، به تقویم جلالی معروف شد.
در پیدایش و وجه تسمیهی نوروز، دو روایت است: نخست، ایرانیان باستان جشنی داشتهاند به نام فروردگان [ فرورديان ] و آن ده روز به طول میکشید. فروردگان که در پایان سال گرفته میشد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن و شادی. . ابوریحان بیرونی، در باب همین روزهای آخر سال، در نزد ”سغدیان" گوید: در آخر ماه دوازدهم، اهل سغد، برای اموات قدیم خود گریه و نوحه سرائی کنند و چهرههای خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و «خشوم» آشامیدنیها گذارند (آثار الباقیه ص ۲۳۵).
فردوسی خردمند، این روز را روزِ شادی بزرگان برشمرده است. (گاه شماری، ص ۷۳ مع الواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، اندر پادشاهی جمشید گوید:
به فر کیانی یکی تخت ساخت/
چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت/
که چون خواستی دیو برداشتی/
ز هامون به گردون برافراشتی
و چنین تبیین شده است:
سرِ سال نو هرمز فَرْوَدین/ برآسوده از رنج تن دل ز کین/
بزرگان به شادی بیاراستند/
میو جام و رامشگران خواستند/
چنین روز فرخ از آن روزگار/ بمانده از آن خسروان یادگار/
از این داستان برمی آید نوروز را به معنی روز نو و تازه، یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، میدانسته اند.
ابوریحان گوید: از رسمهای پارسیان نوروز است. نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است (التفهیم چ همائی ص ۲۵۳) دربارهی پیدایش نوروز، افسانههای بسیار نقل شده است. هرچند اساطیر است اما تواتر آن اخبار، وجه تسمیهی نوروز و همچنین قدمت انتساب آن به اعصار آریائی نیک آشکار میگردد.
آداب جشن نوروز
به طورکلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما از آداب برگزاری جشن نوروز، در عهد ساسانیان اطلاعات گرانبهائی موجود است که به خلاصهای از آن اشارت میشود: در بامداد نوروز، شاهنشاه ایران زمین، جامهای که معمولا از برد یمانی بود بر تن میکرد. زینتی بر خود استوار میفرمود و به تنهائی در دربار حاضر میشد. شخصی که قدم او را به فال نیک میگرفتند بر شاه داخل میشد.
حضرت خیام ” علیه الرحمه" چنین میگوید: آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد که آخر ملوک عجم بود، چنان بوده است که در روز نخست، کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسبی و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی. به عبارت ایشان، چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان شها، به جشن فروردین، به ماه فروردین،": دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان آزادی گزین، به روان و دین کیان، سروش آورد تو را دانائی و بینائی به کاردانی، و دیر زی و با خوی هژیر، و شاد باش بر تخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش و داد و راستی نگاه دار، سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسبت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون «تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، به پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی. بسیار چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بر ایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی (نوروزنامه ص ۱۸)
در هر یک از ایام نوروز، پادشاه، بازی سپید، پرواز میداد. از چیزهایی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک میجستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود، و در هر نوروزی، برای پادشاه با کوزهای آهنین یا سیمین، آب برداشته میشد. در گردن این کوزه، قلادهای قرار میدادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین کشیده و بر آن مهرههای زبرجدین کشیده بودند. این آب را دختران دوشیزه از زیر آسیابها برمی داشتند (المحاسن و الاضداد ص ۲۳۴)
به روایت جاحظ: چون نوروز به شنبه میافتاد پادشاه میفرمود که از رئیس یهودیان، چهارهزار درهم بستانند، و کسی سبب این کار را نمیدانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود. بیست وپنج روز پیش از نوروز، در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر ستونی گندم، بر ستونی جو، بر ستونی برنج، بر ستونی باقلی، بر ستونی کاجیله، بر ستونی ارزن، بر ستونی ذرت، بر ستونی لوبیا، بر ستونی نخود، بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش میکاشتند. اینها را نمیچیدند مگر به غنا و ترنم و لهو در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و میمنت را، در مجلس میپراکندند و تا ”مهرروز" از ماه فروردین [ 16 فروردين ] آن را جمع نمیکردند، این حبوب را برای تفأل میکاشتند و گمان میکردند که هر یک از آنها که نیکوتر و بارورتر شود، محصول آن، در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک میجست (المحاسن و الاضداد ص ۲۴۳). بر دوازده ستون خشتی دوازده غله و سبزی میکاشتند، هرکدام بهتر رشد میکرد، کشت غالب آن سال بود. شاید همین ریشهی هفت سین نوروزی باشد که به مروز به هفت تقلیل یافته است.
شاه ایران، در این روزها بار عام میداد. ابوریحان گوید: ”آیین پادشاهان ساسان، در پنج روز اول فروردین [نوروز عامه] چنین بود که شاه به روز اول نوروز، ابتدا میکرد و عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احسان بدیشان میآگاهانید. در روز دوم، برای کسانی که از عامه رفیعتر بودند، یعنی دهگانان و اهل آتشکده ها، جلوس میکرد. در روز سوم، از برای اسواران و موبدان بزرگ، و در روز چهارم، برای افراد خاندان، نزدیکان و خاصان خود، در روز پنجم، برای پسر و نزدیکان خویش، و به هر یک از اینان درخور رتبت اکرام و انعام مینمود. چون روز ششم فرا میرسید، از ادای حقوق مردم فارغ میشد.
از این پس، نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان، اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمیتوانست برود" (آثارالباقیه ص ۲۱۹).
شاید از موسیقی بپرسید در نوروز. در روزهای نوروز، نواهای خاص در خدمت پادشاه نواخته میشد که مختص همان ایام بود. شاید این کرنانوازی و مقام سرونازی یا سحرنازی امروزی در کهگیلویه و بویراحمد، در امتداد چنین رسم موسیقی نوازی شاهان بوده است.
در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب میپاشیدند و این رسم، در قرنهای نخستین اسلامی نیز رایج بوده است.
رسم دیگر، هدیه دادن شکر متداول بوده است. نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر، افسانههایی چند نقل کرده اند. همچنین در شب نوروز آتش برمی افروختند (بلوغ الارب ج ۱ ص ۳۸۶) و این رسم تا زمان عباسیان نیز، در بین النهرین ادامه یافت. نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشیر بابکان است (آثارالباقیه ص ۲۱۸).
از نوروز در عصر خلفا بشنوید: در دربارهای نخستین خلفای اسلامی، به نوروز اعتنائی نداشتند؛ ولی بعدها، خلفای اموی برای افزودن درآمد خود هدایای نوروز را از نو معمول داشتند. به عبارتی، منفعت طلبی باعث شد به این رسم ایرانی روی خوش نشان دهند.
بنی امیه، هدیه در عید نوروز را بر مردم ایران تحمیل میکردند. در زمان معاویه، تعداد آن به پنج تا ده میلیون درم بالغ میشد (تمدن اسلامی تألیف جرجی زیدان ج ۲ ص ۲۲) امیران ایشان، برای جلب منافع خود، مردم را به اهدا تحف دعوت میکردند.
پس امیران بنی امیه مردم را به دادن هدیه تشویق میکردند. البته تا گرفتن هدیه به چه شکل تعبیر شده باشد.
نخستین کسی که در اسلام هدایای نوروز و مهرگان را رواج داد حجاج بن یوسف بود. اندکی بعد، این رسم نیز از طرف عمر بن عبدالعزیز، به عنوان گران آمدن اهدا تحف بر مردم منسوخ گردید (بلوغ الارب ج ۱ ص ۳۸۷).
ولی در تمام این مدت، ایرانیان، مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند. در نتیجهی ظهور ابومسلم خراسانی، روی کار آمدن خلافت عباسی، نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلههای طاهریان و صفاریان، جشنهای ایرانی دوباره رونق یافتند. گویندگان دربارهی آنها قصاید پرداختند و نویسندگان مانند آنها، این را مدون ساختند (آثارالباقیه ص ۳۱).
آثار و قراینی در دست "اشعار السائره فی النیروز و المهرجان" از حمزهی اصفهانی مؤلف است که پس از اسلام، همواره جشن نوروز برپا میشده است و مراسم آن، با تصرفاتی و تغییراتی، از عهدی به عهد دیگر منتقل گردیده است.
امروزه، جشنگاه نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان محسوب میشود و در بیشتر نقاط، ایرانیها این جشن را به همایونی برگزار میکنند:
به نوروز چون برنشستی به تخت/
به نزدیک او موبد نیکبخت ”فردوسی"
آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز/
کامکارا کار گیتی تازه از سر گیر باز
”منوچهری"
منابع: آثارالباقیه المحاسن و الاضداد، معجم البلدان ج ۱. ویکی پدیا.
تألیف: سروش درست
۲۶ اسفندگان ۱۴۰۰خ.
یاسوج ابری
نوروز، اسم مرکب و روز نخست ماه فروردین است. در غیاث اللغات، رسیدن آفتاب است به نقطهی اول حمل.
روز ابتدایی بهار است و این را نوروز کوچک، نوروز عامه و نوروز صغیر گویند. ششم فروردین ماه، روز خرداد است که آن روز را نوروز بزرگ و نوروز خاصه گویند (رشیدی) (از جهانگیری).
نوروز عامه، روز اول فروردین ماه است که آمدن آفتاب به نقطهی اول حمل باشد و رسیدن او به نقطهی اول بهار است.
گویند خدای یکتا، در این روز، عالم را آفرید. در روزی که هر هفت کوکب، در اوج تدویر بودند و اوجات همه در نقطهی اول حمل بود، در این روز، حکم شد که به سیر و دور درآیند.
حضرت آدم ”علیه السلام" را نیز خداوند متعال، در این روز خلق کرد. بنابراین این روز را نوروز گویند. پس روز پدرام و مبارکی ست؛ روزی که پدر و جّد ما انسانها خلق شد.
نام نخست جمشید، ”جم" بود و به زبان عربی، او را ”منوشلخق" مینامند. جم، سیر و سیاحت عالم میکرد. وقتی به آذربایجان رسید، فرمود تخت مرصعی، بر جای بلندی، رو به جانب مشرق گذارند. خود تاج مرصعی بر سر نهاده، بر آن تخت بنشست. همین که آفتاب طلوع کرد و پرتوش بر آن تاج و تخت افتاد، شعاعی در غایت روشنی پدید آمد. مردمان از آن شاد شدند و گفتند: ”این روز، نو است. "
به زبان پهلوی، شعاع را شید میگویند. این لفظ را بر جم افزودند و او را جمشید خواندند؛ جشن بزرگی گرفتند و از آن روز، این رسم، رسم رسامی شد. پس رسام جشن نوروز، جمشید پادشاه ایرانی ست.
نوروز، مخصوصِ روزی است که نام آن، ”خردادروز" است و آن، ششم فروردین ماه باشد. در آن روز، هم جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و هم رسمهای نیکو گذاشت و گفت: ” خدای تعالی شما را خلق کرده است، باید که به آبهای پاکیزه تن را بشویید، غسل کنید و به سجده و شکر او مشغول باشید. هر سال در این روز، به همین دستور عمل نمایید و این روز را، بنابر این، نوروز خاصه خوانند (برهان قاطع) (از رشیدی) (از جهانگیری) (آنندراج)
گویند اکاسره، هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد؛ حاجتهای مردمان را برآوردندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی و به عیش و شادی مشغول بودندی، و معرب آن نیروز است (برهان قاطع) (از جهانگیری) (آنندراج).
این روز را در نزد پادشاهان عجم و یزدانیان ایران، شرف هاست. گویند در آن روز، ایجاد و انشاء خلق شده و سعدتر از ساعات آن روز، ساعت تحویل خورشید است.
به حمل و سبب حرمت، این روز را به وجه زیر گفته اند: یکی آن است که در عهد تهمورس، آیین و مذهب صابئیه رواج و رونق تمام داشت. وقتی که شاهنشاهی به جمشید رسید، تجدید آئین ایزدپرستی کرده و این روز را نوروز نامید و عید گرفت. عید در اصل، واژهای عربی ست و از ” عِود" گرفته شده است. گویند در روز نوروز، نیشکر به دست جمشید شکسته شد، از آن خورده شد و آبش معروف و مشهور گردیده و شکر از آن ساختند. بنابراین در روز نوروز، خوردن شکر رسم شده و از آن حلویات ساختند، خوردند و هنوز آن رسم برقرار است (انجمن آرا). پس خوردن شیرینی، آجیل، حلوا، گز، نقل و نبات و قطاب و دم و دود و عود و کباب، که امروزه متداول است؛ از جمشید به ایرانیان رسیده است.
جشن نوروز معروف به عید نوروز یا جشن فروردین یا جشن بهار یا بهار جشن، بزرگترین جشن ملی ایرانیان است که از نخستین روز فروردین، ماه اول سال خورشیدی، آغاز شود.
جشن نوروز و مهرگان، دو جشنگاه بزرگ آریائیان بوده است (۱)، ایرانیان قدیم (پیش از عهد ساسانی و به هنگام تدوین بخش اول اوستا) جشن نوروز را ظاهراً در اول بهار هر سال و آغاز برج حمل برپا میداشتند. در دورهی ساسانیان، موسم این جشن با گردش سال تغییر میکرد و در آغازِ فروردینِ هر سال نبود، بلکه مانند عید قربان و عید فطرِ مسلمانان، در فصول مختلف سال گردش میکرد.
در نخستین سال تاریخ یزدگردی، مبدأ جلوس یزدگرد، واپسین شاه ساسانی جشن نوروز مصادف با شانزدهم حزیران رومی (ماه ژوئن فرنگی) و تقریباً در اوائل تابستان بود. از آن پس، هر چهار سال یک روز، این جشن عقبتر ماند و در حدود سال ۳۹۲ه. ق نوبت جشن نوروزی به اول حمل رسید و در سال ۴۶۷ه. ق، نوروز به بیست وسوم برج حوت افتاد؛ یعنی ۱۷ روز مانده به پایان زمستان.
در این سال، به فرمان سلطان جلال الدین ملک شاه سلجوقی، ترتیب تقویم جلالی نهاده شد- گویا با تلاش خیام- و بر اساس آن موقع جشن نوروزی در بهار هر سال مقارن تحویل آفتاب به برج حمل تثبیت شد. بدین منظور مقرر شد که هر چهار سال، یک روز بر تعداد ایام سال بیفزایند و سال چهارم را ۳۶۶ روز حساب کنند. پس از هر ۲۸ سال - یعنی گذشتن هفت دورهی چهارساله - چون دوره چهارسالهی هشتم فرارسد، به جای آنکه به آخرین سال این دوره یک روز بیفزایند، این روز را به نخستین سال دورهی بعد، یعنی دورهی نهم اضافه کنند.
بدین ترتیب، سال جلالی، نزدیکترین سالهای جهان شد به سال شمسی حقیقی که ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه است. این از افتخارات خیام و ایرانیان ست. گویا چون تقویم را به سلطان جلال الدین ملکشاه سلجوقی هدیه کرد، به تقویم جلالی معروف شد.
در پیدایش و وجه تسمیهی نوروز، دو روایت است: نخست، ایرانیان باستان جشنی داشتهاند به نام فروردگان [ فرورديان ] و آن ده روز به طول میکشید. فروردگان که در پایان سال گرفته میشد ظاهراً در واقع روزهای عزا و ماتم بوده نه جشن و شادی. . ابوریحان بیرونی، در باب همین روزهای آخر سال، در نزد ”سغدیان" گوید: در آخر ماه دوازدهم، اهل سغد، برای اموات قدیم خود گریه و نوحه سرائی کنند و چهرههای خود را بخراشند و برای مردگان خوردنیها و «خشوم» آشامیدنیها گذارند (آثار الباقیه ص ۲۳۵).
فردوسی خردمند، این روز را روزِ شادی بزرگان برشمرده است. (گاه شماری، ص ۷۳ مع الواسطه از خداینامک و دیگر کتب و رسایل پهلوی اتخاذ کرده، اندر پادشاهی جمشید گوید:
به فر کیانی یکی تخت ساخت/
چه مایه بدو گوهر اندرنشاخت/
که چون خواستی دیو برداشتی/
ز هامون به گردون برافراشتی
و چنین تبیین شده است:
سرِ سال نو هرمز فَرْوَدین/ برآسوده از رنج تن دل ز کین/
بزرگان به شادی بیاراستند/
میو جام و رامشگران خواستند/
چنین روز فرخ از آن روزگار/ بمانده از آن خسروان یادگار/
از این داستان برمی آید نوروز را به معنی روز نو و تازه، یعنی روزی که سال نو بدان آغاز گردد، میدانسته اند.
ابوریحان گوید: از رسمهای پارسیان نوروز است. نوروز چیست؟ نخستین روز است از فروردین ماه و زین جهت روز نو نام کردند، زیراک پیشانی سال نو است (التفهیم چ همائی ص ۲۵۳) دربارهی پیدایش نوروز، افسانههای بسیار نقل شده است. هرچند اساطیر است اما تواتر آن اخبار، وجه تسمیهی نوروز و همچنین قدمت انتساب آن به اعصار آریائی نیک آشکار میگردد.
آداب جشن نوروز
به طورکلی از مراسم نوروز در دربار شاهنشاهان هخامنشی و اشکانی اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما از آداب برگزاری جشن نوروز، در عهد ساسانیان اطلاعات گرانبهائی موجود است که به خلاصهای از آن اشارت میشود: در بامداد نوروز، شاهنشاه ایران زمین، جامهای که معمولا از برد یمانی بود بر تن میکرد. زینتی بر خود استوار میفرمود و به تنهائی در دربار حاضر میشد. شخصی که قدم او را به فال نیک میگرفتند بر شاه داخل میشد.
حضرت خیام ” علیه الرحمه" چنین میگوید: آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد که آخر ملوک عجم بود، چنان بوده است که در روز نخست، کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسبی و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی. به عبارت ایشان، چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان شها، به جشن فروردین، به ماه فروردین،": دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. آفرین موبد موبدان به عبارت ایشان آزادی گزین، به روان و دین کیان، سروش آورد تو را دانائی و بینائی به کاردانی، و دیر زی و با خوی هژیر، و شاد باش بر تخت زرین، و انوشه خور به جام جمشید و رسم نیاکان در همت بلند و نیکوکاری و ورزش و داد و راستی نگاه دار، سرت سبز باد و جوانی چو خوید، اسبت کامکار و پیروز، و تیغت روشن و کاری به دشمن، و بازت گیرا و خجسته به شکار، و کارت راست چون «تیر، و هم کشوری بگیر نو، بر تخت با درم و دینار، به پیشت هنری و دانا گرامی و درم خوار، و سرایت آباد و زندگانی. بسیار چون این بگفتی چاشنی کردی و جام به ملک دادی، و خوید در دست دیگر نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی، و بدین آن خواستی که روز نو و سال نو هرچه بزرگان اول دیدار چشم بر آن افکنند تا سال دیگر شادمان و خرم با آن چیزها در کامرانی بمانند و آن بر ایشان مبارک گردد، که خرمی و آبادانی جهان در این چیزهاست که پیش ملک آوردندی (نوروزنامه ص ۱۸)
در هر یک از ایام نوروز، پادشاه، بازی سپید، پرواز میداد. از چیزهایی که شاهنشاهان در نوروز به خوردن آن تبرک میجستند اندکی شیر تازه و خالص و پنیر نو بود، و در هر نوروزی، برای پادشاه با کوزهای آهنین یا سیمین، آب برداشته میشد. در گردن این کوزه، قلادهای قرار میدادند از یاقوتهای سبز که در زنجیری زرین کشیده و بر آن مهرههای زبرجدین کشیده بودند. این آب را دختران دوشیزه از زیر آسیابها برمی داشتند (المحاسن و الاضداد ص ۲۳۴)
به روایت جاحظ: چون نوروز به شنبه میافتاد پادشاه میفرمود که از رئیس یهودیان، چهارهزار درهم بستانند، و کسی سبب این کار را نمیدانست جز اینکه این رسم بین ملوک جاری شده و مانند جزیه گردیده بود. بیست وپنج روز پیش از نوروز، در صحن دارالملک دوازده ستون از خشت خام برپا میشد که بر ستونی گندم، بر ستونی جو، بر ستونی برنج، بر ستونی باقلی، بر ستونی کاجیله، بر ستونی ارزن، بر ستونی ذرت، بر ستونی لوبیا، بر ستونی نخود، بر ستونی کنجد و بر ستونی ماش میکاشتند. اینها را نمیچیدند مگر به غنا و ترنم و لهو در ششمین روز نوروز این حبوب را میکندند و میمنت را، در مجلس میپراکندند و تا ”مهرروز" از ماه فروردین [ 16 فروردين ] آن را جمع نمیکردند، این حبوب را برای تفأل میکاشتند و گمان میکردند که هر یک از آنها که نیکوتر و بارورتر شود، محصول آن، در آن سال فراوان خواهد بود و شاهنشاه به نظر کردن در جو به ویژه تبرک میجست (المحاسن و الاضداد ص ۲۴۳). بر دوازده ستون خشتی دوازده غله و سبزی میکاشتند، هرکدام بهتر رشد میکرد، کشت غالب آن سال بود. شاید همین ریشهی هفت سین نوروزی باشد که به مروز به هفت تقلیل یافته است.
شاه ایران، در این روزها بار عام میداد. ابوریحان گوید: ”آیین پادشاهان ساسان، در پنج روز اول فروردین [نوروز عامه] چنین بود که شاه به روز اول نوروز، ابتدا میکرد و عامه را از جلوس خویش برای ایشان و احسان بدیشان میآگاهانید. در روز دوم، برای کسانی که از عامه رفیعتر بودند، یعنی دهگانان و اهل آتشکده ها، جلوس میکرد. در روز سوم، از برای اسواران و موبدان بزرگ، و در روز چهارم، برای افراد خاندان، نزدیکان و خاصان خود، در روز پنجم، برای پسر و نزدیکان خویش، و به هر یک از اینان درخور رتبت اکرام و انعام مینمود. چون روز ششم فرا میرسید، از ادای حقوق مردم فارغ میشد.
از این پس، نوروز از آن خود او بود و دیگر کس جز ندیمان، اهل انس و شایستگان خلوت به نزد او نمیتوانست برود" (آثارالباقیه ص ۲۱۹).
شاید از موسیقی بپرسید در نوروز. در روزهای نوروز، نواهای خاص در خدمت پادشاه نواخته میشد که مختص همان ایام بود. شاید این کرنانوازی و مقام سرونازی یا سحرنازی امروزی در کهگیلویه و بویراحمد، در امتداد چنین رسم موسیقی نوازی شاهان بوده است.
در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب میپاشیدند و این رسم، در قرنهای نخستین اسلامی نیز رایج بوده است.
رسم دیگر، هدیه دادن شکر متداول بوده است. نویسندگان اسلامی برای علت این دو امر، افسانههایی چند نقل کرده اند. همچنین در شب نوروز آتش برمی افروختند (بلوغ الارب ج ۱ ص ۳۸۶) و این رسم تا زمان عباسیان نیز، در بین النهرین ادامه یافت. نخستین کسی که این رسم را نهاد هرمزد شجاع پسر شاپور پسر اردشیر بابکان است (آثارالباقیه ص ۲۱۸).
از نوروز در عصر خلفا بشنوید: در دربارهای نخستین خلفای اسلامی، به نوروز اعتنائی نداشتند؛ ولی بعدها، خلفای اموی برای افزودن درآمد خود هدایای نوروز را از نو معمول داشتند. به عبارتی، منفعت طلبی باعث شد به این رسم ایرانی روی خوش نشان دهند.
بنی امیه، هدیه در عید نوروز را بر مردم ایران تحمیل میکردند. در زمان معاویه، تعداد آن به پنج تا ده میلیون درم بالغ میشد (تمدن اسلامی تألیف جرجی زیدان ج ۲ ص ۲۲) امیران ایشان، برای جلب منافع خود، مردم را به اهدا تحف دعوت میکردند.
پس امیران بنی امیه مردم را به دادن هدیه تشویق میکردند. البته تا گرفتن هدیه به چه شکل تعبیر شده باشد.
نخستین کسی که در اسلام هدایای نوروز و مهرگان را رواج داد حجاج بن یوسف بود. اندکی بعد، این رسم نیز از طرف عمر بن عبدالعزیز، به عنوان گران آمدن اهدا تحف بر مردم منسوخ گردید (بلوغ الارب ج ۱ ص ۳۸۷).
ولی در تمام این مدت، ایرانیان، مراسم جشن نوروز را برپا میداشتند. در نتیجهی ظهور ابومسلم خراسانی، روی کار آمدن خلافت عباسی، نفوذ برمکیان و دیگر وزرای ایرانی و تشکیل سلسلههای طاهریان و صفاریان، جشنهای ایرانی دوباره رونق یافتند. گویندگان دربارهی آنها قصاید پرداختند و نویسندگان مانند آنها، این را مدون ساختند (آثارالباقیه ص ۳۱).
آثار و قراینی در دست "اشعار السائره فی النیروز و المهرجان" از حمزهی اصفهانی مؤلف است که پس از اسلام، همواره جشن نوروز برپا میشده است و مراسم آن، با تصرفاتی و تغییراتی، از عهدی به عهد دیگر منتقل گردیده است.
امروزه، جشنگاه نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان محسوب میشود و در بیشتر نقاط، ایرانیها این جشن را به همایونی برگزار میکنند:
به نوروز چون برنشستی به تخت/
به نزدیک او موبد نیکبخت ”فردوسی"
آمدت نوروز و آمد جشن نوروزی فراز/
کامکارا کار گیتی تازه از سر گیر باز
”منوچهری"
منابع: آثارالباقیه المحاسن و الاضداد، معجم البلدان ج ۱. ویکی پدیا.
تألیف: سروش درست
۲۶ اسفندگان ۱۴۰۰خ.
یاسوج ابری