در این شب، در «مَجْمعه» ای مُزین به «گندم بِرِشْته»، «گِمَکْ»، «مَویْز»، «کَلَهْ خُنْگْ»، «بَنْ»، «سِیْسه»، و «نار» و تنقلات محلی استان که محصول طبیعت زیبای استان هستند، از میهمانان پذیرایی میشود. امروزه، آجیل، هندوانه و شیرینی و شکلات به بهای خونبهای پدر مفسدان اقتصادی، بر سفرههای یلدا دیده میشود که در این استان، ...
کهگیلویه و بویراحمد ریشه دارد؛ نیاز بهاندیشه دارد. اندیشهها در مدارس مدرن، مجهز و تکنولوژیک ساخته و پرداخته میشود. جشنواره مدرسهسازی کهگیلویه و بویراحمد، جشنواره ریشهها واندیشه ست. مدرسهسازی فرهنگ است، در تقویت و توسعه این فرهنگ ناب ایرانی بکوشیم و بکوشید.
هیأت تحریریه پایگاه اطلاعرسانی کبنانیوز با همعهدی در سوگ هنرمند موسیقی و نین نواز استان کهگیلویه و بویراحمد استاد حسین احمدی، متأثر و متألم، دست غم بر زانوی سوگواری گذاشته و این ضایعهی عظمی را به بیت داغدار آن مرحوم مغفور، خانواده معزز و معزای احمدی، مردمان فهیم و نیکاندیش سروک، جامعه موسیقی استان، جامعه هنرمندان استان ...
«اگر در تدبر مدیریتی، نابلدید و دانش تجربی مدیریت ندارید؛ بسم الله! لطفا از ساحت مردمان فهیم این بخش، شهرستان بویراحمد و بالطبع استان مظلوم کهگیلویه و بویراحمد، طلب اعتذار داشته و استعفای خویش را - صریح و سریع- تقدیم وزارت خانه مربوطه نمایید تا به قول حضرت لسان الغیب: «خوش بُوَدگر مَحک تجربه آید به میان/ تا سیه روی شود ...
زنده نام دکتر ابوالفضل نیکروز، در زندگی، رویای بزرگی داشت سرشار از ارزشهای انسانی و نوعدوستی! حتی پس از اینکه رحیل کوی حضرت دوست شد خانواده فرهیخته و نوعدوست این پزشک نخبهی فقید، اعضای مبارک بدنشان را به همنوعان اهدا کردند و درس انسانیت را به ما آموختند.
دو کوه کنار هم، «زرآوِرد» و «ساوِرد» - گروهی که در زرآورد سکنی گزیده بودند؛ در دامنهی زرآورد بیهیچ «چِرا» یی، به «چَرا» بودند. این دسته، شادمان از وفور نعمت، به پاس سپاس نعمت و فراوانی زر محصول دامی، این کوه را «زرآوِرد» نامیدند. اما گروه و بمکو دوم در کوه کناری، «دولت» و احشامشان با قحطی علف مواجه و محصولی، دستْ گیرشان ...
چشم به دنیا گشودم، چپ دست شدم. اولین بار، با دست چپ، مهربان ترین واژه ی جهان- مادرم را- لمس کرده بودم. همانی مادر مهربانی که ماه ها قبل، «ایما» و «آوا»هایش را شنیده بودم؛ هرگاه با من حرف می زد.
رقص در کهگیلویه و بویراحمد، پر محتواست و بامعنا. از پایی که بر زمین کوبیده میشود و معنایش رادی ست و در پی کُشتن مَنیّت است تا دستی که در آسمان میچرخد و پیغامش رهایی و شادی ست. این نمود و نمادها، در پی نیایش خالقی ست، هم در فرم، پیام زیبایی از ستایش دارد و هم در محتوا و معنا!
انقلابی شد و در جلسات انقلابی شرکت میکرد. با تنها دخترش، پای پیاده تا بهشت زهرا رفت. پدر و پسرانش نیز جداگانه به سوی شنیدن نخستین سخنرانی رهبر انقلاب، گام بر میداشتند و راهی بهشت زهرا بودند.
اما آنچه که جامعه استان و ایثارگران را میآزارد برخورد برخی مدیران قدکوتاهیست که سقف اندیشهی آنها کوتاهتر از سقف منزل شأن است. برخی از این طیف و طایفه- با صرف بودجههای اداره- پس از چهل و سه سال از انقلاب، با گزارش آماری از فعالیتهای فرهنگی خود در ادبیات مقدس، واقعا خویش را و علم مدیریت را، به سخره میگیرند و گرفته ...
درج نام چهرههای ماندگار استان، بر تابلوی هر میدان و بلوار و خیابانی، در هر کوی و برزنی، افتخاریست برای این آب و خاک. مفاخری بسانِ عالیجنابان پرفسور ملک حسینی، پرفسور نیک اقبالی و تعداد بسیاری از نخبگان کهگیلویه و بویر احمدی که با خدمت به همنوعان خود، در بیمارستانهای استان و مراکز درمانی کشور مشغولند و مشعوف. شایسته و ...
بهمن بیگی با شنیدن تکلم سرگرد آلمانی با جوان بویراحمدی، انگشت حیرت بر دندان گزید. خوشدل بود و شادکام! مسرور که در آتیه، از سرزمینی که صدای برنوهایش گوش فلک را کر کرده بود؛ صدای دانش، شورانگیزترین ترنم زندگی چشم دنیا را بینا خواهد کرد.
آیین ملوک عجم از گاه کیخسرو تا به روزگار یزدجرد که آخر ملوک عجم بود، چنان بوده است که در روز نخست، کس از مردمان بیگانه، موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پُرمی، و انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یک دسته خوید سبز رسته و شمشیری و تیر و کمان و دوات و قلم و اسبی و غلامی خوبروی، و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان ...
نامرد، نامرادی ست که تخصص ندارد و به گاهی که پست و مقامی به وی پیشنهاد میشود، به جای امتناع و امتنا، پای در کفش مدیران و رجلان تدبیر میکند. دو دستی بر میز مدیریت میچسبد و چسان با مهارت به مقام و میز صدارت میچسبد.
بلادشاهپور، نامیست پرافتخار بر تارک میراث فرهنگی و تاریخی استان متمدن و کهن کهگیلویه و بویراحمد. این بافت تاریخی، یادگاری زنده، پویا و زیباست که در شمال شهر دهدشت، مقصد جدید گردشگران و جهانگردان خواهد شد.
ابتدا، آلازنگی، در سکوت، با زبان زنگی و دلنشینی گفت: «زبان لری یا همان زبان مادری به بچه هاتون یاد ندهید! …سرخورده خواهند شد! …در مدرسه لال مونی میگیرند و فردا روزی نمیتوانند پیشرف کنند! …»