تاریخ انتشار
پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ ساعت ۱۰:۲۱
کد مطلب : ۴۴۸۶۷۹
به مناسبت سيو سومين سالروز ارتحال حضرت امام خميني (ره)؛
امام خمینی و نظام بینالملل
آرمانگرایی واقع بین
۰
کبنا ؛مبتني بر يك رهيافت كلان يا سيستمي به روابط بينالملل ميتوان از نظام بينالملل سخن گفت كه متشكل از سه عنصر مهم تشكيلدهنده يعني ساختار دولت - ملت، سازمانهاي بينالمللي و قواعد و هنجارهاي موجود ميباشد و مبتني بر اين نگاه، سياست در عرصه بينالمللي تحتتاثير ساختار خاصي از قدرت و نرمها و ارزشها و قواعد مربوطه ميباشد و كشورهاي مختلف در قالب اين نرمها و ارزشها و در چارچوب ساختار مذكور به تعامل با يكديگر ميپردازند. بهطوريكه اين نظام، رفتار و روابط بازيگران را جهت داده و كنترل و محدود ميسازد. بر اساس اين رويكرد نظام بينالملل تاكنون در قالبهاي مختلف چند قطبي، دوقطبي وتكقطبي مطرح شده و نظام موجود بينالمللي را نظامي تكقطبي يا به قول برخي متفكران يك- چند قطبي (Uni-Multipolar) دانستهاند.
صورتبندي مواجهه دولتهاي كشورهاي اسلامي با نظام بينالملل
در مواجهه با اين نظام درعرصه بينالمللي، متفكران اسلامگرا و رهبران سياسي در جهان اسلام براساس بنيانهاي نظري و ديني و همچنين مبتني بر تجربه تاريخي، سه رويكرد مختلف را درخصوص اين نظام مطرح كردهاند. بخش مهمي از رهبران كشورهاي اسلامي با رويكردي مبني بر پذيرش وضع موجود، بر ضرورت همسويي كامل با نظام بينالملل و قواعد مسلط بر آن تاكيد ميكنند. بخش ديگري از انديشمندان و جريانهاي اسلامي همچون گروههاي جهادي، معتقد به تقابل نظم موجود بينالمللي با اهداف اسلامي خود بوده و خواستار تقابل با همه ساختارها و نهادهاي نظام بينالمللي موجود با عنوان نظام جاهليت مدرن و نظامي ناعادلانه و سلطهطلبانه و غير اسلامي ميباشند كه در راه پيشبرد آرمانهاي امتگرا و عدالتخواه اسلامي مانع ايجاد ميكنند و بر ضرورت نابودي ساختار موجود ضد ديني در جهان تاكيد دارند.
اما بخشي ديگر از متفكران و جريانهاي اسلامگرا در مقابل اين دو جريان با رويكرد سومي به نظام بينالملل مينگرند و رويكردي ميانه مبني بر مشاركت هوشمند در ساختار موجود همراه با نقد و تلاش براي اصلاح آن را نبال ميكنند كه رهبران انقلاب اسلامي را ميتوان از جمله معتقدان به اين رويكرد دانست. اين رويكرد تحتتاثير دووجه آرمانگرايي واقع گرايي ميباشند. از يك سو متاثر از آموزههاي ديني همچون؛ نفي سبيل، دعوت، جهاد، عدالتخواهي، مقابله با ظلم و استكبار و... وضع موجود را نقد ميكند و از سوي ديگر مبتني بر ظرفيتهاي انعطاف پذير فقه شيعي همچون: مصلحت، احكام ثانويه، احكام حكومتي، اجتهاد و عقل و... تلاش ميكند تا براساس تكليف و مقدورات و شرايط و واقعيتهاي نظام بينالملل، آرمانهاي خود را پيش ببرد و از نوعي پيوند بين آرمانگرايي و واقعگرايي حمايت كردهاند كه در اين راستا به تبيين رويكرد امام خميني(ره) به نظام بينالملل خواهيم پرداخت و نحوه تلفيق واقعگرايي و آرمانگرايي را در انديشه سياسي ايشان مطالعه خواهيم كرد.
رويكرد امام خميني(ره) به نظام بينالملل
امام خميني(ره) مواضع صريح و آشكاري در مورد نظام بينالملل دارد و به صورت خاص مسائل مربوط به حوزه نظام بينالملل را واكاوي ميكند. ايشان و به عنوان فقيه و فعال سياسي با اعلان مواضع خويش نظام مطلوبتري را در عرصه جهاني خواستار ميشود كه خود اين موضعگيريها در ارتباط تنگاتنگي با مباني نظري و انديشه ايشان است كه در ادامه به بررسي اين مواضع ميپردازيم.
الف- نوع نگاه امام به نظام بينالملل
امام با توجه به واقعيتها و مباني نظري خود نقدهاي جدي به نظام بينالملل دارد و معتقد است بازيگران، ساختار- قواعد حاكم بر روابط بازيگران در اين نظام داراي مشكلات اساسي است كه به شكل زير ميتوان آنها را توضيح داد.
1- نقد ساختار و كاركرد نظام بينالملل
در مورد ساختار نظام بينالملل امام خميني(ره) ضمن اشاره به تقسيم جهان توسط دو قدرت بزرگ در قاب دو بلوك شرق و غرب، معتقد بود «امروز دنيا گرفتار اين دو قطب است كه خداي تبارك و تعالي انشاءا... نجات بدهد بشر را از اين دو قطب فاسد، هر جا بتوانند خودشان دخالت ميكنند و هر جا هم به حسب ظاهر عذري باشد ديگران را وادار ميكنند به دخالت در فساد». از ديدگاه امام خميني(ره) نحوه توزيع قدرت در ساختار سياسي روابط بينالملل، نابرابر و ناقض حقوق ملتها و كشورهاي ضعيف است و آنچه در نظام بينالملل رخ داده ناشي از روابط سياسي نابرابر و اعمال سلطه و نفوذ قدرتهاي بزرگ و وابستگي سياسي كشورهاي تحت سلطه، است. ايشان در اين زمينه ميفرمايند: «قدرت در دست ظالم، دنيا را به فساد ميكشاند؛ چنانچه قدرت در دست زورمنداني باشد كه عاقل نيستند، مهذب نيستند، مصيبت بار ميآورد؛ امروز كه مشاهده ميكنيد اين دو قطب بزرگ، براي خودشان اين حق را قائل هستند كه ملتهاي ديگر بايد تحت سلطه ما باشند، اين فكر اگر همراهش قدرت باشد، مصيبت بار ميآورد.» (امام خميني(ره) صحيفه امام، ج18، 1378 ص 206) با توجه به اين ساختار، سيستم حاكم بر نظام جهاني كاركرد مطلوب را ندارد و نميتواند عدالت، صلح و امنيت جهاني را به ارمغان آورد و منافع تمامي كشورها را تضمين كند. بلكه در مواردي نيز كاملا بر ضد عدالت، امنيت و صلح واقعي قدم بر ميدارد.
2- عملكرد ظالمانه و غيرعادلانه ابرقدرتها به عنوان بازيگران موثر نظام بينالملل
عملكرد قدرتهاي بزرگ و سازمانهاي بينالمللي در جهان اسلام نيز يكي از عوامل تاثيرگذار در نوع نگاه امام به نظام بينالملل است ايشان همواره از اقدامات استعماري دولتهاي بزرگ در جهان اسلام و ايران انتقاد ميكند و حمايت نظام جهاني از رژيم صهيونيستي و بيتفاوتي نسبت به مردم مظلوم فلسطين و دخالت در امور داخلي ايران و مواجهه با انقلاب اسلامي و دفاع از حكومتهاي مستبد و استثمار كشورهاي اسلامي را از جمله مصاديق اين امر ميداند و بر اين اساس عملكرد آن را ظالمانه و مستكبرانه ميداند و خواستار تحول در آن است. امام(ره) بر اين باور بودند كه ابرقدرتها به عنوان بازيگران موثر نظام بينالملل در پي استثمار ملتهاي ضعيف ميباشند و روابطي كه دنبال ميكنند روابط غارتگرايانه است كه در آن به دنبال غارت و چپاول طرف ديگر هستند. ايشان بر اين باور بودند كه امريكا و شوروي كمر به بردگي و استثمار جهان بستهاند و در اين بين تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگي ديگران را امري ضروري و كاملا توجيهشده و منطقي با همه اصول و موازين خودساخته بينالمللي ميدانند. از ديدگاه امام(ره) يكي از عناصر انسانيت انسان، استقلال و آزادي اوست كه ابرقدرتها با دخالت و سلطهطلبي خود اين عناصر انساني را در جوامع از بين ميبرند. ايشان با شناخت عميق و گسترده خود از ماهيت انسانستيز ابرقدرتها آگاه بودند و فرياد مخالفت با آنها را سر ميدادند.
3- عملكرد يكسويه و جهتدار سازمانهاي بينالمللي
در ديد امام سازمانهاي بينالمللي به عنوان دومين بازيگر مهم بينالمللي، سازمانهايي هستند كه توسط دولتهاي بزرگ در جهت تامين منافع خودشان تشكيل شده عمل ميكنند. غرب كه اين همه جنايت ميكند سازمانهايي را بنا نهاده كه براي رسيدن به خواستههايشان كار كند و نميتوان جايي را سراغ داشت كه وقتي منافع قدرتها در خطر باشد اين سازمانها اقدامي موثر انجام داده باشند. امام(ره) اعتقاد داشت كه در دنيا يكسري از كشورها و قدرتها سازمانهايي را بنا نهادهاند كه مال خودشان است و در خدمت خودشان است و ديگران جز مصيبت كشيدن چارهاي ندارند و تا زماني كه اين طور سازمانها درست به وظايف خود عمل نكنند مورد قبول ما نيست و از نظر شوراي امنيت و سازمان بينالمللي، ما محكوم هستيم. از اين منظر اين سازمانها در حقيقت مجري احكام و مقاصد قدرتهاي بزرگ و مامور محكوم كردن مستضعفان و مظلومان جهان به نفع قدرتهاي بزرگ جهانخوار هستند. اين سازمانها به دست قدرتمندان براي سلطه بر ضعيفان و مكيدن خون محرومان به وجود آمده است. لذا امام معتقد است اين سازمانها بايد اصلاح شوند و وابستگي آنها به قدرتهاي بزرگ بايد كاهش يابد تا بتوانند موثر باشند اما در شرايط فعلي نبايد اميدي به حمايت آنها از مظلومان و مستضعفان داشت.
4- قواعد ناكارآمد حاكم بر عرصه بينالمللي
امام قواعد حاكم بر عرصه بينالمللي را ناكارآمد ميدانست. ايشان با اينكه دنبال قانونمند كردن روابط بود اما اعتقاد داشت كه قواعد موجود در نظام بينالملل بيشتر در حد الفاظ باقي مانده است و ايشان خواهان تغيير قواعد موجود از جمله وتوي اعضاي شوراي امنيت بودند.
ب- اهداف و استراتژي امام در عرصه بينالمللي
امام(ره) در حالي كه به نقد وضع موجود بر سياست بينالملل ميپردازد راهكارهايي را براي تعامل، حكومت اسلامي با به نظام بينالملل مدنظر داشت تا ا ز يكسو بتوان در اين عرصه مصالح و منافع كشور اسلامي را محافظت كرد و از سوي ديگر بتوان تحول لازم در ساختار بينالملل ايجاد كرد. وي معتقد بود كه بايد با نگاه به اهداف و آرمانهاي اسلامي، حركت براي تحول در نظام بينالملل را آغاز كرد و راهكارهاي متناسب براي رسيدن به اين اهداف را در كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت طراحي نكرد كه به صورت تدريجي و متناسب با شرايط زمان و مكان و مصالح اسلامي بايد به سوي تحقق اين اهداف حركت كرد. در اين راستا اهداف و استراتژي مورد نظر امام براي جمهوري اسلامي در عرصه بينالمللي عبارتند از:
1- تلاش براي حفظ استقلال كشور در عرصه بينالمللي
امام خميني با تاكيد بر حفظ مرزهاي ملي از ضرورت حفظ استقلال كشورها دفاع ميكند و حفظ استقلال كشور را در عرصه بينالمللي يكي از اولويتهاي سياست خارجي ميداند. او با تاكيد بيشتري در اين باره ميگفت: اصلي كه غيرقابل تغيير است، اين است كه سياست خارجي ما بايد بر مبناي حفظ آزادي و استقلال كشور و نيز حفظ مصالح و منافع ملت ايران باشد. تاكيد بر اصل نه شرقي نه غربي در واقع به معناي نفي وابستگي به قدرتهاي بزرگ و نفي نظام موجود در روابط بينالملل بود. ايشان ميافزايند: اينكه جوانان ما ميگويند «نه شرق و نه غرب« معنايش اين است كه هيچكدام [از قدرتهاي بزرگ] در ايران دخالت نكنند و اين كاملا بجا و بحق است. ايشان ميافزايند: دوام و قوام جمهوري اسلامي ايران بر پايه سياست نه شرقي و نه غربي استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال كشور و ملت ايران خواهد بود. امام به صراحت اعلام داشتند: تا من هستم، از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم كرد. تا من هستم، دست ايادي امريكا و شوروي را در تمام زمينهها كوتاه ميكنم. كسي گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعي است... اين سياست، ملاك ابدي مردم و جمهوري اسلامي و همه مسلمانان سراسر عالم است چرا كه شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع اسلامي بايد پياده شود. وي اين بحث را تعميم ميدهد و ميگويد: سياست نه شرقي و نه غربي را در تمام زمينههاي داخلي و روابط خارجي حفظ كنيد و كسي را كه خداي نخواسته به شرق يا به غرب گرايش دارد، هدايت نماييد و اگر نپذيرفت، او را منزوي كنيد و اگر در وزارتخانهها و نهادهاي ديگر كشور چنين گرايشي باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است، اول هدايت و در صورت تخلف استيضاح كنيد كه وجود چنين عناصر توطئهگر در راس امور يا در قطبهاي حساس موجب تباهي كشور خواهد شد: «سياست ما هميشه بر مبناي حفظ آزادي و استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداي چيزي نميكنيم» بر اين اساس امام خميني(ره) مهمترين اولويت سياست خارجي را حفظ مصالح و منافع استقلال اسلامي ميدانست.
2- تعامل هوشمند با كشورها بر اساس مصالح ملي و اسلامي
امام ضمن پذيرش ساختار دولت - ملتها در نظام بينالملل، با تقسيمبندي كشورها بر اساس مواضع و ماهيت آنها معتقد است كه بايد با هوشمندي به اتخاذ اولويتبندي در مناسبات خارجي اقدام كرد. در اين ارتباط ايشان معتقد به روابط فارغ از سلطهطلبي از سوي كشورهاي مختلف بود و ميافزود «ما از همه قدرتها ميخواهيم كه در كشور ما، در امور داخلي كشور ما دخالت به هيچوجه نكنند. در صورتي كه دخالت نكنند، ما با هم روابط حسنه خواهيم داشت».
امام با صراحت اعلام ميدارند كه ما زماني دست از مخالفت با ابرقدرتها بر خواهيم داشت كه در امور ما دخالت نكنند و شرط رابطه را احترام متقابل ميدانستند. اما در صورت عدم امكان اين شرط و در شرايط خاص قطع رابطه با دولتهاي استكباري را به عنوان وسيلهاي براي جلوگيري از مداخلات، سلطهجوييها و چپاولگريهاي آنان مثبت تلقي ميكرد تا از اين رهگذر مملكت اسلامي در قطع ايادي استكبار توفيق يابد. امام خميني روابط نابرابر را مطرود تلقي ميكردند و برچيدن چنين روابطي را كه منجر به قطع وابستگيهاست ميمون و مبارك ميدانستند: «ما اين قطع رابطه را به فال نيك ميگيريم چون اين قطع رابطه يعني خاتمه دادن به چپاولگريها». ايشان همچنين با توجه به ناعادلانه بودن اشغال فلسطين، بر قطع رابطه با رژيم صهيونيستي و مبارزه بين مسلمانان و اين رژيم تاكيد داشتند و هر گونه رابطه سياسي، تجاري و نظامي را با اين كشور حرام ميدانستند چرا كه اين رژيم را نامشروع و غاصب و دشمن تمامي مسلمانان تلقي ميكردند: «كمك به اسراييل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسراييل چه رابطه تجاري و چه رابطه سياسي حرام و مخالف با اسلام است بايد مسلمين از استعمال امتعه اسراييل خودداري كنند» در مورد كشورهاي ديگر نيز امام معتقد به گسترش روابط بر اساس احترام متقابل و پايبندي به تعهدات متقابل بودند. بر اساس آيات «اوفوا بالعقود» و «اوفوا بالعهد» و بر پايه قاعده فقهي «المسلمون عند شروطهم«، وفاداري به پيمانها را واجب ميدانست حضرت امام كليه قراردادهايي را كه دولت اسلامي ـ با استقلال كامل ـ آن را تعهد كرده است، براي خود الزامآور ميدانست. بر اين اساس امام معتقد است كه نظام اسلامي بايد راهكارهاي هوشمندانهاي را در برخورد با كشورهاي مختلف براي رسيدن به اهداف خود داشته باشد.
3- مبارزه با سلطهطلبي قدرتهاي بزرگ
امام مبتني بر بنيانهاي فكري و ديني خود و همچنين تجربيات تاريخي، بهشدت با سلطه بيگانگان و روابط سلطهآميز قدرتههاي بزرگ با كشورهاي ديگر در نظام بينالملل مخالف است و مقابله ميكرد. به بيان ديگر، رويكرد توحيدي و اعتقادات ديني و آرماني امام منجر به نوعي تكليفگرايي براي مبارزه با ظلم و بسط عدالت در عرصه جهاني ميشود كه براساس آن «ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداي تبارك و بندگان خداي تبارك و تعالي بكند، چه تكليفي انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند، اين ارزش است». به اعتقاد ايشان عمل و رفتار فرد موحد و مسلمان بر اساس تكليفي است كه بر دوش دارد و نميتوان عملي را از اين قاعده مستثني نمود. امام اين نگاه تكليفگرايانه را به عرصه نظام جهاني نيز تسريع ميدهد آنجا كه ميگويد: «تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظالمها مبارزه كنيم». بنابراين تكليفگرايي ما را به عرصه بينالمللي ميكشاند: «ما تعدي به هيچ كشوري به واسطه دستوري كه به ما رسيده است از اسلام، نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردي نخواهيم كرد و نبايد بكنيم». همچنين ميافزايند: «شما مطمئن باشيد كه در جمهوري اسلامي ظلم نيست ما نه ظلم ميكنيم، نه مظلوم ميشويم اين چيزي است كه اسلام به ما نشان داده ظلم نكنيد، مظلوم هم نشويد تا ميتوانيم مظلوم نميشويم و هيچوقت هم ظلم نخواهيم كرد». قاعده نفيسبيل يكي از قواعد مهم فقه اسلام است كه براساس آن حق سلطه كافران بر مسلمانان نفي شده است. قاعده مزبور برگرفته از اين آيه است: «لن يجعلالله الكافرين علي المومنين سبيلا؛ خداوند براي كافران راه سلطه و نفوذ بر مسلمانان را قرار نداده است.» امام خميني بر اساس اين قاعده فقهي با هر نوع سلطهطلبي و مداخله بيگانگان در امور مسلمانان بهشدت مخالفت ميكند. درواقع مخالفت امام با استعمار و قطع سلطه اجانب و نيز مخالفت با اتكا به قدرتهاي سلطهگر در اين راستا است. امام خميني در اين باب ميافزايند: قرآن ميگويد هرگز خداي تبارك و تعالي سلطهاي براي غيرمسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نبايد يك همچو چيزي واقع شود؛ يك تسلطي، يك راهي، اصلا يك راه نبايد پيدا بكند: «لن يجعلالله للكافرين علي المومنين سبيلاً.» اصلا راه نبايد داشته باشند مشركين و اين قدرتهاي فاسد... بر مسلمين. ما منطقمان، منطق اسلام، اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد. نبايد شما تحت سلطه غير باشيد. ما هم ميخواهيم نباشد سلطه غير. ما اصل حرفمان اين است كه امريكا نبايد باشد؛ نه امريكا تنها، شوروي هم نبايد باشد؛ اجنبي نبايد باشد. بر اين اساس «تا بانگ لاالله الاالله و محمد رسولالله بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم.»
4ـ دفاع از وحدت جهان اسلام و تقويت آن
امام به منظور اصلاح و تغيير در نظام موجود بينالمللي با واقعبيني معتقد به ارتقاي قدرت بود و لذا از ايجاد ائتلافها و اتحادهاي ناراضيان از وضع موجود و تشكيل جبهه واحدي از آنها استقبال ميكرد؛ لذا يكي از راهبردهاي مهم ايشان وحدت مسلمانان و مستضعفان با هدف ايجاد قطب قدرتمندي عليه جبهه حاكم بر نظام بينالملل بود. براين اساس يكي از اولويتهاي وي افزايش قدرت جهان اسلام از طريق وحدت و همكاري گستردهتر بين آنهاست. ايشان معتقد است كه براساس آموزههاي اسلامي، مسلمانان با يكديگر برادرند و از همينرو بايد به كمك يكديگر بشتابند. امام خميني با استناد به كتاب و سنت، اهتمام به امور مسلمين را فريضه و از واجبات ميداند. از ديدگاه ايشان، «اين يك اصل اسلامي است كه هر مسلماني بايد به مسلمان ديگر كمك كند.» چنانكه از رسولاكرم(ص) نقل شده است: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.» هر مسلمي بايد با مسلم ديگر برادر و در مشكلات او سهيم باشد. از سويي اعتقاد به اصل تولي و تبري نيز اين موضوع را مورد تاكيد قرار ميدهد؛ زيرا بر اساس آن مسلمانان بايد دوستان خدا را دوست بدارند و دشمنان خدا را دشمن. بر همين مبني، امام خميني بر تقويت روابط برادرانه با مسلمانان و جهان اسلام تاكيد داشت و دفاع از ملت مظلوم فلسطين و مسلمانان جهان نيز از ديدگاه ايشان اقدامي در اين راستا بود. همچنين از ديدگاه امام: دفاع از مسلمانان و تقويت وحدت آنان از ديدگاه امام يكي از مولفههاي مهم براي تقويت جايگاه اسلام در جهان و ايجاد حكومت جهاني اسلام است: «اينكه يك ميليارد جمعيت مسلمان اسير يك ابرقدرت داراي مثلا دويست ميليون جمعيت، صدو پنجاه ميليون جمعيت است براي اين است كه آن صدو پنجاه ميليون جمعيت باهم يك اجتماعي دارند در يك مقصدي و اين يك ميليارد با هم اجتماع ندارند».
با توجه به اين مباني ايشان معتقد است
ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است؛ اتحاد ممالك اسلامي است؛ برادري با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم؛ همپيماني با تمام دُولِ اسلامي است در سراسر جهان؛ مقابل صهيونيست، مقابل اسراييل، مقابل دُول استعمارطلب. ما دست برادري به تمام ملتهاي اسلامي ميدهيم و از تمام آنان براي رسيدن به هدفهاي اسلامي استمداد ميكنيم. روابط بين ملتها بايد براساس مباني اسلام و مسائل معنوي باشد. در اين راستا وحدت مسلمين به عنوان استراتژي مهم در ديدگاه امام خميني جايگاه خارجي دارد كه همواره بر آن پاي ميفشرد. وي بهشدت تلاش كرد تا از اختلافات مذهبي بين اهلسنت و شيعيان جلوگيري كند: با برادران اهلسنت خود هيچ اختلافي نداريم؛ همه اهل ملت واحد و قرآن واحد هستيم.
دستورالعمل امام براي حج
امام خميني علاوه بر مسوولان ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران، به حجاج ايراني و شيعيان در ساير كشورها توصيه ميكرد در جريان حج، برخي امور را كه موجب تضعيف وحدت اسلامي ميشود كنار بگذارند «لازم است برادران ايراني و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفرق صفوف مسلمين است، احتراز كنند و لازم است در جماعات اهلسنت حاضر شوند و از انعقاد تشكيل نماز جماعات در منازل اجتناب نمايند. خارج شدن از مسجدالحرام يا مسجد مدينه به هنگام شروع نماز جماعت جايز نيست و بر شيعيان واجب است كه با آنان نماز جماعت بخوانند. جايز و لازم است كه به هنگام دو وقوف، طبق احكام علماي اهل تسنن عمل كنند، حتي اگر خلاف آن هم ثابت شده باشد. اگر اول ماه ذيالحجه نزد علماي اهلسنت ثابت شد و حكم كردند به اول ماه، بايد حجاج شيعه از آنها تبعيت كنند و روزي را كه ساير مسلمين به عرفات ميروند، آنها نيز بروند و حج آنها صحيح است».
هفته وحدت و اهتمام در جلوگيري از تفرقه مسلمين
يكي ديگر از اقدامات و ابتكارات جمهوري اسلامي در زمان حيات امام در راستاي تقويت وحدت اسلامي، اعلام هفته وحدت است كه همه ساله مقارن با ميلاد پيامبر اسلام (ص) برگزار ميشود. امام خميني در اين خصوص چنين ميگويند: «اميدوارم كه ملت قهرمان ايران در هفته وحدت واقعا وحدت درست كنند نه اينكه فقط ما هفته وحدت ميگيريم ما محتاج به وحدت هستيم در ساليان دراز، هميشه قرآن كريم كه به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده براي يكسال و ده سال و صد سال نيست براي سراسر عالم است در سراسر تاريخ و مايحتاج به اين هستيم كه عملا وحدت را محقق كنيم... ما الان در بين راه هستيم ... من اميدوارم كه با بركت وحدت ملت ايران اين وحدت در ساير كشورهاي اسلامي هم پيدا شود كه دارد پيدا ميشود و همه مسلمين دست واحد بشوند بر اعدا چنانچه در روايت است». همچنين ميافزايند: «مسلمين بايد با هم يد واحده باشند. اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدايي قلبها ندانند مرزها جدا، قلبها باهم». و در همين راستا اضافه ميكنند: «ما به حسب حكم خداي تبار و تعالي اخوت خودمان را با همه مسلمين جهان، با دولتهاي كشورهاي اسلامي، با ملتهاي مسلم در هر مذهبي كه هستند، در هر كشوري كه هستند، ما برادري خودمان را با آنها اعلام ميكنيم و ما اعلام ميكنيم كه نظر تجاوز به هيچيك از كشورهاي اسلامي و غير اسلامي نداريم. ما ميخواهيم كه ارتشهاي همه كشورهاي اسلامي پشتيبان هم باشند». امام خميني از ايجاد يك قوه دفاعي براي بازدارندگي قدرتهاي بزرگ و جلوگيري از چيرگي آنها بر ممالك اسلامي سخن به ميان آورده است «دولتهاي اسلامي منطقه و حواشي آن ميتوانند يك ارتش ذخيره دهها ميليوني تحت پرچم اسلام داشته باشند. ايشان رسالت حكومت اسلامي را ياري رساندن به مسلمانان به ويژه مسلمانان لبنان و فلسطين ميدانستند. تا از اين رهگذر وحدت، همدلي و همياري خود با ملل مسلمان را به اثبات برساند و از هيچگونه حمايت مادي و معنوي نسبت به آنان دريغ ننمايد. امام خميني با صراحت اعلام ميدارد: «جمهوري اسلامي ايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاي اسلامي آنان را در مشكلات ياري نمايد» و ميافزايند: «ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي است، برادري با جميع فرق مسلمين است. در تمام نقاط عالم، همپيماني با تمام دول اسلامي در سراسر جهان؛ مقابل صهيونيست، مقابل اسراييل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كساني كه ذخاير اين ملت فقير را به رايگان ميبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكاري و بينوايي ميسوزد». ايشان در وصيتنامه خود نيز اعلام كردند: وصيت من به وزراي خارجه [جمهوري اسلامي ايران] در اين زمان و زمانهاي بعد آن است كه كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد... . بر اين اساس امام بر وحدت جهان اسلام به عنوان وحدتي مبتني بر مباني ديني از يكسو و مبتني بر نياز سياسي و اقتصادي امروز جهان اسلام از سوي ديگر تاكيد كرده و بر اين اساس از وحدت به عنوان يك سياست راهبردي براي دستيابي جهان اسلام به جايگاه واقعي قدرت خود در عرصه بينالمللي دفاع ميكند.
5- تلاش براي انسجام بخشيدن به ملل مستضعف در مقابل قطبهاي قدرت جهاني
امام در راستاي واقعگرايي سياسي و همچنين مبتني بر آرمانها و آموزههاي ديني از تقويت كشورهاي مستضعف و ايجاد قدرت بيشتر آنها به عنوان يك جبهه متحد در راستاي حفظ منافع آنها حمايت ميكند. حضرت امام نظام اسلامي را موظف ميدانست كه براي نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش كند تا از اين رهگذر بسيجِ انقلابي طرفداران عدمتعهد به دو بلوك شرق و غرب در سراسر گيتي تحقق يابد و هستههاي مقاومت در تمامي جهان علم سلطهگري قدرتهاي بزرگ به وجود آيد: ما بايد از مستضعفين جهان پشتيباني كنيم؛ ... زيرا اسلام... پشتيبان تمام مستضعفين جهان است. اصولا دفاع از مظلوم و مستضعف نيز در آموزههاي قرآني ريشه دارد. امام خميني در اين باب ميگويد: ما خود چارچوب جديد ساختهايم كه در آن عدل را ملاك دفاع و ظلم را ملاك حمله گرفتهايم. از هر عادلي دفاع ميكنيم و بر هر ظالمي ميتازيم. ما اين سنگ را بنا خواهيم گذاشت و تمام ملتهاي مظلوم را پشتيباني ميكنيم. «ما طرفدار همه مظلومين در همه جا هستيم و ميل داريم كه مظلومين بر همه ستمگران غلبه كنند. ما با مظلومها كه ملتها هم از طبقه مظلومين هستند، موافق هستيم و با اشخاصي كه ظلم ميكنند ـ چه در مملكت خودشان به ملت خودشان ظلم بكنند و چه به ملتهاي ضعيف ظلم بكنند ـ با آنها مخالف هستيم. كسي كه تابع مذهب اسلام است، بايد با ابرقدرتها مخالفت كند و مظلومان را از زير چنگال اينها بيرون بياورد.» شايان ذكر است ميتوان حمايت از مستضعفان را در راستاي اصل تاليف قلوب نيز مورد بحث قرار داد؛ زيرا با اين حمايتها، قلوب مستضعفان عالم به اسلام متمايل ميگردد. تاليف قلوب در لغت به معناي الفتدهي معنوي بين دلهاست و در اصطلاح، به مفهوم حمايت مالي و معنوي از مسلمانان تحت ستم يا ضعيفالايمان و نيز از كفار مظلومي است كه در صورت تقويت آنان به سوي حكومت اسلامي گرايش مييابند، يا از ائتلاف و اتحاد با دشمنان مملكت اسلامي سر باز خواهند زد. از اين رو تاليف قلوب در معناي اول ميتواند به معناي حمايت از نهضتهاي آزاديبخش و آزاديخواه و مستضعف باشد كه براي خروج از زبوني و ذلت، به مقابله با انواع تجاوز و استعمار و نجات كشور خويش از يوغ امپرياليسم به پا خاستهاند كه در اين باره امام خميني بر تمامي انواع پشتيباني اعم از حمايت علني و تلويحي تاكيد داشتند و چنين حمايتي را منطبق با موازين شرعي و اسلامي و عقلي و انساني ميدانستند.
امام خميني در تنظيم روابط با كشورهاي جهان سومي، اساس ارتباط را بر مقابله با ظلم و ستم و برتريجويي قدرتهاي چپاولگر به اينگونه ممالك ميدانستند تا از اين رهگذر، از دخالتهاي بيگانگان و تحقق رابطه ظالم و مظلوم ميان آنان و دول استكباري ممانعت به عمل آيد تا روابط مزبور زمينهساز حكومتي عادلانه در كشورهاي مستضعف گردد: «از خداي تعالي موفقيت همه ملل مستضعف جهان را در راه رسيدن به پيروزي و آزادي كامل از سلطهگران جهان به خصوص امريكاي جهانخوار مسألت مينمايم». و خطاب به جنبشهاي آزاديبخش ميفرمودند: «شما اي جنبشهاي آزاديبخش و اي گروههاي در خط به دست آوردن استقلال و آزادي! به پاخيزيد و ملتهاي خود و ملل اسلامي را هشدار دهيد كه زير بار ستم رفتن بدتر و قبيحتر از ستمكاري است». همچنين ميافزودند: «ما تحت رهبري پيغمبر اسلام اين دو كلمه را ميخواهيم اجرا كنيم، نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم. از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز ميخواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم». امام(ره)، مستضعفان را دعوت به قيام براي رهايي از زير يوغ ستمگران ميكند از اين رو امام در اغلب پيامهاي عمومي خويش مستضعفين و ملتهاي در بند جهان سوم را به قيام عليه مستكبرين فرا ميخواند: «اي مسلمانان جهان و اي مستضعفان عالم! دست به دست هم دهيد و به خداي بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد و عليه مستكبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش كنيد». «من اميد دارم كه اين بسيج عمومي اسلامي، الگو براي تمام مستضعفين جهان و ملتهاي مسلمان عالم باشد و قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاي بزرگ و جايگزيني اسلام و توحيد به جاي شرك و زندقه و عدل و داد به جاي ستمگري و بيدادگري و قرن انسانهاي متعهد به جاي آدمخواران بيفرهنگ باشد. اي مستضعفان جهان! بپاخيزيد و خود را از چنگال ستمگران جنايتكار نجات دهيد». در جاي ديگر فرمودند: «امروز همه مصيبت و عزاي امريكا و شوروي شرق و غرب اين است كه نه تنها ملت ايران از تحتالحمايگي آنان خارج شده است كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت ميكند». لذا در راستاي دعوت از مستضعفان به پيوند با اسلام ميافزايند: «عموم مستضعفين بايد به هم بپيوندند و ريشه فساد را از كشورهاي خود قطع كنند. سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطهطلبان بيفرهنگ در زمين هستند، مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نميرسند». همچنين باز خطاب به سازمانهاي آزاديبخش ميگويند: «ما به پيروزي از اسلام بزرگ، از جميع مستضعفين حمايت ميكنيم و از شما و هر سازماني در جهان كه براي نجات كشور خويش بپاخاسته است پشتيباني ميكنيم». به منظور ترويج انديشه آزادي و حرمت انسان در كل گيتي، حضرت امام حمايت مادي و معنوي از نهضت آزاديبخش و جنبش مستضعفان را در مناطق مختلف جهان وجهه همت خود قرار داده بودند و وظيفه نظام اسلامي ميدانستند كه براي نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش كند تا از اين رهگذر بسيج انقلابي طرفداران عدم تعهد به دو بلوك شرق و غرب در سراسر گيتي تحقق يابد و هستههاي مقاومت در تمامي جهان به وجود آيد تا قدرتهاي استكباري به سرشكستگي سوق داده شوند: «بسيج تنها منحصر به ايران نيست بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد». در نهايت اينكه در يك جمعبندي كلي بايد گفت امام خميني در راهكار خود اولا تلاش ميكند تا اين ملتهاي مستضعف را بيدار سازد و آنها را باهم متحد كند و ثانيا بر اين نكته تاكيد كند كه جمهوري اسلامي در مبارزه با مستكبران همدوش آنهاست و در واقع امام معتقد است كه آزادي اين كشورها مقدمهاي براي آزادي جهان از سلطه استكبار باشد و كه بايد از آن حمايت كرد.
6- دعوت به ارزشهاي فطري و انساني اسلام در جهان
گسترش ارزشهاي فطري و انساني و الهي اسلام علاوه براينكه يك تكليف ديني مسلمانان است، به عنوان يكي از عوامل نرمافزاري قدرت مسلمانان و زمينهساز قدرت نفوذ و تاثيرگذاري انقلاب اسلامي در جهان مطرح است. دعوت به ارزشهاي ديني، حركتي در راستاي رسالت پيامبران براي هدايت بشر و زمينهساز آرمان حكومت جهاني صالحان كه توسط قرآن مطرح شده است. از ديدگاه امام مكتب اسلام برخلاف مكاتب ديگر كه ناقص و داراي ديد محدود ميباشند مكتبي جامع جهانشمول و داراي برنامه زندگي براي نوع بشر است و برنامه تكامل مادي و معنوي انسان را در منشور حياتبخش خود ارايه داده كه در لسان نبي اكرم و ائمه هدي متجلي است و قرآن كتاب هميشه جاويد براي تمام زمانها و مكانها است. اين قانون اساسي اسلام منشور جامعي است كه در بردارنده اساسيترين اصول انساني در روابط ملتها و دولتهاست، اصولي كه با عمر هزار و چهار صد و اندي سالهاش روز به روز شكفتهتر ميشود.
اسلام؛ مكتب استقلال و آزادي
اسلام، يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهي است؛ «اسلامي كه هم معنويات دارد و هم ماديات دارد معنوياتش بالاترين معنويات است مادياتش هم سالمترين ماديات» و اسلام آخرين و جهانيترين پيام الهي است. اين آيين مدعي است كه راه راست را براي بشر، صرفنظر از نژاد، رنگ و فرهنگ به ارمغان آورده است. بر اين اساس امام با صراحت اعلام ميكند كه: «ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بينالمللي اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعهطلبي و تفكر تشكيل امپراتوري ميگذارند، از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيسم، سرمايهداري و كمونيزم در جهان هستيم ... و نظام اسلام رسولالله، صليالله عليه والله و سلم – را در جهان ترويج نماييم و دير يا زود ملتهاي دربند شاهد آن خواهند بود... من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند». ايشان همچنين ميافزايند: «آنچه كه ميخواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوايي كه دارد از سر حدّات ممالك اسلامي به جاهاي ديگر انشاءالله سرايت كند و اميد است كه بيرق پرافتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز درآيد». با در نظر گرفتن اين مطلب صدور ارزشهاي اسلامي يكي از اهدافها و آرمانهاي امام خميني در عرصه نظام بينالملل بود. البته ترويج عقايد به معني لشكركشي، جنگطلبي، زورآزمايي يا صدور انقلاب اسلامي با سر نيزه نيست بلكه به معناي شناساندن پيام معنوي، فرهنگي و سياسي انقلاب اسلامي به جهانيان است. امام خميني بارها ضمن اشاره به اينكه يكي از اهداف اصلي پيامبران و پيامبر اسلام دعوت جهانيان به اسلام و ارزشهاي اسلامي بوده، يكي از اهداف دولت اسلامي را نيز دعوت جهانيان به اين ارزشها ميدانست كه از آن به صدور انقلاب ياد ميكرد: ما ميخواهيم معنويت انقلاب اسلاميمان را به جهان صادر كنيم. بايد با تبليغات صحيح، اسلام را آنگونه كه هست، به دنيا معرفي نماييد.
با اين همه، همواره بر مسالمتآميز بودن جنبه دعوت نيز تاكيد داشت: «مايي كه ميخواهيم اسلام در همه جا باشد و ميخواهيم اسلام صادر بشود، ... نميگوييم كه ميخواهيم با سرنيزه صادر بكنيم. ما ميخواهيم با دعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر كنيم.»
معناي صدور انقلاب در بيان امام
ايشان در جاي ديگر با صراحت ميگويند: اينكه ميگوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از او برداشت نكنيد كه ميخواهيم كشورگشايي كنيم. ما همه كشورهاي مسلمين را از خودمان ميدانيم؛ همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما ميخواهيم كه اين انقلابمان را، انقلاب فرهنگيمان را، انقلاب اسلاميمان را به همه ممالك اسلامي صادر بكنيم. ما ميخواهيم اين بيداري كه در ايران واقع شد و از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود. معني صدور انقلاب ما اين است كه همه ملتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاري كه دارند و از اين تحت سلطه بودني كه هستند و از اينكه همه مخازن آنها دارد به باد ميرود و خودشان به نحو فقر زندگي ميكنند، نجات بدهند. ما هرگز نميخواهيم ارزشهاي اسلامي را تحميل كنيم، نه بر غرب و نه بر شرق. بر هيچكس و هيچ جا اسلام تحميل نميشود. اسلام با تحميل مخالف است. اسلام مكتب تحميل نيست. اسلام، آزادي را به تمام ابعادش ترويج كرده است. ما فقط اسلام را ارايه ميكنيم؛ هركس خواست ميپذيرد و هركس نخواست، نميپذيرد. ما به تمام جهان تجربههايمان را صادر ميكنيم و نتيجه مبارزه با ستمگران را بدون كوچكترين چشمداشتي به مبارزان راه حق انتقال ميدهيم و مسلما محصول صدور اين تجربهها جز شكوفههاي پيروزي و استقلال و پياده شدن احكام اسلام براي ملتهاي در بند نيست.
بهرهگيري از شيوههاي مشروع دعوت
امام خميني بر بهرهگيري از همه شيوههاي مشروع دعوت تاكيد داشت و در همينباره ميگويد: لازم است پايگاههاي اسلامي براي معرفي اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطهاي از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براي نشر عدالت و قطع ايادي ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. بيشك نمونهاي برجسته از دعوت به اسلام در زمان حيات امام خميني، پيام ايشان به آقاي ميخاييل گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق است در اين پيام، ايشان ميخاييل گورباچف را ـ در مقام رهبر امپراتوري معاصر شرق ـ مورد خطاب قرار ميدهد و در آن به بنبست رسيدن انديشه ماديگرا را متذكر ميشوند: «بايد به حقيقت روي آورد. مشكل اصلي كشور شما، مساله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست؛ همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا، مبدأ هستي و آفرينش است.» امام خميني در ادامه، اسلام حقيقي را تنها درمان درد مزمن بشر ميداند: اكنون از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد و اين نه بهخاطر نياز اسلام و مسلمين به شما كه به جهت ارزشهاي والا و جهانشمول اسلام است كه ميتواند وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز كند. اولين مسالهاي كه مطمئنا باعث موفقيت شما خواهد شد، اين است كه در سياستِ اسلاف خود داير بر خدازدايي و دينزدايي از جامعه ـ كه تحقيقا بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است ـ تجديدنظر نماييد و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نهتنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چراكه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل ـ البته به شكل ديگر ـ و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است. براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستوجو كرد؛ چراكه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست. چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدماعتقاد به معنويت ـ كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است ـ به درآورد. از شما جدا ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژيِ جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد... وقتي از گلدستههاي مساجدِ بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال، بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي(ص) را از شوق به گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد. بر اين اساس تلاش براي دعوت جهانيان به ارزشهاي فطري و انساني اسلام يكي از اولويتهاي مهم در سياست خارجي نظام اسلامي است كه با به لحاظ كردن شرايط زماني و مكاني دنبال خواهد شد.
7- مبارزه علمي و عملي براي تصرف سنگرهاي كليدي قدرت در جهان توسط مسلمانان
امام خميني(ره) براساس واقعگرايي سياسي و پذيرش اين امر كه هر تحولي در نظام بينالملل نيازمند ارتقاي قدرت ميباشد بر ضرورت شناخت عناصر كليدي قدرت در جهان امروز (همچون اقتصاد، فناوريهاي نوين و..) كه وي به عنوان سنگرهاي كليدي قدرت از آنها ياد ميكند تاكيد دارد و تاكيد ميكردند: «من به صراحت ميگويم كه جمهوري اسلامي .. دليلي ندارد مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند. و به صراحت اين نكته را ميگويند كه ما اين حقيقت را در سياست خارجي خود بارها اعلام كردهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام و كاهش نفوذ سلطه در جهان هستيم. امام خميني(ره) در پيام 29تير67 ميفرمايند: ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامي انساني با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود و آقايي و سروري محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشيد قدرتهاي شرق و غرب همان مظاهر بيمحتواي دنياي مادياند كه در برابر خلود و جاودانگي دنياي ارزشهاي معنوي قابل ذكر نميباشند. من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاهطلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامهريزي كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام ميكنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامي و آسيبناپذير نياز سربازان اسلام را تامين و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روشهاي مبارزه عليه نظامهاي كفر و شرك آشنا ميسازد. ايشان در ادامه ميافزايند: حال اگر آنها اين نكته را تشكيل يك امپراتوري بزرگ ميدانند ما باكي نداريم و از آن استقبال ميكنيم.
8- جهاني شدن اسلام و حاكميت صالحان و مستضعفان در جهان
امام خميني درراستاي اعتقادات و آرمانهايي همچون مهدويت و حاكميت صالحان بر زمين، به عنوان يك هدف دراز مدت در عرصه بينالمللي در راستاي اهداف اسلامي خود و به منظور ايجاد نظمي جديد در عر صه بينالمللي بر جهاني شدن اسلام و حاكميت صالحان در جهان و شكلدهي به دنيايي جديد و عادلانه و انساني و فطري تاكيد ميكند و هدف نهايي امام، زمينهسازي براي تشكيل حكومت جهاني اسلام است. در اين باره امام خميني ميگويند: مسولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت (عج) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم [ايران] بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند. بر اين اساس تلاش براي حاكميت توحيد در جهان و تحقق حاكميت صالحان و مستضعفان بر جهان به عنوان يك آرمان قراني از اهداف مهم و درازمدت امام خميني در عرصه بينالمللي است كه بايد راهبردهاي تحقق آن را در عرصه بينالمللي مد نظر داشت.
سخن آخر
امام خميني مواضع صريح و آشكاري درباره نظام بينالمللي دارد و به صورت خاص مسائل مربوط به حوزه نظام بينالملل را واكاوي ميكند. ايشان به عنوان فقيه و فعال سياسي با رويكردي آرمانگرا اما واقعبين با اعلان مواضع خويش، رسيدن به نظام مطلوبتري را مبتني بر آرمانهاي ديني در عرصه جهاني خواستار بوده است و با واقعبيني راهبردهايي را براي رسيدن به آنها ارايه داد. بر اين اساس روابط بينالملل و مناسبات حاكم بر آن را تحليل و نقد ميكردند. ايشان با نگاهي واقعگرا عرصه بينالملل را مبتني بر قدرت ميدانست اما قدرتي كه ناعادلانه توزيع شده و در دست افراد غير مهذب است. بنابراين مهمترين راهبرد تحول در اين نظام را ايجاد بلوكهاي قدرت جديد در جهان همچون وحدت مسلمانان و مستضعفان، بيداري ملت و تصرف سنگرهاي كليدي قدرت در جهان توسط صالحان ميدانستند و معتقد بودند بايد با نگاه به اهداف و آرمانهاي اسلامي و حفظ مصالح نظام اسلامي حركت براي تحول در نظام بينالملل را آغاز كرد و مبتني بر دستگاه فكري فقه اصولي شيعه و واقعيتهاي موجود بينالمللي راهكارهاي متناسب براي رسيدن به اين اهداف را كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت طرح نمود. ايشان معتقد بودند بايد به صورت تدريجي و متناسب با شرط زمان و مكان و مقدورات و امكانات و مصالح اسلامي به سوي تحقق اين اهداف حركت كرد.
٭ استاد علوم سياسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
صورتبندي مواجهه دولتهاي كشورهاي اسلامي با نظام بينالملل
در مواجهه با اين نظام درعرصه بينالمللي، متفكران اسلامگرا و رهبران سياسي در جهان اسلام براساس بنيانهاي نظري و ديني و همچنين مبتني بر تجربه تاريخي، سه رويكرد مختلف را درخصوص اين نظام مطرح كردهاند. بخش مهمي از رهبران كشورهاي اسلامي با رويكردي مبني بر پذيرش وضع موجود، بر ضرورت همسويي كامل با نظام بينالملل و قواعد مسلط بر آن تاكيد ميكنند. بخش ديگري از انديشمندان و جريانهاي اسلامي همچون گروههاي جهادي، معتقد به تقابل نظم موجود بينالمللي با اهداف اسلامي خود بوده و خواستار تقابل با همه ساختارها و نهادهاي نظام بينالمللي موجود با عنوان نظام جاهليت مدرن و نظامي ناعادلانه و سلطهطلبانه و غير اسلامي ميباشند كه در راه پيشبرد آرمانهاي امتگرا و عدالتخواه اسلامي مانع ايجاد ميكنند و بر ضرورت نابودي ساختار موجود ضد ديني در جهان تاكيد دارند.
اما بخشي ديگر از متفكران و جريانهاي اسلامگرا در مقابل اين دو جريان با رويكرد سومي به نظام بينالملل مينگرند و رويكردي ميانه مبني بر مشاركت هوشمند در ساختار موجود همراه با نقد و تلاش براي اصلاح آن را نبال ميكنند كه رهبران انقلاب اسلامي را ميتوان از جمله معتقدان به اين رويكرد دانست. اين رويكرد تحتتاثير دووجه آرمانگرايي واقع گرايي ميباشند. از يك سو متاثر از آموزههاي ديني همچون؛ نفي سبيل، دعوت، جهاد، عدالتخواهي، مقابله با ظلم و استكبار و... وضع موجود را نقد ميكند و از سوي ديگر مبتني بر ظرفيتهاي انعطاف پذير فقه شيعي همچون: مصلحت، احكام ثانويه، احكام حكومتي، اجتهاد و عقل و... تلاش ميكند تا براساس تكليف و مقدورات و شرايط و واقعيتهاي نظام بينالملل، آرمانهاي خود را پيش ببرد و از نوعي پيوند بين آرمانگرايي و واقعگرايي حمايت كردهاند كه در اين راستا به تبيين رويكرد امام خميني(ره) به نظام بينالملل خواهيم پرداخت و نحوه تلفيق واقعگرايي و آرمانگرايي را در انديشه سياسي ايشان مطالعه خواهيم كرد.
رويكرد امام خميني(ره) به نظام بينالملل
امام خميني(ره) مواضع صريح و آشكاري در مورد نظام بينالملل دارد و به صورت خاص مسائل مربوط به حوزه نظام بينالملل را واكاوي ميكند. ايشان و به عنوان فقيه و فعال سياسي با اعلان مواضع خويش نظام مطلوبتري را در عرصه جهاني خواستار ميشود كه خود اين موضعگيريها در ارتباط تنگاتنگي با مباني نظري و انديشه ايشان است كه در ادامه به بررسي اين مواضع ميپردازيم.
الف- نوع نگاه امام به نظام بينالملل
امام با توجه به واقعيتها و مباني نظري خود نقدهاي جدي به نظام بينالملل دارد و معتقد است بازيگران، ساختار- قواعد حاكم بر روابط بازيگران در اين نظام داراي مشكلات اساسي است كه به شكل زير ميتوان آنها را توضيح داد.
1- نقد ساختار و كاركرد نظام بينالملل
در مورد ساختار نظام بينالملل امام خميني(ره) ضمن اشاره به تقسيم جهان توسط دو قدرت بزرگ در قاب دو بلوك شرق و غرب، معتقد بود «امروز دنيا گرفتار اين دو قطب است كه خداي تبارك و تعالي انشاءا... نجات بدهد بشر را از اين دو قطب فاسد، هر جا بتوانند خودشان دخالت ميكنند و هر جا هم به حسب ظاهر عذري باشد ديگران را وادار ميكنند به دخالت در فساد». از ديدگاه امام خميني(ره) نحوه توزيع قدرت در ساختار سياسي روابط بينالملل، نابرابر و ناقض حقوق ملتها و كشورهاي ضعيف است و آنچه در نظام بينالملل رخ داده ناشي از روابط سياسي نابرابر و اعمال سلطه و نفوذ قدرتهاي بزرگ و وابستگي سياسي كشورهاي تحت سلطه، است. ايشان در اين زمينه ميفرمايند: «قدرت در دست ظالم، دنيا را به فساد ميكشاند؛ چنانچه قدرت در دست زورمنداني باشد كه عاقل نيستند، مهذب نيستند، مصيبت بار ميآورد؛ امروز كه مشاهده ميكنيد اين دو قطب بزرگ، براي خودشان اين حق را قائل هستند كه ملتهاي ديگر بايد تحت سلطه ما باشند، اين فكر اگر همراهش قدرت باشد، مصيبت بار ميآورد.» (امام خميني(ره) صحيفه امام، ج18، 1378 ص 206) با توجه به اين ساختار، سيستم حاكم بر نظام جهاني كاركرد مطلوب را ندارد و نميتواند عدالت، صلح و امنيت جهاني را به ارمغان آورد و منافع تمامي كشورها را تضمين كند. بلكه در مواردي نيز كاملا بر ضد عدالت، امنيت و صلح واقعي قدم بر ميدارد.
2- عملكرد ظالمانه و غيرعادلانه ابرقدرتها به عنوان بازيگران موثر نظام بينالملل
عملكرد قدرتهاي بزرگ و سازمانهاي بينالمللي در جهان اسلام نيز يكي از عوامل تاثيرگذار در نوع نگاه امام به نظام بينالملل است ايشان همواره از اقدامات استعماري دولتهاي بزرگ در جهان اسلام و ايران انتقاد ميكند و حمايت نظام جهاني از رژيم صهيونيستي و بيتفاوتي نسبت به مردم مظلوم فلسطين و دخالت در امور داخلي ايران و مواجهه با انقلاب اسلامي و دفاع از حكومتهاي مستبد و استثمار كشورهاي اسلامي را از جمله مصاديق اين امر ميداند و بر اين اساس عملكرد آن را ظالمانه و مستكبرانه ميداند و خواستار تحول در آن است. امام(ره) بر اين باور بودند كه ابرقدرتها به عنوان بازيگران موثر نظام بينالملل در پي استثمار ملتهاي ضعيف ميباشند و روابطي كه دنبال ميكنند روابط غارتگرايانه است كه در آن به دنبال غارت و چپاول طرف ديگر هستند. ايشان بر اين باور بودند كه امريكا و شوروي كمر به بردگي و استثمار جهان بستهاند و در اين بين تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگي ديگران را امري ضروري و كاملا توجيهشده و منطقي با همه اصول و موازين خودساخته بينالمللي ميدانند. از ديدگاه امام(ره) يكي از عناصر انسانيت انسان، استقلال و آزادي اوست كه ابرقدرتها با دخالت و سلطهطلبي خود اين عناصر انساني را در جوامع از بين ميبرند. ايشان با شناخت عميق و گسترده خود از ماهيت انسانستيز ابرقدرتها آگاه بودند و فرياد مخالفت با آنها را سر ميدادند.
3- عملكرد يكسويه و جهتدار سازمانهاي بينالمللي
در ديد امام سازمانهاي بينالمللي به عنوان دومين بازيگر مهم بينالمللي، سازمانهايي هستند كه توسط دولتهاي بزرگ در جهت تامين منافع خودشان تشكيل شده عمل ميكنند. غرب كه اين همه جنايت ميكند سازمانهايي را بنا نهاده كه براي رسيدن به خواستههايشان كار كند و نميتوان جايي را سراغ داشت كه وقتي منافع قدرتها در خطر باشد اين سازمانها اقدامي موثر انجام داده باشند. امام(ره) اعتقاد داشت كه در دنيا يكسري از كشورها و قدرتها سازمانهايي را بنا نهادهاند كه مال خودشان است و در خدمت خودشان است و ديگران جز مصيبت كشيدن چارهاي ندارند و تا زماني كه اين طور سازمانها درست به وظايف خود عمل نكنند مورد قبول ما نيست و از نظر شوراي امنيت و سازمان بينالمللي، ما محكوم هستيم. از اين منظر اين سازمانها در حقيقت مجري احكام و مقاصد قدرتهاي بزرگ و مامور محكوم كردن مستضعفان و مظلومان جهان به نفع قدرتهاي بزرگ جهانخوار هستند. اين سازمانها به دست قدرتمندان براي سلطه بر ضعيفان و مكيدن خون محرومان به وجود آمده است. لذا امام معتقد است اين سازمانها بايد اصلاح شوند و وابستگي آنها به قدرتهاي بزرگ بايد كاهش يابد تا بتوانند موثر باشند اما در شرايط فعلي نبايد اميدي به حمايت آنها از مظلومان و مستضعفان داشت.
4- قواعد ناكارآمد حاكم بر عرصه بينالمللي
امام قواعد حاكم بر عرصه بينالمللي را ناكارآمد ميدانست. ايشان با اينكه دنبال قانونمند كردن روابط بود اما اعتقاد داشت كه قواعد موجود در نظام بينالملل بيشتر در حد الفاظ باقي مانده است و ايشان خواهان تغيير قواعد موجود از جمله وتوي اعضاي شوراي امنيت بودند.
ب- اهداف و استراتژي امام در عرصه بينالمللي
امام(ره) در حالي كه به نقد وضع موجود بر سياست بينالملل ميپردازد راهكارهايي را براي تعامل، حكومت اسلامي با به نظام بينالملل مدنظر داشت تا ا ز يكسو بتوان در اين عرصه مصالح و منافع كشور اسلامي را محافظت كرد و از سوي ديگر بتوان تحول لازم در ساختار بينالملل ايجاد كرد. وي معتقد بود كه بايد با نگاه به اهداف و آرمانهاي اسلامي، حركت براي تحول در نظام بينالملل را آغاز كرد و راهكارهاي متناسب براي رسيدن به اين اهداف را در كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت طراحي نكرد كه به صورت تدريجي و متناسب با شرايط زمان و مكان و مصالح اسلامي بايد به سوي تحقق اين اهداف حركت كرد. در اين راستا اهداف و استراتژي مورد نظر امام براي جمهوري اسلامي در عرصه بينالمللي عبارتند از:
1- تلاش براي حفظ استقلال كشور در عرصه بينالمللي
امام خميني با تاكيد بر حفظ مرزهاي ملي از ضرورت حفظ استقلال كشورها دفاع ميكند و حفظ استقلال كشور را در عرصه بينالمللي يكي از اولويتهاي سياست خارجي ميداند. او با تاكيد بيشتري در اين باره ميگفت: اصلي كه غيرقابل تغيير است، اين است كه سياست خارجي ما بايد بر مبناي حفظ آزادي و استقلال كشور و نيز حفظ مصالح و منافع ملت ايران باشد. تاكيد بر اصل نه شرقي نه غربي در واقع به معناي نفي وابستگي به قدرتهاي بزرگ و نفي نظام موجود در روابط بينالملل بود. ايشان ميافزايند: اينكه جوانان ما ميگويند «نه شرق و نه غرب« معنايش اين است كه هيچكدام [از قدرتهاي بزرگ] در ايران دخالت نكنند و اين كاملا بجا و بحق است. ايشان ميافزايند: دوام و قوام جمهوري اسلامي ايران بر پايه سياست نه شرقي و نه غربي استوار است و عدول از اين سياست، خيانت به اسلام و مسلمين و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال كشور و ملت ايران خواهد بود. امام به صراحت اعلام داشتند: تا من هستم، از اصول نه شرقي و نه غربي عدول نخواهم كرد. تا من هستم، دست ايادي امريكا و شوروي را در تمام زمينهها كوتاه ميكنم. كسي گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعي است... اين سياست، ملاك ابدي مردم و جمهوري اسلامي و همه مسلمانان سراسر عالم است چرا كه شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع اسلامي بايد پياده شود. وي اين بحث را تعميم ميدهد و ميگويد: سياست نه شرقي و نه غربي را در تمام زمينههاي داخلي و روابط خارجي حفظ كنيد و كسي را كه خداي نخواسته به شرق يا به غرب گرايش دارد، هدايت نماييد و اگر نپذيرفت، او را منزوي كنيد و اگر در وزارتخانهها و نهادهاي ديگر كشور چنين گرايشي باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است، اول هدايت و در صورت تخلف استيضاح كنيد كه وجود چنين عناصر توطئهگر در راس امور يا در قطبهاي حساس موجب تباهي كشور خواهد شد: «سياست ما هميشه بر مبناي حفظ آزادي و استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداي چيزي نميكنيم» بر اين اساس امام خميني(ره) مهمترين اولويت سياست خارجي را حفظ مصالح و منافع استقلال اسلامي ميدانست.
2- تعامل هوشمند با كشورها بر اساس مصالح ملي و اسلامي
امام ضمن پذيرش ساختار دولت - ملتها در نظام بينالملل، با تقسيمبندي كشورها بر اساس مواضع و ماهيت آنها معتقد است كه بايد با هوشمندي به اتخاذ اولويتبندي در مناسبات خارجي اقدام كرد. در اين ارتباط ايشان معتقد به روابط فارغ از سلطهطلبي از سوي كشورهاي مختلف بود و ميافزود «ما از همه قدرتها ميخواهيم كه در كشور ما، در امور داخلي كشور ما دخالت به هيچوجه نكنند. در صورتي كه دخالت نكنند، ما با هم روابط حسنه خواهيم داشت».
امام با صراحت اعلام ميدارند كه ما زماني دست از مخالفت با ابرقدرتها بر خواهيم داشت كه در امور ما دخالت نكنند و شرط رابطه را احترام متقابل ميدانستند. اما در صورت عدم امكان اين شرط و در شرايط خاص قطع رابطه با دولتهاي استكباري را به عنوان وسيلهاي براي جلوگيري از مداخلات، سلطهجوييها و چپاولگريهاي آنان مثبت تلقي ميكرد تا از اين رهگذر مملكت اسلامي در قطع ايادي استكبار توفيق يابد. امام خميني روابط نابرابر را مطرود تلقي ميكردند و برچيدن چنين روابطي را كه منجر به قطع وابستگيهاست ميمون و مبارك ميدانستند: «ما اين قطع رابطه را به فال نيك ميگيريم چون اين قطع رابطه يعني خاتمه دادن به چپاولگريها». ايشان همچنين با توجه به ناعادلانه بودن اشغال فلسطين، بر قطع رابطه با رژيم صهيونيستي و مبارزه بين مسلمانان و اين رژيم تاكيد داشتند و هر گونه رابطه سياسي، تجاري و نظامي را با اين كشور حرام ميدانستند چرا كه اين رژيم را نامشروع و غاصب و دشمن تمامي مسلمانان تلقي ميكردند: «كمك به اسراييل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت، حرام و مخالفت با اسلام است. رابطه با اسراييل چه رابطه تجاري و چه رابطه سياسي حرام و مخالف با اسلام است بايد مسلمين از استعمال امتعه اسراييل خودداري كنند» در مورد كشورهاي ديگر نيز امام معتقد به گسترش روابط بر اساس احترام متقابل و پايبندي به تعهدات متقابل بودند. بر اساس آيات «اوفوا بالعقود» و «اوفوا بالعهد» و بر پايه قاعده فقهي «المسلمون عند شروطهم«، وفاداري به پيمانها را واجب ميدانست حضرت امام كليه قراردادهايي را كه دولت اسلامي ـ با استقلال كامل ـ آن را تعهد كرده است، براي خود الزامآور ميدانست. بر اين اساس امام معتقد است كه نظام اسلامي بايد راهكارهاي هوشمندانهاي را در برخورد با كشورهاي مختلف براي رسيدن به اهداف خود داشته باشد.
3- مبارزه با سلطهطلبي قدرتهاي بزرگ
امام مبتني بر بنيانهاي فكري و ديني خود و همچنين تجربيات تاريخي، بهشدت با سلطه بيگانگان و روابط سلطهآميز قدرتههاي بزرگ با كشورهاي ديگر در نظام بينالملل مخالف است و مقابله ميكرد. به بيان ديگر، رويكرد توحيدي و اعتقادات ديني و آرماني امام منجر به نوعي تكليفگرايي براي مبارزه با ظلم و بسط عدالت در عرصه جهاني ميشود كه براساس آن «ارزش انسان به اين است كه توجه بكند كه چه بايد در مقابل خداي تبارك و بندگان خداي تبارك و تعالي بكند، چه تكليفي انسان دارد در مقابل خدا و در مقابل بندگان خدا كه از خدا هستند، اين ارزش است». به اعتقاد ايشان عمل و رفتار فرد موحد و مسلمان بر اساس تكليفي است كه بر دوش دارد و نميتوان عملي را از اين قاعده مستثني نمود. امام اين نگاه تكليفگرايانه را به عرصه نظام جهاني نيز تسريع ميدهد آنجا كه ميگويد: «تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظالمها مبارزه كنيم». بنابراين تكليفگرايي ما را به عرصه بينالمللي ميكشاند: «ما تعدي به هيچ كشوري به واسطه دستوري كه به ما رسيده است از اسلام، نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردي نخواهيم كرد و نبايد بكنيم». همچنين ميافزايند: «شما مطمئن باشيد كه در جمهوري اسلامي ظلم نيست ما نه ظلم ميكنيم، نه مظلوم ميشويم اين چيزي است كه اسلام به ما نشان داده ظلم نكنيد، مظلوم هم نشويد تا ميتوانيم مظلوم نميشويم و هيچوقت هم ظلم نخواهيم كرد». قاعده نفيسبيل يكي از قواعد مهم فقه اسلام است كه براساس آن حق سلطه كافران بر مسلمانان نفي شده است. قاعده مزبور برگرفته از اين آيه است: «لن يجعلالله الكافرين علي المومنين سبيلا؛ خداوند براي كافران راه سلطه و نفوذ بر مسلمانان را قرار نداده است.» امام خميني بر اساس اين قاعده فقهي با هر نوع سلطهطلبي و مداخله بيگانگان در امور مسلمانان بهشدت مخالفت ميكند. درواقع مخالفت امام با استعمار و قطع سلطه اجانب و نيز مخالفت با اتكا به قدرتهاي سلطهگر در اين راستا است. امام خميني در اين باب ميافزايند: قرآن ميگويد هرگز خداي تبارك و تعالي سلطهاي براي غيرمسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نبايد يك همچو چيزي واقع شود؛ يك تسلطي، يك راهي، اصلا يك راه نبايد پيدا بكند: «لن يجعلالله للكافرين علي المومنين سبيلاً.» اصلا راه نبايد داشته باشند مشركين و اين قدرتهاي فاسد... بر مسلمين. ما منطقمان، منطق اسلام، اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد. نبايد شما تحت سلطه غير باشيد. ما هم ميخواهيم نباشد سلطه غير. ما اصل حرفمان اين است كه امريكا نبايد باشد؛ نه امريكا تنها، شوروي هم نبايد باشد؛ اجنبي نبايد باشد. بر اين اساس «تا بانگ لاالله الاالله و محمد رسولالله بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم.»
4ـ دفاع از وحدت جهان اسلام و تقويت آن
امام به منظور اصلاح و تغيير در نظام موجود بينالمللي با واقعبيني معتقد به ارتقاي قدرت بود و لذا از ايجاد ائتلافها و اتحادهاي ناراضيان از وضع موجود و تشكيل جبهه واحدي از آنها استقبال ميكرد؛ لذا يكي از راهبردهاي مهم ايشان وحدت مسلمانان و مستضعفان با هدف ايجاد قطب قدرتمندي عليه جبهه حاكم بر نظام بينالملل بود. براين اساس يكي از اولويتهاي وي افزايش قدرت جهان اسلام از طريق وحدت و همكاري گستردهتر بين آنهاست. ايشان معتقد است كه براساس آموزههاي اسلامي، مسلمانان با يكديگر برادرند و از همينرو بايد به كمك يكديگر بشتابند. امام خميني با استناد به كتاب و سنت، اهتمام به امور مسلمين را فريضه و از واجبات ميداند. از ديدگاه ايشان، «اين يك اصل اسلامي است كه هر مسلماني بايد به مسلمان ديگر كمك كند.» چنانكه از رسولاكرم(ص) نقل شده است: «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم.» هر مسلمي بايد با مسلم ديگر برادر و در مشكلات او سهيم باشد. از سويي اعتقاد به اصل تولي و تبري نيز اين موضوع را مورد تاكيد قرار ميدهد؛ زيرا بر اساس آن مسلمانان بايد دوستان خدا را دوست بدارند و دشمنان خدا را دشمن. بر همين مبني، امام خميني بر تقويت روابط برادرانه با مسلمانان و جهان اسلام تاكيد داشت و دفاع از ملت مظلوم فلسطين و مسلمانان جهان نيز از ديدگاه ايشان اقدامي در اين راستا بود. همچنين از ديدگاه امام: دفاع از مسلمانان و تقويت وحدت آنان از ديدگاه امام يكي از مولفههاي مهم براي تقويت جايگاه اسلام در جهان و ايجاد حكومت جهاني اسلام است: «اينكه يك ميليارد جمعيت مسلمان اسير يك ابرقدرت داراي مثلا دويست ميليون جمعيت، صدو پنجاه ميليون جمعيت است براي اين است كه آن صدو پنجاه ميليون جمعيت باهم يك اجتماعي دارند در يك مقصدي و اين يك ميليارد با هم اجتماع ندارند».
با توجه به اين مباني ايشان معتقد است
ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است؛ اتحاد ممالك اسلامي است؛ برادري با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم؛ همپيماني با تمام دُولِ اسلامي است در سراسر جهان؛ مقابل صهيونيست، مقابل اسراييل، مقابل دُول استعمارطلب. ما دست برادري به تمام ملتهاي اسلامي ميدهيم و از تمام آنان براي رسيدن به هدفهاي اسلامي استمداد ميكنيم. روابط بين ملتها بايد براساس مباني اسلام و مسائل معنوي باشد. در اين راستا وحدت مسلمين به عنوان استراتژي مهم در ديدگاه امام خميني جايگاه خارجي دارد كه همواره بر آن پاي ميفشرد. وي بهشدت تلاش كرد تا از اختلافات مذهبي بين اهلسنت و شيعيان جلوگيري كند: با برادران اهلسنت خود هيچ اختلافي نداريم؛ همه اهل ملت واحد و قرآن واحد هستيم.
دستورالعمل امام براي حج
امام خميني علاوه بر مسوولان ديپلماسي جمهوري اسلامي ايران، به حجاج ايراني و شيعيان در ساير كشورها توصيه ميكرد در جريان حج، برخي امور را كه موجب تضعيف وحدت اسلامي ميشود كنار بگذارند «لازم است برادران ايراني و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفرق صفوف مسلمين است، احتراز كنند و لازم است در جماعات اهلسنت حاضر شوند و از انعقاد تشكيل نماز جماعات در منازل اجتناب نمايند. خارج شدن از مسجدالحرام يا مسجد مدينه به هنگام شروع نماز جماعت جايز نيست و بر شيعيان واجب است كه با آنان نماز جماعت بخوانند. جايز و لازم است كه به هنگام دو وقوف، طبق احكام علماي اهل تسنن عمل كنند، حتي اگر خلاف آن هم ثابت شده باشد. اگر اول ماه ذيالحجه نزد علماي اهلسنت ثابت شد و حكم كردند به اول ماه، بايد حجاج شيعه از آنها تبعيت كنند و روزي را كه ساير مسلمين به عرفات ميروند، آنها نيز بروند و حج آنها صحيح است».
هفته وحدت و اهتمام در جلوگيري از تفرقه مسلمين
يكي ديگر از اقدامات و ابتكارات جمهوري اسلامي در زمان حيات امام در راستاي تقويت وحدت اسلامي، اعلام هفته وحدت است كه همه ساله مقارن با ميلاد پيامبر اسلام (ص) برگزار ميشود. امام خميني در اين خصوص چنين ميگويند: «اميدوارم كه ملت قهرمان ايران در هفته وحدت واقعا وحدت درست كنند نه اينكه فقط ما هفته وحدت ميگيريم ما محتاج به وحدت هستيم در ساليان دراز، هميشه قرآن كريم كه به ما دستور داده و به مسلمين دستور وحدت داده براي يكسال و ده سال و صد سال نيست براي سراسر عالم است در سراسر تاريخ و مايحتاج به اين هستيم كه عملا وحدت را محقق كنيم... ما الان در بين راه هستيم ... من اميدوارم كه با بركت وحدت ملت ايران اين وحدت در ساير كشورهاي اسلامي هم پيدا شود كه دارد پيدا ميشود و همه مسلمين دست واحد بشوند بر اعدا چنانچه در روايت است». همچنين ميافزايند: «مسلمين بايد با هم يد واحده باشند. اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدايي قلبها ندانند مرزها جدا، قلبها باهم». و در همين راستا اضافه ميكنند: «ما به حسب حكم خداي تبار و تعالي اخوت خودمان را با همه مسلمين جهان، با دولتهاي كشورهاي اسلامي، با ملتهاي مسلم در هر مذهبي كه هستند، در هر كشوري كه هستند، ما برادري خودمان را با آنها اعلام ميكنيم و ما اعلام ميكنيم كه نظر تجاوز به هيچيك از كشورهاي اسلامي و غير اسلامي نداريم. ما ميخواهيم كه ارتشهاي همه كشورهاي اسلامي پشتيبان هم باشند». امام خميني از ايجاد يك قوه دفاعي براي بازدارندگي قدرتهاي بزرگ و جلوگيري از چيرگي آنها بر ممالك اسلامي سخن به ميان آورده است «دولتهاي اسلامي منطقه و حواشي آن ميتوانند يك ارتش ذخيره دهها ميليوني تحت پرچم اسلام داشته باشند. ايشان رسالت حكومت اسلامي را ياري رساندن به مسلمانان به ويژه مسلمانان لبنان و فلسطين ميدانستند. تا از اين رهگذر وحدت، همدلي و همياري خود با ملل مسلمان را به اثبات برساند و از هيچگونه حمايت مادي و معنوي نسبت به آنان دريغ ننمايد. امام خميني با صراحت اعلام ميدارد: «جمهوري اسلامي ايران مايل است بر اساس حفظ وحدت و حمايت از منافع كشورها و ملتهاي اسلامي آنان را در مشكلات ياري نمايد» و ميافزايند: «ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي است، برادري با جميع فرق مسلمين است. در تمام نقاط عالم، همپيماني با تمام دول اسلامي در سراسر جهان؛ مقابل صهيونيست، مقابل اسراييل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كساني كه ذخاير اين ملت فقير را به رايگان ميبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكاري و بينوايي ميسوزد». ايشان در وصيتنامه خود نيز اعلام كردند: وصيت من به وزراي خارجه [جمهوري اسلامي ايران] در اين زمان و زمانهاي بعد آن است كه كوشش داشته باشيد در بهتر كردن روابط با كشورهاي اسلامي و در بيدار كردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد... . بر اين اساس امام بر وحدت جهان اسلام به عنوان وحدتي مبتني بر مباني ديني از يكسو و مبتني بر نياز سياسي و اقتصادي امروز جهان اسلام از سوي ديگر تاكيد كرده و بر اين اساس از وحدت به عنوان يك سياست راهبردي براي دستيابي جهان اسلام به جايگاه واقعي قدرت خود در عرصه بينالمللي دفاع ميكند.
5- تلاش براي انسجام بخشيدن به ملل مستضعف در مقابل قطبهاي قدرت جهاني
امام در راستاي واقعگرايي سياسي و همچنين مبتني بر آرمانها و آموزههاي ديني از تقويت كشورهاي مستضعف و ايجاد قدرت بيشتر آنها به عنوان يك جبهه متحد در راستاي حفظ منافع آنها حمايت ميكند. حضرت امام نظام اسلامي را موظف ميدانست كه براي نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش كند تا از اين رهگذر بسيجِ انقلابي طرفداران عدمتعهد به دو بلوك شرق و غرب در سراسر گيتي تحقق يابد و هستههاي مقاومت در تمامي جهان علم سلطهگري قدرتهاي بزرگ به وجود آيد: ما بايد از مستضعفين جهان پشتيباني كنيم؛ ... زيرا اسلام... پشتيبان تمام مستضعفين جهان است. اصولا دفاع از مظلوم و مستضعف نيز در آموزههاي قرآني ريشه دارد. امام خميني در اين باب ميگويد: ما خود چارچوب جديد ساختهايم كه در آن عدل را ملاك دفاع و ظلم را ملاك حمله گرفتهايم. از هر عادلي دفاع ميكنيم و بر هر ظالمي ميتازيم. ما اين سنگ را بنا خواهيم گذاشت و تمام ملتهاي مظلوم را پشتيباني ميكنيم. «ما طرفدار همه مظلومين در همه جا هستيم و ميل داريم كه مظلومين بر همه ستمگران غلبه كنند. ما با مظلومها كه ملتها هم از طبقه مظلومين هستند، موافق هستيم و با اشخاصي كه ظلم ميكنند ـ چه در مملكت خودشان به ملت خودشان ظلم بكنند و چه به ملتهاي ضعيف ظلم بكنند ـ با آنها مخالف هستيم. كسي كه تابع مذهب اسلام است، بايد با ابرقدرتها مخالفت كند و مظلومان را از زير چنگال اينها بيرون بياورد.» شايان ذكر است ميتوان حمايت از مستضعفان را در راستاي اصل تاليف قلوب نيز مورد بحث قرار داد؛ زيرا با اين حمايتها، قلوب مستضعفان عالم به اسلام متمايل ميگردد. تاليف قلوب در لغت به معناي الفتدهي معنوي بين دلهاست و در اصطلاح، به مفهوم حمايت مالي و معنوي از مسلمانان تحت ستم يا ضعيفالايمان و نيز از كفار مظلومي است كه در صورت تقويت آنان به سوي حكومت اسلامي گرايش مييابند، يا از ائتلاف و اتحاد با دشمنان مملكت اسلامي سر باز خواهند زد. از اين رو تاليف قلوب در معناي اول ميتواند به معناي حمايت از نهضتهاي آزاديبخش و آزاديخواه و مستضعف باشد كه براي خروج از زبوني و ذلت، به مقابله با انواع تجاوز و استعمار و نجات كشور خويش از يوغ امپرياليسم به پا خاستهاند كه در اين باره امام خميني بر تمامي انواع پشتيباني اعم از حمايت علني و تلويحي تاكيد داشتند و چنين حمايتي را منطبق با موازين شرعي و اسلامي و عقلي و انساني ميدانستند.
امام خميني در تنظيم روابط با كشورهاي جهان سومي، اساس ارتباط را بر مقابله با ظلم و ستم و برتريجويي قدرتهاي چپاولگر به اينگونه ممالك ميدانستند تا از اين رهگذر، از دخالتهاي بيگانگان و تحقق رابطه ظالم و مظلوم ميان آنان و دول استكباري ممانعت به عمل آيد تا روابط مزبور زمينهساز حكومتي عادلانه در كشورهاي مستضعف گردد: «از خداي تعالي موفقيت همه ملل مستضعف جهان را در راه رسيدن به پيروزي و آزادي كامل از سلطهگران جهان به خصوص امريكاي جهانخوار مسألت مينمايم». و خطاب به جنبشهاي آزاديبخش ميفرمودند: «شما اي جنبشهاي آزاديبخش و اي گروههاي در خط به دست آوردن استقلال و آزادي! به پاخيزيد و ملتهاي خود و ملل اسلامي را هشدار دهيد كه زير بار ستم رفتن بدتر و قبيحتر از ستمكاري است». همچنين ميافزودند: «ما تحت رهبري پيغمبر اسلام اين دو كلمه را ميخواهيم اجرا كنيم، نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم. از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز ميخواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم». امام(ره)، مستضعفان را دعوت به قيام براي رهايي از زير يوغ ستمگران ميكند از اين رو امام در اغلب پيامهاي عمومي خويش مستضعفين و ملتهاي در بند جهان سوم را به قيام عليه مستكبرين فرا ميخواند: «اي مسلمانان جهان و اي مستضعفان عالم! دست به دست هم دهيد و به خداي بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد و عليه مستكبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش كنيد». «من اميد دارم كه اين بسيج عمومي اسلامي، الگو براي تمام مستضعفين جهان و ملتهاي مسلمان عالم باشد و قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاي بزرگ و جايگزيني اسلام و توحيد به جاي شرك و زندقه و عدل و داد به جاي ستمگري و بيدادگري و قرن انسانهاي متعهد به جاي آدمخواران بيفرهنگ باشد. اي مستضعفان جهان! بپاخيزيد و خود را از چنگال ستمگران جنايتكار نجات دهيد». در جاي ديگر فرمودند: «امروز همه مصيبت و عزاي امريكا و شوروي شرق و غرب اين است كه نه تنها ملت ايران از تحتالحمايگي آنان خارج شده است كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت ميكند». لذا در راستاي دعوت از مستضعفان به پيوند با اسلام ميافزايند: «عموم مستضعفين بايد به هم بپيوندند و ريشه فساد را از كشورهاي خود قطع كنند. سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطهطلبان بيفرهنگ در زمين هستند، مستضعفين به ارث خود كه خداي تعالي به آنها عنايت فرموده است نميرسند». همچنين باز خطاب به سازمانهاي آزاديبخش ميگويند: «ما به پيروزي از اسلام بزرگ، از جميع مستضعفين حمايت ميكنيم و از شما و هر سازماني در جهان كه براي نجات كشور خويش بپاخاسته است پشتيباني ميكنيم». به منظور ترويج انديشه آزادي و حرمت انسان در كل گيتي، حضرت امام حمايت مادي و معنوي از نهضت آزاديبخش و جنبش مستضعفان را در مناطق مختلف جهان وجهه همت خود قرار داده بودند و وظيفه نظام اسلامي ميدانستند كه براي نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش كند تا از اين رهگذر بسيج انقلابي طرفداران عدم تعهد به دو بلوك شرق و غرب در سراسر گيتي تحقق يابد و هستههاي مقاومت در تمامي جهان به وجود آيد تا قدرتهاي استكباري به سرشكستگي سوق داده شوند: «بسيج تنها منحصر به ايران نيست بايد هستههاي مقاومت را در تمامي جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ايستاد». در نهايت اينكه در يك جمعبندي كلي بايد گفت امام خميني در راهكار خود اولا تلاش ميكند تا اين ملتهاي مستضعف را بيدار سازد و آنها را باهم متحد كند و ثانيا بر اين نكته تاكيد كند كه جمهوري اسلامي در مبارزه با مستكبران همدوش آنهاست و در واقع امام معتقد است كه آزادي اين كشورها مقدمهاي براي آزادي جهان از سلطه استكبار باشد و كه بايد از آن حمايت كرد.
6- دعوت به ارزشهاي فطري و انساني اسلام در جهان
گسترش ارزشهاي فطري و انساني و الهي اسلام علاوه براينكه يك تكليف ديني مسلمانان است، به عنوان يكي از عوامل نرمافزاري قدرت مسلمانان و زمينهساز قدرت نفوذ و تاثيرگذاري انقلاب اسلامي در جهان مطرح است. دعوت به ارزشهاي ديني، حركتي در راستاي رسالت پيامبران براي هدايت بشر و زمينهساز آرمان حكومت جهاني صالحان كه توسط قرآن مطرح شده است. از ديدگاه امام مكتب اسلام برخلاف مكاتب ديگر كه ناقص و داراي ديد محدود ميباشند مكتبي جامع جهانشمول و داراي برنامه زندگي براي نوع بشر است و برنامه تكامل مادي و معنوي انسان را در منشور حياتبخش خود ارايه داده كه در لسان نبي اكرم و ائمه هدي متجلي است و قرآن كتاب هميشه جاويد براي تمام زمانها و مكانها است. اين قانون اساسي اسلام منشور جامعي است كه در بردارنده اساسيترين اصول انساني در روابط ملتها و دولتهاست، اصولي كه با عمر هزار و چهار صد و اندي سالهاش روز به روز شكفتهتر ميشود.
اسلام؛ مكتب استقلال و آزادي
اسلام، يگانه مكتب استقلال و آزاديخواهي است؛ «اسلامي كه هم معنويات دارد و هم ماديات دارد معنوياتش بالاترين معنويات است مادياتش هم سالمترين ماديات» و اسلام آخرين و جهانيترين پيام الهي است. اين آيين مدعي است كه راه راست را براي بشر، صرفنظر از نژاد، رنگ و فرهنگ به ارمغان آورده است. بر اين اساس امام با صراحت اعلام ميكند كه: «ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بينالمللي اسلاميمان بارها اعلام نمودهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعهطلبي و تفكر تشكيل امپراتوري ميگذارند، از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيسم، سرمايهداري و كمونيزم در جهان هستيم ... و نظام اسلام رسولالله، صليالله عليه والله و سلم – را در جهان ترويج نماييم و دير يا زود ملتهاي دربند شاهد آن خواهند بود... من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند». ايشان همچنين ميافزايند: «آنچه كه ميخواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوايي كه دارد از سر حدّات ممالك اسلامي به جاهاي ديگر انشاءالله سرايت كند و اميد است كه بيرق پرافتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز درآيد». با در نظر گرفتن اين مطلب صدور ارزشهاي اسلامي يكي از اهدافها و آرمانهاي امام خميني در عرصه نظام بينالملل بود. البته ترويج عقايد به معني لشكركشي، جنگطلبي، زورآزمايي يا صدور انقلاب اسلامي با سر نيزه نيست بلكه به معناي شناساندن پيام معنوي، فرهنگي و سياسي انقلاب اسلامي به جهانيان است. امام خميني بارها ضمن اشاره به اينكه يكي از اهداف اصلي پيامبران و پيامبر اسلام دعوت جهانيان به اسلام و ارزشهاي اسلامي بوده، يكي از اهداف دولت اسلامي را نيز دعوت جهانيان به اين ارزشها ميدانست كه از آن به صدور انقلاب ياد ميكرد: ما ميخواهيم معنويت انقلاب اسلاميمان را به جهان صادر كنيم. بايد با تبليغات صحيح، اسلام را آنگونه كه هست، به دنيا معرفي نماييد.
با اين همه، همواره بر مسالمتآميز بودن جنبه دعوت نيز تاكيد داشت: «مايي كه ميخواهيم اسلام در همه جا باشد و ميخواهيم اسلام صادر بشود، ... نميگوييم كه ميخواهيم با سرنيزه صادر بكنيم. ما ميخواهيم با دعوت، با دعوت به همه جا، اسلام را صادر كنيم.»
معناي صدور انقلاب در بيان امام
ايشان در جاي ديگر با صراحت ميگويند: اينكه ميگوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از او برداشت نكنيد كه ميخواهيم كشورگشايي كنيم. ما همه كشورهاي مسلمين را از خودمان ميدانيم؛ همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما ميخواهيم كه اين انقلابمان را، انقلاب فرهنگيمان را، انقلاب اسلاميمان را به همه ممالك اسلامي صادر بكنيم. ما ميخواهيم اين بيداري كه در ايران واقع شد و از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود. معني صدور انقلاب ما اين است كه همه ملتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتاري كه دارند و از اين تحت سلطه بودني كه هستند و از اينكه همه مخازن آنها دارد به باد ميرود و خودشان به نحو فقر زندگي ميكنند، نجات بدهند. ما هرگز نميخواهيم ارزشهاي اسلامي را تحميل كنيم، نه بر غرب و نه بر شرق. بر هيچكس و هيچ جا اسلام تحميل نميشود. اسلام با تحميل مخالف است. اسلام مكتب تحميل نيست. اسلام، آزادي را به تمام ابعادش ترويج كرده است. ما فقط اسلام را ارايه ميكنيم؛ هركس خواست ميپذيرد و هركس نخواست، نميپذيرد. ما به تمام جهان تجربههايمان را صادر ميكنيم و نتيجه مبارزه با ستمگران را بدون كوچكترين چشمداشتي به مبارزان راه حق انتقال ميدهيم و مسلما محصول صدور اين تجربهها جز شكوفههاي پيروزي و استقلال و پياده شدن احكام اسلام براي ملتهاي در بند نيست.
بهرهگيري از شيوههاي مشروع دعوت
امام خميني بر بهرهگيري از همه شيوههاي مشروع دعوت تاكيد داشت و در همينباره ميگويد: لازم است پايگاههاي اسلامي براي معرفي اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطهاي از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براي نشر عدالت و قطع ايادي ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. بيشك نمونهاي برجسته از دعوت به اسلام در زمان حيات امام خميني، پيام ايشان به آقاي ميخاييل گورباچف آخرين رهبر اتحاد جماهير شوروي سابق است در اين پيام، ايشان ميخاييل گورباچف را ـ در مقام رهبر امپراتوري معاصر شرق ـ مورد خطاب قرار ميدهد و در آن به بنبست رسيدن انديشه ماديگرا را متذكر ميشوند: «بايد به حقيقت روي آورد. مشكل اصلي كشور شما، مساله مالكيت و اقتصاد و آزادي نيست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعي به خداست؛ همان مشكلي كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشيده يا خواهد كشيد. مشكل اصلي شما مبارزه طولاني و بيهوده با خدا، مبدأ هستي و آفرينش است.» امام خميني در ادامه، اسلام حقيقي را تنها درمان درد مزمن بشر ميداند: اكنون از شما ميخواهم درباره اسلام به صورت جدي تحقيق و تفحص كنيد و اين نه بهخاطر نياز اسلام و مسلمين به شما كه به جهت ارزشهاي والا و جهانشمول اسلام است كه ميتواند وسيله راحتي و نجات همه ملتها باشد و گره مشكلات اساسي بشريت را باز كند. اولين مسالهاي كه مطمئنا باعث موفقيت شما خواهد شد، اين است كه در سياستِ اسلاف خود داير بر خدازدايي و دينزدايي از جامعه ـ كه تحقيقا بزرگترين و بالاترين ضربه را بر پيكر مردم كشور شوروي وارد كرده است ـ تجديدنظر نماييد و بدانيد كه برخورد واقعي با قضاياي جهان جز از اين طريق ميسر نيست. البته ممكن است از شيوههاي ناصحيح و عملكرد غلط قدرتمندان پيشين كمونيسم در زمينه اقتصاد، باغ سبز دنياي غرب رخ بنمايد، ولي حقيقت جاي ديگري است. شما اگر بخواهيد در اين مقطع تنها گرههاي كور اقتصادي سوسياليسم و كمونيسم را با پناه بردن به كانون سرمايهداري غرب حل كنيد، نهتنها دردي از جامعه خويش را دوا نكردهايد كه ديگران بايد بيايند و اشتباهات شما را جبران كنند؛ چراكه امروز اگر ماركسيسم در روشهاي اقتصادي و اجتماعي به بنبست رسيده است، دنياي غرب هم در همين مسائل ـ البته به شكل ديگر ـ و نيز در مسائل ديگر گرفتار حادثه است. براي همه روشن است كه از اين پس كمونيسم را بايد در موزههاي تاريخ سياسي جهان جستوجو كرد؛ چراكه ماركسيسم جوابگوي هيچ نيازي از نيازهاي واقعي انسان نيست. چرا كه مكتبي است مادي و با ماديت نميتوان بشريت را از بحران عدماعتقاد به معنويت ـ كه اساسيترين درد جامعه بشري در غرب و شرق است ـ به درآورد. از شما جدا ميخواهم كه در شكستن ديوارهاي خيالات ماركسيسم، گرفتار زندان غرب و شيطان بزرگ نشويد. اميدوارم افتخار واقعي اين مطلب را پيدا كنيد كه آخرين لايههاي پوسيده هفتاد سال كژيِ جهان كمونيسم را از چهره تاريخ و كشور خود بزداييد... وقتي از گلدستههاي مساجدِ بعضي از جمهوريهاي شما پس از هفتاد سال، بانگ الله اكبر و شهادت به رسالت حضرت ختمي مرتبت به گوش رسيد، تمامي طرفداران اسلام ناب محمدي(ص) را از شوق به گريه انداخت. لذا لازم دانستم اين موضوع را به شما گوشزد كنم كه بار ديگر به دو جهانبيني مادي و الهي بينديشيد. بر اين اساس تلاش براي دعوت جهانيان به ارزشهاي فطري و انساني اسلام يكي از اولويتهاي مهم در سياست خارجي نظام اسلامي است كه با به لحاظ كردن شرايط زماني و مكاني دنبال خواهد شد.
7- مبارزه علمي و عملي براي تصرف سنگرهاي كليدي قدرت در جهان توسط مسلمانان
امام خميني(ره) براساس واقعگرايي سياسي و پذيرش اين امر كه هر تحولي در نظام بينالملل نيازمند ارتقاي قدرت ميباشد بر ضرورت شناخت عناصر كليدي قدرت در جهان امروز (همچون اقتصاد، فناوريهاي نوين و..) كه وي به عنوان سنگرهاي كليدي قدرت از آنها ياد ميكند تاكيد دارد و تاكيد ميكردند: «من به صراحت ميگويم كه جمهوري اسلامي .. دليلي ندارد مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند. و به صراحت اين نكته را ميگويند كه ما اين حقيقت را در سياست خارجي خود بارها اعلام كردهايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام و كاهش نفوذ سلطه در جهان هستيم. امام خميني(ره) در پيام 29تير67 ميفرمايند: ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامي انساني با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود و آقايي و سروري محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشيد قدرتهاي شرق و غرب همان مظاهر بيمحتواي دنياي مادياند كه در برابر خلود و جاودانگي دنياي ارزشهاي معنوي قابل ذكر نميباشند. من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي ايران با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايهگذاري ميكند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوي جاهطلبي و فزونطلبي صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براي پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامهريزي كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگي به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم و اين را بايد از اصول سياست خارجي خود بدانيم. ما اعلام ميكنيم كه جمهوري اسلامي ايران براي هميشه حامي و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامي و آسيبناپذير نياز سربازان اسلام را تامين و آنان را به مباني عقيدتي و تربيتي اسلام و همچنين به اصول و روشهاي مبارزه عليه نظامهاي كفر و شرك آشنا ميسازد. ايشان در ادامه ميافزايند: حال اگر آنها اين نكته را تشكيل يك امپراتوري بزرگ ميدانند ما باكي نداريم و از آن استقبال ميكنيم.
8- جهاني شدن اسلام و حاكميت صالحان و مستضعفان در جهان
امام خميني درراستاي اعتقادات و آرمانهايي همچون مهدويت و حاكميت صالحان بر زمين، به عنوان يك هدف دراز مدت در عرصه بينالمللي در راستاي اهداف اسلامي خود و به منظور ايجاد نظمي جديد در عر صه بينالمللي بر جهاني شدن اسلام و حاكميت صالحان در جهان و شكلدهي به دنيايي جديد و عادلانه و انساني و فطري تاكيد ميكند و هدف نهايي امام، زمينهسازي براي تشكيل حكومت جهاني اسلام است. در اين باره امام خميني ميگويند: مسولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت (عج) است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هرچه بهتر مردم [ايران] بنمايد، ولي اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند. بر اين اساس تلاش براي حاكميت توحيد در جهان و تحقق حاكميت صالحان و مستضعفان بر جهان به عنوان يك آرمان قراني از اهداف مهم و درازمدت امام خميني در عرصه بينالمللي است كه بايد راهبردهاي تحقق آن را در عرصه بينالمللي مد نظر داشت.
سخن آخر
امام خميني مواضع صريح و آشكاري درباره نظام بينالمللي دارد و به صورت خاص مسائل مربوط به حوزه نظام بينالملل را واكاوي ميكند. ايشان به عنوان فقيه و فعال سياسي با رويكردي آرمانگرا اما واقعبين با اعلان مواضع خويش، رسيدن به نظام مطلوبتري را مبتني بر آرمانهاي ديني در عرصه جهاني خواستار بوده است و با واقعبيني راهبردهايي را براي رسيدن به آنها ارايه داد. بر اين اساس روابط بينالملل و مناسبات حاكم بر آن را تحليل و نقد ميكردند. ايشان با نگاهي واقعگرا عرصه بينالملل را مبتني بر قدرت ميدانست اما قدرتي كه ناعادلانه توزيع شده و در دست افراد غير مهذب است. بنابراين مهمترين راهبرد تحول در اين نظام را ايجاد بلوكهاي قدرت جديد در جهان همچون وحدت مسلمانان و مستضعفان، بيداري ملت و تصرف سنگرهاي كليدي قدرت در جهان توسط صالحان ميدانستند و معتقد بودند بايد با نگاه به اهداف و آرمانهاي اسلامي و حفظ مصالح نظام اسلامي حركت براي تحول در نظام بينالملل را آغاز كرد و مبتني بر دستگاه فكري فقه اصولي شيعه و واقعيتهاي موجود بينالمللي راهكارهاي متناسب براي رسيدن به اين اهداف را كوتاهمدت، ميانمدت و درازمدت طرح نمود. ايشان معتقد بودند بايد به صورت تدريجي و متناسب با شرط زمان و مكان و مقدورات و امكانات و مصالح اسلامي به سوي تحقق اين اهداف حركت كرد.
٭ استاد علوم سياسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي