تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۰۴:۰۳
کد مطلب : ۴۲۸۶۸۱
یادداشتی از محمدعلی وکیلی؛
امامزاده دموکراسی شفا نمیدهد؟!
۱
کبنا ؛محمد علی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت: هرچه به انتخابات ریاست جمهوری نزدیکتر میشویم چیزی بر رغبت و اعتنای مردم به این انتخابات افزوده نمیشود. انگار گردِ یاس و بیمیلی بر سر و صورت جامعه پاشیدهاند. گویا مردم در پس دموکراسی چیزی به دست نیاوردند و به همین دلیل نقش دموکراسی و انتخابات را در سرنوشت خود بیتاثیر میبینند. تو گویی دیگر امیدی به درآمدن نسخهای شفابخش از صندوق رای ندارند. انگار بختِ سیاست برگشته است و به سترونی رسیده است. نه گرهای میگشاید و نه رویایی میسازد؛ نه کارآمد است و نه افقی میگشاید. این سرنوشت سیاست، تراز امید به سیاستمداران را هم نشان میدهد.
البته باید به مردم حق داد؛ مردم مشارکت حداکثری میکنند، اتفاق خاصی نمیافتد؛ مشارکت نمیکنند و مجلس یازده درصدی شکل میگیرد، باز هم اتفاقی در مسیر خواست ملت نمیافتد.
یکی از پرشورترین انتخابات در سال۹۶ برگزار شد اما خیلی زود شخص محبوب آن انتخابات، از بام اقبال افتاد و در عرض چند ماه تبدیل به کم اقبالترین رئیس جمهوری ایران شد. چه اتفاقی افتاد؟ یکی از پرمشارکتترین انتخابات جمهوری اسلامی درسال۹۶ خیلی زود رسید به کم مشارکتترین انتخابات جمهوری اسلامی در سال۹۸؛ فکر میکنید چه شد؟ آن فراز و این فرود چرا رخ داد؟ چرا این اینسان سریع و متوالی؟ این واقعهای است که حتماً نیاز به تبیین دارد. اما میتوان اجمالاً این سخن را از زبان مردم جویا شد که انگار صندوق رای از کارکرد افتاده است. مردم هر نسبتی که با صندوق رای پیدا میکنند چیزی عوض نمیشود. نه حضورشان به بار مینشیند و نه پیام غیبتشان درک میشود. این اصلاً نکته خوبی نیست. اینکه برای مردم این ادراک ساخته شود که از صندوق رای نمیتوانند سرنوشتشان را عوض کنند. خوب نیست این تلقی ایجاد شود که امامزاده دموکراسی شفا نمیدهد. کارآمدیِ دموکراسی، ضامن سلامتِ ارتباط مردم و حکومت است.
اما سوال این است که آیا این ناکارآمدیِ دموکراسی ناشی از ذات آن است؟ یعنی آیا ذاتاً دموکراسیها دیگر شفایی نمیدهند و علاجی نمیبخشند؟ و آیا نسخه نجات بخش عصر حاضر دیگر دموکراسی نیست؟ اگر پاسخ مثبت باشد باید نتیجه گرفت که یک رضاخان مصلح بهتر از یک برگزیده مردمی ولی ناکارآمد است. اما اگر به کارکرد دموکراسی در عصر کنونی همچنان باورمند باشیم باید بپذیریم که ما به لوازم دموکراسی پایبند نبودهایم. صندوقی جلوی مردم گذاشتهایم اما اختیاری به منتخب مردم ندادهایم. مردم انتخاب کردهاند اما به انتخاب آنان احترام نگذاشتهایم. به سیاسیون اجازه ثبت نام دادهایم اما با ردصلاحیت کشور را از بسیاری از ظرفیتها محروم کردهایم. نهادهای قانونگذاری، نظارت و اجرا را مردمی کردهایم اما مجال ندادهایم که احزابی با منشور کشورداری شکل بگیرند و حکمران خوب تربیت کنند. لذا به پوستهای از دموکراسی تن دادهایم و طبیعتاً به ثمر نمینشیند. اینکه دموکراسی در اینجا ناکارآمد است از بی هنری این کالای فرنگی نیست، که اگر بود در فرنگ نیز حاصلی نداشت. این از بیهنری ماست که نمیتوانیم از دموکراسی کار بکشیم. اگر کسانی فکر میکنند با سنگ اندازی بر راه دموکراسی و مانع تراشی جلوی اراده مردم، عقیم بودن دموکراسی و نابالغ بودن مردم را اثبات میکنند، راه به مقصود نمیبَرَند؛ این اوج بیهنری است که از این کالای کارآمد، ناکارآمدی خلق کنیم! بی کارکرد صندوق رای، چیزی نیست که کسی از آن سود ببرد مگر دشمنان این کشور.
البته باید به مردم حق داد؛ مردم مشارکت حداکثری میکنند، اتفاق خاصی نمیافتد؛ مشارکت نمیکنند و مجلس یازده درصدی شکل میگیرد، باز هم اتفاقی در مسیر خواست ملت نمیافتد.
یکی از پرشورترین انتخابات در سال۹۶ برگزار شد اما خیلی زود شخص محبوب آن انتخابات، از بام اقبال افتاد و در عرض چند ماه تبدیل به کم اقبالترین رئیس جمهوری ایران شد. چه اتفاقی افتاد؟ یکی از پرمشارکتترین انتخابات جمهوری اسلامی درسال۹۶ خیلی زود رسید به کم مشارکتترین انتخابات جمهوری اسلامی در سال۹۸؛ فکر میکنید چه شد؟ آن فراز و این فرود چرا رخ داد؟ چرا این اینسان سریع و متوالی؟ این واقعهای است که حتماً نیاز به تبیین دارد. اما میتوان اجمالاً این سخن را از زبان مردم جویا شد که انگار صندوق رای از کارکرد افتاده است. مردم هر نسبتی که با صندوق رای پیدا میکنند چیزی عوض نمیشود. نه حضورشان به بار مینشیند و نه پیام غیبتشان درک میشود. این اصلاً نکته خوبی نیست. اینکه برای مردم این ادراک ساخته شود که از صندوق رای نمیتوانند سرنوشتشان را عوض کنند. خوب نیست این تلقی ایجاد شود که امامزاده دموکراسی شفا نمیدهد. کارآمدیِ دموکراسی، ضامن سلامتِ ارتباط مردم و حکومت است.
اما سوال این است که آیا این ناکارآمدیِ دموکراسی ناشی از ذات آن است؟ یعنی آیا ذاتاً دموکراسیها دیگر شفایی نمیدهند و علاجی نمیبخشند؟ و آیا نسخه نجات بخش عصر حاضر دیگر دموکراسی نیست؟ اگر پاسخ مثبت باشد باید نتیجه گرفت که یک رضاخان مصلح بهتر از یک برگزیده مردمی ولی ناکارآمد است. اما اگر به کارکرد دموکراسی در عصر کنونی همچنان باورمند باشیم باید بپذیریم که ما به لوازم دموکراسی پایبند نبودهایم. صندوقی جلوی مردم گذاشتهایم اما اختیاری به منتخب مردم ندادهایم. مردم انتخاب کردهاند اما به انتخاب آنان احترام نگذاشتهایم. به سیاسیون اجازه ثبت نام دادهایم اما با ردصلاحیت کشور را از بسیاری از ظرفیتها محروم کردهایم. نهادهای قانونگذاری، نظارت و اجرا را مردمی کردهایم اما مجال ندادهایم که احزابی با منشور کشورداری شکل بگیرند و حکمران خوب تربیت کنند. لذا به پوستهای از دموکراسی تن دادهایم و طبیعتاً به ثمر نمینشیند. اینکه دموکراسی در اینجا ناکارآمد است از بی هنری این کالای فرنگی نیست، که اگر بود در فرنگ نیز حاصلی نداشت. این از بیهنری ماست که نمیتوانیم از دموکراسی کار بکشیم. اگر کسانی فکر میکنند با سنگ اندازی بر راه دموکراسی و مانع تراشی جلوی اراده مردم، عقیم بودن دموکراسی و نابالغ بودن مردم را اثبات میکنند، راه به مقصود نمیبَرَند؛ این اوج بیهنری است که از این کالای کارآمد، ناکارآمدی خلق کنیم! بی کارکرد صندوق رای، چیزی نیست که کسی از آن سود ببرد مگر دشمنان این کشور.