تاریخ انتشار
دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ ساعت ۲۲:۰۴
کد مطلب : ۴۲۸۷۸۲
یادداشت ارسالی؛
در رثای ابوحمزه؛ اف برتو باد ای دنیا
۱
کبنا ؛ سردار غلامعلی ابوحمزه مشاور رئیس سازمان بسیج مستضعفین و فرمانده سابق سپاه ثارالله استان کرمان و استان کهگیلویه و بویراحمد پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از جانبازی دوران دفاع مقدس به همرزمان شهیدش پیوست.
لیلا حسین زاده از فعالین حوزه اجتماعی و فرهنگی در این باب نوشت: دانشجو بودیم و بسیجی در دانشگاه یاسوج، زمان هم اوج فاز اجرایی تئوری فشار از پایین و چانه زنی از بالا با هدف تشنج آفرینی سیاسی در دانشگاهها، خصوصاً دانشگاههای ملی هر استان بود که حاکمان وقت اجرایی کشور و استان با تکیه بر مسند قدرت و سوار بر اسب چموش سیاست؛ دانشگاه و دانشجو را سیاست زده میخواستند که داستانش از حوصله خارج هست. و اما دانشگاه یاسوج هم یکی از فعالترین دانشگاههای کشور در اجرای این تئوری بود. تاختن به ارزشها و اصول بنیادین انقلاب، دانشجوهای انقلابی را گرد هم آورده بود تا در برابر هجمه بی امان همگانی علیه ارزشها، قیام کنند و کاری بکنند. بعد از مدتی ایستادگی و مقاومت در برابر دگراندیشیها در دانشگاه، یکباره خود را نه تنها در دانشگاه که در جامعه دولتی آن روز بی پناه و تنها یافتیم؛ باورمان نمیشد که حتی سازمانها و دستگاهها و نهادها و حتی برخی از سیستمهای لشکری و.. که مستقیم و غیر مستقیم مولود انقلاب و تشکیلات نظام محسوب میشوند؛ هم منفعل شده بودند و یا برای رسوا نشدن هم رنگ سیاست اجرایی شده بودند و ما را جور دیگری زحمت هم میدادند.
در این وادی از طریق مسئول بسیج دانشجویی وقت استان کهگیلویه و بویراحمد جناب آقای خیرالله علوی تبار که خود یه تنه هم از بچهها حمایت میکرد، با فرمانده وقت سپاه استان؛ آشنا شدیم در اولین آشنایی و دیدار دلمان قرص و محکم شد چون او را محکم یافتیم. اورا وارث بدر و حنین و یادآور سرداران نامی سپاه و دفاع مقدس یافتیم.
آری سردار غلامعلی ابوحمزه را میگویم که اینک از دنیا رخت بربسته و ترک دنیا نموده است.
فرمانده ای در تراز انقلاب اسلامی، شجاع و دلیر، وقتی از مسئولین گلایه کردیم گفت توکلتان بر خدا باشد و مادامی که بر محور ولایت و حق حرکت کنید، من شخصاً از شما حمایت میکنم. از آن روز عزممان در دفاع از آرمانهای انقلاب جدیتر و افزونتر شد.
شخصیت جذاب، اقتدار انقلابی و صلابت پاسداری او ما را شیفته خودش و عاشق انقلاب و سپاه و بسیج نمود.
ابوحمزه نه در بین بچههای انقلابی دانشگاه که در اغلب مساجد و منابر معنوی استان کهگیلویه و بویراحمد و شهر یاسوج محبوب قلبها بود و البته به نوعی حضور داشت.
ابوحمزه مصداقی از فرماندهانی بود که بر دلهای بسیجیان فرمان میراند، او بین مردم بود و در اتاق بسیار ساده و دلنشین و بی آلایشی در ثپه فرماندهی سپاه استان مینشست و صمیمی با همه گپ میزد، حلقه خاصی نداشت بارها اورا در کوچه و پس کوچههای شهر در حال خرید مایحتاج زندگی میدیدیم.
در عین سادگی در دفاع از آرمانهای انقلاب و ولایت، غرش پاسداری داشت که برای معاندین بیم آور بود و با کسی تعارف نداشت در دفاع از بچههای انقلابی دانشگاه تا دادگاه میآمد؛ آنچه براش مهم بود انقلاب و انقلابی گری بود نه نشستن در کنار فلان مسئول و... نه تعریف و تمجید در روحیهاش اثر گذار بود و نه زخم زبان و ناسزا گفتن.
حال خبر رحلتش در شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها، دنیای دلمان را به هم ریخت. سالهاست او از استان ما رفته است اما یادش در دل بچه انقلابیها بود و اکنون با پیوستنش به یاران شهیدش، هم یاد و هم نامش در خاطرهها خواهد ماند.
با شهدا و امام شهدا و زینب کبری سلام الله علیها محشور باد
لیلا حسین زاده از فعالین حوزه اجتماعی و فرهنگی در این باب نوشت: دانشجو بودیم و بسیجی در دانشگاه یاسوج، زمان هم اوج فاز اجرایی تئوری فشار از پایین و چانه زنی از بالا با هدف تشنج آفرینی سیاسی در دانشگاهها، خصوصاً دانشگاههای ملی هر استان بود که حاکمان وقت اجرایی کشور و استان با تکیه بر مسند قدرت و سوار بر اسب چموش سیاست؛ دانشگاه و دانشجو را سیاست زده میخواستند که داستانش از حوصله خارج هست. و اما دانشگاه یاسوج هم یکی از فعالترین دانشگاههای کشور در اجرای این تئوری بود. تاختن به ارزشها و اصول بنیادین انقلاب، دانشجوهای انقلابی را گرد هم آورده بود تا در برابر هجمه بی امان همگانی علیه ارزشها، قیام کنند و کاری بکنند. بعد از مدتی ایستادگی و مقاومت در برابر دگراندیشیها در دانشگاه، یکباره خود را نه تنها در دانشگاه که در جامعه دولتی آن روز بی پناه و تنها یافتیم؛ باورمان نمیشد که حتی سازمانها و دستگاهها و نهادها و حتی برخی از سیستمهای لشکری و.. که مستقیم و غیر مستقیم مولود انقلاب و تشکیلات نظام محسوب میشوند؛ هم منفعل شده بودند و یا برای رسوا نشدن هم رنگ سیاست اجرایی شده بودند و ما را جور دیگری زحمت هم میدادند.
در این وادی از طریق مسئول بسیج دانشجویی وقت استان کهگیلویه و بویراحمد جناب آقای خیرالله علوی تبار که خود یه تنه هم از بچهها حمایت میکرد، با فرمانده وقت سپاه استان؛ آشنا شدیم در اولین آشنایی و دیدار دلمان قرص و محکم شد چون او را محکم یافتیم. اورا وارث بدر و حنین و یادآور سرداران نامی سپاه و دفاع مقدس یافتیم.
آری سردار غلامعلی ابوحمزه را میگویم که اینک از دنیا رخت بربسته و ترک دنیا نموده است.
فرمانده ای در تراز انقلاب اسلامی، شجاع و دلیر، وقتی از مسئولین گلایه کردیم گفت توکلتان بر خدا باشد و مادامی که بر محور ولایت و حق حرکت کنید، من شخصاً از شما حمایت میکنم. از آن روز عزممان در دفاع از آرمانهای انقلاب جدیتر و افزونتر شد.
شخصیت جذاب، اقتدار انقلابی و صلابت پاسداری او ما را شیفته خودش و عاشق انقلاب و سپاه و بسیج نمود.
ابوحمزه نه در بین بچههای انقلابی دانشگاه که در اغلب مساجد و منابر معنوی استان کهگیلویه و بویراحمد و شهر یاسوج محبوب قلبها بود و البته به نوعی حضور داشت.
ابوحمزه مصداقی از فرماندهانی بود که بر دلهای بسیجیان فرمان میراند، او بین مردم بود و در اتاق بسیار ساده و دلنشین و بی آلایشی در ثپه فرماندهی سپاه استان مینشست و صمیمی با همه گپ میزد، حلقه خاصی نداشت بارها اورا در کوچه و پس کوچههای شهر در حال خرید مایحتاج زندگی میدیدیم.
در عین سادگی در دفاع از آرمانهای انقلاب و ولایت، غرش پاسداری داشت که برای معاندین بیم آور بود و با کسی تعارف نداشت در دفاع از بچههای انقلابی دانشگاه تا دادگاه میآمد؛ آنچه براش مهم بود انقلاب و انقلابی گری بود نه نشستن در کنار فلان مسئول و... نه تعریف و تمجید در روحیهاش اثر گذار بود و نه زخم زبان و ناسزا گفتن.
حال خبر رحلتش در شب میلاد حضرت زینب سلام الله علیها، دنیای دلمان را به هم ریخت. سالهاست او از استان ما رفته است اما یادش در دل بچه انقلابیها بود و اکنون با پیوستنش به یاران شهیدش، هم یاد و هم نامش در خاطرهها خواهد ماند.
با شهدا و امام شهدا و زینب کبری سلام الله علیها محشور باد