یادداشت|
مهر و مهرگان
سروش درست
1 مهر 1400 ساعت 22:45
ماجرای مهر و مدادهای رنگارنگ، نوشتافزار و ابزار سرنوشت، بدسرنوشتیِ پور، پدر، شهروند و شهر و دیاری را نشان میدهد که در آرزوی داشتن شهردارِ شهریار و استاندارِ استان دار، بسان خاکی تشنه، هنوز بندیر- بخوانید در انتظار- است و بَن دیر. بَن نوعی درخت است در رویشگاه زاگرس!
شهریور، شاهدخت تابستان، با چشمانی کال و چشمهسار از اشکِ زلال، بدرود گفت.
این شهبانوی خونگرم، دو برادر تنی اش، تیرگان و مردادگان را با بدرودی به یزدان پاک سپرد. به ناز آمده تا در جشن پاگشای مهر، سر تعظیم ادب فرود آورد و با مز مزه کردن جامی از شراب انگور سی سخت، خوش بخت، درودی بگوید.
مهر، مهربانترین واژه و ماهِ سال است. پاییز شکوهمند و عاشق از راه رسیده است. صد سبد گل گلخند به پایش بریزید و سرنانواز ایل، مقامی به پیشگاه مهرانهاش با شکوه بنوازد! فصل عشّاق، قدم بر دیدهی سال و فال و حال ما گذاشته است. قدمش میمون و بر مردم چشمان بیمقدارمان! فصل نقاشی و نقّاش ها. موسم عاشقی و عاشق ها. دیوان اشعار بارانی و بارانها نرم نرمک آمده است. پاییز، شاه بیت غزل ریزش برگها وسرایش تگرگ زِ راه رسیده است. قدمش مبارک!
شبی چند پس از بزم باشکوه پاگشایی مهر، گر در ورودی جاده آبشار یاسوج - آبی که بشارتت میدهد به شورانگیزی بشار و آبشار- قدم بگذارید، آرام آرام، پاییز را با تن و جان و روان مبارکتان لمس میکنید و درک. برگهای نازک و نارنجی و زرد و قرمز و ارغوانی و رنگین کمانی از رنگ ها، به رقص در میآیند. از زمان شاخسار جدا و بر زمین و خاکسار، بوسه میزنند.
در حاشیه جاده کم عرض و مارپیچ آبشار یاسوج قدم زدن لذت بسیاری دارد. شهر و خیابانهایی که متاسفانه از نبود شورا و مدیریت شهری، خزان زدهتر از خزان است؛ زیر قدمهای رهگذران عاشق فصول و لایق اصول- ترنم دلانگیزی دارند:
وه! که صدای «خِش خِش» برگهای خزانی، چه موسیقی بیکلام دلنوازی میآفریند. روحهای خسته از توسعه نیافتگی استان زرخیز کهگیلویه و بویراحمد، جسمهای دلشکسته از بیعدالتی و جانهای جان بسته از هیاهوی گرانی، تورم و تشدید معضلات اقتصادی، در این جاده، با ترانهی برگها و ترنم رنگ ها- مست مدهوش– میآسایند دمی، بیسر و صدا و هیاهوی آدمی!
مهر و افسانهی آفتابِ آموزگار و مستانهی مهتابِ مدرسه را در این فصل، دنیای دگریست. مهر، نامواژهی سه حرفی و صد معنایی ست. در مطلع مهر، صدای بچهها در نوشت افزارها و کوی و کیچههای شهر، دلنشین است و دل نشین. دست در دست مادر و پدران گاه جوان و گاه، گیس سپید خویش، در آزمون انتخاب دفتر و مداد و کیف و قلم و قلم تراش و پاک کن و پرگار و نقاله و خط کشی هستند تا معلوماتشان را خط به خط، از فرود به فراز بکشند.
با چشمانی خریدار، دلدار دفتر صد برگ طرح ایرانی میشوند. طرحها و شکلهای شکیل و رنگارنگ خارجی- در دعوای تهاجم و تبادل فرهنگ ها- گوی سبقت را با گوناگونی طرحها مختلف از طرحهای وطنی، ربوده اند.
نوشتافزار، دل دخترک سرزمین یاس را برده است، اما قیمتهای سرکشیده تا سقف فلک، طاق طاقت والدین را طاق کرده است.
در شرایط نابسامان کرونا و نامساعد اقتصادی و بیکاری و رکود مشاغل و افول در آمدها، الا ماشااللّه قیمت ها، راه صعودی خویش را گم نمیکنند. تا کمر مردم را نشکنند؛ کمر خم نمیکنند. گرانفروشان نیز، سوار بر مرکب بیانصافی و بیتدبیری پارهای از مسئولان، در تاخت و تازش هستند.
در برخی از نقاط شهر یاسوج، دیدن تابلوی «دفتر ۲۹۰۰ تومان!» در بَرِ خیابانی، کورسوی امیدی را در دل پدری که جیبهایش خالیتر از خالی ست، روشن میکند. پس از انتخاب چند دفتر درجه سه و چهار و مدادهای نامرغوب، شنیدن قیمت افزون بر دویست- سیصد هزار تومان، پدر را مات میکند و کیش. قصه، قصهی میوه فروشیهایی ست که در نبود تدبیر لازم در شهر، بر فراز وانت لاجوردی نیسانشان، با دست خطی خط خطی، قیمت را کیلویی ”ارزان“ تومان مینگارند و در هنگام توزین و پرداخت وجه میوه، تازه پردهی دگری به نمایش در میآید که بعله! آن قیمت، قیمت «جمله ای!» ست. در واقع، این نوعی شومن تبلیغاتی، کیلویی قیمت و نام دارد: عجب حکایتی شده است قیمتهای کیلویی، مناصب کیلویی، معرفت کیلویی، مدرک کیلویی و…. خدای ناکرده، شهروندان را متوهم میکند که نکند این شهر و استان، در و پیکر نداشته و قانون یک شهر و هزار نرخ، رایج باشد.
ماجرای مهر و مدادهای رنگارنگ، نوشتافزار و ابزار سرنوشت، بدسرنوشتیِ پور، پدر، شهروند و شهر و دیاری را نشان میدهد که در آرزوی داشتن شهردارِ شهریار و استاندارِ استان دار، بسان خاکی تشنه، هنوز بندیر- بخوانید در انتظار- است و بَن دیر. بَن نوعی درخت است در رویشگاه زاگرس!
ماه مهر، بوی دلاویز مدرسه و سوی سر و صداهای کودکان و نوباوگان این آب و خاک است.
متاسفانه، دست تقدیر و کرونای بیتفسیر، مهر و مهرگان را به خزانی بدل کرده است؛ امّا سرایش صدای آموزگار، در هر مجال و مقالی، بر دل مینشیند و دڶآراست.
درس معلم، زمزمهی محبتی ست و آیتی از آیات انسان سازی؛ اگر دوستان داستان مجلس، دولت و وزارت خانه، یکسانشان بدانند در یکسانسازی حقوق حقه اشان.
مهر، سمفونی مهرگان درس و بحث و مشق و عشق استاد و شاگرد را در ساحت مقدّس کلاس درس، مینوازد. به رسم رسام ادب، مهر و سرآغاز سال تحصیلی ۱۴۰۰ را به محضر آموزگاران، فرهنگیان، دانش آموزان، دانشجویان، اساتید دانشگاه و سایردست اندرکاران مراکز علمی و آموزشی و تعلیم و تربیتی، تبریک و شادباش عرض مینمایم.
مهرتان ماندگار
درستان پایدار
سروش درست
یاسوج پرسوج
۳۱ شهریور ۱۴۰۰خ.
کد مطلب: 439356