تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ساعت ۱۲:۴۲
کد مطلب : ۴۴۵۵۰۴
یادداشت|
لابرادور، سگِ سیاهِ پوتینِ سفید
سروش درست
۱
کبنا ؛ولادیمیر، نام شهری در ساحل رودخانه ”کلانزا" و نام مشترک پوتین، رئیس جمهور روسیه و زلنسکی رئیس جمهور اکراین است. این شهر ساحلی پس از ” کیف" دومین پایتخت روسیه بوده است.
معمولا از نگارش مطالب سیاسی لذت نمیبرم و قلمم، در ساحت فرهنگ، سرهنگی میکند:
ای سروش مهربان این مهرگان خرم گذار/
فّر و فرمان فریدون ورز با فرهنگ و هنگ
باری،
یک جمله در باب ایران و پدرسوختگی پوتین را وظیفه قلم دانستم که محضر مخاطبین و شهروندان فرهیخته و اساتید مکرم معروض شوم:
انقلاب اسلامی ایران، در بهمن ۵۷ پیروز شد.
دو سال از کودکی انقلاب بیشتر نگذشته بود؛ که اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و شرکای غربی و شرقی اشان، جنگی را بر سر ملت آزادهی ایران آوار کردند.
”تعِزّ من تشاء و تذلّ من تشاءه
عزت و ذلت، دست خداست. "
هشت سال آزگار در تهدید، تشدید و تحریم و انواع ” ید" و ”ریم" بودیم. اسلاو و روسها، انواع سلاحها از”کلاشینکف" تا ”سوخو" های دهشتناک را در اختیار صدام تکریتی گذاشتند. کاری که ”اتازونی" و ”یانکی" ها ها با ”آواکس" و ”فرانک" ها با میگهای هراسآور ”میراژ "، ”پروس" و ”ژرمن" ها با بمبهای شیمیایی و میکروبی و ”انگلو ساکسون" ها با انواع دسیسه از جاسوسی تا سیستمهای ضد جاسوسی علیه ایران به صف شدند و بصف!
القصه:
سال ۶۷ رهبر ایران اسلامی، جام زهر را نوشانوش با جناب فقیدِ مرد سیاست، آیت الله هاشمی، نوش کرد.
مقصد و مقصودِ قلم، رهبر و جام و جنگ و جنم هاشمی نیست؛ منظورِ قلم، رفتار روسها و اسلوها با ما ایرانی هاست.
از دههی هفتاد خورشیدی، این اختاپوس روس، عدیده پاهای خود را دور انرژی هستهای ایران چنبره زد تا دست غرب کوتاه شود.
هنوز این حیف و میل تداوم دارد و در تحویل و تحول دچار اما و اگرند:
”گرچه با دوستان نشستن خوش است/
لیک در اگر نتوان نشست"
پر واضح است که بین طرفین قراردادی حقوقی در راستای حقوق بین الملل حتما هست و مثلا حقوق دو طرف در آن دیده شده است.
اگر پژوهشی سطحی کنید به پدر سوختگی روسها در این مقوله، نیز پی خواهید برد.
این شریک سیاسی ما، از زمان قدرت عالیجناب پوتین، رنگ و لعاب دگری گرفت.
در سوریه به تاخت آمد که در شطرنج قدرت نشود دچار باخت.
بر زمین شطرنج شام، شیردلان ایرانی سرباز، فیل سوار و اسب سوار بودند و تنها رخِ نافرخِ روس، در آسمان و قلاع بود.
شک نکنید و شک نکنیم که به بهانهی جنگ در شام، بهای خون پتر کبیر و کابین ملکه کاترین را هم گرفتند. البت، امری طبیعی ست که هر کشوری در مراودات بین الملل در پیِ منافع خویش است. اما حرف این قلم پر بیراه نیست:
حفظ منافع با بازی جوانمردانه، کاری ست اصولی. اصول آن هم رعایت حقوق و کرامت طرفین است. همان که بین فوتبالیها به ”فیر پلی" معروف است و مشهور.
در دو دهه گذشته، کمی کم و بیش تر، ایران گرفتار برجام و سرجام و فرجام آن بود. دولت در آمد و شد بود و ملت، در آمد و شدِ دل! دلهره نتیجه برجام تاکنون بیفرجام بوده است.
روس ها، با نقش
”یکی به میخ بزن، یکی به نعل! "
تاکنون نگذاشتهاند که طرفین، به فرجام برجام- برسند.
نفت و گاز ایران در تحریم و تشدید و تطمیع و تصغیر بود و روس و پوتین، طرف قرارداد خروس، شیر، عقاب، چکمه و همهی نمادها و نهادهای اروپایی، خرس بود.
ارز همهی اروپا در طول و عرض تأمین و فروش نفت و گاز، به جیب ”خرس"ها سرازیر شده است.
حال کاکاجان خود، حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!
ده روز پیش تر، به هر بهانهای به اکراین حمله کرد: ولادیمیر پوتین و لابرادور به ولادیمیر زلنسکی. قصد قلم، دخالت دراین جنگ و تحلیل آن هم نیست.
در همین مدت کوتاه، ایران و طرف غربی، در پی اهداف سیاسی خویش، در پای میز مذاکره نشسته اند.
مدیر آژانس- عالیجناب گروسی- به تهران تشریف آورد؛ اینجا خوب دقت کنید،
ازین دلم میسوزد که پیغام داده به دشمن سنتی خویش، ”یانکی" ها، که در انعقاد هر قراردادی حواس تون به پدر سوختگی ما ”روس" ها باشد.
با سیری در تاریخ ایران و روس، شخصیت جناب پوتین و سگش لابرادور، قابل تأملترین رهبر روس در ارتباط با ایران است.
پانزدهم اسفندگان ۱۴۰۰خ.
سوم شعبان المعظم ۱۴۴۳ق.
یاسوج آفتابی
سروش درست
معمولا از نگارش مطالب سیاسی لذت نمیبرم و قلمم، در ساحت فرهنگ، سرهنگی میکند:
ای سروش مهربان این مهرگان خرم گذار/
فّر و فرمان فریدون ورز با فرهنگ و هنگ
باری،
یک جمله در باب ایران و پدرسوختگی پوتین را وظیفه قلم دانستم که محضر مخاطبین و شهروندان فرهیخته و اساتید مکرم معروض شوم:
انقلاب اسلامی ایران، در بهمن ۵۷ پیروز شد.
دو سال از کودکی انقلاب بیشتر نگذشته بود؛ که اتحاد جماهیر شوروی، آمریکا و شرکای غربی و شرقی اشان، جنگی را بر سر ملت آزادهی ایران آوار کردند.
”تعِزّ من تشاء و تذلّ من تشاءه
عزت و ذلت، دست خداست. "
هشت سال آزگار در تهدید، تشدید و تحریم و انواع ” ید" و ”ریم" بودیم. اسلاو و روسها، انواع سلاحها از”کلاشینکف" تا ”سوخو" های دهشتناک را در اختیار صدام تکریتی گذاشتند. کاری که ”اتازونی" و ”یانکی" ها ها با ”آواکس" و ”فرانک" ها با میگهای هراسآور ”میراژ "، ”پروس" و ”ژرمن" ها با بمبهای شیمیایی و میکروبی و ”انگلو ساکسون" ها با انواع دسیسه از جاسوسی تا سیستمهای ضد جاسوسی علیه ایران به صف شدند و بصف!
القصه:
سال ۶۷ رهبر ایران اسلامی، جام زهر را نوشانوش با جناب فقیدِ مرد سیاست، آیت الله هاشمی، نوش کرد.
مقصد و مقصودِ قلم، رهبر و جام و جنگ و جنم هاشمی نیست؛ منظورِ قلم، رفتار روسها و اسلوها با ما ایرانی هاست.
از دههی هفتاد خورشیدی، این اختاپوس روس، عدیده پاهای خود را دور انرژی هستهای ایران چنبره زد تا دست غرب کوتاه شود.
هنوز این حیف و میل تداوم دارد و در تحویل و تحول دچار اما و اگرند:
”گرچه با دوستان نشستن خوش است/
لیک در اگر نتوان نشست"
پر واضح است که بین طرفین قراردادی حقوقی در راستای حقوق بین الملل حتما هست و مثلا حقوق دو طرف در آن دیده شده است.
اگر پژوهشی سطحی کنید به پدر سوختگی روسها در این مقوله، نیز پی خواهید برد.
این شریک سیاسی ما، از زمان قدرت عالیجناب پوتین، رنگ و لعاب دگری گرفت.
در سوریه به تاخت آمد که در شطرنج قدرت نشود دچار باخت.
بر زمین شطرنج شام، شیردلان ایرانی سرباز، فیل سوار و اسب سوار بودند و تنها رخِ نافرخِ روس، در آسمان و قلاع بود.
شک نکنید و شک نکنیم که به بهانهی جنگ در شام، بهای خون پتر کبیر و کابین ملکه کاترین را هم گرفتند. البت، امری طبیعی ست که هر کشوری در مراودات بین الملل در پیِ منافع خویش است. اما حرف این قلم پر بیراه نیست:
حفظ منافع با بازی جوانمردانه، کاری ست اصولی. اصول آن هم رعایت حقوق و کرامت طرفین است. همان که بین فوتبالیها به ”فیر پلی" معروف است و مشهور.
در دو دهه گذشته، کمی کم و بیش تر، ایران گرفتار برجام و سرجام و فرجام آن بود. دولت در آمد و شد بود و ملت، در آمد و شدِ دل! دلهره نتیجه برجام تاکنون بیفرجام بوده است.
روس ها، با نقش
”یکی به میخ بزن، یکی به نعل! "
تاکنون نگذاشتهاند که طرفین، به فرجام برجام- برسند.
نفت و گاز ایران در تحریم و تشدید و تطمیع و تصغیر بود و روس و پوتین، طرف قرارداد خروس، شیر، عقاب، چکمه و همهی نمادها و نهادهای اروپایی، خرس بود.
ارز همهی اروپا در طول و عرض تأمین و فروش نفت و گاز، به جیب ”خرس"ها سرازیر شده است.
حال کاکاجان خود، حدیث مفصل بخوان ازین مجمل!
ده روز پیش تر، به هر بهانهای به اکراین حمله کرد: ولادیمیر پوتین و لابرادور به ولادیمیر زلنسکی. قصد قلم، دخالت دراین جنگ و تحلیل آن هم نیست.
در همین مدت کوتاه، ایران و طرف غربی، در پی اهداف سیاسی خویش، در پای میز مذاکره نشسته اند.
مدیر آژانس- عالیجناب گروسی- به تهران تشریف آورد؛ اینجا خوب دقت کنید،
ازین دلم میسوزد که پیغام داده به دشمن سنتی خویش، ”یانکی" ها، که در انعقاد هر قراردادی حواس تون به پدر سوختگی ما ”روس" ها باشد.
با سیری در تاریخ ایران و روس، شخصیت جناب پوتین و سگش لابرادور، قابل تأملترین رهبر روس در ارتباط با ایران است.
پانزدهم اسفندگان ۱۴۰۰خ.
سوم شعبان المعظم ۱۴۴۳ق.
یاسوج آفتابی
سروش درست