تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۲ آذر ۱۴۰۲ ساعت ۲۰:۳۴
کد مطلب : ۴۶۹۹۸۱
تحلیلی بر انتخابات کهگیلویه بزرگ؛
سرنوشت سیاسی «موحد»
۴
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛«شفافیت» یک باید در رسانه است و اگر این مولفه دقیق و صحیح انجام گیرد، جامعه به سمت بهتر شدن حرکت میکند. یکی از محوریترین مؤلفههای سلامت نظام سیاسی - اقتصادی، شفافیت است. این اصل مورد توجه امیرالمؤمنین (ع) در حکومت چندسالهاش بوده است. او در نامه 50 بیان میکند که بهجز اسرار نظامی، هیچ امری را از مردم پنهان نمیکنم. مقام معظم رهبری هم بارها در این خصوص بیاناتی را فرمود. اگر پرسشگری و نقد نباشد، مسائل مختلف برای مردم روشن نمیشود و تصمیمگیری در فضای غبارآلود و پُرابهام سخت است و مشکلاتی را در پی دارد. با این مقدمه تصمیم داریم که عملکرد نمایندگان فعلی مجلس مورد بررسی و نقد قرار بگیرد تا در آستانه انتخابات تصمیمگیری بهتر انجام گیرد و مطالب مطرح شده نه تائید میشود و نه رد و صرفاً برای اطلاع مردم بیان میشود.
سالها قبل، در زمانی که نمایندۀ ۴ دورۀ متوالی کهگیلویه بزرگ، در رقابت سختی که با اصلاح طلبان داشت، تمام معادلات را به هم میزد و نه تنها پیروز این رقابت میشد بلکه برای تمامی جریانها و حتی مردم هم خط و نشان میکشید. نمیخواهم مردم را به عقب برگردانم، بلکه وظیفه دارم که نشانههای قدرت طلبی و نوع نگرش او را مرور کنم تا شاید جوانان کهگیلویه بزرگ، پا در جای پای گذشتگانی که هنوز هم خود را به خواب زدهاند، نگذارند.
آن روزها، هیچایدهای را عملاً در مقابل وی تاب مقاومت و رقابت نبود. هرکس به گونهای در پشت نقاب سنگینِ مصلحتاندیشی و تعامل در نتیجۀ نیاز، تابع احساسات و گفتمان روزهای آخر انتخابات بود. حتی در آن دوران که سایۀ سنگین تفکر اصلاحات در تمامی فضای سیاسی کشور رخنه داشت و بانوان و جوانان برای رسیدن به آرمانگرایی مورد اشاره دولت، در انتظار نشسته بودند، بازهم کهگیلویه بزرگ، در ذلتِ منفعت جویی و قومیت مداری گرفتار بود.
وقتی تریبون سخنرانیاش به سمت مردم میچرخید، تمثالی از تکبر نمایان میشد که «هل من مبارز» میطلبید. انگشت در چشم مردم میکرد که اگر تنها رأی خودم و همسرم باشد، پیروز این رقابتم. بدون احترام به عزت مردم میگفت که با اختلاف فلان تعداد(حداقل ۱۵ هزار رأی)، اول خواهم شد. مردمی که میدانستند تنها با نامهای که با خودکارِ مثلاً آبی بنویسد، تحت حمایت کمیته امداد یا بهزیستی میگیرند، ولی باز هم در مقابل فریادهای او تسلیم بودند. افراد تحصیلکرده و مطلعِ در ادارات میدانستند که تنها هرکه را او بخواهد، ولو ناتوان باشد، مدیر خواهد شد، باز هم به او رأی میدادند. اقشار، طوایف، گروهها، جریانهای مختلف سیاسیِ همسو و کلاً باور مردم بر این شده بود که هرکس رقیب «موحد» باشد، شکست او حتمی است.
دو عامل مهم در سالهای گذشته اتفاق افتاد که در موفقیت «موحد» برای انتخابات سال 98 تعیینکننده بود. قبل از ذکر این دو مورد، باید عرض کنم که، با توسعۀ منابع آگاهی بخش، از جمله گسترش خدماتِ اینترنت، نفوذ سایتهای خبری در جامعه، ظهور برنامههای ارتباط سریع مثل انواع فضای مجازی و ضرورت استفاده از فضای مجازی به جای معلم، اتوماسیون اداری، پست، صدا و سیما، سینما و فرهنگ، بانک و غیره، فکر میکردیم که شفافیتِ رفتارهای مدیران، در قضاوت مردم خواهد بود. یا اینکه به تصورمان هیچ ملاحظهای در نمایان شدن واقعیتِ افراد خاص، صورت نمیگیرد. حتی باورمان بود که این منابع کثیر، اجازه خبره شدنِ بیخردان را نخواهند داد. به قول علی پروین، آنقدر این خیالات کشک بود که در میان سیلِ عظیمِ بیکاران و فریادهای مادرانی که بر فرزندانِ گرفتارِ در فقر و نداری، به آسمان بلند بود، نمایندۀ کهگیلویه، اشتغال در قوۀ قضائیه و درآمدهای کافی و شاید سرشار از نمایندگی را مفید نمیداند و با تحصیلات ابتدایی و البته مدرک تخصصی حوزوی و شاید هم به عنوان کارشناس شرعی استخراج نفت از زمین، به جای اشتغال فرزندان تحصیلکرده و بیکار حوزۀ انتخابیهاش در وزارت نفت، سالها وقت میگذارد تا خود به آن وزارتخانه منتقل شود. همین یک عملِ وی میتوانست، خط سیرِ جوانان و مردم محروم کهگیلویه بزرگ در انتخابات بعدی باشد ولی نشد.
در همین هیاهوی منابع خبری متفاوت، علیرغم رد صلاحیت شدنِ موحد، باز هم زمینه تجدید حیات سیاسیاش فراهم میشود. چرا که آن دو عامل منظور، هنوز در ذهن مردم مرور میشد و بزرگان مصلحتاندیش در سایۀ نگرشهای قومیت گرایی، مبلغ و مروج ستمپذیری بودند. یک عامل، دعوتِ به شام از سیدمحمد خاتمی به عنوان رهبر محبوب اصلاح طلبان در خانۀ سید محمد موحد، نمایندگان اصولگرای سنتی و موافق با استیضاء وزیر دولت اصلاحات بود که هیمنۀ مرزهای سیاسی را در کهگیلویه بویژه بین اصلاح طلبان و اصولگرایان سنتی و به نفع «موحد» در هم شکست. عامل دیگر، حضور سید محمد موحد در حوزۀ انتخابیه بهبهان و موفقیت قاطع وی در آن حوزۀ انتخابیه بود.
قبل از دورۀ چهارم مجلس شورای اسلامی که آغاز موفقیتهای مستمر موحد بود، جنگ هشت ساله و حضور
تلخ شیخ نجفعلی جنتی را تجربه کرده بودیم که عملاً برنامهای برای کاندیدای اصلح و شایسته میسر نبود. پس از آن، و البته عواملی که بزرگان منطقه بویژه کسانی که سیاست را دنبال میکردند، به یاد دارند، موحد، ابتدا از جریان موسوم به حزب الهیها جدا شد و سپس، قدرت طلبی همراه با شوآف بازی را پیشه کرد. نمونهاش در سال 98، در مقابل جمعیت حاضر در ورزشگاه دهدشت بود که ابتدا سجده میکند بعد از پیروزی میگوید که، بینی و بین الله قبل از انتخابات، هاتفی به خوابم آمد و گفت، موحد تو پیروز انتخاباتی. این موج سواری وی بیانگر آن است که مردم در هیچ دورهای در موفقیت او جایی ندارند.
با این تفاصیل، تنها راهی که میتوانست «موحد» را مثل این روزها، به چالش بکشاند و توانایی و کارآمدیاش را نشان دهد، این بود که موفقیتش در انتخابات و با همان شیوۀ خاص خود، بعد از دورهای سراسر خدمت باشد تا ناتوانیاش مشخص شود. بنابراین وقتی در انتخابات 94 شکست خورد، غافل از این بود که هم شانسِ صدایش میزند و هم دام در کمینش نشسته است. یعنی آقای هاشمی پور از انجام کارهای شخصی و دخالت در انتصابات که نگرش و رموز موفقیت «موحد» بودند، امتناع میکرد و از طرفی «موحد» هم در توسعه و انجام زیرساختسازی و پیگیری خدمات عام المنفعه و توسعه محور چندان موفق نبود.
ولذا، در سال 98 باید «موحد» پیروز رقابت انتخاباتی میشد، تا در میان تمامی پروژهها و طرحهای اجرایی و خدمات گستردۀ عمومی و زیرساختها، گرفتار شود. کاری را که باید تکنولوژی و دستاوردهایِ فکریِ نخبگانِ فنی و صنعتی از دریچه رسانههای نوین و فضای مجازی به ذهن مردم متبادر کرده و از تولد دوبارۀ کهنسالِ عاشقِ صندلی سبز بهارستان، جلوگیری میکردند، با به کما رفتن بسیاری از پروژههای مهم و به محاق افتادن برنامههای راهبردی و توسعه محوری که هاشمی پور دنبال کرده بود، نتیجه داد و پرده از چهرۀ ناتوان بعضی برداشت. و اینگونه است که تمامی رسانهها، فضای مجازی و افراد مطلع همچنان به دنبال سناتورسازی هستند.
و اما...
در امثالسازی ادبیات سیاسی و تشابهات تاریخی معمولاً نمونههای بینظیر و عبرتآموزی وجود داشته است.
شواهد و قرائن عملکرد نچندان موفق «موحد» را نشان میدهد و هر روز که به ایام گرم شدن انتخابات نزدیک میشویم شاهد فاصله گرفتن یاران ۴۰ ساله جناب سناتور هستیم.
تشدید اندیشه قبیلهگرایانه، شعار تکراری عزتگرایی، عزتی که در طول عمر ۴۰ ساله حضور در انتخابات تحقق پیدا نکرد و الان در آخر دوران سیاسی و عمر شرایط پارلمانی و حضور در انتخابات بار دیگر آن را تکرار میکند که شائبه فریبکاری بهوجود میآید، چالشهای پیشرو نماینده فعلی است.
اندیشه انقلاب اسلامی متأثر از مکتب سیاسی اسلامی امام خمینی(ره) است که تداوم انقلاب و نشاط سیاسی را در مقتضیات زمانه میداند. رفتار و عملکرد پارلمانی جناب سناتور با آینده نگری و ذائقه سیاسی و فرهنگی شهروندان کهگیلویه بزرگ فاصلهای بسیار آشکار دارد.
افول سیاسی و از هم پاشیدگی یک گروه محلی و منطقهای که با حساب و کتاب خاصی در ادوار ماضی به اجتماع سیاسی و انتخاباتی نشستهاند، ربطی به طرح تمدن نوین اسلامی که آرمان حقیقی انقلاب اسلامی است ندارد. حیات سیاسی همین افراد در جولان سیاسی سناتور نهفته است که با افول سیاسی و به خط آخر رسیدن آن حیات سیاسی در دیگر جریانهای سیاسی هضم و همراه میشوند.
دهه پنجم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، زمان تکرار و حضور بازی سازان سیاسی ادوار اولیه نیست. دیگر مفاهیمی در چنته سیاسی و فرهنگی ندارد که بخواهند آن را در عرصۀ قانونگذاری بکار گیرند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی اسفند ماه ۱۴۰۲ کار برای سناتور سخت است. بهتر است به وزارت نفت برگردد یا مسیر دیگری را برگزیند. نسل جوان و با تجربه بااندیشه علمی و دانشگاهی قادر است دوران سازندگی کهگیلویه بزرگ را آغاز نماید و تحول اساسی در رفتار و عملکرد پارلمانی بوجود آورد و شکل رابطه و تعامل مردم و مجلس را در مسیری ارزشمند و آینده ساز قراردهد.
سالها قبل، در زمانی که نمایندۀ ۴ دورۀ متوالی کهگیلویه بزرگ، در رقابت سختی که با اصلاح طلبان داشت، تمام معادلات را به هم میزد و نه تنها پیروز این رقابت میشد بلکه برای تمامی جریانها و حتی مردم هم خط و نشان میکشید. نمیخواهم مردم را به عقب برگردانم، بلکه وظیفه دارم که نشانههای قدرت طلبی و نوع نگرش او را مرور کنم تا شاید جوانان کهگیلویه بزرگ، پا در جای پای گذشتگانی که هنوز هم خود را به خواب زدهاند، نگذارند.
آن روزها، هیچایدهای را عملاً در مقابل وی تاب مقاومت و رقابت نبود. هرکس به گونهای در پشت نقاب سنگینِ مصلحتاندیشی و تعامل در نتیجۀ نیاز، تابع احساسات و گفتمان روزهای آخر انتخابات بود. حتی در آن دوران که سایۀ سنگین تفکر اصلاحات در تمامی فضای سیاسی کشور رخنه داشت و بانوان و جوانان برای رسیدن به آرمانگرایی مورد اشاره دولت، در انتظار نشسته بودند، بازهم کهگیلویه بزرگ، در ذلتِ منفعت جویی و قومیت مداری گرفتار بود.
وقتی تریبون سخنرانیاش به سمت مردم میچرخید، تمثالی از تکبر نمایان میشد که «هل من مبارز» میطلبید. انگشت در چشم مردم میکرد که اگر تنها رأی خودم و همسرم باشد، پیروز این رقابتم. بدون احترام به عزت مردم میگفت که با اختلاف فلان تعداد(حداقل ۱۵ هزار رأی)، اول خواهم شد. مردمی که میدانستند تنها با نامهای که با خودکارِ مثلاً آبی بنویسد، تحت حمایت کمیته امداد یا بهزیستی میگیرند، ولی باز هم در مقابل فریادهای او تسلیم بودند. افراد تحصیلکرده و مطلعِ در ادارات میدانستند که تنها هرکه را او بخواهد، ولو ناتوان باشد، مدیر خواهد شد، باز هم به او رأی میدادند. اقشار، طوایف، گروهها، جریانهای مختلف سیاسیِ همسو و کلاً باور مردم بر این شده بود که هرکس رقیب «موحد» باشد، شکست او حتمی است.
دو عامل مهم در سالهای گذشته اتفاق افتاد که در موفقیت «موحد» برای انتخابات سال 98 تعیینکننده بود. قبل از ذکر این دو مورد، باید عرض کنم که، با توسعۀ منابع آگاهی بخش، از جمله گسترش خدماتِ اینترنت، نفوذ سایتهای خبری در جامعه، ظهور برنامههای ارتباط سریع مثل انواع فضای مجازی و ضرورت استفاده از فضای مجازی به جای معلم، اتوماسیون اداری، پست، صدا و سیما، سینما و فرهنگ، بانک و غیره، فکر میکردیم که شفافیتِ رفتارهای مدیران، در قضاوت مردم خواهد بود. یا اینکه به تصورمان هیچ ملاحظهای در نمایان شدن واقعیتِ افراد خاص، صورت نمیگیرد. حتی باورمان بود که این منابع کثیر، اجازه خبره شدنِ بیخردان را نخواهند داد. به قول علی پروین، آنقدر این خیالات کشک بود که در میان سیلِ عظیمِ بیکاران و فریادهای مادرانی که بر فرزندانِ گرفتارِ در فقر و نداری، به آسمان بلند بود، نمایندۀ کهگیلویه، اشتغال در قوۀ قضائیه و درآمدهای کافی و شاید سرشار از نمایندگی را مفید نمیداند و با تحصیلات ابتدایی و البته مدرک تخصصی حوزوی و شاید هم به عنوان کارشناس شرعی استخراج نفت از زمین، به جای اشتغال فرزندان تحصیلکرده و بیکار حوزۀ انتخابیهاش در وزارت نفت، سالها وقت میگذارد تا خود به آن وزارتخانه منتقل شود. همین یک عملِ وی میتوانست، خط سیرِ جوانان و مردم محروم کهگیلویه بزرگ در انتخابات بعدی باشد ولی نشد.
در همین هیاهوی منابع خبری متفاوت، علیرغم رد صلاحیت شدنِ موحد، باز هم زمینه تجدید حیات سیاسیاش فراهم میشود. چرا که آن دو عامل منظور، هنوز در ذهن مردم مرور میشد و بزرگان مصلحتاندیش در سایۀ نگرشهای قومیت گرایی، مبلغ و مروج ستمپذیری بودند. یک عامل، دعوتِ به شام از سیدمحمد خاتمی به عنوان رهبر محبوب اصلاح طلبان در خانۀ سید محمد موحد، نمایندگان اصولگرای سنتی و موافق با استیضاء وزیر دولت اصلاحات بود که هیمنۀ مرزهای سیاسی را در کهگیلویه بویژه بین اصلاح طلبان و اصولگرایان سنتی و به نفع «موحد» در هم شکست. عامل دیگر، حضور سید محمد موحد در حوزۀ انتخابیه بهبهان و موفقیت قاطع وی در آن حوزۀ انتخابیه بود.
قبل از دورۀ چهارم مجلس شورای اسلامی که آغاز موفقیتهای مستمر موحد بود، جنگ هشت ساله و حضور
تلخ شیخ نجفعلی جنتی را تجربه کرده بودیم که عملاً برنامهای برای کاندیدای اصلح و شایسته میسر نبود. پس از آن، و البته عواملی که بزرگان منطقه بویژه کسانی که سیاست را دنبال میکردند، به یاد دارند، موحد، ابتدا از جریان موسوم به حزب الهیها جدا شد و سپس، قدرت طلبی همراه با شوآف بازی را پیشه کرد. نمونهاش در سال 98، در مقابل جمعیت حاضر در ورزشگاه دهدشت بود که ابتدا سجده میکند بعد از پیروزی میگوید که، بینی و بین الله قبل از انتخابات، هاتفی به خوابم آمد و گفت، موحد تو پیروز انتخاباتی. این موج سواری وی بیانگر آن است که مردم در هیچ دورهای در موفقیت او جایی ندارند.
با این تفاصیل، تنها راهی که میتوانست «موحد» را مثل این روزها، به چالش بکشاند و توانایی و کارآمدیاش را نشان دهد، این بود که موفقیتش در انتخابات و با همان شیوۀ خاص خود، بعد از دورهای سراسر خدمت باشد تا ناتوانیاش مشخص شود. بنابراین وقتی در انتخابات 94 شکست خورد، غافل از این بود که هم شانسِ صدایش میزند و هم دام در کمینش نشسته است. یعنی آقای هاشمی پور از انجام کارهای شخصی و دخالت در انتصابات که نگرش و رموز موفقیت «موحد» بودند، امتناع میکرد و از طرفی «موحد» هم در توسعه و انجام زیرساختسازی و پیگیری خدمات عام المنفعه و توسعه محور چندان موفق نبود.
ولذا، در سال 98 باید «موحد» پیروز رقابت انتخاباتی میشد، تا در میان تمامی پروژهها و طرحهای اجرایی و خدمات گستردۀ عمومی و زیرساختها، گرفتار شود. کاری را که باید تکنولوژی و دستاوردهایِ فکریِ نخبگانِ فنی و صنعتی از دریچه رسانههای نوین و فضای مجازی به ذهن مردم متبادر کرده و از تولد دوبارۀ کهنسالِ عاشقِ صندلی سبز بهارستان، جلوگیری میکردند، با به کما رفتن بسیاری از پروژههای مهم و به محاق افتادن برنامههای راهبردی و توسعه محوری که هاشمی پور دنبال کرده بود، نتیجه داد و پرده از چهرۀ ناتوان بعضی برداشت. و اینگونه است که تمامی رسانهها، فضای مجازی و افراد مطلع همچنان به دنبال سناتورسازی هستند.
و اما...
در امثالسازی ادبیات سیاسی و تشابهات تاریخی معمولاً نمونههای بینظیر و عبرتآموزی وجود داشته است.
شواهد و قرائن عملکرد نچندان موفق «موحد» را نشان میدهد و هر روز که به ایام گرم شدن انتخابات نزدیک میشویم شاهد فاصله گرفتن یاران ۴۰ ساله جناب سناتور هستیم.
تشدید اندیشه قبیلهگرایانه، شعار تکراری عزتگرایی، عزتی که در طول عمر ۴۰ ساله حضور در انتخابات تحقق پیدا نکرد و الان در آخر دوران سیاسی و عمر شرایط پارلمانی و حضور در انتخابات بار دیگر آن را تکرار میکند که شائبه فریبکاری بهوجود میآید، چالشهای پیشرو نماینده فعلی است.
اندیشه انقلاب اسلامی متأثر از مکتب سیاسی اسلامی امام خمینی(ره) است که تداوم انقلاب و نشاط سیاسی را در مقتضیات زمانه میداند. رفتار و عملکرد پارلمانی جناب سناتور با آینده نگری و ذائقه سیاسی و فرهنگی شهروندان کهگیلویه بزرگ فاصلهای بسیار آشکار دارد.
افول سیاسی و از هم پاشیدگی یک گروه محلی و منطقهای که با حساب و کتاب خاصی در ادوار ماضی به اجتماع سیاسی و انتخاباتی نشستهاند، ربطی به طرح تمدن نوین اسلامی که آرمان حقیقی انقلاب اسلامی است ندارد. حیات سیاسی همین افراد در جولان سیاسی سناتور نهفته است که با افول سیاسی و به خط آخر رسیدن آن حیات سیاسی در دیگر جریانهای سیاسی هضم و همراه میشوند.
دهه پنجم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، زمان تکرار و حضور بازی سازان سیاسی ادوار اولیه نیست. دیگر مفاهیمی در چنته سیاسی و فرهنگی ندارد که بخواهند آن را در عرصۀ قانونگذاری بکار گیرند.
انتخابات مجلس شورای اسلامی اسفند ماه ۱۴۰۲ کار برای سناتور سخت است. بهتر است به وزارت نفت برگردد یا مسیر دیگری را برگزیند. نسل جوان و با تجربه بااندیشه علمی و دانشگاهی قادر است دوران سازندگی کهگیلویه بزرگ را آغاز نماید و تحول اساسی در رفتار و عملکرد پارلمانی بوجود آورد و شکل رابطه و تعامل مردم و مجلس را در مسیری ارزشمند و آینده ساز قراردهد.
خواهید دید