تاریخ انتشار
يکشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۵۷
کد مطلب : ۴۷۶۳۰۸
یادداشتی از شیرزاد ایرانمهر؛
سرباز اُمَّت، خادم مِلَّت
۲
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشت - 1- اختلافنظر و اختلافات سیاسی تا حدود زیادی طبیعی است. برای حل مشکل اختلافنظر در روند اداره جوامع و مدیریت بهینه کشورها، سیستمهای حکومتی مختلفی در طول تاریخ، طراحی و ارائه شده که جمهوری هم یکی از آنهاست. با تمام این وجود، همه نظرات همیشه صادقانه، مبتنی بر نیت خیر و خیر عامه مردم نیست و پای عوامل دیگری مانند سود شخصی یا سود گروهی خاص مدنظر است. ولی هر چه که هست، اختلافنظر طبیعی است.
2- با وجود انتظار وجود اختلافنظر، امکان بودن همه نظرات در جامعه هم میسر نیست. هر جامعه بر اساس اصولی خاص تشکیل میشود و به حیات خود ادامه میدهد. هر چقدر هم برای دموکراسی تبلیغ شود، باز هم جمع همه نظرات و سیستمها در یک سیستم حکومتی برای جوامع میسر نیست. به دلیل میسر نبودن امکان حضور همه گروهها و نظرات در اداره یک جامعه، رقابت و دشمنی هم طبیعی است. البته طبیعی که گفته میشود، با در نظرگیری حب و بغضها است؛ وگرنه با زدودن گردهای حواشی، ذات انسانها در هر کجای جهان که باشند، به هم نزدیک است.
3- این دو مورد اول برای این گفته شد که بر این نکته تأکید گردد که در نوشتن و خواندن این یادداشت نیز انتظار هم نظری وجود ندارد و از طرفی نظراتی که در سطح جامعه نسبت به یک موضوع گفته میشود نیز همه لزوماً صادقانه و با حسننیت نیستند. غیر از حسننیت داشتن یا نداشتن، خیلی از نظرات ممکن است که مشخصاً درست هم نباشند.
4- شهید سید ابراهیم رئیسی، اگر هم سیاستمدار بود، مثل بقیه سیاستمداران نبود. به ما یاد دادهاند که سیاستمدار باید دورو باشد. اهل حیله باشد. اهل استفاده ابزاری از دیگران و موقعیتها باشد. حتی اهل تندی و تشر باشد. اگر شما کلمه سیاس را در واژهنامههای فارسی جستجو کنید، در کنار معنی فرد سیاستمدار، معنی فرد حیلهگر را نیز میبینید. ولی ابراهیم رئیسی اینچنین نبود. صاف بود و صادق و بیریا و بیادعا. یعنی بنا به تعریفی که در عرف از سیاستمدار رایج کردهاند، میتوان گفت که او سیاستمدار نبود.
5- اگر پی عقبماندگیهای ایران در تاریخ معاصر و چند سده اخیر گرفته شود، میتوان رد تأثیر اختلافنظر در تعیین سیاست راهبردی توسعه کشور را دید. توضیح اینکه از وقتی ایرانیان متوجه عقبماندگی کشور نسبت به سایر کشورها و تأثیر آن روی نحوه تعامل قدرتهای جهانی و منطقهای و سایر کشورها با ایران شدند، در مورد تعیین سیاست اصلی پیشبرد و پیشرفت کشور دچار اختلافنظر شدند. اگر عباس میرزا را بهعنوان یکی از پیشروان تأمل در علل عقبماندگی کشور ببینیم، تقریباً از همان زمان میتوانیم رد و تأثیر این اختلافنظر را ببینیم.
6- گروهی تمایل به وابستگی به اروپا و مشخصاً استعمار انگلیس را داشتند. گروهی تمایل به وابستگی به قدرت زورگوی روسیه را. گروهی دنبال موازنه در امتیازدادن به قدرتهای جهانی و تعدیل شرایط برای ایران یا برای منافع خود بودند. گروهی دنبال استقلال همهجانبه و پرهیز از امتیازدادن به هر کدام از کشورهای خارجی بودند. گروهی بر حفظ فرهنگ اسلامی تأکید داشتند و گروهی به دنبال احیای ارزشهای باستانی ایرانی. گروهی دنبال ترکیب ارزشهای فرهنگی. گروهی دنبال از فرق سر تا نوک پا غربی شدن و بسیاری خط فکریهای دیگر. اگر دقت کنیم، در هر دسته از این دستهها، سیاستمدارانی را در تاریخ معاصر ایران مییابیم.
7- این کشمکشهای چه کنیم چه کنیمهای پیشرفت، در چهل و اندی سالی که از جمهوری اسلامی میگذرد نیز ادامه داشته است. ابراهیم رئیسی خط فکری را دنبال میکرد که اساس آن آستین بالازدن خود ما ایرانیان است. خودمان متکی بر خودمان. با حفظ ارزشهایمان. او برخلاف رؤسای جمهور قبلی ایران که دنبال تغییرات در اصول اساسی انقلاب اسلامی ایران در زمینه سیاست خارجی و داخلی، اقتصاد و اصول کلان بودند، تمرکز را بر روی استفاده از آنچه که هست گذاشت. قبل از او، یا دنبال توسعه مدل اقتصادی غربی بودند یا توسعه مدلهای سیاسی غربی. دلیل اصلی و اساسی بروز اختلافات نهادهای حاکمیتی با رؤسای جمهور قبلی هم همین موارد و جزئیات آنها بود. ولی ابراهیم رئیسی نه تمایلی به تظاهر به ژستهای روشنفکری سیاسی داشت و نه تمایلی به مدلهای اقتصادی سرمایهداری.
8- کشور ایران در سالهای اخیر با تمام وجود درگیر جنگ اقتصادی است. بسیاری از مشکلات امروز ایران، عامل بیرونی دارد. دلایل این جنگ هم روشن هستند. بین این جنگ اقتصادی و آنچه از انتخاب سیاست راهبردی گفته شد، ارتباط مستقیمی وجود دارد. بالاخره هر سیاستی تاوانی دارد. استقلال قیمتی. قدرت بهایی. پیشرفت نیازمندیهایی. توسعه تلاشهایی. خداوند توسعه را بهصورت بسته آماده، به هیچ ملتی عطا نمیکند.
9- پیشرفت میراث است. یعنی حاصل تلاش نسلهای مختلف؛ بنابراین وقتی که کشور انتخاب کرد که مبتنی بر استقلال مرزی، فکری و فرهنگی از جریان غالب جهان پیش رود، طبیعتاً پیشرفت و به سطح اقتدار منطقهای و جهانی رسیدن طولانیتر میشود. یعنی چندین نسل باید زحمات خود را بهصورت هماهنگ پیش برده و نتایج را رویهم بگذارند تا یک تمدن مستقل و مقتدر شکل گیرد. یعنی انتظار حل مشکلات مملکت از یک رئیسجمهور و یک گروه در یک بازه زمانی کوتاهمدت، بهمانند درخواست معجزه از پیامبری میماند. ولی رئیسجمهور باید راه خود را در راستای همان سیاست کلی برگزیند. ضمن تعامل با جهان، اتکای به خود. آستین بالازدن. گِلی شدن. خاک خوردن. فلسفهبافی سیاسی و اقتصادی دردی دوا نمیکند. چیزی که بخش زیادی از انرژی چند دهه اخیر را گرفته است.
10- در کنار موارد یاد شده، موضوع اساسی دیگر سیاست منطقهای ایران است. بالاخره ایران و مردم ایران یا باید تصمیم بگیرند که نسبت به محیط اطراف بیتفاوت یا خنثی باشند یا نقش خاص خودشان را بازی کنند. طبیعتاً انتخاب هر سیاستی، متعاقباً عواقب خاص خودش را به همراه خواهد آورد. فارغ از هر نگاه سیاسی، اگر ما مسلمان و مشخصاً شیعه هستیم، حمایت از فلسطین و مبارزه با اسرائیل الزامی است و البته همینطور گسترش اندیشه تشیع. صدالبته باتوجهبه ملاحظات خاص منطقهای و زمانی و با راهبردهای خاص فرهنگی و مردمی و نه لزوماً نظامی. اسم این بخش را نگاه به اُمَّت میگذاریم. اُمَّت اسلام.
11- سردار شهید قاسم سلیمانی نماد این مسیر بود. آیتالله رئیسی هم در همین خط بود. یعنی از بخشی از نظام که صراحتاً و قویاً خواستار مبارزه آشکارا و علنی با اسرائیل هستند. یا حداقل حمایت همهجانبه از گروههای مقاومت. توسعه نگاه اُمَّت - محور به سیاستهای منطقهای.
12- اساساً اگر فشار سنگین جنگ اقتصادی بر مردم را نادیده بگیریم، عمده مردم ایران حامی توسعه کشور در سطح داخلی به روش اسلامی واقعی و در سطح بینالمللی در قالب افزایش اقتدار منطقهای و جهانی و حمایت از گروههای مقاومت هستند. نشانه این را در واکنشها به شهادت دو شخصیت برجسته سالهای اخیر یعنی سردار شهید قاسم سلیمانی و رئیسجمهور شهید ابراهیم رئیسی میتوان دید. مردم ایران فارغ از نگاه سیاسی و اقتصادی، کسانی را که همه چیز را در طبق اخلاص میگذارند و آستین بالا میزنند را دوست دارند. حتی اگر شکست بخورند و اتفاقاً شکست ظاهری این نوع از تلاشگران و جهادگران و ناتمامماندن کارها و زندگی آنها، بسیار بر ارزش و قرب آنها در نزد عامه مردم میافزاید. آنها را عزیز میکند.
13- بهعنوان جمعبندی میتوان گفت آنچه که قاسم سلیمانی بود، آنچه که ابراهیم رئیسی بود و آنچه که بسیاری از افراد مشابه بودند و در عین سختیها باعث تهییج احساسات پاک و خالصانه مردم شدند، دو شاخصه اصلی داشتند: خادمی مِلَّت ایران بدون چشمداشت و در عین سادگی و پاکدستی و بی ادعایی و سربازی اُمَّت اسلام در عین فروتنی و جهاد و ازخودگذشتگی. دو عنصر اصلی سازندگی تمدن ایرانی - اسلامی: سربازی اُمَّت، خادمی مِلَّت.
14- شهید آیتالله دکتر حاج سید ابراهیم رئیسی شایسته همه این القاب پیش از نام خود بود. سرباز اُمَّت بود و خادم مِلَّت.
-------------------
شیرزاد ایرانمهر
تهران، 4 خرداد 1403
2- با وجود انتظار وجود اختلافنظر، امکان بودن همه نظرات در جامعه هم میسر نیست. هر جامعه بر اساس اصولی خاص تشکیل میشود و به حیات خود ادامه میدهد. هر چقدر هم برای دموکراسی تبلیغ شود، باز هم جمع همه نظرات و سیستمها در یک سیستم حکومتی برای جوامع میسر نیست. به دلیل میسر نبودن امکان حضور همه گروهها و نظرات در اداره یک جامعه، رقابت و دشمنی هم طبیعی است. البته طبیعی که گفته میشود، با در نظرگیری حب و بغضها است؛ وگرنه با زدودن گردهای حواشی، ذات انسانها در هر کجای جهان که باشند، به هم نزدیک است.
3- این دو مورد اول برای این گفته شد که بر این نکته تأکید گردد که در نوشتن و خواندن این یادداشت نیز انتظار هم نظری وجود ندارد و از طرفی نظراتی که در سطح جامعه نسبت به یک موضوع گفته میشود نیز همه لزوماً صادقانه و با حسننیت نیستند. غیر از حسننیت داشتن یا نداشتن، خیلی از نظرات ممکن است که مشخصاً درست هم نباشند.
4- شهید سید ابراهیم رئیسی، اگر هم سیاستمدار بود، مثل بقیه سیاستمداران نبود. به ما یاد دادهاند که سیاستمدار باید دورو باشد. اهل حیله باشد. اهل استفاده ابزاری از دیگران و موقعیتها باشد. حتی اهل تندی و تشر باشد. اگر شما کلمه سیاس را در واژهنامههای فارسی جستجو کنید، در کنار معنی فرد سیاستمدار، معنی فرد حیلهگر را نیز میبینید. ولی ابراهیم رئیسی اینچنین نبود. صاف بود و صادق و بیریا و بیادعا. یعنی بنا به تعریفی که در عرف از سیاستمدار رایج کردهاند، میتوان گفت که او سیاستمدار نبود.
5- اگر پی عقبماندگیهای ایران در تاریخ معاصر و چند سده اخیر گرفته شود، میتوان رد تأثیر اختلافنظر در تعیین سیاست راهبردی توسعه کشور را دید. توضیح اینکه از وقتی ایرانیان متوجه عقبماندگی کشور نسبت به سایر کشورها و تأثیر آن روی نحوه تعامل قدرتهای جهانی و منطقهای و سایر کشورها با ایران شدند، در مورد تعیین سیاست اصلی پیشبرد و پیشرفت کشور دچار اختلافنظر شدند. اگر عباس میرزا را بهعنوان یکی از پیشروان تأمل در علل عقبماندگی کشور ببینیم، تقریباً از همان زمان میتوانیم رد و تأثیر این اختلافنظر را ببینیم.
6- گروهی تمایل به وابستگی به اروپا و مشخصاً استعمار انگلیس را داشتند. گروهی تمایل به وابستگی به قدرت زورگوی روسیه را. گروهی دنبال موازنه در امتیازدادن به قدرتهای جهانی و تعدیل شرایط برای ایران یا برای منافع خود بودند. گروهی دنبال استقلال همهجانبه و پرهیز از امتیازدادن به هر کدام از کشورهای خارجی بودند. گروهی بر حفظ فرهنگ اسلامی تأکید داشتند و گروهی به دنبال احیای ارزشهای باستانی ایرانی. گروهی دنبال ترکیب ارزشهای فرهنگی. گروهی دنبال از فرق سر تا نوک پا غربی شدن و بسیاری خط فکریهای دیگر. اگر دقت کنیم، در هر دسته از این دستهها، سیاستمدارانی را در تاریخ معاصر ایران مییابیم.
7- این کشمکشهای چه کنیم چه کنیمهای پیشرفت، در چهل و اندی سالی که از جمهوری اسلامی میگذرد نیز ادامه داشته است. ابراهیم رئیسی خط فکری را دنبال میکرد که اساس آن آستین بالازدن خود ما ایرانیان است. خودمان متکی بر خودمان. با حفظ ارزشهایمان. او برخلاف رؤسای جمهور قبلی ایران که دنبال تغییرات در اصول اساسی انقلاب اسلامی ایران در زمینه سیاست خارجی و داخلی، اقتصاد و اصول کلان بودند، تمرکز را بر روی استفاده از آنچه که هست گذاشت. قبل از او، یا دنبال توسعه مدل اقتصادی غربی بودند یا توسعه مدلهای سیاسی غربی. دلیل اصلی و اساسی بروز اختلافات نهادهای حاکمیتی با رؤسای جمهور قبلی هم همین موارد و جزئیات آنها بود. ولی ابراهیم رئیسی نه تمایلی به تظاهر به ژستهای روشنفکری سیاسی داشت و نه تمایلی به مدلهای اقتصادی سرمایهداری.
8- کشور ایران در سالهای اخیر با تمام وجود درگیر جنگ اقتصادی است. بسیاری از مشکلات امروز ایران، عامل بیرونی دارد. دلایل این جنگ هم روشن هستند. بین این جنگ اقتصادی و آنچه از انتخاب سیاست راهبردی گفته شد، ارتباط مستقیمی وجود دارد. بالاخره هر سیاستی تاوانی دارد. استقلال قیمتی. قدرت بهایی. پیشرفت نیازمندیهایی. توسعه تلاشهایی. خداوند توسعه را بهصورت بسته آماده، به هیچ ملتی عطا نمیکند.
9- پیشرفت میراث است. یعنی حاصل تلاش نسلهای مختلف؛ بنابراین وقتی که کشور انتخاب کرد که مبتنی بر استقلال مرزی، فکری و فرهنگی از جریان غالب جهان پیش رود، طبیعتاً پیشرفت و به سطح اقتدار منطقهای و جهانی رسیدن طولانیتر میشود. یعنی چندین نسل باید زحمات خود را بهصورت هماهنگ پیش برده و نتایج را رویهم بگذارند تا یک تمدن مستقل و مقتدر شکل گیرد. یعنی انتظار حل مشکلات مملکت از یک رئیسجمهور و یک گروه در یک بازه زمانی کوتاهمدت، بهمانند درخواست معجزه از پیامبری میماند. ولی رئیسجمهور باید راه خود را در راستای همان سیاست کلی برگزیند. ضمن تعامل با جهان، اتکای به خود. آستین بالازدن. گِلی شدن. خاک خوردن. فلسفهبافی سیاسی و اقتصادی دردی دوا نمیکند. چیزی که بخش زیادی از انرژی چند دهه اخیر را گرفته است.
10- در کنار موارد یاد شده، موضوع اساسی دیگر سیاست منطقهای ایران است. بالاخره ایران و مردم ایران یا باید تصمیم بگیرند که نسبت به محیط اطراف بیتفاوت یا خنثی باشند یا نقش خاص خودشان را بازی کنند. طبیعتاً انتخاب هر سیاستی، متعاقباً عواقب خاص خودش را به همراه خواهد آورد. فارغ از هر نگاه سیاسی، اگر ما مسلمان و مشخصاً شیعه هستیم، حمایت از فلسطین و مبارزه با اسرائیل الزامی است و البته همینطور گسترش اندیشه تشیع. صدالبته باتوجهبه ملاحظات خاص منطقهای و زمانی و با راهبردهای خاص فرهنگی و مردمی و نه لزوماً نظامی. اسم این بخش را نگاه به اُمَّت میگذاریم. اُمَّت اسلام.
11- سردار شهید قاسم سلیمانی نماد این مسیر بود. آیتالله رئیسی هم در همین خط بود. یعنی از بخشی از نظام که صراحتاً و قویاً خواستار مبارزه آشکارا و علنی با اسرائیل هستند. یا حداقل حمایت همهجانبه از گروههای مقاومت. توسعه نگاه اُمَّت - محور به سیاستهای منطقهای.
12- اساساً اگر فشار سنگین جنگ اقتصادی بر مردم را نادیده بگیریم، عمده مردم ایران حامی توسعه کشور در سطح داخلی به روش اسلامی واقعی و در سطح بینالمللی در قالب افزایش اقتدار منطقهای و جهانی و حمایت از گروههای مقاومت هستند. نشانه این را در واکنشها به شهادت دو شخصیت برجسته سالهای اخیر یعنی سردار شهید قاسم سلیمانی و رئیسجمهور شهید ابراهیم رئیسی میتوان دید. مردم ایران فارغ از نگاه سیاسی و اقتصادی، کسانی را که همه چیز را در طبق اخلاص میگذارند و آستین بالا میزنند را دوست دارند. حتی اگر شکست بخورند و اتفاقاً شکست ظاهری این نوع از تلاشگران و جهادگران و ناتمامماندن کارها و زندگی آنها، بسیار بر ارزش و قرب آنها در نزد عامه مردم میافزاید. آنها را عزیز میکند.
13- بهعنوان جمعبندی میتوان گفت آنچه که قاسم سلیمانی بود، آنچه که ابراهیم رئیسی بود و آنچه که بسیاری از افراد مشابه بودند و در عین سختیها باعث تهییج احساسات پاک و خالصانه مردم شدند، دو شاخصه اصلی داشتند: خادمی مِلَّت ایران بدون چشمداشت و در عین سادگی و پاکدستی و بی ادعایی و سربازی اُمَّت اسلام در عین فروتنی و جهاد و ازخودگذشتگی. دو عنصر اصلی سازندگی تمدن ایرانی - اسلامی: سربازی اُمَّت، خادمی مِلَّت.
14- شهید آیتالله دکتر حاج سید ابراهیم رئیسی شایسته همه این القاب پیش از نام خود بود. سرباز اُمَّت بود و خادم مِلَّت.
-------------------
شیرزاد ایرانمهر
تهران، 4 خرداد 1403