تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳ ساعت ۱۸:۱۹
کد مطلب : ۴۹۶۹۴۵
یادداشتی از سید علی عباس محدث؛
اسب مرده را رها کنید...
۰
مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های مخاطبین کبنانیوز است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. می توانید با ارسال یادداشت خود، این مطلب را تأیید یا نقد کنید.
کبنا ؛یادداشت - سیدعلی عباس محدث - درحالیکه رؤسای سه قوه، مستمراً با تشکیل کارگروههای سهنفره و جلسات متعدد برای تحقق فرامین مقام معظم رهبری در حل مشکل معیشت مردم بوده و همگام با برنامههای دولت «وفاق ملی»، در صدد راهحلهایی برای برونرفت از چالشها و بحرانهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاستهای بینالمللی هستند، گروهی خوشخیال و طنزنویس، تفسیرهایی از آینده انتخابات مجلس شورای اسلامی در کهگیلویه بزرگ را انشای میکنند و بسیار مستانه مینگرند و سرمست و خوشباور به امید پیروزی احتمالی در سه سال آینده، رقاصی میکنند. در تمامی شرح و متنهایی که سیاهمشق میکنند، عامل شکست خود را «موفقیت سید محمد موحد میدانند». یعنی مصداق همان طنز مشهوری که تنها راه کاهش طلاق را در عدم ازدواج میدانست، این مفسرین خوشبین، به همین ادله اکتفا میکنند و معتقدند که اگر شورای نگهبان، «نه مردم، نه بر اساس خدمات انجام داده، نه عینیبودن تعامل موحد با مردم و نه ذرهای تفکر بر دلایل ناکامیهای گذشتهٔ خود»، بیدلیل و خودسرانه، سید محمد موحد را حذف کند، حتماً فرد موردنظر آنها رأی اکثریت را خواهد داشت.
اما لازم است به این دوستان نظریۀ «اسب مرده» را پیشنهاد کنم تا بهدقت مطالعه کنند. این نظریه بیشتر سرمشقی از تغییروتحول در حوزهٔ اقتصادی و تجارت است؛ ولی در حوزهٔ سیاسی و رفتارهای اجتماعی نیز میتواند کاربرد لازم را داشته باشد. نظریهٔ «اسب مرده، یک استعاره است که نشان میدهد چگونه افراد، تیمها یا سازمانها ممکن است به تلاش برای استراتژیها، پروژهها یا فرایندهای ناکارآمد ادامه دهند. حتی زمانی که آشکارا شکستخوردهاند یا دیگر قابلاجرا نیستند». مفهوم «اسب مرده» از ضربالمثلِ سرخپوستان بومی آمریکا به نام «داکوتا» نشئت میگیرد که میگوید: «وقتی متوجه میشوید که سوار یک اسب مرده شدهاید، بهترین راهبرد و استراتژیک این است که پیاده شوید.» از این سادهتر؟
اسب مرده؛ یعنی اسب بیفایدهٔ پرهزینه. الان دارید وقت ملت را میگیرید. انرژی و توان خود را بیدلیل و نابخردانه و در راهی سخت و پرهزینه که تاکنون چندین مرتبه تکرار کردهاید، به هدر میدهید. چرا باید بر تعصبات و احساسات بیهودهای اصرار داشته باشید که بهغیراز برگشت به عقب و افول اخلاق و روشهای نخنماشدهای که توفیقی برای خود و منطقه ندارند، اصرار داشته باشید؟ در استراتژی «اسب مرده»، متأسفانه افراد بجای پذیرش واقعیت و پرهیز از هیجانات احساسی و غیرمنطقی، روشهای نادرست و ناکارآمد دیگری را جایگزین میکنند. مثلاً «خرید شلاق قویتر، تغییر سوارکار، تهدید اسب، تشکیل کمیته، الگوگیری از دیگران، تغییر برند اسب مرده، استخدام مشاوران خارجی، رقابت بین اسبهای مرده و...»، را اولویتهای جایگزین میدانند و هیچگاه به فکر تغییر در شیوهٔ نگرش و پذیرش واقعیت نیستند.
در اینکه تمامی این افراد و برندههایی که اولویت بعدیتان است، بخشی از عمر خود را در مسئولیتهای مهمی که داشتند، خدمت کرده و میتوانستند خدمات ماندگارتری را از خود بهجای بگذارند، تردیدی نیست. اما حقیقت آن است که پیروزیهای مکرر سید محمد موحد نمیتواند تمام عامل ناکامی آنها باشد. اینکه بخواهید بجای محاسبهٔ آنچه هستند، ناخواسته بهنظام و مردم و ارکان اساسی انقلاب بشورید و در تمامی پیشنویسهایتان، سید محمد موحد را سنگِ محکی برای ارزشگذاری خود بدانید، یعنی که سوار بر «اسب مرده» نشستهاید. فکرتان را تغییر دهید، سبک نگرش و سمتوسوی نگاهتان را تغییر تا هم مردم از دست شما آسوده شوند و هم اینکه خودتان از تکبر و خودبزرگبینی نجات یابید. اینهمه اتلافِ بیهودهٔ وقت و ادای بذلهگوییها و طنزهایی که مینویسید، دوربرگردانی برای اصلاح اشتباهتان ندارد، بلکه تکرار همان مسیری است که قبلاً مردم را معطل آن کردهاید. پس یقین بدانید که همین مردم برای رسیدن به تعالی، راهرفته را دوباره تکرار نکرده و نخواهند کرد.
نتیجتاً، آمارگرایی کذب، سیاهنمایی در اطلاعات مردم و غلو در برندسازی الگوهای غیرواقعیتان، با انتقاد متفاوت است. انتقاد برای افراد سطحینگر و کسانی که آسانسوری از گُردهٔ مردم بالا رفتهاند، غیرقابلتحمل است ولی برای کسانی که از تهدیدها، فرصت میسازند و انتقاد را بخشی از مشاورهٔ در مدیریت بهینه میدانند، پذیرفتنی است. شما که پاره شدن «کِش تنبون» خود را هم به موحد ربط میدهید، با این شومن بازیها و ماست مالی تندیسهای استوار بر توهم و ضِّن باطل، هرگز تعدی، فحاشی، شِکوه و جسارتی را از محمد موحد نخواهید شنید. ضمناً، این موحد است که نگاه ساده انگارانهٔ شما را بر سر مسئولانی میکوبد که مانع توسعه فکری و فرهنگی امثال شما شدهاند.
توصیه میکنم که خود را از تاریخ نهچندان دور این رقابتها و از گذشتهٔ تاریکی که بر گردنتان سنگینی میکند، رها کنید که «اسب مرده» با تعویض شلاق قویتر، با تغییر سوارکاری ماهرتر و حتی تهدید و انتخاب برندی دیگر، سواری نخواهد داد. خود را با اولویتهای همانند، خسته نکنید. چراکه تا انتخابات بعدی، هم زمان مناسبی برای تفکر بر رفتار، افزایش دانایی و تغییر ایدههایتان دارید و هم شاید برداشتی متفاوت از مدیریتِ در دولت «وفاق ملی»، را بیاموزید و بتوانید از انحصار و انقیاد قومیت و اوهام ذهنیتان بکاهید و تغییر کنید. نکته مهم تئوری «اسب مرده» بر پایهٔ دیدگاه رئالیسم است نه آینده آلیسم. باشد که بپذیرید.
اما لازم است به این دوستان نظریۀ «اسب مرده» را پیشنهاد کنم تا بهدقت مطالعه کنند. این نظریه بیشتر سرمشقی از تغییروتحول در حوزهٔ اقتصادی و تجارت است؛ ولی در حوزهٔ سیاسی و رفتارهای اجتماعی نیز میتواند کاربرد لازم را داشته باشد. نظریهٔ «اسب مرده، یک استعاره است که نشان میدهد چگونه افراد، تیمها یا سازمانها ممکن است به تلاش برای استراتژیها، پروژهها یا فرایندهای ناکارآمد ادامه دهند. حتی زمانی که آشکارا شکستخوردهاند یا دیگر قابلاجرا نیستند». مفهوم «اسب مرده» از ضربالمثلِ سرخپوستان بومی آمریکا به نام «داکوتا» نشئت میگیرد که میگوید: «وقتی متوجه میشوید که سوار یک اسب مرده شدهاید، بهترین راهبرد و استراتژیک این است که پیاده شوید.» از این سادهتر؟
اسب مرده؛ یعنی اسب بیفایدهٔ پرهزینه. الان دارید وقت ملت را میگیرید. انرژی و توان خود را بیدلیل و نابخردانه و در راهی سخت و پرهزینه که تاکنون چندین مرتبه تکرار کردهاید، به هدر میدهید. چرا باید بر تعصبات و احساسات بیهودهای اصرار داشته باشید که بهغیراز برگشت به عقب و افول اخلاق و روشهای نخنماشدهای که توفیقی برای خود و منطقه ندارند، اصرار داشته باشید؟ در استراتژی «اسب مرده»، متأسفانه افراد بجای پذیرش واقعیت و پرهیز از هیجانات احساسی و غیرمنطقی، روشهای نادرست و ناکارآمد دیگری را جایگزین میکنند. مثلاً «خرید شلاق قویتر، تغییر سوارکار، تهدید اسب، تشکیل کمیته، الگوگیری از دیگران، تغییر برند اسب مرده، استخدام مشاوران خارجی، رقابت بین اسبهای مرده و...»، را اولویتهای جایگزین میدانند و هیچگاه به فکر تغییر در شیوهٔ نگرش و پذیرش واقعیت نیستند.
در اینکه تمامی این افراد و برندههایی که اولویت بعدیتان است، بخشی از عمر خود را در مسئولیتهای مهمی که داشتند، خدمت کرده و میتوانستند خدمات ماندگارتری را از خود بهجای بگذارند، تردیدی نیست. اما حقیقت آن است که پیروزیهای مکرر سید محمد موحد نمیتواند تمام عامل ناکامی آنها باشد. اینکه بخواهید بجای محاسبهٔ آنچه هستند، ناخواسته بهنظام و مردم و ارکان اساسی انقلاب بشورید و در تمامی پیشنویسهایتان، سید محمد موحد را سنگِ محکی برای ارزشگذاری خود بدانید، یعنی که سوار بر «اسب مرده» نشستهاید. فکرتان را تغییر دهید، سبک نگرش و سمتوسوی نگاهتان را تغییر تا هم مردم از دست شما آسوده شوند و هم اینکه خودتان از تکبر و خودبزرگبینی نجات یابید. اینهمه اتلافِ بیهودهٔ وقت و ادای بذلهگوییها و طنزهایی که مینویسید، دوربرگردانی برای اصلاح اشتباهتان ندارد، بلکه تکرار همان مسیری است که قبلاً مردم را معطل آن کردهاید. پس یقین بدانید که همین مردم برای رسیدن به تعالی، راهرفته را دوباره تکرار نکرده و نخواهند کرد.
نتیجتاً، آمارگرایی کذب، سیاهنمایی در اطلاعات مردم و غلو در برندسازی الگوهای غیرواقعیتان، با انتقاد متفاوت است. انتقاد برای افراد سطحینگر و کسانی که آسانسوری از گُردهٔ مردم بالا رفتهاند، غیرقابلتحمل است ولی برای کسانی که از تهدیدها، فرصت میسازند و انتقاد را بخشی از مشاورهٔ در مدیریت بهینه میدانند، پذیرفتنی است. شما که پاره شدن «کِش تنبون» خود را هم به موحد ربط میدهید، با این شومن بازیها و ماست مالی تندیسهای استوار بر توهم و ضِّن باطل، هرگز تعدی، فحاشی، شِکوه و جسارتی را از محمد موحد نخواهید شنید. ضمناً، این موحد است که نگاه ساده انگارانهٔ شما را بر سر مسئولانی میکوبد که مانع توسعه فکری و فرهنگی امثال شما شدهاند.
توصیه میکنم که خود را از تاریخ نهچندان دور این رقابتها و از گذشتهٔ تاریکی که بر گردنتان سنگینی میکند، رها کنید که «اسب مرده» با تعویض شلاق قویتر، با تغییر سوارکاری ماهرتر و حتی تهدید و انتخاب برندی دیگر، سواری نخواهد داد. خود را با اولویتهای همانند، خسته نکنید. چراکه تا انتخابات بعدی، هم زمان مناسبی برای تفکر بر رفتار، افزایش دانایی و تغییر ایدههایتان دارید و هم شاید برداشتی متفاوت از مدیریتِ در دولت «وفاق ملی»، را بیاموزید و بتوانید از انحصار و انقیاد قومیت و اوهام ذهنیتان بکاهید و تغییر کنید. نکته مهم تئوری «اسب مرده» بر پایهٔ دیدگاه رئالیسم است نه آینده آلیسم. باشد که بپذیرید.