همکاران و بیمارانت را دریاب با همه نبودنهایت و با دوریت و با غم دلتنگیت، با نیامدنهایت. اما بدان هنوز مانند همیشه تو را دوست دارند و این دوست داشتن است که جایی برای گلهمندی نمیگذارد.
تو آن هنرمند بی هنری هستی که ذات خبیث خویش را در قالب کلماتی سخیف که نشانگر نفس ضعیفت میباشد هویدا کردهای و به دنبال اثبات برتری نفس خویش بر دیگرانی که از تو برترند تاختهای و ناشیانه و جسورانه قومی را حرمت شکستهای.
وای اگر از پس امروز بود فردایی «دوست محترم»!! به هوش باش که این القاب و عناوین نه دوام دارد و نه اصالت و این فراز و فرودها، روزی به پایان میرسند اما «هشدار» به تو که در این فضای وانفسا، ناخواسته باری را بر دوش گیری که تحملش برایت سنگین است.
این خانه و صاحب خانه را امروز نه، که سالهاست میشناسیم با مردم بودهاند و در کنار مردم، در غم و شادی، در محنت و راحت، در..... همسایه و هم خانه این مردم بودهاند دست کم به حرمت نان و نمک، دست بداریم. در این فضای وانفسای امروزی، مرد میخواهد که رو در روی خود بایستد و در مقابل بت نفس تاب بیاورد که این اسطوره ""شرف و نجابت"" ...