تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۲۰
کد مطلب : ۴۹۳۹۹۴
یادداشت؛

محمدعلی حاج‌پور؛ دردانه‌ای که فراموش شد

سیدعلی عباس محدث
۰
محمدعلی حاج‌پور؛ دردانه‌ای که فراموش شد
کبنا ؛
سید علی عباس محدث - روزنامه‌نگار و جامعه‌شناس - جناب مدیرکل ارشاد استان کهگیلویه و بویراحمد؛ آدمی آموختیم از حکمتش! در میان همهمه‌های مطالبه‌گران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان، گاهی «شیونی» از زنی خسته، خسته از سال‌های همنشینی با طوفانی از بیدادگری و فریاد، ذهنم را به جستجوی صاحبِ «شیون»، وامی‌داشت. میکروفونی در دستانِ اندیشمندِ خوش‌فکر استانم، پرفسور شیرعلی خرامین است و از مرگ دنا می‌گوید. از مرگ طبیعت و زیست‌بوم استانمان می‌گوید. از بی‌تفاوتی، از سکوت، از پنجره‌های بستۀ بر حقانیت‌ها و از بی‌دردی‌ها می‌گوید. او می‌گوید و می‌گوید و می‌گوید که...
باز هم‌صدای ضجه‌هایی از حنجرۀ زنی نالان را، به‌زحمت می‌شنوم. او که سال‌ها همدمِ ناله‌های نشنیدۀ غزل‌سرای استانمان بود. این صدا را در میان فریادهای اساتیدی شنیدم که از نظریات جامعه‌شناسی قرون 18 و 19 و 20 برای اصلاح جامعه‌ای در ربع اول قرن 21 سخن می‌گفتند. آنها نظریه ارگانیک امیل دورکیم را از کتاب تقسیم کار او در سال 1893، نظریۀ بی سازمانی اجتماعی را از اندیشه‌های دورکیم (1878)، پارک و برگس (1927)، پارسونز (1942) و مِرتن (1957)، نظریۀ تضاد ارزش‌ها را از کارل مارکس (۱۸۸۳)، نظریه کج رفتاری را از ابن خلدون و البته رابرت کی مرتن (1968) و بالاخره نظریۀ برچسب زنی را که از اندیشه‌های جامعه شناسان دهه 60 میلادی بود را، مبنای تحلیل‌های خود برای کهگیلویه و بویراحمد قرن 21 قرار داده بودند.
باز هم فریادِ وااَسفای خردورزان استانم در گوشه‌وکنار، بلند بود که سردار سرتیپ جناب حیاتی مقدم، افاضه فرمودند که حاضر است اسرائیل به ماهشهر برود؛ اما جوانان کهگیلویه برای کارگری به حوزۀ انتخابیه‌اش نروند. این بار نقدوتحلیل و تهدیدهای نخبگان و بزرگان استان برقرار بود که بازهم همان صدای نحیف و خسته را واضح‌تر از قبل شنیدم. 
می‌خواستم بنویسم که علت والعلل این گرفتارهایی که دوستان و روشنفکران استانم ناله می‌زنند، مدیریت‌های مفسده آفرین گذشته و حال است که ناگهانِ نفیر عظمایی از خوزستان بر خواست و مبهوت شدم.
 اسیر مرگ شدن سخت نیست، مظلوم‌کشی سخت است! اینکه فریادت به جایی نرسد سخت است! مرگ عزیزان قابل‌تحمل است؛ اما مرگ انسان‌هایی که منبع خیر و منفعت عامه هستند، سخت است! مرگ سخت نیست، بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی سخت است! ای‌کاش در روز خاک‌سپاری حسین‌پناهی، میر فتاح شفیعی، دکتر سیدقادر لاهوتی، حاج فریدون داوری و اکنون محمدعلی حاج پور، بر فرهنگ و ادب استانمان نماز میت می‌خواندیم. کاش اینها مدعی العموم داشتند. به قول حافظ؛
«صدهزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست عندلیبان را چه پیش آمد؟ هَزاران را چه شد؟»
کم نیستند این قافلۀ بی زورقِ فرهنگ و ادب در دریای طوفان زدۀ جهل و بی مدیریتی استان! اگر به اندازۀ زمانی که مسئولان استان ما، در مراسمات تشییع و خاکسپاری این دردانه‌های هویت و مَدنیت استان، صحبت کردند و عکس گرفتند و بدون شناخت، روزمرگی مدیریتشان را گذراندند، آثار این عزیزان را گردآوری، مستندسازی و در دانشگاه‌های معتبر کشورمان، به نقد و بررسی و تحلیل می‌رساندند، ای بسا که فریدون داوری و محمدعلی حاج پور، در کنار شعرای معاصر این مملکت و در حافظۀ پژوهشگران و محققین ادبیات فارسی قرار می‌گرفتند. 
امروز درد من از مرگ ناگهانی استاد محمدعلی حاج پور نیست. این حقی برای هر انسانی که دیر یا زود باید متظرش بود و تسلیماً به امرک، حق را پذیرفت. ولی این روزها، چشمم از خواب محروم و از آب بند نمی‌آید وقتی می‌بینم که مدیر ارشاد اسلامی استانم و مجموعۀ مدیریتی اش نمی‌دانند که چگونه حقِ فرهنگ و ادب استان را پایمال می‌کنند و نمی‌فهمند که چه سیه روزی را برای نسل‌های آینده رقم می‌زنند؟
 آقای مدیر ارشاد اسلامی! رؤسای دانشگاه‌ها! مدیرکل آموزش و پرورش استان؛
می‌دانید چرا آمادگی لازم را برای تحولات فرهنگی نداریم و در مقابل تعاملات فرهنگی به هر کیفیت و کمیتی، تسلیمیم و پذیرندۀ محض؟ می‌دانید چرا خودمان هم از نوع رفتارهای فکری و فرهنگی همدیگر نالانیم؟ چرا فکر می‌کنیم که رشد فرهنگی در استان ما به‌کندی صورت می‌گیرد و بیشتر فرهنگ‌پذیر شده‌ایم؟ چرا داشته‌های اصیل و نوستالژیک فرهنگی‌مان در ذهن و فکر نسل جدیدمان نیستند؟ خیلی راحت عرض کنم، ما به‌سرعت داریم هویت فرهنگی و شاخصه‌های فکری‌مان را در گمنامی و با رفتارهای شبه‌عمد ناشی از جهل و بی‌خبری، از دست می‌دهیم و دفتر توسعۀ فرهنگی استانمان را از نسل‌های آینده پنهان می‌کنیم. اگر ما مدیریتی فرهنگ‌شناس و صاحب صلاحیت می‌داشتیم که امثال استاد محمدعلی حاج پور، شاعری که بر شَهپَر ادبیات فارسی سلطان و از ساده‌ترین واژه‌ها، رساترین فریادها را طنین‌انداز بود، در ذهن و فکرشان قرار می‌داشت، در مقابل افکار پوسیدۀ امثال حیاتی مقدم منتظر عذرخواهی نبودیم، چون آسمان فرهنگمان پر ستاره و درخشان بود.
اما استاد حاج پور می‌دانست که تنها عامل وادادگیِ فرهنگی و عقب‌ماندگی فکری‌مان از صندلی مسئولان است و به مناسبتِ روز معلم چنین سرود که؛
هر کجا رو کرده‌ام در انجمن 
از میان‌سال و جوان و مرد و زن 
هرکجا مسئول و خدمتکار بود
خواه بی‌غم بود یا غم‌خوار بود 
 آن طرف بر صندلی مسئول بود 
 صندلی بنشسته چون معمول بود 
این‌طرف دیدم که ارباب‌رجوع 
 تا کمر خم بود گویی در رکوع 
آنطرف بر صندلی می‌داد لَم 
این‌طرف اندوه و درد و رنج و غم 
آن نشسته این به پا بی‌فایده 
 این‌چنین می‌بود رسم و قاعده 
دور کردم از خودم تشویش را 
 یادم آمد روزگارِ خویش را 
 روزگار کودکی‌های قشنگ 
 روزگار درس‌ومشق و آبرنگ 
 معرفت باید که نیکو بنگری 
ما به پشت میز و برپا دیگری!! 
 دیگری یعنی معلم بوده است 
 آگه و دانا و عالم بوده است 
ما نشسته او به پا تا ساعتی 
او به‌زحمت ما به میز و راحتی 
 او به تحلیل و به تفهیمِ کلام 
 دقتی در نظم و حفظ احترام 
ما ندانستیم و نادان بوده‌ایم
کودکی‌ها کرده شیطان بوده‌ایم 
 کم‌کم اما با تلاش و زحمتش 
 آدمی آموختیم از حکمتش  
ای سراپا رنج و زحمت بی‌قیاس 
بر تلاش و زحمتت گویم سپاس 
کاش مسئولی که باشد پشت میز 
 از تو آموزد و آدم باد نیز  
رسم نیکویم معلم داد یاد 
 خدمت مخلوق باید ایستاد 
 مردمان باید نشسته تو به پا 
 چون معلم هر کجایی هر کجا 
«روز معلم مبارک»
 محمدعلی حاج پور سوق، ۱۴۰۳/۲/۱۲ - منصوریه
و دیروز، جسمی زخم‌خورده از بی‌مهری و ناسپاسی شما را خاک کردیم و خوشبختانه هیچ‌یک از شما در میان سیل جمعیتی که مظلومیت و معروفیت او را می‌شناختند، حضور نداشتید. استاد حاج‌پور، همچون استاد حاج فریدون داوری، با زبان شعر و خالق واژه‌ها و تراژدی‌های بی‌بدیل، پایه‌های مکتب عاشورا را در دل‌های لرزانی که شما بیم به خطا رفتنشان دارید، تثبیت کرده بود. او برای اعتلای فرهنگ عاشورا، فرهنگ علی‌اصغر شیرخواره، فرهنگ عباس ولایت‌مدار، فرهنگ زینب انقلاب‌ساز، فرهنگ قاسم داناتر از زمان و بالاخره فرهنگ حسین (ع)، غیرت دینی را در نهاد رقیه شش‌ساله، باور دینی را در ضمیر حبیب‌ابن‌مظاهر، تکامل دینی را در دل وهب نصرانی و دانش ظلم‌ستیزی را در عقل بشریت نهادینه کرده بود. در کُنج خانه‌ای محقر، در میان شعله‌های جانسوز تنهایی، گمنامی و بی‌اعتنایی امثال شما مدیران بی‌درد و چسبیده به صندلی ویرانگر انسانیت و تدبیر، این‌گونه سرود که:
مرگ بر مرگ، مرگ بر مردن
خویش را زیر خاک و گِل بردن
مرگ بر باد، باد پاییزی
روح افسردگی و پژمردن
مرگ بر تیر، مرگ بر ترکش
سوزش زخم جنگ‌ها در تن
مرگ بر سُرب و پوکه و باروت
مرگ بر توپ و تانک و بر آهن
در بشر، عشق و زندگی باید
عشق نسرین و سوسن و لادن
مرگ بر هرچه مرگ می‌زاید
مرگ بر مرگ دیگری در من
مرگ‌ها بر معاهدات سلاح
نفس انسان به ذات خود دشمن
مرگ بر مرگ، مرگ صد کودک
مرگ بر مرگ، مرگ صدها زن
مرگ بر مرگ کودکی نوزاد
مادری برگرفته در دامن
مرگ بر گور دسته‌جمعی باد
مرگ بر خاکریز و این گلشن
گرچه مرگ است غیراِنسانی
مرگ از داغ مرگ‌ها بر من
محمدعلی حاج‌پورسوق، ۱۴۰۳/۲/۱۵ - منصوریه
جناب مدیرکل ارشاد استان کهگیلویه و بویراحمد؛
و ناگهان خانمی که سال‌ها شاهد آتشفشانی از فریادهای مطالبه‌گری بود و عمری طولانی، صورت بر زبانه‌های آتش دردمندی و دردشناسی شوهرش سرخ کرد و راهی برای نجاتش نیافت. زنی که سال‌ها در کنار اقیانوسی از فرهنگ و هنر بود و تشنه‌ای حتی برای برداشتن قطره‌ای هم سراغش نمی‌رفت، با نای خسته، دلی شکسته و روحی رنجور از غربت شوهر، آینده سیاه فرهنگ و فرهنگیان استانمان را این‌گونه فریاد زد:
«ای اجل، مهلت ندی و همدم تو بردی، خِمه وِی سَر دل سرد بی‌همدمم تنها نشوندی
طیفون غم، گرو شو، سُهونِ جونم، کور وابی چراغ دل شو، سُهونِ جونم
جا کَپَهرل خالیه، رِهکَلَ رِمیز، خَه بَندِ چالیِ کَپَرُم زِر پَرهَ غَم ایخه
کوه دنا رَه وَم بیه، سَر مازَت بشینم، یه سَیلی و طَیفَم بِکِنُم وُردَلَ بُوینُم»
ان‌شاءالله بفهمیم که چه می‌کنیم!
نام شما

آدرس ايميل شما

توقف ابلاغ قانون عفاف و حجاب با تصمیم «شورای‌عالی امنیت ملی»

توقف ابلاغ قانون عفاف و حجاب با تصمیم «شورای‌عالی امنیت ملی»

ابلاغ قانون عفاف و حجاب متوقف شد؟ زمزمه ها و برخی خبرها حکایت از آن دارد که پاسخ به این ...
نگاهی متفاوت به حضور وزیرخارجه در سوریه؛ چرا عراقچی در دمشق به رستوران رفت؟

نگاهی متفاوت به حضور وزیرخارجه در سوریه؛ چرا عراقچی در دمشق به رستوران رفت؟

وزیر خارجه ایران از کاخ حاکمیت در سوریه به بستر جامعه رفت و در کنار مردم نشست. یعنی انتخاب ...
تصميم با مردم است

تصميم با مردم است

صبح روز يكشنبه در شرايطي براي ايران آغاز شد كه خبر سقوط دمشق و خروج بشار‌اسد از پايتخت ...
1